مبارزات جاری مردم کردستان - موانع و راه حل ها

مظفر محمدی در مصاحبه با رادیو نینا

 

رادیو نینا: اعتراضات اخیر مردم بعضی از شهرهای کردستان علیه اعدام های جمهوری اسلامی را چگونه  می بینید؟

مظفر محمدیکردستان صاحب یک سنت و مبارزه طولانی علیه جمهوری اسلامی است. جنبش انقلابی کردستان بیش از یک دهه با تمام نیرو با  مبارزات توده ای در شهرها و مبارزه مسلحانه، علیه تعرضا ت نظامی رژیم و سرکوبگریهایش مقاومت وایستادگی کرد. مقاومت مردم سنندج در مقابل حمله ارتش از زمین و هوا به کردستان، توپ باران شهر از جانب پادگان نظامی ها به دستور رژیم جدید، کوچ تاریخی مردم مریوان در اعتراض به فضای نظامی و دستگیری فعالین سیاسی، راهپیمایی مردم سنندج به  طرف شهر مریوان به حمایت از کوچ مردم، تحصن ها  و تظاهرات توده ای و اعتصاب عمومی و اعتصابات و مبارزات کارگری و زنان و جوانان ...، از جمله تجارب گرانبهای مبارزاتی در کردستان است.

 اعتراضات اخیر مردم شهر مریوان و سقز به اعدام های جمهوری اسلامی جزیی و در تداوم این سنت ومبارزات آزادیخواهانه ی کارگران و مردم زحمتکش و زنان برابری طلب و جوانان ازادیخواه است.

این که سه نفر از اعدام شدگان، کرد زبان بودند یک دلیل اعتراض مردم در این شهرها است اما تمام مساله نیست. اعتراض رادیکال علیه اعدام به این شکل که در شهرهای کردستان می بینیم ریشه در این تاریخ و سنتهای مبارزاتی رادیکال دارد.

 

رادیو نیناتا کنون اعتراض های اخیر علیه اعدام، به شهرهای سقز و مریوان محدود بوده است.  در دیگر شهرهای بزرگ کردستان تحرکاتی در جریان نیست، دلیل آن چیست؟ اصلا چرا فقط در کردستان؟ 

مظفر محمدیببینید اعتراض به چیزی و یا سازماندهی مبارزه و اعتراضی، بستگی به شرایط معین و میزان آمادگی ای  دارد، که الزاما در همه جا مثل هم نیست. برای مثال در شهرهای کوچکتری مثل مریوان یا سقز، گرد هم آمدن یا جمع کردن تعدادی انسان معترض آسان تر است  و نیاز به سازماندهی پیچیده ای ندارد. بخصوص اگر تعدادی آدم هشیار که شرایط را به موقع تشخیص می دهند و زود اقدام می کنند، باشند.  کافی است تعدادی در جایی تجمع کنند و کم کم بر تعدادشان افزوده می شود و حرکتی به انجام می رسد. مثل اعتراض به اعدام های اخیر در این دو شهر.

اما برای مثال در شهرهای بزرگی مانند سنندج و مهاباد و یا تهران و غیره، این کار به تدارک و سازماندهی از پیشی و اطلاع رسانی و تعیین مکان و زمان انجام اعتراض نیاز دارد. اگرآمادگی این کار از پیشی وجود نداشته باشد، صرفا فراخوانهای بی نام و نشان و بی صاحب را مردم جواب نمی دهند و یا فراخوان آژیتاسیونهای از راه دور هم تاثیری نمی گذارند.

جنبش های اجتماعی کوچک یا بزرگ و موردی یا ادامه دار مکانیسم های خود را دارند. رهبران عملی و محلی خود را دارند که مردم آنها را می شناسند و به حرفشان و فراخوانشان گوش می دهند و دورشان جمع می شوند. این رهبران و پیشروان بر زمینه ی نارضایتی های موجود و یا خواستهای معینی می توانند  لحظه مناسب را تشخیص و اعتراض و مبارزه ای را بموقع سازمان دهند. اگر این اتفاق نیفتد معنایش این است که این آمادگی و یا شرایط لازم  برای یک اقدام معین.وجود ندارد.  مساله تنها ضروری بودن یک کار نیست. باید مجموعه ای از شرایط لازم، هم فراهم آماده باشد.

بنا بر این  اگر در سنندج و یا مهاباد و دیگر شهرهای کردستان، تحرکاتی چون مریوان و سقز انجام نشد، عینا با همان دلایل که گفتم و به همان معنا است که در تهران و قزوین واصفهان و تبریز انجام نگردید...

در بعضی موارد انگیزه های معینی هم دخیل هستند که عمل می کنند. مثلا  شعار اعتراض به اعدام زندانیان کرد، ممکن است مردم مریوان را به خیابان بکشاند اما سنندج و تهران را نه. اما اعتراض به اعدام انسان صرفنظر از ملیت و قومیت و مذهب و جنسیت و غیره می تواند محرکی برای یک جنبش عظیم اجتماعی و سراسری در شهرهای ایران باشد. صرفنظر از اینکه اعدام شدگان بلوچ، کرد، شیعه و یا سنی هستند.

به نظر من این مانعی است  که می تواند جنبشهای انسانی و اجتماعی را از هم جدا کرده و هر کدام را با آرم ملی و مذهبی و قومی و غیره، پی کار خود بفرستد.

 

 

رادیو نیناآیا کردستان با آن تجارب و سنت های مبارزاتی اش، با خطرات معینی هم مواجه است؟ چه موانع و مخاطراتی این سنت های مبارزاتی و تداوم ان را تهدید می کند؟

مظفر محمدیکردستان ایران با  تاریخ و سنت های رادیکال مبارزاتی و تحرکات کارگری و زنان در اول مه ها و 8 مارس ها و اعتصابات عمومی و کارگری شناخته می شود. اما بدون شک این،  راه سر راست و بی خطری را طی نکرده و نمی کند.

در تمام این سال ها و بویژه در بیش از یک دهه اخیر با به قدرت رسیدن احزاب  ناسیونالیست کرد در  کردستان عراق، جنبش های رادیکال و طبقاتی و اجتماعی در کردستان همواره از جانب ناسیونالیسم و قوم پرستی و سنی گری سلفی که جناح مذهبی ناسیونالیسم کرد است، تحت فشار بوده و حتی مورد تهدید قرار گرفته است.

ناسیونالیسم کرد بخصوص جریان مادر آن حزب دمکرات کردستان که  اکنون دو شاخه شده است، همواره به جمهوری اسلامی وجناح هایش امید بسته است تا بلکه در معادلات و تحولات سیاسی ایران جایی به ان بدهند و بحسابش بیاورند.   هدفی که بدلیل روی خوش نشان ندادن جمهوری اسلامی هیچوقت متحقق نشده است. نگاه به بالا و توهم به جناح های جمهوری اسلامی سمی است که حزب ناسیونالیست کرد در میان مردم پخش می کند.

پژاک درنقد سازشکاری حزب دمکرات درکردستان به میدان آمد و بخش میلیتانت  ناسیونالیسم کرد را بویژه در میان جوانان ناآگاه  و روشنفکران ناسیونالیست به خود جلب کرد. اما این جریان هم همچنانکه خود بارها به ان اذعان داشته است، مبارزه مسلحانه و ترور را در خدمت این هدف قرار داده است که به جمهوری اسلامی فشار بیاورد. در واقع این جریان میلیتانت ناسیونالیسم کرد هم همیشه و حتی جری تر از حزب دمکرات،  آمادگی خود را برای مذاکره با جمهوری اسلامی و به خدمت گرفتنش از جانب رژیم،  اعلام کرده است. اما تا کنون جمهوری اسلامی  به این جریان  جز بعنوان مزاحمی در حاشیه و بی خطر نگاه  نکرده است.

در این میان در این سال ها جریان مذهبی سنی گری سلفی هم شانس خود را در کردستان به امتحان گذاشته است.  کل فعالیت این جریان،  تبلیغات ارتجاعی مذهبی و اهانت و بی حرمتی به زنان و جوانان و مخالفت با هرگونه  تمدن و آزادیخواهی و برابری طلبی و رفاه، است.  مخالفت این جریان با جمهوری اسلامی از طریق تهدید و ترورهای کور،  در واقع پوششی برای قالب کردن خود به جامعه ی کردستان بعنوان وصله ای ناجور و نچسب است.

به این لیست جریانات و افکار و ارای ارتجاعی ناسیونالیستی و مذهبی ، قوم پرستان و فدرالیست ها را اضافه کنی که،  افکار و سیاست تفرقه و دورنمای جنگ ملیت ها و اقوام را برای جامعه  ایران ترسیم می کند، آنوقت متوجه مخاطراتی می شویم که جامعه کردستان و در هله اول کمونیسم و کارگران و هرگونه آزادیخواهی و برابری طلبی با آن روبرو است.

تصورش را بکنید که اگر به ایران حمله می شد و جنگی در می گرفت، بدون شک کردستان به جولانگاه این جریانات قومی و مذهبی وفدرالیست و غیره تبدیل می شد. در واقع می توان گفت که کردستان در همان حالی که کمونیسم و آزادیخواهی و برابری طلبی را در خود پرورانده است و جنبشهای اجتماعی رادیکال و انسانی ای را علیه جمهوری اسلامی سازمان داده است در همانحال محل حضور ارتجاع ناسیونالیسم کرد و قوم پرستی و سنی گری سلفی و غیره هم هست  که نیروهای یک سناریوی سیاه هستند. این خطری که است که جنبشهای اجتماعی در کردستان را تهدید می کند.

جناح چپ ناسیونالیسم کرد هم کم ضرر تر از جناح راستش نیست. بخصوص وقتی که این جناح به نام  کمونیسم و در پوشش دفاع از کارگر و زحمتکش هم ظاهر می شود. برای مثال فشار اخیر مساله تدارک برگزاری کنگره ملی کرد و شرکت همه ی شاخاهای ناسیونالیسم از چپ و راست و به نام کمونیست، بخشی از کارگران در کردستان را هم به تکاپو انداخت تا انها هم راه حل خود برای حلی مساله ملی و رفع ستم ملی را مطرح کنند. انگار کارگران در کردستان بدهکار ملی گرایی اند و نباید از آن عقب بیفتند. این یکی از ضررهای آرا و افکار و شیوه های مبارزه ناسیونالیستی در مقابل سنت و شیوه های مبارزه کارگری و کمونیستی است.

 

رادیو نینا:  نظرتان در باره شعار "کردستان را اعدام نکنید" چیست؟

مظفر محمدیببینید، اعتراضات اخیر مردم مریوان و سقز،  ظاهرا همه شعبات ناسیونالیسم کرد در داخل و در تبعید، قوم پرستان و فدرالیست ها و مرتجعین دیگر را تحت عنوان حمایت از آن بصدا در آورد.

بنا بر این، شعار،"کردستان را اعدام نکنید"، یا چسباندن پسوند کرد به زندانی سیاسی، یکی دیگر از همین تاثیرات قوم گرایی و تفرقه اندازی در صفوف مردمی است که در سراسر ایران با اعدام بعنوان قتل عمد نگاه می کنند و خواستار لغو اعدام  هستند.

شکی ندارم، مردم مبارز مریوان و سقز و دیگر معترضین به اعدام فعالین سیاسی کرد زبان، در واقع خواهان لغو اعدام و کوتاه شدن دست جمهوری اسلامی از گرفتن جان انسان ها به بهانه های مختلف است. کارگران و مردم آزادیخواه در کردستان خواهان لغواعدام در سراسرایران هستند. خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی در سیاهچال های جمهوری اسلامی اند.

اما شعار "کردستان را اعدام نکنید"  صرفنظر از نیت شعاردهندگان، در واقع این را نمی گوید. این شعار احساسی را به انسان القا می کند که، جای دیگر هر کاری می کنید به ما مربوط نیست اما حق ندارید در کردستان کسی را اعدام کنید! گفتم صرفنظر از قصد ونیت شعار دهندگان این احساس را به غیر کردستانی و غیر کردها می دهد.

 جالب است در جایی خواندم که گفته شده بود این شعار باید سرمشق دیگر ملیت های ایران باشد. طبق این رهنمود، تصور کنید مردم بلوچستان بگویند بلوچستان را اعدام نکنید، یا مردم خوزستان و ... این به این معنی است که اگر ترک زبانی اعدام نشده باشد، دیگرشعار، "آذربایجان را اعدام نکنید"، نامربوط و بی معنی می شود یا مردم آذربایجان و تهران و خراسان و غیره بی وظیفه می شوند.

 

رادیو نینا: بعنوان سوال آخر، دورنمای اوضاع را در کردستان چگونه می بینید؟

مظفر محمدی در کردستان ما شاهد صف انساندوستی، آزادیخواهی و برابری طلبی در میان کارگران و زنان و جوانان و مردم هستیم که صفی گسترده و بهم پیوسته و کاملا انتگره و ادغام در جنبشهای جتماعی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در سراسر ایران است.

 همزمان جنبش های ارتجاعی ناسیونالیسم و قوم پرستی و سنی گری را هم داریم که این دو صف و دو جنبش آبشان به یک جوی نمی رود،  اما بر همدیگر تاثیر می گذارند. هر زمان جنبش رادیکال طبقاتی و اجتماعی و مبارزاتی کارگران و مردم کردستان جلودار و پرچمدار است، جنبشهای ارتجاعی دیگر مجبور به تمکین می گردند. اما این تمکین همیشگی نیست و تاجایی که بتوانند و زورشان برسد خرابکاری واخلال خواهند کرد. و اگر جنبش و سیاست ناسیونالیستی و قوم پرستانه و مذهبی دست بالا پیدا کند، انساندوستی و ازادیخواهی و برابری طلبی و کمونیسم کارگران تحت فشار جدی قرار خواهد گرفت.

کارگران و مردم کردستان  علاوه بر فشار افکار و ارا و سیاستهای بورژوایی و خرده بورژوایی در بعد سراسری از جمله توهم پراکنی و سیاست انتظار و نگاه به بالا و به جناح های دولت و غیره، در  خود کردستان هم، با گرایشات وعقاید و  جنیشهای ارتجاعی معینی که نام بردیم هم روبرو هستند.

اگر بخواهیم  در کردستان  مبارزه اجتماعی و آزادیخواهانه و طبقاتی دست بالا را داشته باشد و حرف آخر را بزند باید مدام علیه ناسیونالیسم و قوم پرستی و سنی گری و  سلفی گری و هر گونه ارتجاع،  گارد محکم داشته باشیم و نفوذشان را در میان مردم خنثی و آن ها را منزوی سازیم.

به این معنی می گویم که مبارزه ی طبقاتی، آزادیخواهانه و رفاه طلبانه در کردستان راه سر راستی ندارد و کردستان در مقابل ارتجاع قوم پرستی و مذهب واکسینه نیست. و این دروهله اول کار کارگران کمونیست و زنان و جوانان و مردم آزادیخواهی است که با ناسیونالیسم و قوم پرستی و مذهب و راه حل هایشان  سر آشتی ندارند و افکار و سیاست و ارای خرافی شان را در میان خود راه نمی دهند.

و این کار آسانی نیست.

 در حقیقت، ناسیونالیسم و قوم پرستی و ارتجاع  مذهبی در کردستان  به اعتراض و مبارزه کارگران و مردم کردستان برای آزادی و رفاه، ربطی ندارد. این ها دو جنبش و دو منفعت طبقاتی معین را نمایندگی می کنند. در مقابل همدیگر هستند نه همسوی با هم.

باید امیدوار بود که این صف انساندوستی و آزادیخواهی در همه شهرهای کردستان گسترده و بهم پیوسته و مستحکم گردد. امید آن است که مبارزات و تحرکات توده ای و ازادیخواهانه  مستقل از ناسیونالیست ها و قوم پرستان، بهمراه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران دولت اعتدال روحانی را تحت فشار بگذارد که نتواند از طرفی به سرکوب و اعدام و جنایاتش ادامه داده و از طرف دیگر، در مقابل خواستهای  آزادیخواهاانه و رفاه طلبانه وقت بخرد و مردم را در انتظار نگه دارد.

خواست لغو اعدام خواستی جدی و فوری است. اعدام های دستجمعی به بهانه های مختلف و حتی از سر انتقامجویی و اساسا برای مرعوب کردن مردم است و باید متوقف گردند. این خواستی جدی و فوری مردم ایران و افکار عمومی بین المللی است. در ایران ظرفیت یک جنبش عظیم اجتماعی علیه اعدام بالقوه و بالفعل وجود دارد که اعتراضات در مریوان و سقز نشانه هایی از این ظرفیت بزرگ اجتماعی است.