تشکیل دفتر کردستان حزب حکمتیست

مصاحبه با محمد فتاحی 

کمونیست: حزب حکمتیست (خط رسمی) جمعی را به عنوان دفتر کردستان حزب سازمان داده است. ماجرا از چه قرار است؟ چرا دفتر کردستان را سازمان داده اید٬ چه نیازی وجود چنین ارگانی را ایجاب کرده است؟ 

محمد فتاحی: تحولات سیاسی در کردستان علیرغم شباهت به کل جامعه ایران، اما از ویژگی های معینی برخوردار است. حضور احزاب سیاسی ناسیونالیست در این منطقه و بازی اینها با مسئله کورد یکی از این ویژگی های مهم است. از طریق این احزاب، مسئله کورد در کردستان ایران به یک ابزار بازی  و بند و بست و معاملات قدرت های منطقه ای و جهانی تبدیل شده است. نتیجه این وضعیت تاثیر مخرب بر اعتراضات مردم کارگر و زحمتکش در هر عرصه ای از مبارزه شان است.

وجود مسئله کورد در بخش هایی از کشورهای منطقه هم به ابزاری در دست نیروهای مختلف ارتجاعی و قدرت های منطقه ای است که به نوبه خود بر کردستان ایران تاثیر مخرب دارند. عکس العمل متناسب و دخالت سیاسی در بعد ماکرو خارج از توان و حیطه تشکیلات محلی حزب حکمتیست در محل است. برای چنین دخالتی، به تشخیص رهبری حزب، یک ابزار تشکیلاتی لازم بوده است. 

علاوه بر حضور ناسیونالیسم، کمونیسم و چپ هم از سابقه تاریخی سی و چند ساله فعالیت در این منطقه بهره مند است، به اضافه جمعیت وسیعی از فعالین چپ و کمونیست که تاریخا در اوضاع سیاسی کوردستان ایفای نقش جدی داشته اند. اما علیرغم تمام تقلاهای این چپ و این کمونیسم، به دلیل سنگینی سنت های عملی و سیاسی ناسیونالیستی بر شانه های این چپ و این کمونیسم، کوردستان ایران شاهد یک جنبش سوسیالیستی کارگری نیست. گرایش سوسیالیستی در جنبش کارگری برای تبدیل به یک جنبش مستقل به سنت ها، روش کار و افق روشن نیاز دارد. چنین پروسه ای در گرو نقد تاثیرات ناسیونالیسم و ضد رژیمی گری ناسیونالیستی حاکم بر حیات سیاسی آن است. چنین کاری در گرو ایفای نقش رهبری حزب برای ناسیونالیسم زدایی در زندگی و مبارزه کارگر است. این کار به ظرفیت و توان سیاسی بالاتری از تشکیلات حزبی ما در محل نیاز دارد. 

در کنار دو فاکتور مذکور، مسائل زنان و جوانان هم اضافه میشود که ناسیونالیسم کورد زیر عنوان زن کورد و جوان کورد، در مقابل مبارزه و اعتراض این بخش های مهم جامعه به تبعیض و نابرابری مانع ایجاد میکند. مردسالاری و ناموس و اسلامیگری حکومت اسلامی انگار کافی نیست و نوع کوردی ناموس پرستی و مردسالاری و غیرت و شرف کوردی هم توسط ناسیونالیست های رنگارنگ کورد به جامعه تزریق میشود. بالا بودن ختنه دختران و زنان در کوردستان تنها یکی از نشانه های این عملکرد مشترک ناسیونالیسم کورد و اسلام گرایی حکومت اسلامی علیه زن در بعد وسیع است. تشکیلات حزبی ما در محل، در مبارزه علیه چنین پدیده هایی به کمک احتیاج دارد.

و بالاخره دز بالای خصومت مردم علیه جمهوری اسلامی و ضرورت نشان دادن مسیر درست پبشرفت این مبارزه هم یک ابزار دخالت سیاسی در سطح ماکرو لازم دارد.

در کنار چنین نیازهایی، رهبری حزب تصمیم گرفت تا برای دخالت سیاسی در سیر تحولات این جامعه دفتر کوردستان را سازمان دهد.  

کمونیست: اولویتهای این دوره این دفتر چه هست؟

محمد فتاحی: الویت های دفتر کوردستان همین وظایف روتین است. توجه کنید که دفتر کوردستان ارگان سازماندهی حزبی نیست. ارگان حزب برای رهبری تشکیلات محلی در شهرهای کوردستان نیست. نمیشود در سوئد و انگلیس و آلمان زیست و کمیته تشکیلات مثلا در شهر سنندج و مهاباد بود. نمیتوان از یک قاره دور رهبر مبارزه در خود محل بود. چنین توقعاتی از دفتر کوردستان حزب غیرواقعی است و هر نقشه عملی براین مبنا چیزی در حد نقشه ای بر کاغذ است. اینها جزو وظایف تشکیلات محلی حزب است. تا آنجا هم که به سازماندهی تشکیلات حزب در محل برمیگردد، کمیته های سازماندهی حزبی و رهبری حزب مسئول اند و شکل و شیوه و کانال های خود را دارد.

خارج از این دو عرصه، دفتر حزب در کوردستان خود را در مقابل هر رویداد سیاسی در کوردستان مسئول میداند تا در مقابل آن عکس العمل سیاسی متناسب نشان دهد. انتشار نشریه نینا یکی از این راههاست.   

کمونیست: با این صحبها آیا فراخوانی به کمونیستها٬ رهبران کارگری و زن و جوان آزادیخواهان در کردستان برای همکاری با این دفتر و حزب دارید؟ 

محمد فتاحی: نقش محوری دفتر کوردستان جنگ علیه موانع سیاسی سازماندهی یک جنبش سوسیالیستی کارگری در کوردستان است. چنین جنبشی علیرغم حضور گرایش سوسیالیستی، هنوز وجود خارجی ندارد. برعکس ادعاهای مطرح، علیرغم متحزب بودن سیاست در کوردستان، گرایش سوسیالیستی هنوز متحزب نیست، مستقل از عملکرد ناسیونالیسم و سنن بورژوایی نیست و روی پای خود ناتوان از ایفای نقش موثر و روشن و نقشه مند است و زیر هژمونی سنن ناسیونالیستی دست و پا میزند. در غیبت این روشن بینی گرایش سوسیالیستی، کارگر در این جامعه نه تشکل علنی دارد، نه تحزب سیاسی. به عنوان افراد و جمع به احزاب مختلف چپ سمپاتی و تعلق سیاسی دارند، اما به عنوان کل و در عمل روزمره مسیری را طی میکنند که به تغییر در شرایط کار و زندگی خودشان منتهی نمی شود. کارگر کافی نیست فقط خود را کمونیست و سوسیالیست بداند و یا در یک حزب چپ عضویت داشته باشد. کارگر کمونیستی که مسیر روشن، افق روشن، شیوه کار کمونیستی بر فعالیتش مسلط نیست، در عمل مبارزاتی سرباز جنبش های دیگر و لذا در ایجاد تغییر در محل کار و زندگی خود ناتوان است. تصور کنید صف وسیعی از کارگران کمونیست در احزاب مختلف متشکل اند، اما این کار به جای کمک به سازماندهی کارگری برای تغییر در شرایط کار و زندگی، آنها را از سوخت و ساز فعال سیاسی در جهت سازماندهی یک جنبش سوسیالیستی کارگری محروم کرده است. کارگر کمونیستی را تصور کنید که در دوره رژیم گذشته به چریک پیوسته و فداکاری اش او را به گذاشتن قرص سیانور لای دندان کشانده است. اقدام آن کارگر کمونیست، علیرغم تمام فداکاری هایش برای سنت چریکی، به سوخت و ساز گرایش سوسیالیستی در جنبش کارگری نه تنها بیربط است بلکه در آن خلل هم ایجاد میکند و موجبات سردرگمی را هم فراهم میکند. کارگر کمونیستی که امروز با یک حزب یا گروه کمونیست ضد رژیمی همراه است و فعالیت هایش را طبق رهنمودها و سنت های ضد رژیمی و ناسیونالیستی آن گروه سازمان میدهد، به اندازه آن کارگر خزیده در خانه های تیمی گذشته به جنش کارگری و زندگی و سرنوشت کارگر بیربط شده است. فداکاری های سالهای اخیر تعداد زیادی از کارگران کمونیست در کوردستان، به جیب سنت های سیاسی دیگر و اساسا به جیب سنت ناسیونالیستی در کوردستان ریخته شده است.

محصول چنین معضلی، ناتوانی کارگر در به میدان کشاندن نیروی طبقاتی خود برای رسیدن به مطالباتش است. نتیجتا ما در کوردستان لشکری از رفقایی را داریم که خود را کمونیست میدانند اما محصول کار این لشکر به ساختن یک خشت دیوار ساختمان جنبش سوسیالیستی کارگر هم منتهی نشده است. نتیجتا کارگر تا این لحظه توسط این کمونیسم و این چپ صاحب تشکل و قدرت و جنبش توانای خود نشده است

 میلیون ها زن زیر ستم و تبعیض مردسالاری در خانواده ها و در جامعه اند و از این کمونیسم خیری ندیده است. میلیون ها جوان میلیتانت و عاشق رهایی در این جامعه زندگی میکنند که کمونیسم حاضر در کوردستان قادر به کمک به آنها برای پشت سر  گذاشتن این وضعیت نبوده است. این کمونیسم با این سنت سیاسی فعلی، قادر به ایجاد تغییری در جامعه نیست. این کمونیسم، بدون پوست اندازی نه فقط ناتوان از انجام کار جدی است بلکه باید همیشه ناظر میدان پیشروی دیگران؛ ناسیونالیست های سکولار و چپ و راست و اسلامی (سلفی و...) و غیر اسلامی باشد.  

 لذا فراخوان اول من به کمونیست ها در کوردستان پیوستن به حزب حکمتیست نیست. این کمونیسم با این ویژگیها و با این سنت ها و روش کارها  که در حال حاضر دارد، بدون تغییر در تمام نقش خود، ابزار کار موثر هیچ نیروی جدی نیست و برای حزب حکمتیست هم منشا کاری نخواهد شد. تعداد رفقایی که خود را حکمتیست میدانند ولی در عمل روزمره همراه بقیه غرق سنن غیر کارگری و سوزانده انرژی خویش اند کم نیست. به همین خاطر فراخوان من به کمونیست ها و رهبران کارگری کمونیست، از آنها که به احزاب چپ و منجمله حزب حکمتیست تعلق سیاسی دارند یا ندارند، از منفرد و "متحزب"  این است که این ضعف کمونیسم در کوردستان را به رسمیت بشناسد و برای بیرون آمدن از این برزخ تکان بخورند. فراخوانم این است که بعد از سی و چند سال زندگی سیاسی برای یکبار هم که شده از خود بپرسد که چکاره است؟ از خود بپرسد که برای بیرون رفتن از ناتوانی فعلی حاضر به ترکاندن پوسته ها و موانع هست یا نه؟ 

با زبان دیگر فراخوانم به کمونیست ها و چپ ها در کوردستان پیوستن به تقلاهای حزب حکمتیست و همراهی سیاسی و عملی با ما برای تبدیل کمونیسم منتظر و دنباله رو و هیچکاره در کوردستان به یک کمونیسم دخالتگر و نقش آفرین است. تولد یک جنبش کارگری قدرتمند زیر رهبری کمونیست ها و رهبری کارگران کمونیست محصول این تغییر در سنت کار کمونیست ها و تغییر شیفت از کمونیسم ناسیونالیستی به یک کمونیسم پرولتری و با اراده و تغییر ایجاد کن است. کارگران  و زحمتکشان در کوردستان بعد از این تغییر شیفت در کار کمونیستی است که میتوانند امیدی واقعی به پیروزی داشته باشند. تاثیرات چنین تغییر شیفتی چنان عظیم خواهد بود که کوردستان را وارد یک دوره از حیات سیاسی خود خواهد کرد که با تمام گذشته متفاوت است. تقلاهای دفتر کوردستان حزب حکمتیست در مسیر رسیدن به چنین روزهای با شکوهی است.