جمهوری اسلامی، غرب، داعش و حقایق پشت آن

 

این متن بر مبنای بخشی از گفتگو با رادیو نینا تنظیم شده است

با تشکر از مژده اورنگ برای پیاده کردن مصاحبه

 مژده اورنگ: هر کس که اخبار دو روز اول سفر روحانی به نیویورک را دنبال کرده باشد و با خبرهایی که از مجمع عمومی سازمان ملل شنیده می شد، شاید فکر می کرد که روحانی و ظریف و تیم همراه با دست پر از این مجمع باز خواهند گشت و موضوع هسته ای ایران را تقریبا حل شده می دیدند، بخصوص بعد از صحبت های اوباما که گفته بود: دولت ایران می تواند به برنامه صلح آمیز هسته ای اش ادامه دهد

اما بعد از دیدار ظریف با جان کری و اشتون اعلام شد که پیشرفتی حاصل نشده و یعنی روحانی و تیمش با دست خالی از نیویورک برگشتند، در حالی که قبل از سفر مثل همیشه مردم را امیدوار کرده بودند  .دلیل این که موفقیتی به دست نیاوردند چه چیزی می تواند باشد؟ 

آذر مدرسی: همانطور که گفتید، قبل از سفر، خود دولت روحانی و میدیای پرو روحانی سر و صدا خیلی زیادی به راه انداخته بودند که "روحانی ستاره نیویورک می شود" و "روحانی در نیویورک خواهد درخشید" ، این که "ما می رویم تا سد و دیوار مذاکرات هسته ای را بشکنیم، می رویم که سد رابطه دوستانه جمهوری اسلامی با غرب را بشکنیم"، وعده این که "دست آوردهای بزرگی خواهیم داشت" و.... را به جامعه داده بودند و تلاش کردند مردم را به این که امروز از طریق روحانی و مذاکرات در نیویورک، از طریق توافقات هسته ای و به رسمیت شناختن موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه و تقویت این موقعیت و برکات سیاسی اقتصادی آن امیدوار نگه دارند. دادن این امیدواری و در انتظار نگاه داشتن مردم بخصوص بعد از اینکه مجموعه وعده های گشایش سیاسی و اقتصادی پوچ از آب در آمده  برای جمهوری اسلامی مهم بود.  

اما به طور واقعی مسئله ی اصلی که در نیویورک مورد بحث بود، مسئله ی مذاکرات هسته ای و این که ایران تا چه حد به توافقات و تعهداتش پایبند بوده یا نه نبود. جدال اساساً بر سر مسئله ی هسته ای نبود و قرار هم نبود در آن جا مذاکرات هسته ای به نتیجه عجیب و غریبی برسد. برای جمهوری اسلامی مسئله اصلی در نیویورک به رسمیت شناختن موقعیت جمهوری اسلامی به عنوان یک نیروی جدی در منطقه و خاورمیانه بود. و این مسُله از کانال ورود ایران به "ائتلاف علیه داعش" ممکن بود. بحث بر سر رفع موانع پذیرش جمهوری اسلامی در کلوپی بود که اسم خود را "جامعه بین المللی" و "جامعه متمدن جهانی" گذاشته است. "جامعه بین المللی" متشکل از دولی که سران و هیات حاکمه شان نماینده کشتار و تروریسم رسمی و دولتی در منطقه اند. اما تقاضای عضویت جمهوری اسلامی رد شد و دست رد به سینه اش خورد. علیرغم لبخندهای مسالمت آمیز کامرون و روحانی، علیرغم مذاکرات و خوش و بش های شان که در میدیا نشان می دادند و پز اینکه  همه چیز بر وفق مراد پیش میرود و ما متمدنانه با هم می نشینیم و .... امریکا و دول غربی اعلام کردند که جمهوری اسلامی را به این راحتی در این کلوپ قبول نمی کنند. اعلام کردند جمهوری اسلامی علیرغم هر قدرت و نفوذی که در منطقه داشته باشد هنوز برای عضویت در کلوپ دوستان غرب واجد شرایط نیست. این آن مسئله ای بود که سفر روحانی را به یک سفر ناموفق تبدیل کرد و یک باره تیتر روزنامه های ایران تغییر کرد و از "روحانی ستاره نیویورک" به "روحانی با دست حالی برگشت"، تبدیل شد و ما شاهد تعرض دوباره به اسرائیل، انگلیس و آمریکا، اینکه "ما کوتاه نمی آییم ها" و... بودیم. شاید بتوانیم بعدا در مورد دلایلی که چرا جمهوری اسلامی را در این ائتلاف قبول نکردند صحبت کنیم.  

مژده اورنگ: روحانی، جمهوری اسلامی را مهره مهمی در مقابله با تروریسم در منطقه خوانده بود و مدعی بود که غرب به کمک ایران احتیاج دارد ولی در این راستا هم موفقیتی حاصل نشد، این عدم موفقیت از چه و کجا می تواند باشد؟ چرا علیرغم نقش ایران در مبارزه علیه داعش آنرا در این ائتلاف راه ندادند؟  

آذر مدرسی: این دقیقا همان دعوای اصلی است. آس و برگ برنده جمهوری اسلامی نقش او در مبارزه با داعش بود، اینکه ایران بر خلاف نیروهای غرب که فقط از هوا بمباران می کنند روی زمین در حال جنگ است، به دولت مرکزی عراق و دولت اقلیم در مبارزه علیه داعش کمک کرده و میکند، سپاه قدس را به عراق فرستاده و در حال جنگ اند و....، همزمان فشار روسیه مبنی بر اینکه بدون ایران نمی شود همچنین جنگی را پیش برد، یا فشار و اصرار مستشاران و محافلی در هیات حاکمه ی امریکا مبنی بر اینکه باید ایران را بازی داد، به درجه زیادی این اعتماد به نفس را به ایران داده بود که می تواند با اتکا به نقشش در جنگ علیه داعش و این فشارها به ائتلاف علیه داعش بپیوندد و از این کانال به دول اگر نه متحد اما دوست غرب و عضو این کلوپ جهانی بپیوندد. 

اولا تا جائیکه به خود داعش برمیگردد،"ائتلاف علیه داعش" علیرغم تمام هیاهو و تمام تبلیغاتی که راه اندخته اند هدفش نابودی داعش نیست، داعشی که فرزند خلف خود این ائتلاف است، بحث بر سر کنترل و محدود کردن دامنه عمل داعش است.  

ثانیا به طور واقعی از روز اول مشخص بود که جمهوری اسلامی را در این ائتلاف قبول نمی کنند، به این دلیل مشخص و روشن که این ائتلاف فقط اسمش "ائتلاف علیه داعش" است، اما در دنیای واقعی این ائتلاف، ائتلاف امریکا و دولتهای عربی متحد امریکا در منطقه، تا جائیکه به جمهوری سلامی بر میگردد اساسا با هدف، تغییر بالانس قدرت در منطقه علیه جمهوری اسلامی و متحدین او است، مهمتر از آن و در رابطه با کشمکشهای غرب با روسیه، این ائتلاف ادامه جنگ غرب و متحدینش با روسیه است. ائتلاف علیه داعش را باید ادامه جنگ امریکا و روسیه در اکراین دید. امریکا و غرب در اوکراین از عهده روسیه بر نیامدند و امروز قرار است به بهانه مبارزه با داعش در سوریه او را به عقب نشینی وادارند.  

قرار است به بهانه مبارزه با داعش مسئله سوریه تعیین تکلیف شود. همین الان به محض اعلام "ائتلاف علیه داعش"، مباحثی مانند ضرورت تشکیل دولت ائتلاف ملی در سوریه بوجود آوریم از طرف محافل امریکا دوباره طرح شده، ترکیه ضرورت حمله به مواضع نظامی دولت سوریه را طرح کرده و برای کشیدن نیروی نظامی پیاده به خاک سوریه اعلام آمادگی کرده و تانکهایش را به مرز سوریه برده، آنهم تحت عنوان مبارزه علیه داعش و تحت عنوان دفاع از مردم کوبانی. ترکیه ای که همه میدانند یکی از متحدین داعش بوده، در حمله داعش به کوبانی، به موصل و شنگال و .... نقش جدی داشته، از نظر نظامی، مالی و لجستیکی کماکان به داعش کمک میکند، یکی از خریداران نفت از داعش است امروز به نام دفاع از قربانیان جنایت مشترک خود و داعش وارد میدان شده. همزمان از یکطرف بحث این که دولت سوریه امکان مقابله با داعش را ندارد و باید غرب به کمک ائتلاف علیه داعش و نیروهای اپوزیسیون بشار اسد بخصوص "ارتش آزاد سوریه" این جنگ را پیش ببرند در جریان است و از طرفی ما شاهد ارسال کمکهای نظامی  روسیه به بشار اسد  هستیم. 

بطور واقعی مسئله داعش و مبارزه با داعش بهانه ای است برای حل مسائل و کشمکشهای اساسی تر بین قطبهای ارتجاع جهانی. ایران در این قطبندی ها در بلوک غرب نیست و اتفاقا یکی از طرفهای مقابل این ائتلاف است که قرار است موقعیتش در منطقه تضعیف شود درست مانند سوریه، جمهوری اسلامی یکی از اهداف مبارزه این ائتلاف است، از این نظر انتظار قبول کردن دولتی که اتفاقا مورد حمله این ائتلاف و این "جامعه جهانی" است به این کلوپ خیلی مسخره و پوچ است. از روز اول مشخص بود که جمهوری اسلامی را قبول نمیکنند. اینرا نه فقط امریکا و بریتانیا که رقبای محلی ایران مانند عربستان و ترکیه هم قبول نمیکردند.  

این هم جزء آن وعده هایی بود که دولت روحانی می داد تا نشان دهد اگر چه دولت اعتدال از نظر سیاسی و اقتصادی کمترین بهبودی در زندگی مردم بوجود نیاورده و برعکس وضعیت نابسامان اقتصادی، گرانی و تورم و بیکاری کماکان بیداد میکند و استبداد سیاسی و خفقان و فشار به مردم و اعدامها ادامه دارد، اما در دیپلماسی و آشتی با غرب و وارد دایره دوستان غرب شدن موفق بوده. تا امروز دیپلماسی و بهبود رابطه با غرب ظاهرا نقطه قدرت روحانی بود و بن بست نیویورک معضلات اساسی تر جمهوری اسلامی را در این زمینه نشان داد. جالب است که بلافاصله بعد از اجلاس سازمان ملل، نشست سران خزر شروع شد و این امکانی بود برای روحانی که شکستش در نیویورک را جبران کند. بعد از این نشست یک بار دیگر دوستی و نزدیکی روسیه و جمهوری اسلامی اعلام شد و اینبار به جای عکسهای روحانی و کامرون، عکسهای خندان روحانی با پوتین در صفحه اول روزنامه های ایران برجسته شد.  

رادیو نینا: حالا که روحانی با دست خالی به ایران برگشته و مردم متوجه شدند که بازهم وعده هایش مثل یک سال اخیر پوچ بوده، بعد از این می خواهد به کدامین موضوع چنگ بزند و عکس العمل مردم در مقابل این وعده های تو خالی چه باید باشد؟ 

آذر مدرسی: جمهوری اسلامی سی و چند سال است که مرتب تلاش میکند به انحا مختلف جامعه را در حالت انتظار، در امید به اینکه جمهوری اسلامی میتواند منشاء بهبودی در زندگی اش باشد، نگه دارد. اینرا در دوره رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و امروز روحانی شاهد بودیم. دولت روحانی شاید یکی از آن هایی است که با بوق و کرنا خیلی بیشتری سر کار آمد. اینکه در "دولت امید و اعتدال" گشایش سیاسی بوجود خواهد آمد، که آشتی با غرب متحقق خواهد شد، که جامعه با یک گشایش سیاسی اقتصادی روبرو می شود و ..... .  اما همانطور که شما گفتید همه این وعده های پوچ از آب درآمدند. از نظر اقتصادی وضعیت نه فقط بهتر نشده بلکه دورنمای روشنی در مقابل جامعه نیست، از نظر سیاسی ما شاهد یک سر سوزن گشایش سیاسی نیستیم، اعدام ها به دلایل مختلف کماکان ادامه دارد، فشار سیاسی و فرهنگی کماکان روی جامعه ادامه دارد، تمام هارت و پورت دولت روحانی پوچ از آب درآمد. 

بیش از یکسال است که مردم را به امید اینکه مذاکرات هسته ای با سرعت میلیمتری پیش میرود، پس وضعیت بهبود پیدا میکند، سرمایه های بلوک شده آزاد شدند، پس سرمایه گذاری ها و رشد اشتغال و بهبود وضع معیشت در پیش است، و .... در انتظار به سکوت کشانده اند.  دیروز نیویورک را عمده کردند و امروز نزدیکی با روسیه! 

همانطور که گفتم جمهوری اسلامی مرتب تلاش میکند جامعه را در این دایره ی کور امید به جمهوری اسلامی، امید به بهبود در چارچوب جمهوری اسلامی محصور نگه دارد.  اما تمام این سی و چند سال پوچی تمام این امیدها و کوری این دایره را بیش از بیش نشان داده. چیزی که رابطه ی مردم را با جمهوری اسلامی تعیین می کند نه این امیدها که تناقض ذاتی این نظام به سعادت و رفاه و آزادی این جامعه و  به نظر من آن نفرت و آن ضدیت عمیق و ریشه ای از جمهوری اسلامی است که در آن اعماق جامعه  وجود دارد. برای من و شما، برای کارگر، برای زن، برای جوان، برای آدمی که خواهان رفاه، سعادت، آزادی و خلاصی از یک حاکمیت سیاه سیاسی و اقتصادی است فرق نمیکند جمهوری اسلامی در کدام کلوپ و در باند ارتجاع بین المللی و یا در کدام بلوک و سنگر قرار گرفته، جمهوری اسلامی در بلوک شرق یا غرب باشد، در بلوک روسیه باشد یا امریکا، همین است که هست. سهم کارگر و انسان آزاده در این جامعه استبداد سیاسی، خفقان فرهنگی و فلاکت دائم است و رابطه این رژیم با مردم و مردم با او تغییری نمی کند. 

مسئله این است که این خشم عمیق، این نفرت عمیق باید به تلاش و مبارزه ای مشترک برای به زیر کشیدن کلیت جمهوری اسلامی تبدیل شود. ما امروز شاهد مبارزه ای هستیم که در اعماق جامعه علیه جمهوری اسلامی شروع شده، شاهد مبارزه ای هستیم که می گوید " نه، من به شما امید نمی بندم" این را بیشتر از هر چیزی در مبارزه طبقه کارگر آن جامعه میبینیم. مبارزه ای که سمبل و نمونه اش مبارزه کارگران بافق بود. مبارزه ای که خیلی روشن اعلام کردند که ما با این گشایش نیستیم، ما با این امید نیستیم، ما با این توقع به جمهوری اسلامی نگاه نمی کنیم، ما علیه جمهوری اسلامی سدمان را می بندیم. به نظر من حرکت بعدی جمهوری اسلامی هر چه باشد، وعده هایی که میدهند، آدم دیگری که گویا کلید دار بهشت زندگی است را در مقابل ما علم کنند، سرکوب کنند  یا فریب بدهند یا .... حرکت بعدی آن جامعه باید یک مبارزه مشترک برای به زیر کشیدن این حاکمیت، خلاصی از فقر و سرکوب و بیحقوقی و تلاش برای مستقر کردن یک جامعه ی آزاد و برابر، مرفه و سعادتمند و شاد باشد. 

این مبارزه قطعا پیچیدگی های خود را دارد. اما نه این مبارزه از بین می رود و نه این امید! سی سال حاکمیت جمهوری اسلامی و سرکوبهایش نتوانسته نه نفرت از آن و نه این امید به تغییر را از بین ببرد. این نقطه گره ای است که رابطه جامعه را با جمهوری اسلامی تعیین می کند. 

 اول اکتبر٢٠١۴