زنان زیر تیغ حذف از جامعه

مونا شاد

 دولت اعتدال و امید تصمیم گرفته تا زنان را به هر نحوی محدود یا از جامعه حذف کند. این همان خط و مشی ادامه ی دولت های پیشین است. اگر کسی امروز سعی کند ابرویی برای دولت بخرد، باید خود را به حماقت محض زده باشد  تا روحانی را از این پروژه های هدفمند مبرا بداند. طی چند سال اخیر حذف زنان، به صورت نقشه مندی سرعت و شدت گرفته. اگرچه کل جامعه در یک بحران عمیق و وضعیت نابسامانی قرار دارد . اما از هر نظر که به مسایل زنان بپردازیم چه از نظر اجتماعی، سیاسی، حقوقی و ....  زیر تیغ و تحت فشار مضاعف تری قرار دارند.

سهمیه بندی دانشگاه ها، محرومیت دختران از انتخاب ٩٧ رشته دانشگاهی، افزایش مرخصی زایمان، پاره وقت شدن کار زنان و کاهش ساعات کار و دورکاری، تشویق و اجبار به افزایش جمعیت، اخراج زنان از سمت های منشی گری دفتری و ... در شهرداری ها و معضلات دیگری که در جامعه گرفتار آن هستند گواه این واقعیت است. طبق ماده 9 طرح جمعيت و تعالي خانواده در تمامي بخش‌هاي دولتي و غير دولتي اولويت استخدام به ترتيب با مردان داراي فرزند،مردان متاهل فاقد فرزند است و به كار گيري يا استخدام افراد مجرد واجد شرايط در صورت عدم وجود متقاضيان متاهل واجد شرايط بلامانع است. با طرح این قوانین زنان را از دسترسی به امکانات محدود می کنند. اولويت اصلي كه جامعه امروز ايران براي زنان قائل است، ايفای نقش فرزندزايی و تربيت فرزندان در محيط خانه است. زن در جامعه ايران، يك نيروي كار درجه دو محسوب مي شود. وعده های دولت اعتدال برای بهبود شرایط اشتغال زایی و رعایت حقوق شهروندی و مدعی شدن رعایت حقوق زنان و ... همگی پوچ و بی اساس است. 

با وجود آنکه از لحاظ تحصیلی، در سال های اخیر زنان پیشرفت چشمگیری داشتند، طبق آمار روزنامه دنیای اقتصاد در گزارشی از کاهش قابل ملاحظه زنان در بازار کار طی سال‌های ٨٤ تا ٩٢ خبر داد. وی با استناد به آمارها تأکید کرده: در سال ١٣٨٤ نزدیک به ٣ میلیون و ٩٦١ هزار نفر از شاغلان کشور «زن» بوده‌اند، در حالی که در سال گذشته، این تعداد به حدود ٣ میلیون و ١٤٥ هزار نفر رسیده است. موضوعی که حکایت از کاهش تقریباً ٨١٦ هزار نفری تعداد شاغلان زن در سال‌های اخیر دارد. به بیان دیگر به‌طور متوسط در هر سال، بیش از ١٠٠ هزار نفر از زنان شاغل در کشور از بازار کار کنار می‌روند. سهم زنان در كل نيروي كار كشور بسيار نازل است و از ۱۰ درصد فراتر نمي رود . آنهم  اكثريت زنان شاغل را معلمان و فعالان خدمات بهداشتي تشكيل مي دهند و علت اصلی  این امر،جدایی و تفکیک جنسیتی کامل زنان و مردان در مدارس و دیدگاه سنتی و مقبولیتی ست که در جامعه به شغل معلمی بعنوان یک شغل آبرومند برای زنان می پسندند می باشد.

نظام سرمایه داری پا روی خرخره طبقه کارگر گذاشته و قصد دارد حتی نفس کشیدن را هم از آنها صلب کند. خیل عظیم  اخراج کارگران خطر بزرگی ست که خصوصا زنان شاغل را تهدید می کند . شرایط اشتغال  زنان سخت تر و سخت تر می شود و  بسیاری از خانواده های کارگری که به درآمد حاصل از کار زن احتیاج دارند با خانه نشینی زن، از نظر اقتصادی تحت فشار بیشتری قرار می گیرند. زنان اخراجی برای جبران کاستی ها و نیاز به درآمد یا به شغل های کاذب مثل دستفروشی در خیابان ها و متروها و یا تمیزکاری منازل مشغول می شوند یا در شرایط اشتغال غیررسمی در کارگاه های کوچک و تولیدی ها به کمترین دستمزدها  راضی می شوند. و یا در بدترین حالت ممکن به تن فروشی روی می آورند. 

اثبات این حرف خیلی  سخت نیست!. اگر در زیر نور شب های غبار گرفته ی آلوده ی تهران، به  سمت خیابان های پر زرق و برق بالای شهر بروید، به راحتی می بینید که زنانی آرایش کرده منتظر مشتری اند  تا تن خود را برای تامین مخارج زندگی شان بفروشند. اینها همان زنان و دختران طبقه ی کارگری هستند که  قربانی نظام سرمایه داری دولت اسلامی هستند. 

طبق آمار دولت، ٦٠ درصد جرم زنان زندانی اعتیاد به مواد مخدر است. ٦٠ درصد زنان "مجرمی"  که  برای تهیه مواد مخدرشان در معرض خطر تجاوز جنسی، تن فروشی و ترد شدن از خانواده هستند. به گفته زهرا بنیانیان مشاور ستاد مبارزه با مواد مخدر ٦٢ درصد زنان معتاد متاهل هستند و به دلیل اعتیاد همسر، مشکلات خانوادگی و فقر به سمت مصرف مواد کشیده شده اند. فیلم مستند اعتراف زنان سرپرست خانواده که به همراه فرزندان خردسال شان، برای سیرکردن شکم و برطرف کردن مایحتاج زندگی فرزندان و شوهر زمین گیر و از کارافتاده ناشی از کارشان، تن فروشی می کنند، اعترافی دردآور است.  

وادار کردن زنان به خانه داری باعث می شود هر روز زنان از آنچه هستند فقیرتر و وابسته تر شوند.  تحمیل  زنان به بچه دار شدن و قداست بخشیدن و الویت دادن زنان به وظیفه مادری و همسری و انجام کارهای خانه، فرصت ها را از زنان  برای دخل و تصرف و حضور در کارهای صنعتی، اجتماعی و سیاسی  و تحصیلی می گیرد و حلقه ی اسارت و استثمار را تنگ تر می کند. رژیم سرمایه داری برای طبقه ی کارگر و خانواده شان مرگ تدریجی را رقم زده. دامنه ی فقر هر روز بخش گسترده تری از طبقه کارگر را در خود فرو می برد. 

ولی با تمام این سرکوب ها و تبعیض ها و نابرابری ها، جنبش و مبارزات زنان، انقلابات کارگری، اعتراض و شورش گرسنگان و...  تاریخی دیرینه دارد که نمی توان از زنان و مردان آزادیخواه آن را گرفت. خشم و نفرت زنان خسته از نابرابری ها، از قوانین زن ستیز، از تحجر و عقب ماندگی،  تباه شدن آینده فرزندانشان، زندگی شان، تحقیر و توهین هر روز توسط ارازل و اوباش "انصار حزب‌الله" و فرستادن  ۴۰۰۰ بسیجی فاقد کارت شناسایی به بهانه  مقابله با "بدحجابی" برای سرکوب زنان و جوانان در خیابان ها و... انگیزه های قوی ست برای حضور و اعتراضی جدی و همدوش شدن با طبقه ی کارگری.

این تعرض های هر روزه دولت به زنان جدای از مسایل کارگری نیست و در هم گره خورده، این تعرض آشکار به کل جامعه و به طبقه ی کارگری و خانواده های آنهاست. بستگی دارد مصحلت سود سرمایه داری چه باشد و این حمله امروز از  حلقه های ضعیف تر و شکننده تر جامعه که زنان هستند بنا به تبعیض جنسیتی شروع شده و فردا با اخراج ها و تعطیلی کارخانه ها و بیکاری بیشتر کارگران کل جامعه را دربرمیگرد.

مبارزاتی مبارزه ای واقعی ست که پاسخگوی مطالبات نیم دیگری از جامعه که زنان هستند باشد. این دندان عفونی را  باید کند و بدور انداخت، چرک و عفونت تمام جامعه را مسموم کرده.  برای زنده ماندن و بهبود شرایط باید آن را از ریشه کند!. سازماندهي مبارزه اقتصادی و اعتصابات كارگری با افق سوسياليستی و كارگری، اهرم فشار و قدرت طبقه كارگر و همراه شدن با دیگر جنبش های اجتماعی تنها راه به زیر کشیدن نظام سرمایه داری و خلاصی از بردگی مزدی ست.

٢٧ سپتامبر ٢٠١٤