"اقتصاد مقاومتی" آرزویی دیرینه ٬ موانع و عوارض آن

خالد حاج محمدی

٢٨ آوریل ٢٠١٤

مقدمه:

پیام خامنه ای به مناسبت سال نو و نام گذاری سال ٩٣ به نام سال ا"قتصاد مقاومتی و ایجاد حماسه اقتصادی" نشستهای متعدد او با مسئولین مختلف از مجمع تشخیص مصلحت نظام تا سران قوای سه گانه و... و دستور العملهای صادره و مباحثات فراوان چهرها و شخصیتهای آنان در این زمینه، فضایی را در مورد این جهت گیری ایجاد کرده است. امروز از روزنامه ها و رسانه های مختلف جمهوری اسلامی تا روسای مختلف وزارتخانه ها، از سپاه پاسداران تا قوه قضائیه و نمایندگان مجلس تا شاخه "کارگری" جمهوری اسلامی مثل کانون عالی انجمنهای صنفی، شوراهای اسلامی، خانه کارگر و... در مورد جهت گیری خامنه ای و اهمیت آن میگویند و مینویسند. کار به جایی رسیده که برنامه های کذایی دولت به نام هفته کارگر نیز بخشا به همین جهت گیری اختصاص یافته است. اینجا و در این نوشته به سوالاتی در مورد اقتصاد مقاومتی مد نظر، به مضمون و اهداف آن و به چرایی طرح دوباره آن از جانب خامنه ای و اهمیت امروزی آن و شرایطی که او را به حیاتی دانستن این جهت انداخته است٬ و همزمان به عواقب آن برای طبقه کارگر خواهم پرداخت.

 

اقتصاد مقاومتی

 اقتصاد مقاومتی و مضمون و چرایی آنرا شخص خامنه ای به روشنی و در نشستهای مختلف خود تشریح کرده است. خامنه ای این جهت گیری را برای اقتصاد ایران حیاتی دانسته و به سهم خود تلاش کرده است و تلاش میکند که این سیاست را تا آخرین قدمهای اجرایی پیش ببرد و نظارت و دنبال کند. خامنه ای به روشنی بیان کرده است که سران سه قوه و کل امکانات آنها باید در این جهت و برای پیشبرد این سیاست بکار گرفته شود. همزمان اشاره دارد که قوانین و موازین قضایی و سیاسی و ... جامعه در خدمت این هدف باید اصلاح و در صورت لزوم تغییر پیدا کنند. بر اساس گفته او، روحانی اعلام کرده است که دولتش در این جهت نهایت تلاش خود را میکند و مجمع تشخیص مصلحت نیز پشت این جهتگیری است.

اگر بخواهم کوتاه به مفهوم این سیاست و معنا و اهداف آن اشاره کنم، چند فاکتور در این سیاست و در سخنان خامنه ای بر جسته است. اقتصاد مقاومی مورد اشاره خامنه ای به گفته خود وی یعنی اینکه  "اقتصاد ایران باید چنان قوی باشد تا در تکانهای جاری و بحرانهای اقتصادی و... توان مقاومت را داشته باشد، در مقابل تحریم، در مقابل آمریکا و تصمیمات این و آن دولت بتواند ایستادگی کند". اقتصادی که متکی بر واردات نیست و تولید برای مصرف و خودکفایی نیست. اقتصادی که بتواند توان رقابتی را در بازار جهانی داشته باشد. تاکید خامنه ای و مباحثات مختلف سران دولت و... بر اهمیت خرید جنس داخلی و صادر کردن دستورالعمل و ... در دفاع از بازار داخلی و دفاع از تولیدات "ملی" همگی تلاشی برای حفظ بازار ایران در دست سرمایه داران ایرانی در رقابت با کالاهای وارداتی از کشورهای مختلفی است که به ایران سرازیر میشود. همزمان اینکه  اقتصاد مقاومتی"درون زا است اما درون گرا" نیست را خامنه ای به روشنی توضیح میدهد٬ اینکه اقتصاد ایران باید متکی بر سرمایه در این جامعه باشد و باید توان جلب سرمایه به ایران، بالا بردن توان تولید نه تنها برای مصرف داخلی که برای صادرات هم داشته باشد و از این زاویه میگوید اقتصاد مقاومتی درون گرا نیست. تلاش خامنه ای یا افقی که در مقابل سرمایه و دولتش میگذارد رشد بخش صنعتی و تولیدات صنعتی، رشد تولیدات داخلی و افزایش توان رقابتی آن در بازار و کاستن از اتکا به نفت و صادرات آن است.

اما این سیاست جدیدی نیست. این سیاست و آرزوهای خامنه ای، هر چند امروز در شرایط جدیدی چند باره طرح میشود اما، آرزوهای قدیمی بورژوازی ایران است. بورژوازی ایران نه تنها در دوره جمهوری اسلامی بلکه در دوران رژیم پهلوی نیز این آرزوها را داشت و به عنوان اهداف بلند مدت خود در دستور داشت. حذف سوبسیدها و سیال کردن ریال و تلاش برای افزایش توان رقابتی و دفاع از تولیدات داخلی در دستور بورژوازی ایران در دوره شاه بود که اعتراضات قبل از قیام و کل تحولات ٥٧ امکان اجرای آن را به دولت پهلوی نداد. شعار "ایرانی جنس ایرانی بخر" که در دوره سلطنت پهلوی تبلیغ میشد، امروز و در دوره ها مختلف خصوصا در سالهای اخیر توسط مقامات جمهوری اسلامی و اکنون توسط بیت رهبری و شخص ولی فقیه، به نام اهمیت خرید اجناس داخلی و دفاع از "تولید ملی" بیان میشود که همان شعار قدیمی در دوره پهلوی است. 

جهت امروز خامنه ای در حقیقت ادامه  تلاش دیرینه بورژوازی ایران از جمله در جمهوری اسلامی و در دولتهای مختلف آن بعد از جنگ عراق است.

همین جهت توسط دولت و شخص رفسنجانی در دوره ریاست جمهوری او و حتی قبل از آن هم مطرح بود و این دعوایی قدیمی حداقل در میان بخشهای مختلف بورژوازی ایران و جناحهای جمهوری اسلامی بوده است که در دوره رفسنجانی به نام "سازندگی" روی میز گذاشته شد و به دلایل مختلف و از جمله ممانعت جناح اسلامی تر و حزب الله و قدرتی که سپاه و ولی فقیه در کل سیاست و اقتصاد ایران داشت به سرانجام نرسید. در دو دوره ریاست احمدی نژاد و سرانجام در دوره دولت روحانی این جهت و تلاش برای رفع موانع رشد سرمایه در ایران در راس وظایف دولتهای فوق و با دخالت و به کمک ولی فقیه و شخص خامنه ای بوده است. حذف سوبسیدها هم در زمان شاه و هم در دولتهای مختلف جمهوری اسلامی در دستور بود. در دوره احمدی نژاد این سیاست عملی شد و یارانه ها در حقیقت راهی برای پیشبرد حذف سوبسید بدون اعتراضات و طغیانهای توده ای بود که اکنون پروسه کاستن یارانه را به امید قطع کامل آن شروع کرده اند. امروز پروژه بورژوازی ایران که در طول حیات جمهوری اسلامی در گرو بهبود رابطه با غرب و کاستن دخالت دستگاه مذهبی در حاکمیت بود را شخص ولی فقیه با نام اقتصاد مقاومتی به عهده گرفته است. پروژه ای که در دوره رفسنجانی با مقاومت ولی فقیه و حزب الله روبرو شد. اقتصاد مقاومتی مد نظر خامنه ای علاوه بر نکات مورد اشاره، بر جلب سرمایه خارجی و تامین و تضمین امنیت سرمایه گذاری در ایران متکی است. چیزی که علاوه بر تلاش دولتهای احمدی نژاد و امروز دولت روحانی، شخص ولی فقیه تعهد به تامین آن میدهد و تاکید میکند که اقتصاد مقاومتی اقتصاد دولتی نیست، متکی به "مردم و مال مردم" است. البته منظور ولی فقیه از "اقتصاد متکی به مردم و مال مردم" اقتصاد متکی به بازار آزاد است. یک جنبه اساسی این سیاست که توسط خامنه ای به عنوان فرهنگ سازی و مشارکت و حماسه اقتصادی اسم برده میشود اتکای آن بر دوش طبقه کارگر و به قیمت استثمار بیشتر این طبقه است که بعدا به آن میپردازم.

 

چرا امروز این مسئله به صدر سیاست خامنه ای رسیده است؟

همچنانکه گفتم این سیاست جدید نیست. خصوصی سازی و کاستن دخالت دولت در اقتصاد و سپردن سرنوشت آن به بازار بعد از اتمام جنگ با عراق سیاست رسمی  جمهوری اسلامی بود که با هر فراز و نشیبی و علیرغم مقاومتهای درونی آنرا دنبال کرده اند. کل جناحهای مختلف جمهوری اسلامی در پیش برد این جهت متحد بوده اند. همزمان جدالهای جدی و دعواهای زیادی در دوره های مختلف از جمله در دوره عروج جنبش سبز، در میان جناحهای مختلف سرمایه و دسته بندیهای آن در میان دولت جمهوری اسلامی بر سر سهیم کردن بخشهای بیشتر و وسیعتر سرمایه نه تنها در اقتصاد بلکه و بعلاوه در قدرت سیاسی و کاستن اقتدار جریان اسلامی و سپاه و ... در جریان بود٬ مسأله ای که یکی از پایه‌های پیشبرد این سیاست و رکن اصلی جدال جناح های جمهوری اسلامی بود.

اما علاوه بر فاکتورهای اساسی مورد بحث و اهدافی که بورژوازی ایران دارد و در دوره اخیر شخص خامنه ای بیان کرده است، فاکتورهای دیگری در مباحثات این دوره خامنه ای و در تاکید و تعجیل او اهمیت جدی دارند که به آنها اشاره ای خواهم کرد.

الگوی اقتصادی جمهوری اسلامی بر الگوی جا افتاده سرمایه داری مدل بازار آزاد متکی است. اسلام و جمهوری اسلامی مدل اقتصادی ویژه ای برای خود ندارد و نمیتواند داشته باشد و آنچه خامنه ای در این زمینه بیان میکند و از مردم سالاری و اسلام میگوید٬ پوچ است. الگوهای رایج اقتصادی سرمایه دارانه در دنیا و مدلهای دولتی آن در ایران در دوره جنگ با عراق و در حقیقت بدلیل وجود جنگ و بدنبال مدل بازار آزاد آن در دستور جمهوری اسلامی بوده است. همچنانکه گفتم تامین امنیت سیاسی برای سرمایه و رفع موانع اقتصاد بازار در جامعه ایران و بالا بردن سودهی آن و رفع مشکلاتی که جمهوری اسلامی در این زمینه داشته است٬ از جمله و  به دلایل مختلف در گرو بهبود رابطه با غرب و علاوه بر آن قطع کردن دخالت دستگاه مذهبی است. برای رفع این مشکلات اکنون خامنه ای پای آن رفته است و یک شبه فضای ضد آمریکای و مرگ بر استکبار جهانی جای خود را به تامل و مذاکره و تلاش برای توافق داد. قبول رابطه باغرب توسط خامنه ای و تلاش برای مذاکره و توافق با آمریکا به نام مسئله هسته ای٬ در حقیقت برای جواب به بخشی از مشکلات و نیازهای سرمایه در ایران و آینده آن است. لازم به ذکر است که در یک دهه اخیر یکی از اختلافات جناحهای سرمایه در ایران و از جمله نمایندگان آنها در حکومت بر سر خصوصی سازی این بوده است که به جای سپردن کامل اقتصاد به سوخت و ساز و قوانین بازار آزاد٬ بخشی از سرمایه های دولتی را در اختیار سپاه و عموزاده های ولی فقیه و در یک کلام جناح اسلامی تر قرار داده اند. این مجرا هنوز هم در جمهوری اسلامی و از جمله بعد از روی کار آمدن روحانی هم مورد مشاجره است.

اما امروز و علیرغم خوشبینی و توافقات تا کنونی در حل تخاصمات جمهوری اسلامی با غرب و در راس آن نزدیکی ایران و آمریکا، اتفاقاتی افتاده است که مد نظر راس جمهوری اسلامی و مشخصا خامنه ای است. هنوز روشن نیست که سرنوشت مذاکره و رفع کامل تحریمها بر ایران، مسأله ای که اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داده بود و فشاری جدی به کل جامعه و به سرمایه ایجاد کرده بود، به کجا خواهد رسید و چه پروسه ای را طی خواهد کرد. این مسئله به دلایل فاکتورهای جهانی و منطقه ای در میان بخشی از جمهوری اسلامی و از جمله خامنه ای تردیدات و نگرانی هایی ایجاد کرده است. علاوه بر فاکتورهای جدی و دخیل در تامین اقتصاد مقاومتی مورد اشاره خامنه ای که به آن اشاره خواهم کرد، خود مذاکرات، توافقات، برداشتن کامل تحریمها در فضایی که امروز موجود است و با توجه به مشکلات جهانی و منطقه ای که غرب به آن دچار است، معلوم نیست که چه فراز و نشیبی را طی میکند و در چه فاصله زمانی به سرانجام میرسد و یا اصلاً به سرانجامی میرسد یا نه. خامنه ای از روز اول رای به بهبود رابطه با آمریکا داد و هیچ تماس و مذاکره و رابطه ای بدون توافق او صورت نگرفته است، اما همزمان گفته است که تردید دارد غرب، به قول خودش، صادقانه پای رابطه ای قابل دفاع با ایران بیاید. این تردید خامنه ای امروز با دخیل بودن فاکتورهایی در منطقه از جمله و بعد از سوریه ماجرای اوکراین و دعوا با روسیه تشدید شده است. از این نظر و در این شرایط تلاش خامنه ای این است که اقتصاد مقاومتی مانع متلاطم شدن دوباره وضعیت اقتصادی  جمهوری اسلامی و تاثیر گرفتن آن از شکست یا عدم موفقیت مذاکرات و آشتی با غرب شود.

اما در سطوح پایه مشکل ایران برای بهبود اقتصاد ایران و تولید برای صادرات و رشد بخش صنعتی و تولیدی در پایه ای ترین سطح، ادغام در بازار جهانی برای سرمایه در ایران و بهبود رابطه با غرب و تامین روابط اقتصادی با آمریکا نیست. سرمایه در ایران هیچ زمانی محلی و محصور در چهارچوب جامعه ایران نبود و نمیتوانست باشد. بهبود رابطه با غرب نیز که عملا و با توافق و دخالت و امضای شخص ولی فقیه پیش رفت. اما تامین تولید برای صادرات با همه پیشرفتهایی که جمهوری اسلامی در سه دهد گذشته و در تولید سرمایه و سود علاوه بر صادرات نفت، داشته است، در گرو جلب سرمایه خارجی برای سرمایه گذاری کردن در ایران و حتی مشارکت سرمایه های بزرگ غربی برای ایجاد شرایط مناسب و بهبود زیر ساختهای اقتصادی ایران است. در همین دوره و با تحریمهایی که علیه ایران پیش برده شد، بخش صنعت جامعه ایران مانند ماشین سازیها، پتروشیمی ها و بسیاری از مراکز مهم صنعتی بدلیل کمبود مواد اولیه، قطعات و... علاوه بر مشکلات فروش و بازار با معضل مواجه بودند. آنچه خامنه ای به عنوان اقتصاد مقاومتی اشاره دارد به تحولی جدی در زیر ساختهای اقتصادی ایران احتیاج دارد که در این زمینه جلب سرمایه های بزرگ برای سرمایه گذاری کردن یک رکن جدی آن است. چنین تحولی علاوه بر جلب سرمایه و تامین و تضمین امنیت آن که اینها خود تنها با توافق آمریکا و جمهوری اسلامی تامین نمیشود٬ در گرو توان رقابتی کالای تولید شده ایرانی از هر نوع آن هم از نظر کیفیت و هم قیمت در مقابل کشورهای دیگر است. یک پای جدی و اساسی این مهم کارگر ارزان و خاموش است که بعدا به آن نیز اشاره میکنم. چنین موقعیتی در دوره ای که سرمایه های اصلی توجه خود را به بازارهای چین٬ کره جنوبی٬ تایلند و...دارند و بخش وسیعی از سرمایه خود را به چین منتقل کرده اند، جلب رضایت آنها برای سرمایه گذاری در ایران و در خاورمیانه ای که کماکان یکی از مراکز بحرانی دنیا است، چندان ساده نیست. بماند اینکه چنین تحولی نیاز به فرهنگ سازی در جامعه ایران دارد٬ نیاز به باز هم کوتاه کردن بیشتر دست دستگاه مذهبی دارد٬ چیزی که هنوز در میان حاکمیت در ایران و به نام قدرت اختصاصی سپاه و بخشی از حاکمیت مورد انتقاد و اعتراض سایر جناحها است.

علاوه بر این امروز خود آمریکا و کل غرب نیز با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکند. آرایش سیاسی و اقتصادی دنیا دستخوش تغییرات جدی شده است. دنیای یک قطبی و دوره قلدری آمریکا و یکه تازی آن تولد نیافته زنگ پایان خود را به صدا در آورد. شکست نظم نوین جهانی، ناکامی های دولت آمریکا در عراق و افغانستان ، و امروز خاورمیانه و تحولات مصر و شکست عملی غرب در سوریه و بن بست جدی سرنوشت این کشور، بورژوازی عرب و سهم خواهی آن در منطقه  از یک طرف و توافق الفتح و حماس و موقعیت اسرائیل در این اوضاع همگی فاکتورهای دیگری هستند که در کنار باز کردن میدان برای بورژوازی محلی در خارومیانه اما در مقابل ثبات در خاورمیانه و آینده این منطقه علامت سوالی بزرگ قرار داده است. 

در این دوره همچنین شاهد عروج قدرتهای بزرگ اقتصادی از جمله چین و روسیه و سهم خواهی آنان، محکم کردن جایگاه خود و ایفای نقش در تحولات منطقه که سوریه مورد برجسته آن بود، هستیم. ماجرای اوکراین و پیوستن بخشی از آن به روسیه و ناتوانی غرب در این زمینه، موقعیت و نقش آمریکا را حتی در خود اروپا با مشکلاتی جدی روبرو کرده است. در چنین دنیایی خود خاورمیانه و آینده آن نامعلوم است و لذا در کوتاه مدت جلب سرمایه های بزرگ به ایران واقعی نیست و در بلند مدت هم مشکلات و موانع جدی در مقابل آن هست. در چنین شرایطی توقع سرمایه گذاری وسیع و جلب سرمایه های بزرگ به ایران با همه تعهدات کل بورژوازی و شخص ولی فقیه با تردیدات جدی روبرو است.

در این اوضاع است که خامنه ای اقتصاد مقاومتی را بار دیگر پیش کشیده است. با فاکتورهایی که اشاره شد تولید برای صادرات در حوزه صنعت، حتی با بهبود رابطه با غرب و برداشته شدن کامل تحریمها، و یا با کاهش قدرت دستگاه مذهبی در جمهوری اسلامی هم عملی نمیشود. این جهت و توافقات قطعا برای سرمایه در ایران امری مهم و مثبت است، اما تا راه اندازی اقتصادی متکی به صادرات فاصله زیادی هست که اشاره رفت. با این وصف ایجاد بهبودی در شرایط کنونی و راه انداختن ظرفیتهای بیشتری در همه زمینه ها، با بهبود رابطه با غرب و رفع تحریمها، امری ممکن است و خامنه ای و بورژوازی ایران با هر اختلافی که بر میزان قدرت و دخالت او دارند، در این زمینه و در این تلاش هم جهت هستند.

تاثیرات این مسئله بر طبقه کارگر

اقتصاد مقاومتی و هر درجه بهبود در سودآوری سرمایه و افزایش آن، و به قولی که صاحبان سرمایه اشاره میکنند "پایین آوردن هزینه تولید"، اساسا به ارزانی نیروی کار و کاستن از سهم کارگر از سود حاصله از کار او بستگی دارد. چیزی که همه مقامات و شخص خامنه ای بر آن تاکید دارند. یک فاکتور مهم از بحثهای خامنه ای در زمینه اقتصاد مقاومتی، متکی به وجود نیروی کار وسیع تحصیلکرده و جوان است، نیرویی که توقع حماسه اقتصادی را از او دارند. این مهم از طرفی با منجمد کردن دستمزد کارگر در هر شکلی و یا شدت کار و اقداماتی از این قبیل، که در مجموع زدن معیشت کارگر باشد، ممکن است. مخاطب جهاد اقتصادی خامنه ای طبقه کارگر است. اقتصاد مقاومتی اساسا به قیمت تباهی و چوب حراج زدن به زندگی طبقه کارگر ممکن است. سیاست اقتصادی خامنه ای و بورژوازی ایران به طرق مختلف در گرو تعرض به سطح معیشت کارگر است. اینکه این سیاست با چه بیان و در چه قالبی عرضه میشود مفت نمی‌ارزد.

خامنه ای در مباحثات خود بر سر اقتصاد مقاومتی میگوید که یک فاکتور سیاست آنها عدالت اجتماعی است و تردید دارم کارگری باشد که معنی عدالت بورژوازی برای کارگر را نداند. بورژوازی در طول تاریخ همیشه پروژه های خود و تعرض به معیشت طبقه کارگر را با همین بیانات و به نام منفعت عمومی و عدالت اجتماعی پیش برده است. لذا عدالت اجتماعی خامنه ای درست همان اندازه حقیقت است که عدالت اجتماعی در تعرض بورژوازی انگلستان در دوره مارگارت تاچر به طبقه کارگر انگلیس، که برای افزایش سود سرمایه داران از قطع شیر کودکان کارگر انگلستانی هم صرفنظر نکرد. امروز عدالت بورژوازی ایران به زبان سلیس توسط مهره های مختلف جمهوری اسلامی و ارگانهای آنها برای تحمیق طبقه کارگر بیان میشود. نماینده ولی فقیه از زنجان کارگران را سربازان خط مقدم اقتصاد مقاومتی میداند. علی خاتمی در نماز جمعه تهران به "مناسبت" اول مه تاکید بر جایگاه، نقش و تلاش طبقه کارگر در اقتصاد مقاومتی دارد. معاون سیاسی و امنیتی استان مرکزی با افتخار میگوید آن استان یکی از کانونهای مهم جمعیت کارگری است و قول میدهد که کارگران چرخ تولید را در راستای اقتصاد مقاومتی میچرخانند. بحثهای همه آنها بر سر وجدان کاری، در حقیقت خط و نشان کشیدن دولت بورژوایی ایران برای طبقه کارگر است که از فردا باید تکلیف خود را بداند. شوراهای اسلامی و کانون عالی انجمن های صفی و خانه کارگری های رژیم نیز با آب و تاب مراسم فرمایشی اول مه خود را اساسا به سوژه اقتصاد مقاومتی تخصیص داده اند. علیرضا محجوب شرم آورترین بیانات را به مناسبت روز کارگر بیان کرده است. این "فعال کارگری محترم" اعلام میکند که از فردا کارگر نباید انتظار همین سطح نازل زندگی را هم داشته باشد، اینکه خانواده کارگری به جای توقع یک زندگی انسانی روی همین کره خاکی، به جای توقع رفاه و شادی و امنیت همین امروز باید  فقر و سرکوب را با مرثیه و قران خوانی تحمل کنند و رفاه و شادی و سعادت را در "دنیای" بعد از مرگ جستجو کنند. این جریانات با تکرار خزعبلات عهد عتیق و با دفاع از این سیاست وظیفه تاریخی خود را به عنوان بازوی فریب طبقه کارگر توسط بورژوازی ایران، به نام دلسوزی با کارگر و با ریاکاری همیشگی پیش میبرند.

به هر روی با لغو تحریمها که در جریان است، و با ادامه بهبود روابط ایران و غرب و با اقداماتی که بورژوازی ایران و دولت و ولی فقیه اش در دستور دارند، میتواند باعث راه افتادن بخشی از مراکز موجود تولیدی شود. اگر ظرفیتهای فی الحال موجود فعال شوند٬ کاری که ممکن است٬ میتواند در کوتاه مدت درجه ای از اشتغال را به همراه بیاورد. علیرغم این افزایش تولید در ایران و عدم توان مقابله با تولید ارزان کشورهایی مثل چین و کره و...٬ محدودیتهای جدی برای سرمایه ایران ایجاد میکند و امکان رقابت برای تولید ایرانی چندان بالا نخواهد بود. علاوه بر این حفظ بازار داخلی ایران با شعار "ایرانی جنس ایرانی بخر" دوره پهلوی یا دفاع از تولید "ملی" و خرید اجناس ایرانی که خامنه ای فراخوان میدهد٬ کاری ساده نیست. میزان تولید و دامنه آن اگر هم در کوتاه مدت بالا برود٬ در دراز مدت به سقف محدودیت تقاضا در بازار و حتی بازار داخلی ایران برخواهد خورد. دامنه تعرض بورژوازی به طبقه کارگر جدا از مشکلات سیاسی و خطر طغیانهای عمومی مردم٬ محدودیتهای خود را دارد. حفظ بازار ایران برای بورژوازی این کشور در گرو قدرت خرید اکثریت مردم این جامعه است. طبقه کارگری که کمترین دستمزد را میگیرد٬ قدرت خریدش در بازار نیز به همین نسبت پایین می آید و لذا تولید برای بازار داخلی با کمود تقاضا بدلیل ناتوانی اکثریت مردم از نظر اقتصادی٬ بر میخورد. این حقیقت محدودیتی در میزان تعرض بورژوازی به سطح معیشت طبقه کارگر و مردم محروم در مقابل سرمایه میگذارد.

"اقتصاد مقاومتی" و لزوم یک جنبش مطالباتی سراسری

بورژوازی ایران علنا قرار است پروژه های اقتصادی خود را بر گرده طبقه کارگر و افزایش دامنه استثمار این طبقه پیش ببرد. توجیه هرچه باشد و بورژوازی ایران هر محدودیتی در مقابل تامین اهداف درازمدت خود داشته باشد٬ زمزمه های چنین تعرضی نه تنها در بیانات خامنه ای که در پروژه دولت روحانی و کل بورژوازی ایران قابل شهود است.

جمهوری اسلامی در دوره گذشته و به بهانه تحریم اقتصادی٬ علاوه بر اینکه انجماد دستمزد خانواده های کارگری را تحمیل کرد٬ علاوه بر پرداخت نکردن همان دستمزد ناچیز٬ با افزایش هر روزه قیمت کالاهای مصرفی و مایحتاج عمومی٬ همراه با موج بیکارسازی و اخراج کارگران٬ باز هم سهم کارگر از سود حاصل از کار این طبقه را پایین آورد. این تعرض در فضای افزایش هر روزه تحریمهای اقتصادی و تبلیغات وسیع رسانه های غربی و تهدیدات نظامی٬ عملا طبقه کارگر را در موقعیت بسیار نامناسبی قرار داد. بهبود رابطه با غرب و اتمام تهدید اسرائیل و امریکا در مورد ایران و شروع پروسه آزاد سازی سرمایه های ایران و کنار رفتن تهدید تحریم به عنوان سلاح جنگی و برا علیه حق طلبی طبقه کارگر٬ توقع و انتظاری را در میان جامعه و در میان این طبقه برای بهبود زندگی فراهم کرده است. در چنین فضایی که بورژوازی و دولت نوید بهبود اوضاع عمومی را و رفع موانع رشد سرمایه و بهبود اقتصادی را میدهند٬ خواه ناخواه توقعات جامعه نیز بالا میرود و حق طلبی کارگر و مردم برای بهبود معیشت آنها در روانشناسی جامعه و طبقه کارگر افزایش می یابد.

علاوه بر این بورژوازی ایران بحث فضای باز سیاسی و حق و حقوق مردم را به عنوان بخشی از پروژه تامین امنیت سیاسی برای سرمایه گزاری و فرهنگ سازی را مدعی شده است. مسئله تحزب و اهمیت آزادی احزاب خودی در میان حاکمیت٬ سهیم بودن و ضرورت وجود و شراکت همه جناحهای حاکمیت و ضرورت ایجاد امکان و فضا برای همه آنها٬ امروز و خصوصا در دوره روحانی از مسائل روی میز و مورد ادعای حاکمیت و دولت "اعتدال" آنها است. مسلم است که "اعتدال" برای بورژوازی و فضا و شراکت آنها در قدرت و تامین امنیت سرمایه با تعرض به طبقه کارگر و گرفتن هر نوع امکان اتحاد مستقل آن پیش میرود. لذا برای این طبقه نه تنها بحث فضای باز سیاسی و امان ایجاد تشکل مستقل کارگری در میان نیست٬ بلکه پیشبرد پروژه بورژوازی در گرو ساکت کردن کارگر و تمکین کردن و قناعت این طبقه به وضع موجود است.

اما این کل داستان نیست. در این فضا کارگر و مردم و اعتراض و سهم خواهی آنها در ذهن جامعه مشروعیت پیدا میکند. کارگر میتواند در هر مرکزی جمع شود و بگوید اگر وضع بهتر شده است٬ اگر سرمایه ها آزاد شده اند و اگر تحریم برداشته شده٬ سهم من کجا است٬ حقوق معوقه من چرا پرداخت نمیشود و اخراج و بیکاری من دیگر قابل قبول نیست. اگر فضای باز برای سرمایه داران ایجاد میشود٬ اگر بورژواها حق دارند حزب داشته باشند٬ من نیز حق دارم سازمان و حزب و تشکل خود را داشته باشم. امروز با تعرض در دستور بورژوازی ایران برای رفع موانع رشد سرمایه و افزایش سود حاصل از آن به  طبقه کارگر٬ این طبقه برای دفاع از معیشت خود٬ هیچ راهی جز صف بستن در مقابل این تعرض و در دفاع از زندگی خود را ندارد. طبقه کارگر میتواند در این فضا حول مطالبات عمومی٬ سراسری و اساسی خود برای بهبود معیشت متحد شود.

این اتحاد میتواند و ضروی است اتحادی سراسر حول مهمترین مطالبات این طبقه باشد. ما شاهد اعتراضات هر روزه مراکز کارگری در سراسر ایران حول مطالبات مختلف و در اعتراض به بی حقوقی خود هستیم. اما همزمان شاهدیم که اعتراض پراکنده کارگران مراکز پراکنده و مختلف٬ علیرغم اهمیت و ضرورت آنها٬ توان عقب راندن بورژوازی و بهبودی جدی در زندگی طبقه کارگر حتی در یک مرکز را نداشته است. لذا برای بهبودی جدی و برای تامین زندگی قابل تحمل٬ احتیاج به بسیج نیرو اتحاد و سد بستن سراسری در مقابل بورژوازی هست. محور چنین اتحادی جنبش مطالباتی طبقه کارگر برای افزایش دستمزد و بیمه بیکاری و امنیت شغلی و لغو قراردادهای موقت است. اینها در حال حاضر مطالبات فوری کل طبقه کارگر در سراسر ایران است.

چنین تحرکی مطلقا از پایین و با اتکا به اتحاد در میان توده کارگران ممکن است. ما تا کنون شاهد سیاست جمهوری اسلامی در برخورد به هر اتحاد و اعتراض کارگری و تلاش برای فلج کردن آن از طریق اخراج و زندان فعالین این طبقه و پرونده سازی برای آنها بوده ایم. هیچ اتحادی آنهم در سطح سراسری بدون دخالت و اتحاد و تعهدی مشترک در میان طیفی از رهبران کارگری ممکن نیست. اما تبدیل چنین توافقی به اتحادی از پایین و متکی به توده کارگران در ابعاد علنی و سراسری٬ متکی به شراکت کارگران از طریق مجامع عمومی و تصمیم جمعی آن دو چندان اهمیت دارد. این تنها راه طبقه کارگر در دفاع از خود و حرمت و کرامت آن و همزمان حفظ رهبران و فعالین و نمایندگان خود به عنوان ستون فقرات هر نوع تشکل و اتحاد این طبقه است.