یک می، روز خشم فرو خورده!

تارا پویان

امسال نیز همچون سال های گذشته به پیشواز یک می روز جهانی کارگر می رویم، و این در حالی است که هنوز مشکلات کارگران حل نشده باقی مانده و چه بسا شرایط این طبقه کلیدی جوامع، بحرانی تر نیز شده است. می گوییم کلیدی چرا که به عنوان طبقه‌ی اجتماعی نقشی تعيين کننده و سرنوشت‌ساز در شيوه‌توليد سرمايه‌داری و تغيير آن ايفا می‌کنند، و طبقه سرمایه داری نیز با آگاهی به همین موضوع در طول تاریخ با شیوه های مختلف در استثمار کارگران بیشتر همت نموده و با تحت فشار گذاشتن آنها و سخت تر نمودن شرایط، سعی در دور نگه داشتن کارگران از هر نوع اعتراض، راهپیمایی، اعتصاب و ... می نماید.  اما این باعث نشده که طبقه کارگر روز همبستگی جهانی خود را فراموش کند. تقریبا درتمام دنیا اول ماه می روز همبستگی جهانی طبقه کارگر به رسمیت شناخته شده است و به دلیل وجود ستم طبقاتی و بی عدالتی های فاحش و نقض حقوق حقه کارگران ، به دنبال یک سری اعتراضات کارگری که اساسا از آمریکا شروع شد و  کارگران خواستار احقاق حقوق خود بودند و بشدت از جانب سرمایه داری سرکوب شدند،   بعدا تقریبا در تمامی کشورهای دنیا به یک روز جهانی تبدیل شد. این نیاز جوامع بود، نیاز طبقه کارگر بود بر علیه سرمایه داری که یک روز را به اسم روز کارگر نامگذاری کنند و در این روز تعطیل رسمی اعلام شود وکارگران بتوانند اعتصاب و اعتراض کنند و بر علیه نابرابری های جامعه و همچنین بر علیه استثمار مبارزه کنند و به خیابانها بریزند. اول مه در سال ۱۸۸۹  از طرف کنگره اول انترناسیونال دوم روز اعتراض جهانی اعلام شد و در سال ۱۸۹۱ رسما بعنوان روز جهانی کارگر اعلام شد. از ۱۹۰۴ خواست ۸ ساعت کار در هفته از طرف کمونیستها و سوسیالیستها و اتحادیه های کارگری در اول مه روز طرح شد. هنوز اول مه در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی هم تعطیل رسمی نیست. کشورهای امریکای جنوبی مثل بولیوی، شیلی، کلمبیا، کوستاریکا و برزیل و کشورهای بلوک شرق سابق اول مه تعطیل رسمی است.

 اما برگزاری این روز سمبلیک هنوز در کشوری مثل ایران غیر قانونی است، در ایران گردهمایی مستقل کارگران در این روز طبق قوانین حاکم ممنوع است. به جای آن حکومت تلاش می کند که مراسمات این روز را به یک نمایش دولتی تبدیل کند و از برگزاری هر گونه مراسم کارگران و فعالین این جنبش بصورت مستقل جلوگیری کند.، و عملا این به این معنا است که کارگر در ایران حق صحبت از حقوق خود را ندارد چه رسد به اعتصاب و تشکل و راهپیمایی های کارگری. گرچه این تلاش جهت تحمیل آن به کارگر شکست خورده است و با وجود  محدودیت های قانونی و دستگیری و سرکوب کارگران و فعالین جنبش کارگری در آستانه اول ماه می و زندانی کردن آنها تنها به جرم برگزاری مراسم اول ماه می، نزدیک به یک صد سال است که کارگران و فعالین جنبش کارگری در ایران به اشکال گوناگون و متوازن با توازن قوا و تشخیص شرایط دست به گردهمایی های کوچک و بزرگ زده و خواستهای طبقاتی خود را در این روز یک صدا و در صفوفی به هم فشرده فریاد می زنند.

گفتیم این روز نیاز طبقه کارگر است بر علیه ستم سرمایه داری، اما آیا برگزاری سمبلیک یک روز به نام کارگر و تعطیل نمودن یک روز کار مزدی برای کارگر، و اعتراض یک روزه کارگر جهت احقاق حقوق او کافی است؟ بدون شک این طور نیست، کما اینکه ما تمام روزهای سال را هم به مشکلات و وضعیت کارگران و حقوقشان بپردازیم، به بیراهه نرفته ایم. اگر اول ماه می نیز تحت سلطه تبلیغات گسترده بورژوازی برای سرگرمی جوامع قرار نگیرد، این روز فرصت مناسبی است برای فریاد متحد طبقه کارگر. در این روز است که فعالین کارگری فرصتی به دست می آورند جهت آگاه سازی طبقه کارگر و آماده نمودن بستر انقلاب سوسیالیستی، که مسئولیتی است بزرگ و چالشی است قابل تامل.  انقلاب سوسیالیستی جدا از اینکه با پلان حساب شده  احزاب کارگری قابل شکل گیری است، اما به جز اتحاد کارگران جهان که فریادی بود از دل تمام جنبش های کارگری ، قابل اجرا نیست. احقاق حقوق کارگر در گرو فعالیت احزاب کارگری و موفقیت این احزاب در گرو آگاهی کارگر است، و این مشارکت اگر با نفوذ حقه های سرمایه داری به بیراهه نرود، بدون شک سرچشمه جنبشی عظیم علیه استثمار جامعه سرمایه داری خواهد بود.  جنبشی که که سر از سوسیالیسم درخواهد آورد. نقطه شروع این جنبش نیز باید با آگاه سازی طبقاتی کارگر، ایجاد تشکل در محل کار کارگر، ترتیب دادن اکسیون های ضد استثمار توسط خود کارگران و با سازماندهی احزاب و فعالین کارگری بسترسازی شود.

طبقه کارگر، همه جای دنیا روز اول ماه می را پاس داشته و به صورت رسمی به اعتراض علیه استثمار دست می زند، ولی آیا این روز در همه جوامع با آگاهی بر چرایی آن برگزار می گردد؟ اصلا کارگری که صبح با تنی خسته تر از دیروز، و سری پر از سودای غم نان، با اکراه باز به فروش نیروی کار خود می رود خبری از آشوب های تاریخی مباحث سوسیالیسم دارد؟ چیزی از مالکیت خصوصی سرمایه داری بر ابزار تولید می داند؟ به طور خلاصه، سوسیالیسم تنها یک سیستم اقتصادی با محوریت مالکیت اجتماعی است. مالکیت غیر دولتی، مالکیت مدنی، مالکیت جمعی - هر چیزی که اساسا ابزار تولید را در دست مردم و طبقه کارگر قرار می دهد. اما آیا کارگر به این حق خود واقف است و به راهپیمایی روز کارگر می رود یا فقط به حقوق عمومی خود نظیر ساعات کار عادلانه، دستمزد مستحق آن و ... واقف است؟ کارگر کاملا به ظلمی که سرمایه داری به او روا می دارد آگاه است اما به امکان انقلاب سوسیالیستی نه. پس برگزاری یک می بدون آگاه سازی طبقه کارگر، راهی به جایی نخواهد برد و هدف اصلی از برگزاری این روز باید رهایی کارگر از استثمار به وسیله آگاهی طبقاتی و فراهم نمودن انقلاب کارگری و در پی آن دیکتاتوری پرولتاریا باشد.

چه رسانه های بورژوازی در این روز کارناوال تحمیق راه بیاندازد چه عرصه را برای یک روز خالی کند، فعال کارگری می تواند جهت تزریق این آگاهی به کارگر از این فرصت به بهترین نحو استفاده کند، آن هم در محل کار خود کارگر، با ایجاد اتحاد کارگران صنعتی و غیر صنعتی در جغرافیای مختلف. هرچند در کشورهایی مثل ایران از چندین روز قبل از یک می، شروع به ایجاد اختناق و دستیگری کارگران و فعالین کارگری کند، گارد حفاظت از چارچوب های ضد بشری خود را مسلح سازد و به سرکوب کارگران بپردازد، اما این نه تنها چیزی از اصل موضوع کم نمی کند بلکه چونان کاتالیزوری واکنش طبقه کارگر را به این ناعدالتی تسریع می بخشد، و آتش زیر خاکستری را که سالهااست منتظر سربرآوردن است، به شعله هایی تبدیل می کند که آخر سر ریشه های خودش را خواهد سوزاند. جو بحرانی کارگر در ایران باعث شده چشم این طبقه باز شده و زیر فشارهای مضاعف فریادهایی بلندتر برآورد و سالها خشم فرو خورده خود را بیرون بریزد. بدون شک روز کارگر امسال در ایران محدودتر، تحت فشار بیشتر، با تدابیر امنیتی مضاعف و دستگیری های بیشتر، برگزار خواهد شد. بنابراین مسئولیت فعالین و احزاب جنبش کارگری نیز سنگین تر خواهد بود. هرچند جمهوری ننگین اسلامی به خوبی می داند که کارگر نیز صبری دارد و تا ابد نمی تواند نسبت به ظلم و ستم و استثمار بی واکنش بماند و سکوت کند. تاریخ همیشه مبین این واقعیت بوده که هروقت مردم در شرایط سخت تری بسر می برند، فشارهای مضاعف سرمایه داری نفرت جمعی را در طبقات کارگری افزایش داده و این نفرت اهرم فشاری می شود جهت سرازیر شدن اعترضات و جنبش ها بسوی دولت ها، و برای تغییر شرایط و رهایی از استثمار  با قدرت بیشتری سر اعتراض بلند می کندد، و این سنت همچنان تا به امروز ادامه دارد. اما جهت به ثمر نشستن این اعتراضات آگاهی طبقاتی لازم است.

 دولت های متوحشی مثل جمهوری خونخوار اسلامی ایران باید بداند که دیگر این استثمار و ظلم و پایمال نمودن حقوق برحق کارگران جوابگو نیست، نفرت این طبقه بیشتر و به دنبال داشتن آگاهی قدرت مبارزه اش نیز بیشتر می شود. اما نباید فراموش کرد که هرچه اختناق و استثمار بیشتر باشد، کارگر به مسائل روزمره و عمومی خود درگیرتر و مشغول تر می شود و فرصت مبارزه را کمتر به دست می آورد. اما این لزوما به معنی نداشتن انگیزه مبارزه و انقلاب نیست، فقط مسئولیت فعالین کارگری برای همیاری با این طبقه بیشتر خواهد شد تا تلاش کند کارگر زیر بار مشکلات عدیده عرصه مبارزه را خالی ننماید. جمهوری اسلامی بر این باور است که هرچه تعداد زندانیان سیاسی، زندانیان فعالین کارگری، سرکوب اعتراضات و استثمار کارگران بیشتر باشد، کارگر و معترض بیشتر در لاک خود فرو رفته و دغدغه های سیاسی اش کمتر می شود و متقابلا دغدغه های زندگی فردی اش بیشتر. در مقابل احزاب کارگری در برابر این اعمال غیر انسانی باید به هدایت طبقه کارگر به سمت آگاهی بیشتر و تلاش برای زنده نگه داشتن روحیه انقلابی کارگران بپردازد، در اتحاد مابین کارگران و ایجاد تشکل های اعتراضی آنها نه تنها از راه دور  بلکه بصورت عینی و در محل تاثیرگذار باشد . یک می بستر مناسبی برای شکل دادن به این اهداف است. پس باید روز جهانی کارگر به واقع روز همبستگی کارگران باشد، و با وجود این جو بحرانی در کشور،  یک می ، پربارتر از سالیان پیش نه تنها فقط سمبلیک برگزار گردد، که راهی باز گشاید جهت رهایی طبقه کارگر از زیر یوق سرمایه داری.