اعتصاب بافق: مطالبات ممنوعه و پیروزیهای ناممکن !

قریب به پنچ هزار کارگر معدن چغارت شهر بافق پس از سی و نه روز در ساعت  چهار بعد از ظهر چهارم تیرماه به اعتصاب خود پایان دادند. پس از چند هفته از انتظار، مذاکره، وعده و و تهدید،  با حضور استاندار و نماینده کارگران و با نمایش نامه کتبی وزیر کار در رابطه با مطالبه کارگران٬ یک اعتصاب بزرگ و قدرتمند کارگری در ایران پایان یافت. قضاوت در مورد نتایج این اعتصاب دشوار است. اعتصابی که شکست نخورد. پیروز هم نشد. اما بدون هیچگونه تردید کارگران معدن دستاوردها و موفقیتهای بزرگ و ارزشمندی را کسب کردند. تجربیات و عرصه های کشمکش این اعتصاب برای طبقه کارگر در ایران حیاتی است. این اعتصاب بر رگه های قوی از آگاهی و همبستگی کارگران استوار بود و در عین حال در برابر ابهامات و گنگی در اهداف خود بزانو درآمد. در این اعتصاب کارگران نه فقط دستمزدهای خود بلکه آینده یک شهر را افق مبارزه خویش قرار دادند. کارگران چغارت از همان ضرب اول دولت را به هماورد طلبیدند و خواهان تغییر مقدس ترین قانون کشور – اصل ٤٤ و خصوصی سازیها – گشتند. معدنچیان بافق برای طبقه کارگر در نبرد با خصوصی سازیها نقطه عزیمتهای اساسی را به صدر توجه راندند. این اعتصاب مهر خود را بر دوره جدیدی از مبارزه کارگران در ایران خواهد کوبید.

 

اعتصاب چغارت  در چهار جمله!

پس از چند  ماه زمزمه و شایعه و بر زمینه فضای اعتراضی گسترده در میان کارگران٬ انتشار خبر خصوصی شدن معدن آهن چغارت کارد را به استخوان کارگران رساند. پنج هزار معدنچی از جمله ١٥٠٠ نفر کارگر قراردادی کار را خوابانده درب معادن را بستند.

زمینه اعتصاب: مصوبه دولت دال بر خصوصی کردن معادن چغارت و توزیع ٧١ درصد سهام به صندوق بازنشستگی فولاد بابت بدهی قبلی معادن و ٢٨ درصد به صاحبان شرکت ذوب آهن فولاد اصفهان.

اعتراض کارگران: رقم زدن سرنوشت معدن و کارگران از بالای سر آنها، خصوصی سازی و عواقب آن برای کارگران و کل شهر

مطالبات کارگران: پافشاری قاطعانه بر سر یک خواست دال بر لغو مصوبه دولت. در عین حال طرح خواست فروش سهام معدن به خود کارگران بطور ضمنی و پراکنده.

سرگذشت اعتصاب: وعده ها و تهدیدها از جانب مقامات محلی، وعده پیگیری خواست کارگران در مجلس و دولت و دفتر امام٬ همگی از طرف کارگران بطور یکپارچه رد شد. همدلی کارگران سمپاتی وسیع مردم شهر، شورا و امام جمعه را بخود جلب نمود. در طول  یکماه اعتصاب با بی محلی کامل دولت و مقامات محلی روبرو شد. بلاتکلیفی و مساله حقوق پرداخت نشده مساله چگونگی ادامه اعتصاب را به صدر مشغله ها راند.

نتایج اعتصاب: در هفته پایانی ابتدا تضمین شفاهی رئیس جمهوری و پس از آن نامه کتبی از جانب وزیر کار دولت کارگران را به پایان اعتصاب قانع نمود. بنا به وعده دولت فروش ٢٨ درصد سهام معادن سه ماه به تعویق افتاده است.

 

یوزپلنگهای بافق

این توصیفی است که برای اعتصابیون سرزبانها بود. "بنازم همت بلندت ای کارگر معدن، ای بافقی شیردل ..." از جمله دیگر عبارتهایی است که در ستایش و حمایت از اعتصاب در فضای کل شهر یک دم فرو ننشسته است. استفاده از چنین عبارتها و تشابهاتی در  توصیف شجاعت برای کارگری که  با دست زدن به اعتصاب مخاطره  سرکوب و دستگیری و بیکاری را بجان میخرد، پر بیراه نیست. اما در بیان آگاهی، سازمان، درایت ناظر بر اعتصاب معادن چغارت باید از این چهارچوب بمراتب فراتر رفت.

معادن بافق از بزرگترین و قدیمی ترین معادن آهن ایران همواره بستر اعتراض و اعتصاب معدنچیان بوده است.  اعتصابات سال ٩١ معدنچیان به تظاهرات خیابانی  و درگیری مستقیم با صدها گارد مسلح دولت کشیده شد و دهها کارگر دستگیری و ٥٨ نفر زخمی بجا گذاشت. سال ٩٢ معدنچیان بافق در حمایت از اعتصابات و اعتراضات چادرملو نقش فعالی ایفا نمودند. یکماه قبلتر و در پیش درآمد اعتصاب بزرگ، معادن آهن در واکنش به شایعه خصوصی سازیها سه بار دست به اعتصاب زدند. انکار و سر دواندن  مسئولان و مقامات بر خشم کارگران افزود. انتشار فروش سهام معادن آهن در سایت فرابورس کاسه صبر را لبریز ساخت. چند ساعت بعدتر در توافق میان کارگران رسمی و کارگران قراردادی با خواست مشترک "لغو فوری خصوصی سازی معادن" کار خوابانده شد، درب معادن مهر و موم و شیپور اعتصاب بصدا درآمد.

قدرت دوگانه موقت: از دفتر دولت  تا چغارت

اعتباریه  مقامات محلی حتی استاندار از همان ابتدا از جانب کارگران مهر باطل خورد. هر گونه وعده آین "خائنین بافق فروش و سود جو"  بی ارزش  اعلام گشت. کلید حل کشمکش در دست دولت و یا دفتر رهبری٬ و آنهم بطور کتبی قرار گرفت. این مجمع عمومی کارگران در کف سفت محوطه بزرگ داخل معدن بود که  سرکشانه در طی سی و نه  روز تمام طرف حساب دولت مرکزی نبض رویدادها را قبضه کرد.  کارگران سرنوشت اعتصاب را خود در دست گرفتند و آگاهانه آنرا از کانال شورای اسلامی و یا مراجع دولتی پیش نبردند. در این اعتصاب شورای اسلامی نه بعنوان سخنگو و یا له له کارگران، مرجعی کار چاق کن، کسانی که راه و چاه را بلدند، و میتوانند پوشش خوبی برای اعتراض ظاهر شوند٬ بلکه پادو و پیام بر اعتصابیون در کریدورهای مجلس و دولت نقش درجه چندم را عهده دار گشتند. امام جمعه شهر در کنار سایر معتمدان و مقامات ریز و درشت  از پشتیبانان فعال اعتصاب درآمد. . لیست بلندی از نماینده مجلس، فرماندار تا رئیس اداره امنیت استان مستقیما و در لباس دلسوزی و برای "رسیدگی مقامات به خواست برحق کارگران" درگیر اعتصاب بودند اما   هرگز امکان نیافتند بدون ارجاع به خود کارگران پا از گلیم خود فراتر بگذارند.  مقابله آگاهانه و هوشیارانه  کارگران بافق  در مقابل انواع مانورهای صف رنگارنگ اما متحد دولت و سرمایه داران از رگه های اصلی و از مهمترین جنبه های اعتصاب باید در تاریخ اعتراضات کارگری معاصر ثبت گردد.

 

معدن مال کارگران است!

دولت حق ندارد، هیج کس حق ندارد از بالای سر کارگران در مورد معادن تصمیم بگیرد! پژواک این حق طلبی در طول اعتصاب دنیای دیگر، دنیای کاملا متفاوت از آنچه بوده و هست را ترسیم میکرد. هر چند هنوز پیچیده در ابهام و آلوده به قالبهای مذهبی، اما  این اعتصاب استدلال و نگرش طبقاتی کارگری  را فوران میزد، که نه مالکیت سرمایه دارانه، نه حاکمیت بلامنازع دولت و قوانین، و نه سرنوشت نکبت حاصل از دستمزدهایشان را گردن نمیگذارند. برای معدنچیان چغارت کار سی ساله شان سرمنشا حقانیتشان بود. نفس اعتصابشان برای آنها مستقل از نتیجه و پیروزی آن، بعنوان یک گام در دفاع از حقانیت و پافشاری بر آن مقدس بحساب میامد.  

اعتصاب کارگران، اعتصاب بافق

مطالبه لغو خصوصی سازی معدن برای کارگران بمعنای حفظ شغل و جلوگیری از پیامدهای سودجویانه بعدی صاحبان معدن بود. اما کارگران مطالبات خود را به منافع کل شهر بافق گسترش دادند. در ادعانامه کارگران جاده هایی که ساخته نشد، لوله کشی گاز و آب آشامیدنی که جز روی کاغذ اثری از آن نیست، کارخانه ذوب آهن و فولادی که دهها بار منتش را سر مردم شهر گذاشته اند و دهها مورد دیگر جای برجسته ای پیدا کرد. تا بود در این معدن عصاره جان جمعیت اصلی شهر را مکیدند و جز محرومیت چیزی برای ساکنین شهر بجا نگذاشتند و امروز در صدند با خصوصی سازیها دنیا را برای کل شهروندان تیره تر سازند! اعتصاب معدن با حرارت بسیار چگونگی ادامه حیات شرکتهای کوچک مرتبط با معدن و اشتغال کارگران در این صنایع را در میان خواستهای خود مورد تاکید قرار داد. علارغم رکود حاصل از اعتصاب اما همه شهر و از جمله بازاریان شهر بافق از مدافعین فعال اعتصاب معدن بودند. شورای اسلامی و امام جمعه شهر، تشکیلات دانشجویی شهر و صف طولانی از کاسبین و اهالی بافق پشتیبانی فعال خویش را بارها و بارها ابراز داشتند: "ما کارگران را تنها نمیگذاریم. اعتصاب معدن، اعتصاب همه ماست".

شش هفته درایت

کارگران چغارت موفق شدند یکی از بزرگترین اعتصابات تاریخ جنبش کارگری ایران را به پیش ببرند و تا آخرین روز  با خنثی کردن هرگونه توطئه و بهانه دست  نیروهای سرکوب دولتی  را  از صحنه کشمکش دور نگهداشتند. "کارگران باید مواظب باشند بازیچه دست جریانات دشمن و بیگانه قرار نگیرند" ، "اعتصاب کارخانه روزانه  میلیاردها تومان ضرر وارد میکند" ، خط و نشان کشیدن دائمی فرماندهان امنیت بافق و استانداری در تکرار سرکوب سال ١٣٩٠ از جمله تهدیدهایی بود که با درایت از طرف کارگران خنثی گشتند.

 خیلی سریع و در همان هفته اول و دوم بلاتکلیفی  بجان اعتصاب افتاد. شروط کارگران اعتصابی دخالت مقامات مرکزی و وعده های توخالی آنها را از دور خارج ساخت. اما برای  مقامات مرکزی  مذاکره با کارگرانی که "سر خود کار را تعطیل کرده و برای دولت مرکزی خط و نشان کشیده، خواهان پس نشستن مصوبه دولت و لغو مفاد قانون اساسی شده بودند" بسختی قابل قبول مینمود. خفت بحساب میامد و میتوانست سرمشق سایر کارگران قرار گیرد. در برابر صف متحد کارگران برای دولت حمله و سرکوب و حمله از دستور اول خارج و تاکتیک بی محل کردن اعتصاب در پیش گرفته شد. بایکوت خبر اعتصاب از جانب رسانه های جمعی و انعکاس بسیار محدود آن جزء دیگری از سیاست سرکوب دولت عمل مینمود.

روز سی ام اعتصاب کارگران از طریق پارک کامیونها همه راههای ورود و خروج معادن را مسدود ساخت. و از این پس بتدریج دولت راه را برای یک عقب نشینی باز نمود. ابتدا روزنامه ها با چاپ عکس روحانی از دخالت مستقیم او و تصمیم دولت مبنی بر معلق ساختن خصوصی سازیها خبر دادند. با امتناء کارگران از پذیرش هر گونه وعده شفاهی، روز ٣٩ اعتصاب شخص استاندار برای اولین بار حضورا در مجمع عمومی کارگران حاضر شد. او در ضمن ابراز احترام بر مبارزه و خواستهای کارگران، متن کتبی دستور وزیر تعاون مبنی بر تعویق خصوصی سازی ٢٨ درصد از سهام کارخانه را تسلیم نماینده کارگران کرد. در بندهای دیگر این نامه رسیدگی به وعده  های قبلی و با دخالت نمایندگان کارگران گنجانده شده بود.

 

اهمیت اعتصاب در پیروزی آن نبود!

اعتصاب معدنچیان پیروز شد، مطالبه خود را بکرسی نشاند. این اعتصاب بیش از هر کس برای خود معدنچیان بافق مهم بود. اما اهمیت اعتصاب در پیروزی آن نبود. اهمیت این اعتصاب، بسیار فراتر از دستاوردهایش، در سوالاتی بود که در مقابل کارگران قرار میداد. اهمیت آن در عیان کردن ضعف ها و نارسایی ها و کمبودهای صف کارگری بود. اهمیت آن را باید در واقع بین شدن کارگران در خواستها، نبردها و پیروزی های بسیار بزرگتر در راه جستجو کرد.    

در کشوری با یک حکومت هار ضد کارگری هیچ اعتصاب کارگری نمیتواند در شرایط دلخواه خود شکل بگیرد، اعتصابی که تدارک مالی آن از قبل دیده شده باشد، کارگران فرصت کافی برای همفکری در اختیار داشته و رهبران اعتصاب قادر باشند از پیش روند اعتصاب را ترسیم کرده باشند٬ چنین اعتصابی در دنیای واقعی نیست و نمیتواند رخ بدهد. در چنین شرایطی بنا به تعریف اعتصابات کارگری  در دامنه و زمان و مطالبات محدود بوقوع میپیوندند. هر ساعت و هر روز این اعتصابات مملو از مخاطرات و تند پیچها است که بنوبه خود همسرنوشتی و همبستگی را در میان کارگران به آزمایش میگذارد و تقویت میکند. در عین حال در دل همه تنشها بناگاه آتشفشانی  از سوالات و چاره جویی ها  به جان اعتصابیون میافتد: قدم بعد کدامست؟

معدنچیان بافق فرصت کافی پیدا کردند که این خصوصیات اعتصابات کارگری را در بهترین بیان ممکن به نمایش درآورند. با مروری بر سوالاتی که معدنچیان در مقابل خود قرار میدادند، تو گویی پافشاری  کارگران اعتصابی بر خواستهای خود برای آن بود که به خود بقبولانند که با این اعتصاب تحقق خواستهایشان ممکن نیست. تو گویی  تلاش بی نظیر رهبران کارگری در حفظ صف متحد برای آن بود که کارگران درک کنند زور خود آنها بتنهایی برای رسیدن به هدف کفایت نخواهد کرد. تو گویی درایت رهبران کارگری در سوار کردن اعتصاب حول یک خواست ساده مبنی بر "لغو خصوصی سازی" برای آن بود که کارگران را متوجه پیچیدگیهای جلوی روی آنها واقف سازد. نگاهی به سوالاتی که اعتصاب جلوی روی خود قرار داد، ضروری است.

دولتی یا خصوصی،  برای کارگر کدام  بهتر است؟

دولتی به معنای کارفرمای ثابت، شرایط کاری بهتر و تضمین در دریافت بموقع دستمزدها٬ معمولا از طرف کارگران ترجیح داده شده است. خصوصی سازی کارخانجات اسم رمزی بوده که تعداد زیادی از کارگران اخراج شده اند ، شرایط کار سخت تر شده و دستمزدها تق و لق گشته اند. یکبار دیگر در بافق از ترس بدتر شدن اوضاع و از ترس بیکاری مجبور شده اند در دفاع از صاحبان دولتی کارخانه دست به اعتراض بزنند. تلخی قضیه در اینستکه وضعیت سیاه کارگران و شهرشان حاصل مالکین و کارفرمای  دولتی است که پنجاه سال است کارگران را استثمار کرده اند.  در مقابل خصوصی سازی چرا باید کارگر مجبور به اعتصاب و مبارزه شود؟

در متن اعتصاب استدلال متقابل بر این مبتنی بود اگر استخراج در معدن مقرون به صرفه نیست و تعطیل خواهد شد، آیا بهتر نیست، حتی اگر خصوصی باشد و با تعداد کمتر کارگر، معدن بکار خود ادامه دهد؟ آیا کار در معدن بهتر از تعطیل شدن آن نیست؟

در این زمینه خواستهای و تجربیات بین المللی کارگری حکم میکند که کارگران باید از فرم مالکیت کارخانه دست کشیده و مستقیما به شعارهای  حفظ اشتغال  و حفظ   سطح معیشت و رفاه خود متمرکز گردد.

آیا ما میتوانیم جلوی خصوصی سازی را بگیریم؟

از همان روز اول برای کارگران بافق  روشن بود زورشان به دولت برای لغو تمام و کمال خصوصی سازیها نخواهد رسید.  این تغییر نیاز به حرکت سراسری کارگران دارد. اما هیچ  کارگری و از جمله معدنچیان بافقی نمیتوانند از سنگربندی و دفاع از زندگی خویش در انتظار بمیدان آمدن صف باندازه کافی طبقه چشم بپوشد. بسیار طبیعی بنظر میرسد که کارگران کارخانه موجود را بمثابه یک سنگر برای مقابله مورد استفاده قرار دهد.

آیا ما کارگران میتوانیم معدن را خود بچرخانیم؟

کنترل کارخانه از طرف کارگران از سابقه زیادی در جنبش کارگری برخوردار است. اما همان تجارب به ما میگوید که اداره کارخانه توسط کارگران، اعتصابیون را به مطالبات خود نزدیک نمیکند. چنین اقدامی خود کارگران را به کارفرمای مابقی تبدیل میسازد، کارفرمایی که برای تولید ارزانتر باید از بقیه  کارگران کارو کار بیشتر  بکشد!  تامین مواد خام و پس از آن تامین بازار فروش هر کدام به یک کابوس تازه تبدیل میگردد. در تجربیات بین المللی جز  شکافهای بزرگ وعمیق تر در میان کارگران نتیجه دیگری از تجربیات کنترل کارخانه ها بجا نمانده است.

همه راهها به  چغارت ختم میشود ...

با شروع یک اعتصاب، آن اعتصاب دیگر نه فقط  به کارگران همان  کارخانه، بلکه به کل طبقه تعلق دارد. این یک استنتاج طبیعی و منطقی در مبارزات طبقه کارگر است. تمام معادن ایران و از جمله معادن آهن در لیست عاجل خصوصی سازی دولت روحانی قرار دارند. تا آنجا که به دولت مربوط است- دقیقا همانگونه که کارگران بافق بیان داشته اند – خصوصی سازیها بمعنای بالا بردن سود آوری  از طریق اخراج بخش بزرگی از کارگران و تحمیل کل کار معدن بر دوش کارگران کم حقوقتر و ارزانتر است.  هیچ کجای این پروسه و در هیچ کجا به معنای تامین و بهبود زندگی کارگران، چه شاغل و چه بیکار، نبوده است. هیچ کجای این پروسه و کمترین مجرایی برای دخالت کارگر در سرنوشت خود پیش بینی نشده است. معدنچیان بافق این روند را مخل ساخته اند. بعد از این اعتصاب همه چیز فرق کرده است. کارگران، خواست کارگران، حق کارگران، "خطر" کارگران میتواند دست تعرض وحشیانه سرمایه داران را کوتاه کند.

طبقه کارگر نیازی به طی کوره راههای مقدماتی را ندارد. کارگران میتوانند روی دوش کارگران بافقی دست به سوالات اصلی ببرند و قدرت متحد خود برای خواستهای سراسری و از جمله بیمه بیکاری، کاهش ساعات کار با حفظ دستمزد، و تامین شغل مناسب برای همه به میدان بیاید.

یک فاجعه برای طبقه کارگر در ایران

اعتصاب کارگران معدن بافق ٣٩ روز تمام تنها ماند......

 

مصطفی اسدپور

اول جولای ٢٠١٤