کارگران ایران صاحب فرزند شوید!

 

مساله رشد جمعیت و بخصوص در اوج آن در ماه گذشته دریچه ای شد که جمهوری اسلامی روشن، با صدای رسا،  و از طرف جملگی جناحهایش ورشکستگی و نامربوطی خود را جار بزنند. طرح مصوب اصلاح خانواده لجوجانه از هر شهروند آن جامعه میطلبد که یکبار دیگر به زندگی و معیارهای خود برای زندگی فکر کند.

چهار چوب بحث بر سر اینستکه شهروندان آن جامعه از تشکیل خانواده اجتناب میورزند. اگر عجالتا  در همان چهارچوب مورد تمایل دولت مکث کنیم٬ با شهادت آمارها نشان میدهند که مرزهای سنی ازدواج بالا و بالاتر رفته است. تشکیل خانواده تازه با تصمیم مشترک زوج مصادف میشود که تولد کودک را چند سال دیگر به عقب میاندازد. خوشبختی در تعداد کمتری از فرزندان متجلی میگردد. آمارها یکی پس از دیگری حکایت از سختگیری بیشتر شهروندان در تشکیل خانواده و تولد کودکان دارند. آدمها بیشتر و بیشتر رنج تحصیل و کار طاقت فرسا را بر خود هموار میکنند تا از مقدمات وارد اصل لذت از زندگی شوند. تفاسیر از آمارها سر راست است: این روش زندگی یک پدیده گذرا نیست، در نرم های آن جامعه جا گرفته است و ریشه های آن در ترس و نا امنی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی حاکم است. در ادامه روند آمارها حکایت از توقف رشد جمعیت در چهل پنجاه سال آتی دارند. به این ترتیب جامعه با کمبود نسل جوان روبرو خواهد شد.

مسئولان حکومتی سعی دارند گناه را به گردن طرح کنترل جمعیت در ٣٠ سال پیشتر بیاندازند. در حالیکه در آن طرح سقف سه کودک برای هر خانواده مد نظر بود و عملا  این سقف توسط مردم  تا حد یک و نیم کودک به زیر کشیده شده است. هستند مقامات رنگارنگی که فکاهی وار توطئه عوامل بیگانه  را مسبب قلمداد میسازند. هوش سرشار جامعه شناسان حوزه هر شنونده ای را به تحسین وامیدارد زمانیکه سریالهای تلوزیونی را مسئول انحراف اخلاقی شهروندان "مومن" متهم میسازند!  اینها فکر میکنند با دسته کوران طرفند.

طرح اصلاح خانواده سند بی چون و چرای ورشکستگی حکومت سرمایه در ایران است. بیلان روشن حکومتی است که اکثریت بزرگ جامعه در آن خوشی، شادی، آسایش و امنیت را حس نمیکنند. تشخیص صدای فریاد اکثریت میلیونی مردم در پس این آمار و ارقام ابدا دشوار نیست: دو نسل از  آن مردم جناحهای خوش خیم و بدخیم، از جفتکهای "اقتصاد مال خر است" تا دولتهای تولید و تدبیر را لمس کرده و از خیر هر گونه  امید در آینده گذشته اند. این روش زندگی از آسمان نازل نشده است، حاصل نفوذ معیارهای خانوادگی غربی از طریق سریالهای جفنگ تلوزیونی (هر چند که تصویرشان از زن و خانواده هنوز هزار بار بر تصویر اسلامی شما ارجحیت دارد) نیست. اصرار جوانان آن جامعه به تحصیل نه ناشی از وفور فضایل علمی در دانشگاههای شما بلکه در تزلزل عمیق آنها برای آینده ای است که تسلی پذیر نیست. انسانها عقل و شعور دارند.  شما میتوانید تا اطلاع ثانوی در رادیو و تلویزیون برای لزوم تکثیر الله بختکی جمعیت الله اکبر گو در راه حفظ ترکه مسلمین گردان ذخیره  شهادت جوی امام و نظام قازوراتتان ادامه دهید، اما لازم است بلاخره زمانی بفهمید کودک تازه بدنیا آمده مبشر خوش بینی و شادی والدین اوست، این کودک با دنیایی از آرزوها و امیدهای والدین خویش پا  به زندگی میگذارد. ظاهرا باید انسان با وجدان، با شعور و با احساس در قبیله مسئولین و مبلغان حکومت عنصری کمیاب باشد، لطفا جواب این سوال را بدهید چرا یک خانواده کارگری باید دو دستی کودک تازه ای را به لشکر کودکان خیابانی، کودکان کار، شاگردان بی مواجب کارگاههایتان اضافه کند؟ آیا سگ و گربه حاضر به چنین رفتاری با توله های خود هستند؟

از نجواهای متخصصان تراز جمعیت حکومت خطاب به طبقات بالای جامعه چیز زیادی در دسترس نیست. اما همه پلاتفرم مصوب اصلاحیه خانواده شان رو به طبقه کارگر و مردم زحمتکش، و مشحون از کینه و نفرت طبقاتی است. وعده سبدهای کالایی ویژه، وامهای ناچیز و مسخره مسکن، و هدایای بنیادهای حمایت از فقرا و امثال آن قبل از آنکه قرار باشد مشکلات خانواده را کاهش دهد دارد رو به جامعه اعلام میدارد که فرودستی و تبعیض، فشار طاقت فرسای کار، همسایگی با فقر و  تباهی  و اعتیاد  همه آن چهارچوبی است که مردم زحمتکش میتوانند برای زندگی مشترک و رویاهایشان برای کودکان خود دست به خیالبافی بزنند٬ و این وضعیت  تا یکی دو نسل دیگر قرار است ادامه داشته باشد. در این محدوده دست خدا هم کوتاه است که مسئولیت  "روزی بندگانش" را حتی در مناجات تنهایی و استیصال آنها بگردن بگیرد!  اینها از کارگر و زحمتکش آن جامعه صرفا بچه و باز بچه طلب نمیکنند، اینها صرفا به حریم شخصی انسانها و احساسات و ایده آلهای زندگی انسانها حمله نکرده اند، اینها از والدین کودکانی را برای گردش چرخ دنده های تولید و جنون سودآوری آینده، آنهم آماده و پرورش یافته طلب میکنند! 

"اگر فرزند در راه دختر باشد ..." این یک کابوس موجه یک زوج جوان در آن جامعه است که کمترین سر پلی را میان  سردمداران حکومت و آن نمیتوانید سراغ بگیرید. چگونه میتوان دخترک جگرگوشه را در انبان تبعیض صیانت کرد و بجلو هدایت نمود؟  سالهای طولانی در محیطهای کار مملو از تبعیض، لگام زدن به احساسات و تمایلات فردی بستر مشترک بالغ بر دو میلیون زن در آن جامعه گشته است که به تنهایی طولانی در بهترین سالهای زندگی خود تن میدهند تا از شخصیت و حرمت و معیارهای انسانی در زندگی دفاع کرده باشند. این زنان قیمت سنگینی را میپردازند. طرح تنظیم خانواده دقیقا بر اساس انتقام از استقلال و آزادگی زنان تنظیم شده است. خبری از مهد کودک و حمایت از مادران در میان نیست.  انسانیت در قاموس طرح  تنظیم جمعیت جمهوری اسلامی همانقدر قد میدهد که سراغ آیات و شواهد دال بر آمادگی دختران در سنین هر چه کمتر جهت نگهداری از شوهر و بچه – و چه بسا همزمان با دندان شیری – بروند.

معیارهای جاری در ازدواج و برنامه ریزی برای کودکان بیش از هر چیز واکنش آگاهی و شعور و انتظارات بالای مردم در آن جامعه در مقابل توحش و کثافتهای ناشی از ترکیب سرمایه داری و اسلام در ارتجاعی ترین ظرفیتهای آن است. این یک مکانیسم دفاعی زنان و مردانی است که از شرافت و انسانیت خود به بهای گزاف کوتاه نیامده اند. این عرصه ای بوده که مردم به ازرشهای اسلامی تف کنند. به حکومت و قوانین آن، به عرفهای مردسالارانه دهن کجی کنند. آروگانس و غرور زنی که تا چهل سالگی و در پافشاری بر ارزشهای فردی خود کوتاه نیامده و در جنگل متعفن مردسالارانه محیطهای کار مقاومت میکند فقط ستودنی است. در آن جامعه عشق ممنوع است، هوس گناه نابخشودنی است، در بر روی مکانیسمهای طبیعی روابط انسانها بسته است، در آن جامعه همه علاقه های طبیعی انسانها برای داشتن کودک در رهگذر ترس از نداری و بیپناهی در کمین٬ در گلو خفه میشود.  این موج مقاومت پس از دهها سال اکنون بمثابه داده جامعه در قالب تعریف از انسان مدرن و با شعور و با مسئولیت جا خوش کرده است. اما سوال روبروی ما اینستکه آیا میتوان در زمین بازی جمهوری اسلامی ایستاد و تعداد کمتر فرزندان و این نرم زندگی را تقدیس کرد؟ آیا کارگر و مردم آگاه و انساندوست جامعه چنین بهای سنگینی را تا کی باید پرداخت کند؟  پاسخ طبقاتی کارگری که مبتنی به تحمیل بهترین زندگی ممکن به طبقه حاکم است نمیتواند صرفا به "ادامه مقاومت" محدود بماند.

نرخ رشد جمعیت یک معضل واقعی آن جامعه است. جوانب اساسی آن در مباحث و نتیجه گیریهای دولت طبعا و عامدانه غایب است. این عرصه  نباید به دو قطبی رژیم و نیروهای اپوزسیون ضد رژیمی داخلی  و خارجی سپرده شود. آنچه مورد بحث است جمعیت آن جامعه در روند ٤٠ و ٥٠ ساله آتی ماتریال امروز و فردای یک انقلاب کارگری است.

اولا، و مساله اساسی اینست که در روند جاری دو نسل از طبقه کارگر در ایران در طی این پروسه به اضمحلال خواهد رفت، و طرح اصلاح خانواده سند رسمیت بخشیدن به این روند است، روندی که طبقه کارگر قرار است زیر بار چرخهای تولید فرسوده و یا در چرخدنده بیکاری در اثر فقر و تباهی در پنجاه شصت سالگی بمیرد. چه کسی گفته است تقسیم کار جامعه باید بر همین روال ادامه یابد؟ این تقسیم کار از اساسی ترین فاکتورهای کاهش رشد جمعیت است. سی ساعت کار در هفته، دستمزد شایسته، امنیت کار از مهمترین فاکتورهای اصلاح روند در آن جامعه است. چرا با کاهش ساعات کار امکان کار برای جمعیت بیکار فراهم نمیشود، چرا زنان از شراکت موثر در روند کار محروم هستند؟ چرا باید تاوان مصالح سودجویانه سرمایه و انگلهای جامعه، چرا باید تاوان براکات پتک بیکاری در دستان شما را میلیونها کارگر و مردم زحمتکش سی سال دیگر بپردازند؟ چرا باید کارگران عسلویه در سی سالگی بر اثر آلودگی محیط کار سرطان خون سیر معکوس زندگیشان شود در حالیکه صف طولانی آیت الله های نود ساله که تبر هم گردنشان را نمیزند فقط طولانی و طولانی تر میشود؟ چرا باید فرض طبقه ای سرمایه دار و سودجو در خارج از دایره کار را همچنان پذیرفت؟ چرا نباید یک میلیون مفت خور سرکوبگر و دستگاه سرکوب و آخوند فربه را به کار بسیار شرافتمندانه تری، در رفتگری خیابانها یا در معادن مس در خدمت گرفت؟

ثانیا آمار مرگ و میر جامعه بسیار و بطرز غیر قابل قبولی بالاست و مسئول مستقیم آن خود دولت است. میزان تلفات انسانی در ترافیک و محلهای کار، میزان تلفاتی که اعتیاد بطور مستقیم و غیر مستقیم از مردم میگیرد، سالهای کوتاه زندگی مردم بر اثر فشار زندگی و آلودگی محیط زیست باید توسط دولت فورا چاره یابی شود. ثروت لازم در آن جامعه هست اگر بتنهایی هزینه زندان و گشت حجاب و دستگاه تحمیق و سرکوب صرف سلامتی شود منحنی رشد جمعیت روند بسیار بهتری را نشان خواهد داد.

تا آنجا که به صرف طرح جمعیت مربوط باشد، افکار عمومی با بیمحلی خود پاسخ شایسته را کف دست حکومت قرار داده اند. عواقب قابل انتظار این طرح ایجاد یک بازار قاچاق داروهای جلوگیری (قابل توجه بخش اقتصادی سپاه پاسداران)  و یک وضعیت پر مخاطره حول سقط جنین است. ایران را باید به گورستان بورژوازی و رویاهای نکبت بارش تبدیل ساخت. این امر طبقه کارگر است. این از دست طبقه کارگری ساخته است که شادی و لذت از زندگی و معیارهای اخلاقی و فرهنگی خود را از همین امروز به طبقه حاکم تحمیل میکند. هر انسانی و هر زوجی در آن جامعه باید بتواند هر زمان و به هر تعداد که مایل است فرزند داشته باشد. جنگ طبقه کارگر با بورژوازی باید در دفاع از نسل امروز و نسل فردای کارگر بر محور کوتاه کردن دست طبقه حاکم بر زندگی خصوصی همه مردم، دفاع از حقوق زنان،  تامین رفاه کامل شهروندان و تامین زندگی کامل کودکان مستقل از موقعیت والدین استوار گردد.

مصطفی اسدپور

هشتم ژوئن ٢٠١٤