انتخابات سوریه

مصاحبه رادیو نینا با خالد حاج محمدی

١٥ ژوئن ٢٠١٤

رادیو نینا: با سلام خدمت شما شنوندگان عزیز رادیو نینا، امشب با موضوع انتخابات سوریه در خدمتتون هستیم، بار دیگر بشار اسد که به مدت ١٤ سال رئیس جمهور سوریه بود در انتخابات ریاست جمهوری سوریه پیروز میدان شد و برای ٧ سال دیگر بر سوریه حکومت خواهد کرد. این انتخابات عکس العمل  دولت های مختلف را بدنبال داشت. از جمله اتحادیه ی اروپا آن را غیر دموکراتیک خواند، جان کری (وزیر امور خارجه ی ایالات متحده) نیز این انتخابات را غیر انتخابات و یک صفر بزرگ و یک امر بی معنی دانست. انتخابات سوریه در حالی برگزار شد که انتظار می رفت اپوزسیون سوریه در انتخابات پیروز میدان باشد، اما در نهایت شگفتی اسد با رأی همان مردمی انتخاب شد که سال هاست تحت ستم و استبداد حکومت وی بودند.

در برنامه ی امشب با دقت بیشتری علل و حواشی پیرامون این رویداد را با خالد حاج محمدی بررسی می کنیم.

رادیو نینا: فکر می کنید با وجود این که مردم سوریه، خاطره ی خوبی جز فقر و استبداد از حکومت بعث نداشتند، چرا باز هم بشار اسد توانست حداکثر آراء را به دست آورد؟ و آیا این آراء واقعاً از طرف مردم بوده؟

خالد حاج محمدی: ٣ سال قبل تحرک هایی در سوریه و اعتراضاتی علیه بشار اسد صورت گرفت. در قبل ٥٠ سال گذشته که حزب بعث در سوریه سر کار بوده است، علاوه بر استبداد سیاسی و فقر و محرومیت برای مردم چیزی نداشته است. نکته این است که مردم سوریه، کارگران سوریه، مردم زحمت کش سوریه نه از حزب بعث و نه از بشار اسد دل خوشی ندارند و بارها شاهد زندانی کردن ،کشتار مردم و سرکوب اعتراضاتشان توسط حکومت بعث و دولت بشار اسد بوده اند. این که بشار اسد امروز رأی می آورد، داده ی یک دوره ی معین تاریخی است که در حقیقت شرایطی که به مردم سوریه تحمیل شد در چنین شرایطی، مردمی که آرزوی کنار گذاشتن بشار اسد و حزب بعث را داشته اند٬ ترجیح دادند بشار اسد سر کار بماند به شرطی که این شرایط و جنگ و جدال داخلی که در سوریه در جریان است و آوارگی٬ محنت و مرارت و خانه خرابی که به مردم تحمیل شده کنار برود. در ٣ سال گذشته و در اولین تحرکاتی که در سوریه علیه دولت اسد در جریان بود٬ با دخالت دولت های مرتجع منطقه و دولت های امپریالیستی برای یک کاسه کردن اختلافات خودشان و تبدیل سوریه به یک مرکز بحرانی حاشیه ای شد و کنار رفت. مردم را به خانه فرستادند و سوریه را به مبدان جنگ داخلی تبدیل کردند. مردم سوریه ترجیح دادند با رأی شان( حالا بماند که این رای و این انتخابات واقعا به اراده مردم و نقش آنها مربوط است یا نه٬ مثل همه انتخاباتهای دیگر از جمله در اروپا) ولی مردم سوریه برای نجات از جهنمی که برایشا ساخته شده ترجیح دادند که بشار اسد بماند. آنها هنوز بشار اسدی که مخالفش بودند را ترجیح دادند به وضعی که الان در آن قرار گرفته اند. برای تبدیل نشدن سوریه به عراقی دیگر و به لیبی دیگر٬ مردم سوریه بین بد و بدتر، بد را انتخاب کردند. لذا مسئله این این نیست که مردم طرفدار بشار اسد هستند.

رادیو نینا: پس اگر اسد واقعاً با رأی مردم روی کار آمده پس چرا این انتخابات از نظر اتحادیه اروپا دموکراتیک نبود؟

خالد حاج محمدی: ببینید، این طور نیست که بشار اسد با رای مردم سر کار مانده. در حقیقت رای مردم اگر شمرده میشد و اگر به رای مردم اتکا میشد٬ اوضاع سوریه اینجور نبود. رای مردم از سر ناچاری و انتخاب میان بشار و جنگ داخلی تنها گذینه ای بود که در این اوضاع معین مقابل آنها بود. ضمنا انتخابات های پارلمانی٬ انتخابات در همچین کشورهایی حتی در خود اروپا، به طور واقعی، نقشی که مردم محروم، نقشی که میلیون ها کارگر و ستم دیدگان آن جامعه دارند، این نیست که با انتخابات و رأی شان سرنوشت خودشان و آن جامعه را تعیین می کنند. مردم را در موقعیتی می گذارند تا میان این حزب و آن حزب بورژوایی دیگر و این و آن کاندیدای دیگر انتخاب کنند. بالاخره مردم تجربه گرا هستند و می گویند این بیاید به نفعشان است یا آن و در حقیقت کدام کم زیان تر است. انتخابات ایران را در نظر بگیرید. کم نبودند آدم هایی که در آن جامعه آرزو دارند سر به تن جمهوری اسلامی نباشد ولی رأی می دهند چون راه دیگری سراغ ندارند و در آن موقع گزینه دیگری در مقابلشان نیست یا نمیبینند. برای سوریه هم این چنین است. در اروپا هم این طور است. اینکه اتحادیه اروپا که همیشه مدافع انتخابات پارلمانی هستند و مبلغ آنند و چنین سیستمی را دخالت مردم نام میگذارند٬ در مورد سوریه آنرا به رسمیت نمیشناسند٬ از جایی دیگر آب میخورد. اینکه چرا این انتخابات در مورد سوریه مورد قبول آنها نیست، به این دلیل که نتیجه آنرا قبول ندارند و مخالفت دولت سوریه اند. آنها حتی اگر در اروپا٬ در آلمان و انگلستان هم ببینند با فرض محال یک جریان سرکار می آید که ١٨٠ درجه مخالف این ها است و مثلا  پایه های بورژوازی را واقعاً مخالفش است، مخالف سیستم بورژوایی و حاکمیتش است، در همین اروپا می ریزند خیابان و ارتش شان را می کشانند به میدان، پارلمان و غیر را به توپ می بندند، حزب اپوزسیون تند رو ضد سرمایه را پایین می کشند. می خواهم بگویم که ماجرا نفس انتخابات نیست، آن ها مشکلی با نفس انتخابات ندارند٬ مشکلی با ٣٠ سال نمایشهای انتخاباتی در ایران نداشتند همچنان که در عراق نداشتند، همچنان که در افغانستان ندارند و بسیاری از کشورهایی که از اسد کمتر مرتجع نیستند مشکلی ندارند و آنها را به رسمیت شناخته اند. پروژه اروپا و آمریکا در سوریه شکست خورد و آنها به اسد باختند. قطبندی که حول ماجرای سوریه شکل گرفته بود٬ غرب و در راس آنها آمریکا و متحدین محلی و منطقه ای آنها٬ عربستان٬ قطر٬ ترکیه و همه دسته جات تروریست و جنایتکار همراهشان در سوریه٬ به قطب مقابل که اسد٬ اسد٬ ایران٬ روسیه و چین باشد باختند و آکنون و به همین دلیل انتخاباتشان را قبول ندارند که در این انتخابات هم باختند.

رادیو نینا: خب ما در طی چند سال گذشته شاهد مخالفت دولت های غربی با اوضاع ناامن سوریه و گروه هایی بودند که ادعای طرفداری مردم سوریه و برقراری صلح و برابری داشتند، به دنبال تحرکات ضد بعث بودند اما به نظر می رسد که موقعیت مردم سوریه نسبت به قبل از این دخالت ها تفاوتی نکرده، چه نظری دارید نسبت به این قضیه؟

خالد حاج محمدی: اول این نکته را بگویم که از گروه های درگیر در قضیه ی سوریه یا آن جریاناتی که تا به حال به عنوان مخالفین اسد، منظورم مردم نیست، گروه های سیاسی که اتحاد ها و اتحاد عمل ها، کمیته  و انواع و اقسام آلترناتیو حکومتی در مقابل اسد با پشتیبانی عربستان سعودی و قطر و کلاً بلوک غرب بستند، هیچ کدامشان طرح نکردند که ما خواهان برابری هستیم و یا برابری به این جامعه می آوریم. اینکه بهر حال وضع بهتر می شود، اسد را برمی داریم، سایه ی استبداد را از این جامعه بر می داریم، این ادعایی بوده که غرب داشته٬  بی.بی.سی داشته و کل مدافعان ناتو و دخالت آنها در سوریه داشته. اما به طور واقعی در عرض ٣ سال چنان جامعه ی سوریه را ویران کردند که همه از چشم متوهم ترین اقشار مردم هم افتادند. الان ظاهراً می گویند ٣ تا ٤ میلیون نفر آواره است، ولی آماری که موجود است، نصف جامعه ی سوریه آواره است. آوارگان را این ها، آن هایی حساب می کنند که رفتند ترکیه و کشورهای هم جوار آواره شده اند ولی در خود سوریه هم میلیونها نفر آواره اند. هر جایی دولت بعث حضور یافته بخشی فرار کرده اند و هر جایی که اپوزیسیونش گرفته باز بخشی از مردم آوراه شده اند. به این معنا در عرض ٣ سال گذشته سوریه ویران شد، بنیادهای اقتصادی، بنیادهای مدنی و بنیادهای زندگی را در آن جامعه نابود کردند. خالت غرب و متحدین محلی و منطقه ای آنها باعث شد که اعتراض مردم حق طلب فوری حاشیه ای شود٬ تمام شود و خانه بروند و در سه سال مردم یک جامعه را که زمانی امیدی داشتند رامستأصل کردند. انقلاب و تحول انقلابی از امید می آید، مردمی که هیچ امیدی نداشته باشند طبیعتاً توقع تحول انقلابی از آن ها بی معنی و پوچ است. مردم را مستأصل و خانه خراب کردند، کار و زندگی و امنیتشان را گرفتند، گرسنگی و فقر و استیصال کامل، یک جامعه ویران شده را بعد از ٣ سال ایجاد کردند. لذا هیچ تحول مثبتی در سوریه صورت نگرفته. مثل عراق، هیچ چیز مثبتی را نمی بینیم به همین دلیل اسد دوباره رأی می آورد، اسدی که سال هاست با حزب بعثش ٥ دهه است جامعه ی سوریه را، مردم سوریه را در فقر مطلق نگه داشته اند. رای آوردن اسد بر متن این شرایط است که مهندسین آن دولتهای غربی و همپیمانان آنها در منطقه اند. مردم به اسد رأی می دهند که از این وضعیت نجات پیدا کنند٬ که جنگ تمام شود و ثباتی باشد که بتوانند صبح که به سر کار می روند عصر سالم بازگردند و بدانند که خانه و کاشانه شان حفظ است. هیچ تحول مثبتی صورت نگرفته است، اپوزیسیون اسد، اپوزیسیونی که طرفدار غرب بود به مراتب از اسد مرتجع تر است و چنان جنایتی کردند که مردم مخالف اسد ترجیح داند که این اپوزسیون نباشد و اسد سرکار باشد.اسد را به مردم سوریه فروختند به یک معنایی، شرایط جهنمی ایجاد کردند و برای نجات از این جهنم در نبودن هیچ آلترناتیو و برای برگشت به سوریه قبل از اتفاقات اخیر٬ مردم به اسد رأی می دهند. در شرایطی که الان سوریه ویرانه است و برگشت به نقطه ی اولش غیرممکن است.

رادیو نینا: خب ما در مصر هم طبق تجربیات مشابه با سوریه شاهد این بودیم که همه ی مردم به اهداف خودشان نرسیدند، در مصر یکی از مهره های اصلی ارتش و از همکاران مبارک سر در آورد و در سوریه هم بشار اسد... خب چه تفاوتی بین این دو تجربه است؟

خالد حاج محمدی: تجارب از نوع مصر در تاریخ کم نیستند. تونس را هم داریم٬ ایران و انقلاب ٥٧ ایران را هم داریم. برای اولین بار در دنیای عرب ، و در تاریخ سیاسی مصر یک روز مردم این جامعه از کارگران و جوانان و زنانش تا اقشار مختلف ناراضی آمدند و حسنی مبارک را پایین کشیدند. این اتفاق در جامعه ای که٬ در مصری  که مردم حقیر شمرده می شدند خیلی مهم بود. در ذهنیت عمومی و روان شناسی این جامعه فکر می کردند که دولت حاکم قدرتی است، و حسنی مبارک قدرتی است که در خیال هم نمی شود پایینش کشید٬ در شرایطی که آرزویش را داشتند. در ایران همین اتفاق افتاد، رژیم پهلوی که مردم احساس می کردند در خانه هایشان هم صحبت کنند، ساواک می شنود٬ یک روزی در یک مقطع تاریخی معین این حکومت را پایین کشیدند. در مصر این اتفاق افتاد و مردم مصر قربانی توهمات خود به ارتش ضد انقلابی شدند. انقلابی که در مصر در جریان بود بر شانه توهمات عمیق انقلابیون آن و در نبود یک افق کارگری و رادیکال نمیتوانست راه بهتری برود و به جای دیگری خطم شود. اما با همه اینها این ذهنیت در آنها  جا افتاده که می شود دولت بورژوازی، ابرقدرت هایی که سر کار هستند، دیکتاتورها را می شود پایین آورد و این دست آورد بزرگی است برای مردمی که انقلابشان یا تحولاتی که در پیش داشتند بالاخره شکست خورد. سوریه این طور نیست، سوریه مردم نتوانستند نقشی ایفا کنند، بی نقش ترین پدیده در تحولات سوریه مردم این کشور بود، در سوریه مردم فقط قربانی بودند و احساس نمی کنید تجربه ی مثبتی در سه سال گذشته دارند.الان مردم سوریه به مراتب در موقعیت ضعیف تری از قبل از تحولات این کشور در مقابل دولت بشار قرار دارند. این طور نیست که دولت سوریه ابرقدرت است، مردم و طبقه ی کارگر سوریه و آن نیرویی که قاعدتاً استبداد، می گویم استبداد حالا حکومت کارگری بماند، استبداد را پایین بکشند و بهبودی در زندگی مردم ایجاد کنند٬ الان در موقعیت ضعیف تری هستند به نسبت دشمن طبقاتی شان که دولت حاکم است.

بر خلاف سوریه مردم مصر احساس غرور می کنند. دیکتاتوری را پایین کشیدند و این شده روان شناسی جامعه که میشود دیکتاروها را هم پایین کشید. درست مانند ایران٬ در ایران ذهنیت عمومی این است که اگر اراده کرد، می شود انقلاب کرد. انقلاب کردن در خون مردم رفته است، انقلاب ٥٧ هر چند شکست خورد اما این تاثیر را داشت٬ در مصر این اتفاق افتاد و اینکه میتوان انقلاب کرد در خون مردم رفت. در سوریه همچین اتفاقی نیفتاده است و درست بر عکس ایران و مصر نا امیدی در خون مردم رفته است، استیصال در خون مردم رفته، کاری نمی شود کرد در خون مردم رفته است. ولی در مصر مردم احساس می کنند توانستیم مبارک را پایین آوریم و میتوانیم اگر اراده کنیم. این می توانیم اگر اراده کنیم در روان شناسی و خون جامعه رفته است و فرقش این است که کارگران احساس می کنند زمانی که اراده کنند، یک، دو، سه این کار را انجام دهند، میتوانند. میگویند اینطور نیست که حکومت های استبدادی ازلی باشند٬ فرق این دو تجربه بسیار زیاد است.

رادیو نینا: خب دو حزب مخالف با رژیم اسد هم با سه کاندیدا در انتخابات شرکت داشتند با این وجود این حکومت بعث بود که پیروز شد، با این حساب تکلیف انقلابی که از سه سال پیش شروع به شکل گیری کرد چه شد؟ فکر می کنید انقلابی شکل گرفته بود؟

خالد حاج محمدی: انقلابی در سوریه صورت نگرفت. ما از روز اول همین را بیان کردیم. یک جنگ داخلی در سوریه شکل گرفت. در یک دوره ی معین در خاورمیانه بعد از تونس و مصر که مردم در ابعاد وسیع به میدان آمدند و ترسی که خاورمیانه و بورژوازی در منطقه و دنیای عرب و امپریالیست ها را برداشت٬  تحرکات وسیع توده ای میخواست به جاهای دیگر کشیده شود. در مورد سوریه این تحرکات اولیه را سد کردند٬ در مورد لیبی سدش کردند. سد کردن تحرکات اعتراضی با نقشه دولت های امپریالیستی و کشورهای مرتجع منطقه صورت گرفت.آنها از تجربه تونس و مصر و تلاش کردند مسیر تحرکات توده ای را به مسیری دیگر ببرند. در  لیبی که دخالت کردند و مردم را به خانه فرستادند و آنچه انقلاب لیبی لقب گرفته بود یک دروغ بزرگ بود. در لیبی فوری مردم از صحنه خارج شدند و آنچه باقی ماند٬ ناتو بود و نیروهای مسلح و انواع و اقسام طایفه ها و اقوام و ارتجاع های دیگری در محل . کل بهانه این بود که قزافی باید برود و طرفداران غرب و ناتو  اسم انقلاب را بر این گذاشتند . در سوریه نیز این چنین بود، کسانی که می گویند انقلاب در سوریه در جریان بود٬ میخواهند به جنگ داخلی سوریه نام انقلاب را بگذارند. این انقلاب از نوع ناتو بود و توسط طرفداران آن لقب انقلاب گرفت. عده ای هم بر جنگ سوریه نام انقلاب گذاشتند به این امید که در ایران هم این پروژه پیش برود. انقلابی در سوریه در جریان نبود، تحرکات اولیه ای بود که فوری مردم را خانه فرستادند و سوریه را به میدان یک جنگ داخلی جنایتکارانه مانند لیبی و  عراق تبدیل کردند. انقلابی در عراق هم صورت نگرفت. ما بیست سال قبل در مورد عراق هم همین را گفتیم و گفتیم صدام حسین بهانه است و لشگرکشی غرب به عراق برای اهدافی دیگر و زیر این بهانه صورت گرفت. آنزمان گفتیم موقعیتی را در جامعه ی عراق ایجاد می کنند که مدنیت از بین می رود، مدنیت از بین رفت و انواع و اقسام جریانات تروریستی و باندهای مسلح هر کسی در گوشه ای اسلحه در دست می گیرد و جلو دماغ مردم سبز می شود جلو دماغ کارگر سبز می شود که الان بیست و چند سال است در جامعه ی عراق ما شاهد انفجارات هر روزه، باندهای مسلح گروه های اسلامی، گروه های ناسیونالیستی و گروه هایمذهبی و جنایتکاری هستیم که مردم را قتل عام می کنند. در سوریه هم عملا این کشور شد میدان جنگ و جدال جنایت کاران جنگی یک عده فرصت طلب سیاسی هم اسمش را انقلاب گذاشتند، به پروژه ی ناتو اعتماد کردند، افقی که داشتند از انقلاب در ایران همان افقی بود که ناتو برای سوریه درست کردد و مهندسی شد. این ها دوستان دروغگو مردم هستند.

رادیو نینا: در آخر فکر می کنید چه درسی از این ٣ سال پر حادثه می شود گرفت و از این تجربه چطور می شود استفاده کرد؟

خالد حاج محمدی: اگر سرنوشت جامعه ی عراق امروز را در نظر بگیریم،  اگر سرنوشت لیبی و سوریه را در نظر بگیریم، یک چیز را باید در تجربه ی خودمان یا تا جایی که به ایران برگردد در تجربه ی طبقه ی کارگر و مردم معترض جامعه ی ایران، باید آموخت که آن همه این که دخالت دول امپریالیستی به هر نامی (دموکراسی – حقوق بشر) این ها همه پوچ هستند، دخالت آن ها در هر کشوری جز منافع خودشان چیز دیگری را دنبال نمی کند. دولت بشار اسد جنایت کار است همانطور که دولت ایران است، چنان که قزافی بود، همچنان که دولت صدام حسین بود. ولی دول غربی و در رأسشان دولت آمریکا که این پروژه ها را تا به حال دنبال کرده٬ به مراتب از آن ها جنایت کار تر اگر نباشد بهتر هم نیستند. لذا امید بستن به دخالت غرب که در تاریخ تحولات جامعه ی ایران در سی و چند سال حاکمیت جمهوری اسلامی همیشه با آن طرف بوده ایم و با افق هایی که غرب می دهد٬ با نوع کمپین هایی که آن ها راه می اندازند٬ چیزی نیست جز سد کردن هر نوع تحول انقلابی. بعلاوه این دخالت ها هیچ وقت به نفع مردم نیست که عراق و سوریه و لیبی نتیجه ی این دخالت ها را نشان می دهد. اگر قرار است تحول انقلابی در هر جامعه ای از جمله ایران صورت بگیرد باید بر روی دوش مردم انقلابی باشد، بر دوش طبقه ی کارگر٬ انقلابیون آن جامعه و کمونیست های آن جامعه باشد. مردم انقلابی٬ می توانند با اراده ی خودشان٬ طبقه ی کارگر با اراده ی خودش می توانند تحول انقلابی ایجاد کند٬ نه به امید ناتو و نه به امید این جناح و آن جناح بورژوازی مثل جنبش سبز در جامعه ی ایران و نه به امید اختلافات در بالا میان مثلاً خامنه ای و رفسنجانی و اصلاح طلبان و غیره اصلاح طلبان. کسانی که به این امید می بندند، احزاب و جریاناتی که به این امید می بندند٬ به این آلترناتیوها امید می بندند، بخشی از طبقه بالا هستند. اینها از انقلاب کارگری و به میدان آمدن کارگر٬ از تحولات انقلابی بیشتر می ترسند تا حاکمیت دولتی که سر کار است. می خواهم بگویم که هر تحول انقلابی بر دوش یک نیروی انقلابی و در جوامع بورژوازی بر دوش کارگر صورت می گیرد. طبقه کارگری که روی پا خود و با اهداف خود٬ با پرچم و افق سیاسی خود به میدان آمده باشد. درغیر از این به هر حال نهایتاً قدرت حتی اگر مردم وسیعی حتی اگر طبقه ی کارگر هم به میدان آمده باشد و شرکت کرده باشد٬ بالاخره قدرت میان این جناح و آن جناح بورژوازی مانند مورد مصر دست به دست می شود. به نظر من این بزرگ ترین تجربه است و باید از این ها آموخت.