کارگران زندانى در دولت اعتدال

گفتگو سونیا راد با  خالد حاج محمدى

 

این گفتگو در ٢٨ مه صورت گرفته و از رادیو نینا پخش شده است. رفیق آزاد کریمی متن گفتگو را پیاده کرده که ملاحظه میکنید

 

شنوندگان عزیز رادیو نینا سلام گرم ما را پذیرا باشید. برنامه امشب ما به همراه خالد حاج محمدی به مسئله کارگران زندانی اختصاص دارد. بعد از روی کار آمدن دولت روحانی خیلی ها بر این باور بودند که کابینۀ رئیس جمهور جدید، با وعده های جدید زمینه ای ایجاد میکند برای ابراز آزاد عقیده و به نوعی آزادی بیان جایگاهی موجه در ایران پیدا خواهد کرد. اما پس از چندی نه تنها این انتظارات به خیالات واهی تبدیل شد بلکه حتی فشار و بحران نیز بر مردم ایران و بخصوص طبقۀ کارگر بیشتر شد. از آمار نامعقول اعدام گرفته تا زندانی کردن فعالین کارگری و سرکوب اعتراضات آنها برای احقاق مطالبات خود، اتفاقات تلخی است که با ظهور دولت جدید به وقوع پیوست. امشب منشأ این سرکوب ها ، تبعات ناشی از آن و نحوه رویارویی با این مسئله را مورد بحث قرار می دهیم.

 

سونیا راد : بعنوان اولین سوال، فکر میکنید که حساسیت جمهوری اسلامی به مسئلۀ کارگر، اعتراضات و فعالیت های کارگری ، اصلأ از کجا ناشی میشود؟ اصلأ چرا جمهوری اسلامی در این چند سال گذشته با شدت بیشتری به سرکوب کارگران میپردازد و روی مسئلۀ کارگران تا به این حد حساس شده است ؟

 

خالد حاج محمدی:  پدیدۀ حساسیت بورژوازی به طبقۀ کارگر از جایگاهی که طبقۀ کارگر در جوامع امروزی و در جوامع سرمایه داری دارد ناشی میشود و مختص به جامعه ایران نیست . حال شیوۀ مقابله با طبقۀ کارگر، طبیعتأ در هر کشوری به اشکال مختلف و با توجه به وضعیت جوامع بورژوایی که در آن هستیم فرق میکند٬ و توازن قوایی که در میان طبقۀ کارگر و بورژوازی در هر کشور قرار دارد در شیوه و نوع سرکوب طبقۀ کارگر تعین کننده است . اما تا جایی که به جامعۀ  ایران بر می گردد، پروژه های سرمایه داری در جامعه ایران مثل همۀ جوامع بورژوایی، چیزی جز تضمین پیشرفت این پروژه ها که رشد سرمایه داری و صنعت به منظور بالا رفتن سودآوری سرمایه  و اینکه موقعیت بورژوازی در این جوامع بهبود یابد و در یک کلام پول هایشان بیشتر شود نیست و این راهی ندارد جز اینکه نیروی کار کارگر ارزان تر شود . با این وجود در جامعه ای مثل ایران، با جمعیت کارگری وسیعی که پا به پای بورژوازی ایران هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی رشد کرده است و با تجاربی که طبقۀ کارگر ایران از انقلاباتی که در این جامعه در پنجاه سال گذشته رخ داده است دارد٬  و اینکه هر فرجه ای که در جامعۀ ایران باز می شود، طبقۀ کارگر تلاش میکند خودش را متشکل کند ، طبیعتأ بورژوازی را به آن حساس میکند. چپ در جامعۀ ایران و در طبقۀ کارگر ایران نفوذ دارد، کمونیسم نفوذ دارد. خودآگاهی کارگر به درجه ای در سطح بالایی قرار دارد. فعالین کارگر و فعالین کمونیست در میان طبقۀ کارگر فعال هستند و بورژوازی ایران به این مسائل آگاه هست.  در طول حیات جمهوی اسلامی و از روزی که جمهوری اسلامی سر کار آمده است به این پدیده حساس بوده و آگاه بوده که اگر روزی طبقۀ کارگر ایران متحد شود، به منافع خودش آگاه شود و متشکل به میدان بیاید، طبیعتأ پروژه های آنها را برای دفاع از بهبود شرایط زندگی اش سد میکند و حساسیت جمهوری اسلامی به طبقۀ کارگر از این سر است.

 

توجه داشته باشید که جمهوری اسلامی، علاوه بر یک دوره پاکسازی وسیع در مراکز کارگری و کشتار و سرکوب آنها، در تمام طول حیات خودش امر خود را با اخراج کردن کارگران و فعالین کارگری، با دستگیر کردن و زندانی کردن آنها و با شکنجه کردن آنها پیش برده است. اما بالاخره موقعیتی که طبقۀ کارگر در سطح تولید در جوامع سرمایه داری و مشخصأ جامعۀ ایران دارد، ایجاب میکند که اگر بخواهد از زندگی اش، از حقوق اش، از افزایش دستمزدش و از شرایط کار و بهبود شرایط کارش دفاع کند، مجبور است علیه بورژوازی و علیه دولت سرمایه داری که بر سرکار است بایستد، این تنها راه ممکن است و حساسیت از این زاویه است.

 

پروژه دولت روحانی پروژۀ بهبود رابطه با غرب و جلب سرمایه خارجی به داخل ایران است. مباحثاتی هم که در این زمینه داشته اند خیلی روشن در مورد رشد سرمایه در جامعه ایران، امنیت سرمایه در جامعه ایران، جلب سرمایه های خارجی و بالا بردن توان رقابت تولیدات داخلی ایران در بازارهای جهانی است و این تنها در گِرو این است که نیروی کار ارزان شود و شرایط کار برای کارگر بدتر شود.  لذا امنیت سرمایه در جامعۀ ایران بدون اینکه کارگر را ساکت کنند مقدور نیست و حساسیت آنها به مسئلۀ کارگر از این زاویه هست، مثل هر جامعۀ بورژوایی دیگر.

 در جامعۀ ایران هم همچنان که توضیح دادم، با طبقۀ کارگری وسیع و صنعتی ای که دارد و با تجاربی که کسب کرده، با قیامی که از سر گذرانده و با خودآگاهی که کسب کرده، طبیعتأ زیر ذره بین بورژوازی ایران قرار می گیرد.

 

 

سونیا راد : بعنوان سوال بعدی، شما فکر میکنید که عوض شدن دولت و روی کار آمدن حسن روحانی و کابینه اش تأثیری در روند سرکوب ها و به نحوی در بیشتر شدن سرکوب ها داشته است؟

 

خالد حاج محمدی:  نمیتوان به طور مشخص گفت که با روی کار آمدن کابینۀ روحانی، سرکوب در جامعۀ ایران بیشتر شده است یا نه . خود مقوله سرکوب و میزان شدت گرفتن یا کاسته شدن آن همیشه بسته به فاکتورهایی در جامعه ایران متغیر بوده است. بخشی از آن به توازن قوایی که میان دو طبقۀ متخاصم بورژوازی و کارگر در ایران هست برمیگردد و مربوط میشود. ولی در طول حیات جمهوری اسلامی تا جایی که به طبقۀ کارگر، به چپ و کمونیسم آن جامعه، به صف آزادیخواهی و عمومأ به صف مردم ستمدیده برمیگردد، سرکوب همیشه ابزاری جدی در دستگاه دولتی بوده است.  دولت روحانی در دوره اخیر که سرکار آمد، با یک سری اعدام های وسیع کار خودش را شروع کرد. با شعارهای مشخصی به میدان آمد، قرار است مقداری فضا را برای بورژوازی باز کنند، اسم دولت خودش را دولت اعتدال گذاشته و قرار است جناح های مختلف سرمایه را در خودشان تحمل کنند. با همه اختلافاتی که دارند میدانند که به همدیگر محتاج هستند و اهداف مشترکی دارند و باید موقعیتی ایجاد کنند که از همدیگر حرف شنوی داشته باشند و همدیگر را تحمل کنند. بحث بر سر آزادی احزاب سیاسی است. البته اضافه کنم که آزادی احزاب سیاسی، نه احزاب اپوزیسیون و احزاب کارگری بلکه منظورشان جناح های حاکمیت است. با این شعارها به میدان آمده و اینها را مطرح کرده است. منتهی از طرف دیگر نیز می دانند که طبقۀ کارگر را کماکان باید ساکت نگه دارند. طبیعتأ بخشی از این پروژه ساکت نگه داشتن طبقۀ کارگر این است که جامعه بترسد و حواسش را جمع کند که بحث بر سر آزادی برای کارگر نیست، بحث بر سر آزادی برای چپ ها و کمونیست های جامعه نیست، بحث بر سر آزادی زن و آزادیخواهی در آن جامعه نیست. میخواهند طبقه کارگر بفهمد که  قرار نیست بهبودی در موقعیت کارگر در آن جامعه ایجاد شود و بطور واقعی باید مانع ایجاد تشکل های مستقل کارگری شوند، مانع اتحاد بین صفوف کارگران باشند. به این اعتبار سرکوب بخش مهمی از این موقعیت تحمیل شده به طبقۀ کارگر و جامعه ایران را در بر می گیرد. تبلیغات وسیع سیاسی، تبلیغات ناسیونالیستی، تلاش برای تحمیق طبقۀ کارگر و انشقاق بین صفوف طبقۀ کارگر بخش مهم دیگر آن است . در همین پروسه ای که جمهوری اسلامی بر سر کار بوده، چه در دولت اعتدال و چه قبل از آن ، کسانی که در طبقۀ کارگر به هر دلیلی ظاهر شده اند، نوشته اند، گفته اند و تلاش کرده اند که از منافع این طبقه دفاع کنند، همگی به زندان رفته اند. سرنوشت تشکل های کارگری که تا به حال همین بوده است. شرکت واحد، کارگران هفت تپه ، مراکز دیگر و حتی جمع ها و محافلی که به اسم دفاع از کارگر کار کرده اند و همه آنهایی که اسمی از طبقۀ کارگر برده اند همگی سر از زندان در آورده اند و این به دادۀ آن جامعه تبدیل شده. امروز هر فعال کارگری می داند که چنین سرنوشتی در انتظارش هست. منصور اصانلو، ابراهیم مددی، شاهرخ زمانی، محمود صالحی، رضا شهابی، رضا رخشان، بهنام ابراهیم زاده، همۀ اینها جزو فعالین تشکل های موجود کارگری بوده اند. جمیل محمدی و جعفر عظیم زاده هم که جزو آخرین های این پروسه دستگیر شدن بوده اند که در جریان اول ماه می امسال دستگیر شدند که خوشبختانه جمیل محمدی آزاد شده است. می خواهم بگویم دستگیری کارگران و فشار بر فعالین کارگری، علیرغم هر درجه فضای باز برای بورژوازی یا حتی اقشار متوسط جامعه (که تازه جز وعده هنوز چیزی ندیده ایم)، تا جایی که به طبقۀ کارگر بر میگردد باید مانع تشکل و اتحاد آن بشوند و رهبران و فعالین طبقۀ کارگر و هر کسی را که از کارگر دفاع کرده را به زندان انداخته اند و این پروسه همیشه بوده است و خواهد ماند. به این معنی سرکوب طبقۀ کارگر همزاد تولد جامعه سرمایه داری است و در جامعه ایران طول عمری به اندازه جمهوری اسلامی و همه حکومتهای بورژوایی قبل تر از آن دارد.

 

سونیا راد: همانطور که شما هم به درستی به آن اشاره کردید دولت روحانی به اسم دولت اعتدال و دولت آزادی بیان و عقیده روی کار آمد اما چیزی که ما دیدیم عملأ عکس آن چیزی بود که می گفتند و تا بحال حتی لحظه ای دست از سرکوب مخالفانش برنداشته است. حال سوالی که ایجاد می شود این است که در این شرایطی که در حال حاضر بر جامعه ایران حاکم هست، فکر می کنید تشکل های کارگری و فعالیت فعالین کمونیست طبقۀ کارگر چه جایگاهی دارد و چطور می شود در این بازی خونباری که رژیم به راه انداخته شرایط را به نفع طبقۀ کارگر تغییر داد ؟ به هر حال بورژوازی ایران فکر میکند که با سرکوب کارگران می تواند تشکل های کارگری را بهم بزند و مانع فعالیت فعالین کارگری شود.  به نظر شما چه کسی میتواند در این پروسه موفق شود و در آخر اینکه آیا میتوان شرایط را به نفع طبقۀ کارگر در ایران تغییر داد؟

 

خالد حاج محمدی: بدون هیچ تردیدی، تا جایی که به طبقۀ کارگر در ایران بر میگردد، همچنان که در اول صحبتهایم نیز به آن اشاره کردم، راه دیگری بجز اینکه در مقابله با بورژوازی و برای دفاع از منفعت خودش متشکل شود و مبارزه کند وجود ندارد. در تاریخ سی و پنج ساله جمهوری اسلامی ما همواره شاهد مبارزات وسیع کارگری، چه در دفاع از معیشت خود و علیه بیکاری،  و چه تلاش برای امر تشکل یابی اش بوده و هستیم. منتهی جمهوری اسلامی در تمام این دوران تلاش کرده که هر جا بحث از کارگر متحد شده باشد و هر جا که جمع ها و محافل کارگری و دوستداران کارگر شکل گرفته باشد، به هر درجه ای که این فعالین به کارگر مربوط بوده اند، به همان درجه به آنها حساسیت نشان داده است. امروز و در این ٣٥ سال هیچ تشکل کارگری را در ایران سراغ نداریم که فعالین آن سر از زندان در نیاورده باشند. پدیدۀ زندان و فعال کارگر زندانی در جامعه ایران به نرم تبدیل شده است. علاوه بر زندانی کردن فعالین کارگری، جمهوری اسلامی با تاکتیک هایی که اتخاذ کرده و با برنامه ریزی بسیار دقیق تلاش میکند که فعال کارگری از محیط کارش بریده شود. بعلاوه اخراج کارگر و فشار اقتصادی بر خانواده فعال کارگری بخشی از این تاکتیک است. یک جنبه دیگر این سیاست دور کردن فعالین با نفوذ و معتبر کارگری از محیط کار و از توده کارگران است. بحث بر سر توان فردی و انقلابیگری شخصی رهبران کارگری نیست.  مسلمأ با هر درجه از فداکاری و انقلابیگری فردی و غیر متشکل، رهبران و فعالین کارگری نمی توانند از عهدۀ بورژوازی تا دندان مسلح بربیایند. قدرت کارگر و فعالین و رهبران کمونیست در محیط کارشان و در مراکز تولید است. دولت هم بسیار آگاهانه تلاش می کند که آنها را از محیط کارشان دور نگه دارد و به این صورت مانع اتحاد کارگران، مانع خودآگاهی آنها و مانع ایجاد تشکلات کارگری شود. اینکه آیا تشکل کارگری مقدور هست یا نه،  باید بگویم که یقینأ و صد در صد مقدور هست. حتی در شرایط بسیار مختنق تری در جاهای مختلفی، کارگران همواره در تلاش بوده اند که تشکل خودشان را ایجاد کنند ولی میزان موفقیت در آن بستگی به درجۀ اتحاد و خودآگاهی طبقۀ کارگر داشته است و دارد. اگر بخواهم بطور مشخص مثالی بیاورم٬ در دورۀ اخیر بسیاری از تشکل هایی که ایجاد شدند از جمله تشکل کارگران شرکت واحد یا تشکل کارگران هفت تپه که تشکل های واقعی کارگران بودند، منتهی همین تشکل ها به دلایل مختلفی که بررسی هر کدام از آنها به زمان بیشتری نیاز دارد، در دوره ای با سرکوب این تشکل ها ، با دستگیری فعالینشان و با اخراج کردن آنها تلاش کردند که این تشکل ها را متلاشی کنند. نمی گویم که موفق به این کار شدند ولی عملأ فعالیت آنها را مسدود کردند. به نظر من اشکالی که بتوان در چنین شرایطی برای تشکل یابی طبقۀ کارگر به آن متکی شد متفاوت هست. به عنوان مثال در اعتصابات و اعتراضاتی که کارگران پتروشیمی در بندر امام داشتند و در نهایت مذاکره ای که رژیم و خانه کارگر و کارفرمایان با آنها داشتند، کارگران پتروشیمی موفق شدند که بیست نفر از اعضای خودشان را به عنوان نماینده به خانه کارگر و کارفرمایان تحمیل کنند. در حالی که از قبل هم اتحادیه و سندیکایی نداشتند اما مانع دستگیری و زندانی شدن رهبران و فعالین کارگری به دست رژیم شدند. می خواهم بگویم که در شرایط موجود ابتکارعمل مسئله مهمی است حتی اگر امروز نتوان سندیکایی درست کرد یا اتحادیه ای درست کرد. منتهی باید معلوم باشد که در هر اعتراض کارگری و تجمع کارگری، مجامع عمومی کارگران بعنوان ظرف اولیه ای که بتوان اتحاد کارگری را ایجاد کرد و به آن و به ارداه جمع کارگران متکی شد، مطالبات و اعتراضات کارگری را عمومی کرد و توده کارگران را دخالت داد و در عین حال مانع دستگیری فعالین کارگری شد. طبیعتأ در ادامه می توان تشکل های کارگری را تحمیل کرد ولی همه اینها بستگی به توازن قوایی دارد که طبقۀ کارگر به نفع خودش ایجاد کرده و همچنین میزان آمادگی در خود طبقۀ کارگر، میزان اتحاد طبقۀ کارگر در ابعاد سراسری و نقشی که فعالین چپ و کمونیست در ابعاد سراسری با وصل کردن خودشان به همدیگرداشته اند است. متصل کردن کارگران و مراکز اصلی تولید به همدیگر، چنان قدرت سراسری بوجود می آورد که اگر بخواهند اتحادیه ای برپا کنند، شورایی برپا کنند، سندیکا و یا هر نوع  تشکل کارگری دیگری برپا کنند، رژیم راحت نتواند فعالینشان را دستگیر کند و عملأ تشکل آنها را منحل کند. به هرحال عملی شدن آن در گِرو فاکتورهای زیادی است که من به نکاتی از آنها اشاره کردم.

 

سونیا راد: در حال حاضر مبارزاتی شکل گرفته که از جمله آنها می توان به تشکیل کمپین های دفاع از کارگران زندانی، تهیۀ نامه های اعتراضی، و حتی مبارزه خود زندانیان که الان به شکل اعتصاب غذا بروز پیدا کرده است اشاره کرد. آیا این شکل از مبارزه تأثیری بر روی عوض شدن وضعیت زندانی ها و در نهایت بهبود وضعیت طبقۀ کارگر دارد یا نه؟ در شرایطی که فعلأ توازن قوا به نفع جمهوری اسلامی است و اپوزسیون هم نمی تواند آزادانه فعالیت سیاسی داشته باشد، آیا این شکل از مبارزه تأثیری دارد؟ می خواهم نظر شما را در این مورد بپرسم.

 

خالد حاج محمدی:  از نظر من تمام کمپین هایی که در دفاع از کارگران زندانی صورت گرفته است ارزشمند هستند. میزان تأثیرات آن متفاوت است و بستگی به این دارد که چقدر توانسته باشد تودۀ کارگر و توده مردم زحمتکش در جامعۀ ایران را به کمپین های خودشان و در دفاع از کارگران به میدان آورده باشند. از جملۀ این کمپین ها می توان به کمپین دفاع از شاهرخ زمانی اشاره کرد که به نظر من ارزشمند بود . اینها جزو کارهای ارزشمند، ضروری و لازم هستند که باید انجام شوند. کارگری که در زندان هست و صدایش به جایی نمی رسد، حداقل می توان از طریق این کمپین ها در جامعه ایران، صدای اعتراض و حق طلبی کارگر را به گوش جهانیان رساند. موقعیتی که فعال کارگری یا فعال سیاسی در زندان دارد و محصور شده، صدایش به جایی نمی رسد و در شرایطی که احساس تنهایی می کند دست به اعتصاب غذا می زند و به قدرت جسمی و فکر خودش لطمه می زند.  در این نوع اعتراض، علیرغم حقانیت اعتراضش و علیرغم درک شرایطی که در آن قرار دارد اما اعتصاب غذا راه درستی برای مقابله با آن وضعیت نیست. اعتصاب غذا بعنوان راه تعمیم یافته و بعنوان مبارزۀ اجتماعی ای که بتوان همه گیر کرد و اینکه دیگران هم بتوانند به آن دست بزنند نیست و به جایی نمی رسد. لذا ضمن اینکه همیشه از حق و حقوق کارگرانی که اعتصاب غذا کرده اند دفاع کرده ایم و موقعیت آنها را در نظر گرفته ایم منتهی هیچ وقت اعتصاب غذا را بعنوان شکل مبارزه تأیید نکرده ایم و مخالف آن بوده ایم. نکته ای که میخواهم به آن اشاره کنم این است که بیشتر از هر اعتراض فردی و بیشتر از هر کمپینی که علیرغم اینکه همگی ارزشمند هستند و ما خودمان بارها در دفاع از این فعال کارگری یا آن فعال دانشجویی یا فعال زنان کمپین راه انداخته ایم و همین الان هم هر وقت لازم ببینیم این کار را خواهیم کرد، ولی بطور واقعی هیچکدام از این موارد به اندازه تلاش مراکز کارگری که فعالین آن دستگیر شده اند و همچنین تلاش دیگر مراکز کارگری برای آزادی فعالین و رهبران کارگری که زندانی شده اند اهمیت ندارد. آنجاست که می توان کاری کرد، جایی که کارگر قدرت دارد مرکز تولید و محل کارش است. اعتراضات در جامعه ایران در مراکز تولیدی و در مرکزی که فعال کارگری و رهبرش زندانی شده٬ اهمیت دارد. کارگران رهبر و نماینده خود را ارج میگذارند و برای آزادیش تلاش میکنند و متحد میشود. البته جاانداختن چنین سنتی و چنین کاری کار ویژه میخواهد، کار عمیق تر و همه جانبه تری  می خواهد. اگر فعال شرکت نفت دستگیر می شود یا اگر فعال شرکت واحد دستگیر می شود، که به کرات دستگیر شده اند٬ یا کارگر صنایع پتروشیمی و یا هر جای دیگری، باید کارگران آنجا دست به اعتراض بزنند. ما نمونه های کمی در این زمینه نداریم که مراکز کارگری در زمان زندانی شدن نمایندگانشان اعتراض کرده اند. مورد اخیرش اعتراض کارگران چادرملو بود که برای آزادی نمایندگان خود دسته جمعی اعتراض کردند و خواهان آزادی آنها شدند. این شکل از مبارزه است که باید در دستور کار قرار بگیرد. کارگر بطور فردی و شخصی با هر درجه از فداکاری، قدرتی ندارد. مرکز قدرت کارگر محل کار و محل تولیدش و قدرت جمعی اش است، نقش او در تولید و صنعتی است که خلق می کند و دقیقأ جایی که باید مختل کرد و باید خروشاند همانجا است. اگر در آنجا نتوان کاری کرد، تلاش های فردی آنها در زندان و ازجمله اعتصاب غذا، راه به جایی نمی برد. علیرغم اینکه همه به خوبی میدانیم که کسی که در زندان است در چه شرایطی قرار دارد و چه فشارهایی را متحمل می شود.

 

سونیا راد : بعنوان سوال آخر از شما اینکه چه باید کرد؟ خود شما بعنوان یک مبارز و یک فعال کارگری کمونیست چه راهکار پراتیکی پیشنهاد می کنید برای اینکه از سرکوب بیشتر جلوگیری کند و همچنین راه را برای احقاق حقوق کارگران معترض باز کند؟ در حال حاضر بیشتر از نود درصد اعتراضات ومبارزات کنونی از طریق میدیا و دنیای مجازی صورت می گیرد. هر چند که باید از این امکانات در دنیای مجازی هم برای رساندن صدای مخالفین به گوش جهانیان استفاده کرد و نباید تأثیرات آن را نادیده گرفت اما بصورت پراتیک و عملی چه راهکاری را پیشنهاد می کنید؟

 

خالد حاج محمدی:  من در طول مصاحبه سعی کردم به این جنبه از قدرت کارگر بعنوان یک طبقۀ اشاره کنم که قدرت کارگر در میزان اتحاد کارگر است و قدرت کارگر متشکل درمحل کارش، شهر و محل سکونتش است . دفاع از کارگر زندانی در چنین جاهایی است که مقدور است و اثر گذار است. جایی که زندگی میکند و جایی که کار میکند. دفاع از کارگر زندانی و سد کردن فعالیت های جمهوری اسلامی علیه فعالین کارگری، در مراکز کار و مراکز تولید است که تأثیر گذار می شود و این وظیفۀ مهمی است که بر دوش فعالین جدی و با نفوذ طبقۀ کارگر و همچنین رهبران کمونیست طبقه کارگر قرار دارد. این فاکتور مهمی است در جهت سازمان دادن اعتراضات سراسری در مراکز تولید در دفاع از فعالین و رهبران زندانی طبقۀ کارگر. اعتراض سراسری بدون وصل شدن شبکه هایی که در حال حاضر موجود هستند، بدون وصل شدن فعالین و رهبران کمونیست طبقه کارگر به همدیگر و بدون برنامه و نقشه عمل مشترک و هوشیارانه این رهبران در دفاع از دیگر رهبران کارگری که زندانی شده اند مقدور نمی باشد. اینطور نیست که تا یک رهبر کارگری دستگیر می شود حتما چهار تا از این مراکز کارگری خود بخود اعتراض می کنند، و کاری انجام می دهند . این شبکه ها و فعالین آنها هستند که باید مبتکر کاری شوند.

 

اجازه بدهید بعنوان نکته آخر به این مسئله بپردازم که همان اول برنامه هم اشاره کردید و آن این است که گویا در دولت جدید فضا عوض شده است و موقعیتی ایجاد شده که می توان آزادانه اعتراض کرد و یا از آزادی سخن گفت و غیره.  اگر چه این یک فضای موقتی است و در واقع جمهوری اسلامی تلاش میکند پروژه های خودش را پیش ببرد و به  قول خودش اعتدال بوجود بیاورد. اما تا جایی که به رهبران کارگری و فعالین کمونیست در آن جامعه مربوط می شود، قرار نیست فضایی برای کارگر و به نفع کارگر ایجاد شود، قرار نیست تشکل کارگری آزاد شود، و تا جایی که به ما بر می گردد کاملأ برعکس هست. هر میزان از آزادی که در لایه های بالایی جامعه  ایجاد شده باشد و فضا را برای بورژوازی باز کرده باشد، مابه ازای آن برای طبقه کارگر بی حقوقی هر چه بیشتر بوده است. در واقع موفقیت آنها برای اجرای پروژه هایشان در گِرو حمله هرچه بیشتر به دستمزد و معیشت طبقۀ کارگر است. اگر فضایی هم  در این پروسه ایجاد شده باشد و به قول خودشان فضا را باز کرده باشند، کاملأ موقتی است. اگر بخواهید در مقابل تعرض بورژوازی کاری بکنید راهش سد بستن و متشکل شدن طبقۀ کارگر است و این ذهنیت را که گویا می توان با چهار تا شعار فعال کارگری را از زندان بیرون آورد و بعد همه چی تمام می شود و کسی کاری به کارت ندارد چون فضا عوض شده توهم کامل است. جمهوری اسلامی به هر درجه ای که پروژه هایش را پیش ببرد و موقعیت خودش را محکم کند، کوچکترین توهمی در کشتار کارگران و خفه کردن هر صدای اعتراضی، تا درجه ای که فضای جامعه تحمل می کند ندارد. لذا شعاردادن، حرف زدن و یا بحثی که هر فعال کمونیست و هر رهبر کارگری در طبقۀ کارگر انجام میدهد، اگر نتواند توازن قدرت را به نفع نیروی اجتماعی ای که در پشت رهبر کارگری قرار گرفته است و نیرویی که بسیج کرده است بوجود بیاورد، به عکس خودش تبدیل خواهد شد. فردا همان رهبر کارگری را دستگیر و زندانی می کنند در حالی که غیر از قهرمانی و فداکاری فردی کاری صورت نگرفته است. اگرچه قهرمانی فردی ارزشمند است ولی بسیج طبقۀ کارگر و سد بستن در مقابل بورژوازی با کار فردی و با فداکاری فردی پیش نمی رود. باید کار وسیع تر، کار پایه ای تر و اساسی تری در میان طبقۀ کارگر برای آمادگی اش و متشکل شدن در مقابل بورژوازی را شروع کرد. و در آخر اینکه هر تاکتیک مبارزاتی برای هر فعال کمونیست و فعال کارگری، اگر بخشی از نقشه عمل او در جهت سیاست های عمومی و آگاهانه اش برای آماده کردن طبقۀ کارگر، برای بهبود در زندگی طبقۀ کارگر، برای به میدان آوردن طبقۀ کارگر و در نهایت برای عقب راندن بورژوازی نباشد، علیرغم اینکه خیلی هم رادیکال ظاهر شده باشد، راه به جایی نمی برد و محکوم به شکست است. بنابراین از این فرصت هر چند موقتی و هر درجه فضایی که بورژوازی در دعوای بین جناح های خودش برای اقشار بالای جامعه ایجاد میکند ، باید برای خودآگاهی، برای تشکل یابی ، برای اتحاد در صفوف طبقۀ کارگر و در رأس آن برای متحد شدن فعالین و رهبران کمونیست طبقۀ کارگر بیشترین استفاده را کرد. این راهی است که ما را به جایی می رساند و می تواند سدی در مقابل تعرض بورژوازی و جمهوری اسلامی در دفاع از معیشت و زندگی طبقۀ کارگر باشد و آن را تأمین و تضمین کند.