ریشه های سیاسی درگیری ناسیونالیست های کرد

 

محمد فتاحی

 

هر دو حزب پ ک ک و دمکرات کردستان، حادثه "کیله شین" را در چهارچوب رفت و آمد در مسیر مناطق حضور پ ک ک تحلیل میکنند. ما هم تا آنجایی که بحث در مورد همین مسئله است، اطلاعیه صادر کرده و موضع روشن خود را در آن بیان کرده ایم. اما در کنار این موضوع مسائل متعددی هست که پاسخ به آن جایش نه آن اطلاعیه که نوشته ای مانند همین نکاتی است که از نظرتان میگذرد.

منطقه ای که حزب دمکرات قصد عبور از آن را داشته، در دهه اول جنگ جمهوری اسلامی علیه مردم کردستان، مورد استفاده مداوم ما در کومه له آن زمان هم بود. انتقادات وارده به حزب دمکرات که چرا به جای عبور از "کیله شین" از مناطق دیگر مرزی کردستان وارد نمی شود، ارتعاش تبلیغات ناشیانه پ کاکایی هاست. کیله شین نقطه مرزی ورود به مناطقی کوهستانی از کردستان ایران است که برای یک نیروی پارتیزان حیاتی است. به لحاظ نظامی، بهترین و امن ترین مسیر برای ورود نیروی پیشمرگ ایرانی از شمال عراق به  مناطق اشنویه، نقده، پیرانشهر، ارومیه، سلماس و خوی و ماکوی، همین مناطق کوهستانی کیله شین و اطراف آن است. نتیجتا کسانی که به دمکرات نقد میگیرند که چرا از مثلا منطقه اورامانات وارد کردستان ایران نشده، متوجه این مهم نیستند که اولا آنجا مرز ورود نه به شمال کردستان که به جنوب کردستان ایران است. ثانیا قدرت مانور و عمل حزب دمکرات در مناطق شمالی به نسبت جنوب بسیار بیشتر است. ثالثا در طول همه این سالها، واحدهای کوچک تر دمکرات از این مسیرها برای عبور و مرور به داخل استفاده میکرده و مسیر روتین آنها بوده و اطلاعات شان از این مسیر به روز شده و تازه است، چیزی که برای یک نیروی نظامی لازم است. تا اینجای مسئله ربطی به اهداف سیاسی پشت حرکت دمکرات ندارد و در همین چهارچوب هم روشن و قابل درک است. دمکرات حق دارد بگوید مسیر سالهای قبل خود را دارم طی میکنم. در این چهارچوب کسی نمیتواند عیبی به کارشان بگیرد. ادعای پ ک ک که اینجا مناطق پایگاهی آنهاست، کشک است. چه کسی به آنها اجازه داده مناطقی آنهم از ایران را ملک طلق خود اعلام کنند؟ تا اینجای مسئله که طبق ادعای دو طرف مورد مناقشه است، یک قلدری عیان پ ک ک است و محکوم.

اما جا دارد در همین نقطه از خود دمکرات ها سوالی کرد؛ مگر خود دمکرات در جنگ علیه کومه له با همین منطق عمل نکرد؟ دمکرات مدعی بود قدرت برتر است و حق قلدری دارد. اصطلاح  "شه ق ده زانی قوناخ له کوی یه"(اردنگی تعیین کننده... است)، مورد استفاده آن روز دمکرات از رادیو بود، به این معنی که با اردنگی حق را حالی کومه له میکند. متاسفانه چند سالی طول کشید که دمکرات از غلطی که کرده بود، در عمل پشیمان شود. برای ما در کومه له آن روز، تلفات زیادی داشت تا به اینها حالی کنیم که اگر طبق منطق خودشان هم عمل کنیم، تاریخ به ما حق داد. البته دمکرات هیچ وقت نپذیرفت که باید از مردم کردستان برای شروع جنگ سراسری با کومه له عذرخواهی کند. به همین دلیل هرگاه که قدرتش را داشته باشد، جنس شان و عمل شان و سنت شان همان است که بود. از این زاویه انتقادش به قلدری پ ک ک نامربوط است، چون طبق منطق آنها عمل کرده است. حقیقت این است که ناسیونالیسم کرد تاریخا همینطور عمل کرده است. پ ک ک هر جا دستش رسیده و امکانش را داشته همین نوع عمل کرده است؛ ترور رقبای سیاسی اش در ترکیه، ترور و کشتار رقبای سیاسی توسط ملا مصطفی بارزانی، عین کار توسط اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی، تاریخی طولانی پشت سر دارند. ناسیونالیست های کرد ناراضی از این تاریخ، آنرا جنگ برادرکشی می نامند.

 

ریشه های سیاسی این واقعه

برای ریشه یابی سیاسی این مسئله اما باید از دایره منطق خود اینها دور شد. چرا حزب دمکرات برای اولین بار بعداز سالها، امروز برای اولین بار نیروی نظامی به نسبت توان خود قابل توجه به این مناطق می برد؟ چه فاکتورهایی آنها را مامور حضور نظامی برای دفاع از "شرف و ناموس ملت کورد" کرده است؟

آنها که ادبیات سیاسی حزب حکمتیست(خط رسمی) را تعقیب میکند، ریشه های این درگیری را باید از زبان ما شنیده و علل حرکت دمکرات را به روشنی میدانند؛ در چهارچوب ارزوهایی که ناسیونالیسم کرد در ایران از دولت روحانی دارد، حزب دمکرات کردستان ایران ناراضی است. ناراضی است که علیرغم پیام و پیام کاری های سیاسی ناسیونالیسم کرد، تا این لحظه هیچ مامور دست چندم اطلاعات هم سراغ شان را نگرفته است. این از یک طرف. از طرف دیگر یک شانس تاریخی برای احزاب متعلق به این سنت پیش آمده تا در آن به بازی گرفته شوند. عربستان سعودی و ترکیه در مناطق وسیعی از خاورمیانه، مستقیما با جمهوری اسلامی در رقابت اند. ادامه یارگیری های هرکدام از آنها به تقسیم نیروهای ناسیونالیسم کرد بین خودشان هم منتهی شده است؛ عیان ترین یارگیری ها تا این لحظه یکی پ ک ک و تا اندازه ای هم اتحادیه میهنی است  در کمپ جمهوری اسلامی، دیگری حزب مسعود بارزانی که با قدرت در کمپ ترکیه و عربستان حضور دارد. بقیه احزاب ناسیونالیست در حلقه های دور و نزدیک به دور این نیروهای اصلی تر یا قدرتمندتر ناسیونالیسم کرد قرار گرفته اند. مثلا جناح دیگر حزب دمکرات به کمپ پ ک ک و جمهوری اسلامی نزدیک تر است تا کمپ مقابل. کومه له زحمتکشان نزدیک تر به پ ک ک و از این طریق در حلقه بعدی این کمپ است. در مقابل، سازمان انقلابی زحمتکشان به رهبری عبدالله مهتدی در کنار مسعود بارزانی و حامی یان منطقه ای مانند ترکیه و عربستان است. حزب دمکرات کردستان ایران، اخیرا به دنبال ناامیدی از جمهوری اسلامی، به مسعود بارزانی و از طریق او با کمپ منطقه ای عربستان و ترکیه نزدیکتر شده است. مصطفی هجری احتمالا باید خیلی از اتفاق پیش آمده خوشحال بوده باشد، چون درگیری نظامی با پ ک ک که علنا با جمهوری اسلامی و سوریه است، نزد عربستان و ترکیه نشانه ای خوش آیند نسبت به قدرت عمل نظامی حزب دمکرات است. انعکاس خارج از تناسب این اتفاق در مدیای مخالف کمپ جمهوری اسلامی به همین خاطر بود؛ اینها فرصتی یافته اند تا تصویر مثبتی که در جنگ داخلی سوریه علیه داعش نسیب پ ک ک شده بود، کم رنگ کرده و به عنوان حمله کننده به یک نیروی نظامی کرد مخالف جمهوری اسلامی، نزد دولت هایی که قصد حمایت از آنرا دارند، افشا کنند. نتیجه هر چه باشد، در این ماجرا هر دو حزب، هم دمکرات و هم پ ک ک برنده نزدیک تر شدن به اهداف خود شده اند؛ جایگاه پ ک ک نزد جمهوری اسلامی به عنوان نیرویی که در ایران هم ظرفیت جنگ با مخالفین این رژیم دارد، مستحکم تر و مسجل تر شده است. این یعنی امتیازات بیشتر به پ ک ک از طرف اسلام مورد علاقه عبدالله اوجلان، هم در ترکیه و هم در سوریه. از طرف دیگر حزب دمکرات و بویژه شخص مصطفی هجری، چند کیلومتر بیشتر به خاک ایران نزدیک نشده اند که نزد ترکیه و عربستان، یک "عملیات نظامی" به اسم شان ثبت شده و رسما وارد نیروهای دخیل نظامی در کشمکش های منطقه ای شده اند. عربستان سعودی میتواند به خود بنازد که "این فقط جمهوری اسلامی نیست که حوثی شیعه در یمن سراغ دارد، من هم نوع سنی و البته کرد و با سابقه نظامی در ایران جور کرده ام!"

 

اعتراض ناسیونالیستی به این واقعه

ناسیونالیست هایی که پشت سر هم  آهنگ اعتراضی "جنگ برادرکشی" راه انداخته اند، بهتر است به جای ناراحتی برای "ملت بیچاره کورد" با خود و جنبش شان صریح تر باشند. اینها مثل روز روشن میدانند که احزاب شان یکی یکی دارند در رقابت منطقه ای جانی یان ناسیونالیسم ایرانی و ترک و عرب،  به بازی گرفته میشوند. در این کار، این تنها ناسیونالیسم کرد در سوریه به رهبری پ ک ک بود، که با اتخاذ سیاست نه جنگ با سوریه و نه جنگ با اردوی اپوزیسیون سوری، نقش حافظ جامعه و دفاع از مدنیت و از این نظر بسیار مثبت و قابل حمایت را برعهده گرفت. در جنگ و رقابت امپریالیستی و دولت های منطقه ای، دیگر از این فرصت ها دست یافتنی نیست. همه این احزاب باید مطمئن باشند که مردم عادی در شهر به تدریج اینها را همان خطاب میکنند که پیشمرگان مسلمان کرد را. اگر دولت های قدرتمند منطقه ای متحد یا رقیب هم ظاهر میشوند، نقش نیروهای ضعیف تر مانند ناسیونالیسم کرد، چیزی از جنس وحدت یا رقابت نیست. نقش اینها در سطح مزدوری برای این و آن قدرت منطقه ای میماند و بس.

 

آیا راه دیگری برای ناسیونالیسم کرد هست؟

نخیر نیست! موجودیت ناسیونالیسم به شکاف های جهانی و منطقه ای گره خورده است. کافی است دولتی منطقه ای پشت اینها نباشد. کافی است یک لحظه فکر کنند فقط خودشان اند و بس. چه کسی جنگ سال 1975 در کردستان عراق به رهبری همین حزب دمکرات کردستان عراق و مصطفی بارزانی را فراموش کرده است، که در اوج قدرت و در حالیکه بخش اعظم خاک کردستان عراق در دست شان بود، به محض شنیدن معامله صدام و شاه، دستور پایان جنگ و پایان انقلاب (شورش) را صادر و پا به فرار گذاشتند. این نمونه دوره ای است که این جنبش هیچگاه آن اندازه قدرت نظامی نداشت. حالا شما احزابی را تصور کنید که نه فقط محل استقرار که نان شب شان هم در گرو حمایت دولتی است. به همین دلیل دولت های منطقه تاریخا ناسیونالیسم کرد را چیزی بیش از مزدوران مرزی که روز مبادا فداکاری میکنند، ارزیابی نکرده اند. فکر میکنید نزد ناسیونالیسم ایرانی و عرب و ترک، برای ناسیونالیست های کرد هوادار خود جایگاه بیشتری از مزدوران خود قایل اند؟ سوریه و یونان سالها پشت جبهه و امید پ ک ک بودند ولی زمانی که لازم داشتند اوجلان را در عرض چند ساعت از مرزهای خود اخراج کردند. شاه ایران به محض معامله با صدام ملا مصطفی بارزانی را رسما بازنشست کرد. کاری کردند که رهبر یک جنبش عظیم سیاسی نظامی روز بعد از روزنامه ها اعلام کند که از سیاست کنار خواهد کشید! در تاریخ کسی سر به زیر تر از این ناسیونالیسم کرد می شناسد؟

 

به کارگر و کمونیسم چه مربوط؟

مربوط است! اولا اینها دسته جمعی در کمونیست کشی تخصص دارند و در صورت توان اولین حمله شان علیه کمونیست هاست. ثانیا اینها را به اسم مردم و ملت میکنند. کمونیست و کارگر آگان باید با حوصله برای هم طبقه ای هایش توضیح دهد که اینها نه جنگ شان برای آنهاست، نه صلح و نه مزدوری شان. اینها احزاب طبقه بورژوای جامعه کردستان اند و کارگر و زحمتکشی که در اعتراض به تبعیض به اینها پناه می برد، به دست خود قربانی منافع دشمنان طبقاتی اش میکند. نه کارگر کرد هم طبقه ای بارزانی ها و بقیه ناسیونالیست ها و سرمایه داران کرد است نه کارگر فارس هم طبقه احمدی نژاد و روحانی و بقیه ناسیونالیست ها و نمایندگان سرمایه داران ایرانی است. باید صمیمانه به انسان شریف توضیح داد که راه مبارزه علیه تبعیض ملی ایستادن در صف دشمنان طبقاتی نیست، ایستادن در کنار انها نیست که هر روز و دوره ای برای دولتی و قدرتی کار میکنند.

 

۲٧/۲۰۱۵/۰۵