تشکل سراسری کارگری؟

محمد فتاحی

پاسخ چند سوال حول مباحثی که پیرامون ایجاد تشکل سراسری کارگری در جریان است.

ظاهرا این بحث یک مسئله سراسری و خارج از فعالیت در کردستان و از این زاویه نباید در دستور نشریه ویژه کردستان یعنی نینا قرار بگیرد. در دنیای واقعی اما تقریبا همه تشکل های این چنینی فعالین سیاسی یک پای اصلی اش در کردستان است. علت این مسئله نه قوی تر بودن سنت کارگری در کردستان به نسبت تهران و اصفهان و...، بلکه وجود تاریخی فعالین سیاسی چپی در کردستان است که فرصت پرداختن به این نوع از فعالیت ها را دارند. فعالین چپ این سنت اگر اهل سازماندهی کارگری بودند، مراکز مهم کارگری بغل دست شان در شهرهای بزرگ ایران و مراکز مهم صنعتی کم نیست. لذا این فعالیت بیشتر مربوط به حیطه عمل فعالین در کردستان است. شما بخش کردستان نهادهایی که به اسم کارگر فعالیت میکنند را اگر حذف کنید، تقریبا موجودیتی در ابعاد سراسری ایران و در محل کار پرولتاریای صنعتی ایران ندارند. زمینه این مراجعه به کردستان در وجود فضایی است که در کردستان به یمن وجود تاریخی سنت ضدرژیمی، سربازگیری برای نهادهای سیاسی این چنینی را ممکن میکند. غلبه سنت ضد رژیمی گری ناشی از حضور قوی ناسیونالیسم کرد، فضایی ایجاد میکند که فعال کارگری هم به جای کمک به شکل گیری تشکل کارگری واقعی، سراغ فعالیت هایی برود که اساسا از جنس "سیاسی گری" تاریخی فعالین ناسیونالیسم کرد است؛ فضایی که در آن فعال جدی ناسیونالیست مشغول عمل و تغییر تناسب قوا به نفع جنبش خویش است و فعالین چپ و کمونیست هم به جای ایجاد تغییر در تناسب قوا به نفع جنبش طبقاتی کارگر، فضایی برای بحث و فحث سیاسی و فعالیت های گروهی خود دارند. اگر چنین فضای سیاسی گری ضدرژیمی در کردستان نبود، سازماندهندگان چنین نهادهایی از تهران روانه کردستان نمی شدند. همین واقعیت نشان میدهد که حیطه کار سازماندهندگان اصلی چنین حرکتی در جاهایی مانند تهران، نه میادین کار پرولتاریای ایران در شهرهای صنعتی، که میادین جذب فعالین سیاسی به نفع گروههای سیاسی خویش در چنین مناطقی است. 

آیا بالاخره شما پشت حرکتی که برای ایجاد تشکل سراسری کارگران ایران از طرف بخشی از اعضای کمیته هماهنگی و کانون مدافعان حقوق کارگر راه افتاده است هستید یا نه؟

پاسخ؛

طبق مباحثی که در جریان است، فعلا هیچ حرکتی شکل نگرفته و هنوز در این مورد حرکتی در جریان نیست. بحث ایجاد تشکل سراسری و اهمیت آن هم به معنی قدمی عملی نیست. چنین مباحثی جزو داده های درون محافل کارگریست. تفاوت اینجاست که در مورد اخیر، شرکت کنندگان خود شروع مباحث و نشست های شان در دوره جدید را علنی کرده اند. بعلاوه این بحث در میان اعضای کمیته هماهنگی است که تا کنون در همین منطقه فعالیت خود در کردستان، دسته جمعی گلی به سر کسی نزده اند. در اینصورت عجیب این است که سازماندهی در سطح سراسری معضل اصلی شان باشد. به همین دلیل آدم احساس میکند این یکی اختلاف هم مثل دوره جدایی از محسن حکیمی، نه بر سر تشکل توده ای کارگری که بر سر اختلافات فرقه ای درون گروهی است.

سوال دوم

اگر این حرکت راه بیافتد شما از آن حمایت می کنید؟

پاسخ؛

ما نمیتوانیم نسبت به حرکت و پدیده ای که وجود خارجی ندارد اعلام موضع کنیم. هر زمان حرکتی راه افتاد و رسما و علنا اعلام شد، میشود در مورد آن نظر داد و سیاست اتخاذ کرد.

سوال سوم؛

آیا شما هیچ نکته مثبتی در این مباحث می بینید؟

پاسخ؛

این بحث به قدمت عمر نهادهای مشابه در یک دهه اخیر است. طرح مجدد آن، پوشش هر اختلاف فرقه ای درونی هم باشد، درخود یک کار مثبت است. چنین مباحثی همیشه به غنا بخشیدن به مباحث پیرامون آن کمک میکند. جنبش اعتراضی کارگری لازم دارد چنین مباحثی با به جایی برساند.

سوال چهارم؛

با توجه به سابقه آغاز کنندگان این بحث پیش بینی شما چی میگوید؟

پاسخ؛

هیچ پیش بینی مثبت و منفی از طرف ما در کار نیست و کار ما هم پیش بینی نیست. سابقه شخصی طراحان بحث هم نمیتواند چیزی دال بر مثبت یا منفی بودن کارشان بگوید. آدم ها در پروسه تجربه و تاریخ و شرایط متفاوت نقش های متفاوتی میتوانند داشته باشند. بسته به این است پاسخ هایی که همین فعالین با استفاده از تجارب گذشته به آن رسیده اند چه باشد. بطور طبیعی اما اگر ادامه نقش فعالین مسئله متکی به همان سنن قبلی در کمیته هماهنگی و کانون مدافعان و اتحادیه آزاد و بقیه باشد، متاسفانه نتیجه همان خواهد شد که در ده سال گذشته بوده است. راه برون رفت مراجعه به رهبران کارگری در مراکز اصلی پرولتاریای ایران است، نه بازی سیاسی در عرصه ای که در زندگی و مرگ کارگر بیربط است.

سوال پنجم؛

طراحان بحث از سنگ اندازی "سکتاریست ها" شکایت دارند و آنرا مانع کارشان ارزیابی میکنند. چنین ادعایی چه اندازه صحت دارد؟

پاسخ؛

تاریخ تقلای نهادهایی که به اسم کارگر در بیرون سوخت و ساز کارگر و بیربط به مبارزات کارگری در یک دهه گذشته فعالیت داشته اند مملو از سکتاریسم  و رقابت های غیرکارگری و اتحاد و انشعاب و دوستی و دشمنی های فرقه گرایانه بوده و مطلقا هیچ نهادی از آن مبرا نیست. چنین پدیده ای در حرکت های خارج از سوخت و ساز مراکز کارگری یک محصول خودبخودی چنین محیط هایی است.

اینکه "سکتاریست ها" مانع کاراند، نمیتواند ادعایی متکی بر واقعیت باشد. اگر این "سکتاریست ها" مانع کاراند، چرا در مقابل موفقیت های هزاران کارگر در جاهایی مانند چغارت و پتروشیمی ها کسی اینها را چه مثبت و چه منفی ندیده است؟ اگر این "سکتاریست ها" قادر به ایجاد ممانعت در مقابل یک تک حرکت کارگری در هیچ نقطه ای از این کشور نیستند، چگونه قادر به ایجاد ممانعت در مقابل یک حرکت سراسری را دارند؟ اگر این انتقاد جدی باشد، متاسفانه نشانه ای از کوچک و ضعیف و نحیف بودن تقلا برای ایجاد یک تشکل سراسری کارگری است. در غیر اینصورت، چرا نیروی یک جمع بی نقش در جنبش کارگری توان ممانعت از یک حرکت آنهم سراسری کارگری را دارد؟

برای راه اندازی تشکل سراسری طبقه کارگر ایران یک کار هرکولی لازم است. برای این کار هرکولی، نیرویی از شبکه وسیع رهبران کارگری با کیفیت اتوریته سراسری در جنبش کارگری لازم است. در مقابل چنین حرکتی سکتاریسم و فرقه گرایی یک محفل واقعا نقشی خواهد داشت؟ نقشه دست اندرکاران مباحث جاری اگر متوجه این کار هرکولی است، قطعا نباید نگران هیچ مزاحمی باشند. اگر نقشه ادامه سنت گذشته در شکل جدید و با یک عنوان دیگر است، اگر تمام تشکل ها و نهادهای موجود را که به اسم کارگری فعالیت میکنند، پشت خود داشته باشد، به همان نتیجه میرسد که ده سال گذشته رسیده است؛ سنتی جدا از سوخت و ساز کارگر که به جز سوزاندن انرژی تعدادی انسان فداکار بهره ای نخواهد داشت. نه فقط این، بی نتیجه شدن محصول کار چنین نهادهایی، متاسفانه در چشم عده ای متوهم به این سنت از کار، به بی ثمر بودن تقلا برای ایجاد تشکل کارگری ترجمه خواهد شد.

سوال ششم؛

با این توضیحات، شما نقد به سکتاریسم بخشی از اینها را نمی پذیرید؟

قطعا نه! نقد یکجانبه به یک طرف که سکتاریست اند، خود نقدی سکتاریستی و از موضع منافع سکتی خویش است. در سنت غالب بر نهادهای با عنوان کارگری سکتاریسم یک فاکتور همه جا حاضر و بر همه غالب است. بخشی از یک جمع برگردد به رفیق بغل دستی اش سکتاریست بگوید، متوجه سکتاریسم نهادینه شده در فعالیت خویش نیست. سکتاریسم به معنی اصرار بر موضع خویش نیست، دفاع جانانه از سازمان و محفل خویش نیست، ایستادن در سنگر منافع سیاسی طبقاتی خویش نیست. در ادبیات کمونیستی، سکتاریسم جدا کردن منافع خود از منافع سیاسی طبقاتی طبقه کارگر است. نهادهایی که علیرغم حمل عنوان کارگری به مهمترین مبارزات این طبقه و به سوخت و ساز طبقاتی جنبش آن طبقه نامربوط و مشغول فعالیت های ویژه گروه خویش اند، چرا سکتاریست نیستند؟ بخشی از این دوستان کناردستی شان را سکتاریست و عمل مشابه خود را کارگری می نامند. این ادعا نیمی از حقیقت است. تمام حقیقت این است که اگر سکتاریسم قرار است نقد شود، فعالیت همه را بدون استثنا شامل میشود. تقریبا تمام تقلاهای این نهادها در متن یک کشمکش مداوم فرقه ای و سکتاریستی جدا از طبقه پیش میرود. اتهامات امنیتی و پلیسی، اخلاقی و سیاسی و شخصی یکی از محصولات این سنت است که به شیوه های متفاوت پای همه را به میان می کشد. در این سنت، ظاهرا همیشه تعدادی مشغول معامله با امپریالیسم اند، مشغول معامله با جمهوری اسلامی اند، پول میگیرند، مشغول توطئه اند، مخفیانه بند و بست میکنند، کودتا میکنند، و تعدادی هم مرتب خشت زیر پای کنار دستی شان را می کشند! مارک لپ تاب فلانی، نوع تلفن موبایل آن دیگری، هزینه سفر آن دیگرتری، چگونگی اجازه خروج از کشور آن یکی دیگر و چگونگی گذران زندگی شخصی و حتی هزینه دکتر و درمان.... همیشه منبع اتهام و شایعه پراکنی شخصیت شکنانه در درون این سنت سکتاریستی و فرقه ای تابحال موجود بوده و هست که بدون استثنا سنت غالب بر این نهادهاست.

از نظر شما طراحان چنین نقشه ای کدام مسیر را برای پیشروی باید در پیش بگیرند؟

پاسخ؛

پاسخ من جمع شدن فعالین نهادهایی که عنوان کارگری دارند، به دور هم و برای یکی کردن نیروی شان نیست، همکاری بخش هایی از این نهادها برای پیگیری کار تا به امروز نیست. پاسخ من وحدت کارگر و کارفرما و روشنفکر و کشاورز و فعال سیاسی، در شکل نهادهای کارگری یا فعالین کارگری، برای ایجاد تشکل کارگری نیست. پاسخ من شکل دهی به جمعی هرچند وسیع خارج از مرکز معین کارگری و محل معین زندگی کارگری نیست. پاسخ من ایجاد هیچ تمرکزی خارج از سوخت و ساز مبارزات روزانه کارگری نیست. خارج از روشنایی تئوریک، تجربه یک دهه گذشته در این "نهادهای کارگری" کافی است که پاسخ دهیم این تجربه بازنده است. نه فقط برای کارگر که برای همین فعالینی که سرگرم کار اند، تجربه ای شکست خورده است؛

 کسی یا کسانی که طرح تشکل سراسری کارگری را میریزند، باید به این فکر کنند که بدون همراهی رهبر کارگری در نفت و گاز و پتروشیمی و ذوب آهن و ماشین سازی ها و معادن و صنایع، تشکل کارگری آنهم در بعد سراسری غیرممکن است. کسانی که چنین طرحی را در پیش میگیرند باید به این فکر کنند که چرا در یک دهه گذشته حتی یک رهبر کارگری در مراکز مهم نامبرده با این دوستان همراهی نکرده است؟

حالا وقتی این مراکز مهم کارگری کشور مورد توجه قرار هم بگیرد، امر ایجاد تشکل کارگری از به هم پیوستن رهبران کمونیست در شبکه ها و کمیته های کمونیستی ممکن است. این شبکه ها و کمیته های کمونیستی مخفی زیرساخت تشکل علنی کارگری اند. وجود چنین زیرساختی تضمین میکند تا زمانی که تشکل علنی هم مورد تعرض قرار گرفته و موقتا بسته شود، حرکت کارگری با اتکا به زیرساخت خویش توقف نکرده و دوباره تامین تشکل علنی اش را تضمین کند.

چرا شما فقط بر اهمیت سازماندهی کمیته های کمونیستی تاکید دارید؟

کمیته های کمونیستی جمع رهبران و سازماندهندگان مراکز صنعتی است. چنین تشکلی محل بحث سیاسی سیاسی کاران برای جذب نیرو به نهادهای "سیاسی کار" خویش نیست، برای رقابت با این و آن گروه نیست، خارج از سوخت و ساز طبقه در مراکز مهم کارگری نیست، منفعت ویژه گروهی ندارد، و هم و غم آن شکل دادن به حرکت زنده ای است که تاریخا در مراکز کارگری موجود بوده است. بعلاوه شکل گیری این کمیته ها نتیجه تولد عنصر تعهد در رابطه سیال رهبران و فعالین محافل کمونیستی کارگران است که فی الحال موجود و فراوان اند.

 متاسفانه مباحث این طیف به دلایل امنیتی نمیتواند با اسم و رسم علنی و حقیقی صورت بگیرد، اما جزو داده های محافل و شبکه های موجود کمونیستی در مراکز کارگریست.

آیا نمیشود کمیته های کمونیستی کارگری را اول بیرون از مراکز کارگری سازمان داد و بعدا چنین کمیته هایی بروند در مراکز کارگری سازماندهی کنند؟

متاسفانه نه!

کمیته کمونیستی حزبی را میشود هر جایی سازمان داد، در دانشگاه و محله و در عرصه های کار جوانان و زنان و... اما چنین کمیته هایی نه کمیته کمونیستی کارگری، که کمیته کمونیستی متشکل از فعالین حزبی اند، به این دلیل ساده که مبنای تشکل شان نزدیکی فکری و سیاسی است. در سازماندهی کمیته کمونیستی کارگری اما توجه به چند مسئله مهم است؛ اولا چنین کمیته هایی از بدو تشکیل، غیر حزبی و متشکل از رهبران و سازماندهندگان کارگری موجود در شبکه ها و محافل کارگری اند. شرط عضوگیری برای این کمیته ها موقعیت اجتماعی و ابژکتیو فعالین و رهبران است، نه تعلق سیاسی به این و آن گروه و یا تشابهات سیاسی آنها. کمیته کمونیستی خارج از محیط کارگری، کمیته کمونیست هایی است که نه موقعیت ابژکتیو و عینی کارگری که موقعیت سوبژکتیو و ذهنی آنها را به هم نزدیک میکند. به همین دلیل چنین کمیته هایی از بدو تولد یک مجموعه فکری و به این معنی یک جمع حزبی اند. تاکید بر کمیته کمونیستی در مراکز کارگری، ایجاد نهادی رهبر است که قبل از هر چیز کمونیست های محل کار را به دور شبکه ها و محافل پیرامون خود منسجم میکند و از طریق این کلیت سراغ تامین رهبری برای تحرک کارگری میرود. برای کمک به درک پایه ای از تحزب کمونیستی کارگری و هنچنین بحث کمیته های کمونیستی مد نطر، بحث تفصیلی مربوطه از کورش مدرسی را میتوانید در ادرس زیر ملاحظه کنید:

http://www.koorosh-modaresi.com/Farsi/Text/2011/tahazob.html