پارازیتها!

 

 

آذر مدرسی

 

هنوز خروج بریتانیا از اروپای واحد قطعی نشده اما تاثیرات این زمین لرزه را بر اقتصاد و سیاست این کشور، بر زندگی نه فقط طبقه کارگر، که باید خود را برای تعرض وسیعتر بورژوازی به دستاوردهای خود آماده کند، که بر پیکر خود بورژوازی روزانه شاهد هستیم.

از گرانی، بحران در سیستم پزشکی و بهداشتی، تعرض به خدمات اجتماعی، بیکاری افسار گسیخته و یاس، سرخوردگی و بی افقی که در مقابل نسل جوان بومی در جستجوی کار و با امید آینده ای بهتر، مرفه تر، و امن تر،  تا پدیده نوظهور فرار نیروی کار ماهر نژاد "انگلیسی" و "غیرانگلیسی"، کسانی که امکان و توان مالی فرار را دارند، همه و همه بخشی از مشغله و زندگی روزمره  در انگلیس است. دولت انگلیس و در راس آن خانم ترزا می، تا گردن در باطلاق ناتوانی، بی برنامگی، زندگی سیاسی از امروز به فردا، گرفتار است. کشتی حاکمیت خانم می، چنان به گل نشسته است که صدای هم حزبی ها و هم طبقه ای هایش را هم درآورده است.

موقعیت متزلزل خانم می، حتی در چشم نمایندگان حزبش در پارلمان را دیگر نمیتوان مخفی کرد. استیصال و سردرگمی بورژوازی انگلیس برای بیرون آمدن از مخمصه ای که خود بانی آن است، برای طبقه و جنبشی که میتوانست از این ضعف و اغتشاش در صف دشمنان اش سکوی عروجی بسازد، دیدنی و تماشایی است. تقریبا هیچ اظهار نظر ترزا می نیست که با اعتراض، از جانب  نه فقط بخش وسیعی از جامعه که با اعتراض هم حزبی هایش در پارلمان روبرو نشود.

جواب او در مورد سیاست راست مجازات جمعی شهروندان هفت کشور اسلام زده، به بهانه مبارزه با تروریسم، عمق بی جوابی او را به نمایش گذاشت! در شرایطی که جهان متمدن از خیابانهای نیویورک و شیکاگو و لندن و .. با خشم و انزجار نژاد پرستی رسمی ریئس جمهور آمریکا را سنگ باران کرده اند، خانم می میفرمایند که: "امریکا مسئول سیاستهای خارجی خود است و انگلیس مسئول سیاستهای خارجی خود!" اظهارات خانم می،  چنان نوکر منشانه و مشمئز کننده بود که دولت انگلیس را ناچار به رفو کاری موضع رئیس شان کرد. مجبور شدند با اعلام نارضایتی از سیاست ترامپ حداقل پز "دفاع از حقوق بشر" و ارزشهای داده شده در بریتانیا را حفظ کنند. 

سفرهای اخیر می به ترکیه و سفرهای پیشین او به بحرین و عربستان، اعلام "توافقات موفقیت آمیز اقتصادی" بریتانیا با اردوغان و همزمان خفه خون گرفتن در مورد خفقان حاکم، تصفیه ها و دستگیری های وسیع در ترکیه، شوق و ذوق از"باز شدن دروازه رابطه اقتصادی گسترده" با شیخ نشینهای خلیج فارس که خود با وضعیت اقتصادی نابسامانی روبرو اند، گوشه ای از این استیصال و بی افقی را نشان میدهد.

استیصال و بن بستی که یکی از کودن ترین و بیمایه ترین نمایندگان بورژوازی انگلیس، رسالت نمایش دادن  و حل آنرا به عهده گرفته است. شاید این نقطه اشتراک ترامپ و می است. هر دو سوار بر موج اعتراض جامعه به ساختار حاکم و احزاب سنتی با پرچمی راست به قدرت پرتاب شدند، با این تفاوت که ترامپ برای اجرای سیاست خود بر صندلی صدارت نشسته است و خانم می برای اجرای سیاستی که مخالف آن بود. مشکل خانم می این است که مجری پلاتفرم مخالف خودش، یعنی برکزیت یوکیپ و نایجل فراژ،  شده است. موقعیت خفت بار خانم می، عر و تیزهای راست و مشمئز کننده او از این واقعیت سرچشمه میگیرد! شخص او برخلاف ترامپ، جنبشی پشت سر ندارد! اگر دست زدن به ترامپ و تعرض به او از جانب استابلیشمنت آمریکا، شکاف در پایین را تعمیق می کند! مرخص کردن خانم می، از جانب استابلیشمنت بریتانیا، انعکاسی در ساختار سیاسی و پارلمانی و جامعه بریتانیا نخواهد داشت!

ترزا می برای حفظ پز نماینده خروج بریتانیا از بحران سیاسی و اقتصادی، حاضر به ملاقلات با ترامپ و اردوغان و هر شعبان بیمخ دیگر دنیای سیاست است. ادعاهای می که بریتانیا در کنار امریکا قدرتمند ترین قدرت اقتصادی دنیا خواهد شد فقط حرفهای پروپاگاندای پوپولیستی نیست، بلکه بیشتر بیان نوستالژی حاشیه ای ترین و نادان ترین بخش بورژوازی بریتانیا است که نه معضلات عمیقتر امروز بورژوازی جهان را میشناسد، نه سیاست انزواطلبی ترامپ را میفهمد، نه قدرت اروپای واحد در مقابل خود را میبیند و نه حتی قدرت دیدن معضلات درونی و انشقاق جدی در صفوف بورژوازی انگلیس را دارد.

سخنرانی ها و ادعاهای ترزا می مبنی بر اینکه او برای خروج بریتانیا از وضعیت سردرگم فعلی، برای آینده موقعیت اقتصادی بورژوازی انگلیس در دنیا،  و برای بازیابی قدرت امپراطوری بریتانیا جواب دارد، پوچ تر از آن است که حتی کسی در صفوف خود بورژوازی آنرا جدی بگیرد.

 بی جوابی بورژوازی به معضلات سیاسی اقتصادی دوره خود کاراکترهای افراطی، ماجراجو، ششلولبند، حاشیه ای، خارج از سنت و نظام  و لمپنی چون ترامپ و نایجل فراژ و ترزا می را بیرون داد! نه خانم می تاچر است و نه ترامپ، ریگان! ایندو حتی در سطح رهبران و شخصیتهای جدی بورژوازی دوره خود مانند مرکل، که بر حداقل دستاوردها و ارزشهای سیاسی اجتماعی بورژوائی تاکید میکنند و تلاش میکنند راه پیشروی اقتصاد بورژوایی را هموار کنند، نیستند. ترامپ و می، فقط پارازیتهای سیاسی این دوره اند. جهان نیازمند رهبران و احزاب و جنبش های جدیدی، هم در صف بورژوازی و هم در صف پرولتاریا و جنبش سوسیالیستی، است.

 سوت مقابله با این کانگسترهای سیاسی اما زده شده است. اعتراضات وسیع اجتماعی نه فقط در امریکا و انگلیس که در تمام دنیا علیه این راست افراطی، علیه این تعرض به ارزشها و دستاوردهای بشری به راه افتاده است.

جامعه بشری تحمیل چنین عقبگردی را تحمل نمیکند. جنبشی رادیکال که در قالب هیچیک از احزاب سنتی موجود در اروپا نمیگنجد، جنبشی که اینبار در دفاع از حقوق و دستاوردهای خود علیه ترامپ ها و می ها بعنوان گندیده ترین بخش ساختار موجود عرض اندام کرده، متولد شده است. ترامپ و می نامشان در تاریخ با شکست از این جنبش گره خواهد خورد. کمونیسم، جنبش سوسیالیستی، بعنوان پرچم طبقه کارگری که در این شرایط و در ضعف بورژوازی جهانی، میتواند قد علم کند، بیش از همیشه شانس دارد.

 

 ۳۰ ژانویه ۲۰۱۷