حزب کمونیست کارگری حکمتیست  (خط رسمی )

 

 

 

حقشان بود، تازه این کم است!

"استقبال از روحانی با اردنگی کارگر!"

 

در یک منطقه جنگلی و در محاصره نیروهای امنیتی رژیم، کارگران معدن آزاد شهر گلستان، روحانی رئیس دولت را با اردنگی بدرقه کردند  و ربیعی وزیر کار را کتک زد. یک کارگر معدنچی می گوید: "حقشان بود! تازه این کم است!"

 ده ها کارگر معدنچی در یک معدن بدون کنترل امنیتی و در شرایط به شدت ناامن کار، زیر آوار رفتند. عزای عمومی اعلام شد. همه به تکاپو افتادند تا از این فاجعه ی دردناک انسانی بهره ی خود را ببرند. دولت، صاحب معدن را که سازمان بسیج جمهوری اسلامی است، مقصر دانست و جناح رقیب، دولت را عامل این جنایت نامیدند. دردناک تر این که، هم دولتی ها به ریاست روحانی و هم کاندیداهای رقیبش تلاش می کنند از این واقعه به نفع انتخاب خود بهره برداری کنند.

 اما جواب کارگران به این رفتار شنیع زعمای جمهوری اسلامی، انفجار خشم طبقاتی و نفرت از نظام سرمایه داری و حاکمان حافظ سرمایه و سود است. امروز شمه ای از این خشم طبقاتی را با روانه کردن روحانی  و وزیر کارش با اردنگی کارگران را شاهد بودیم.  حقشان بود، تازه این کم است. باید گفت تازه این آغاز کار است. باید ببینیم کل طبقه کارگر در مقابل کل نظام سرمایه در ایران چه می گوید و چه می کند.

 مرگ رفقای کارگر برای کل طبقه کارگر دردناک و کمر شکن است. اما سوگواری  امروز و پس از اینکه اشکها پاک شدند و  خشکیدند و انفجار خشم  کارگران معدن، می تواند و باید به اتحاد و همبستگی طبقاتی کل طبقه کارگر تبدیل شده و ارتقا و گسترش یابد. نباید گذاشت کارگران معدن زیر بار فشار روانی و عاطفی رفقای از دست داده شان، در میان خانواده هایی که بدون سرپرست و نان آور خانه شده اند و زیر بار فشار و تهدید کارفرما و پلیس و دولت تنها بمانند.  کشته شدن ده ها کارگر معدن آزاد شهر نه اول و نه پایان جنایت سرمایه داران علیه طبقه کارگر است. کمر کارگران، زیر بار فشار کار، دستمزد کم، عدم امنیت شغلی و امنیت کار و گرسنگی خانواده هایشان، خم شده است. تنها یک همبستگی طبقاتی و اتحاد صفوف طبقه کارگر می تواند طبقه کارگر ایران را سرپا و سربلند و متعرض نگه دارد.

 حمایت کامل طبقاتی صفوف کل طبقه کارگر ایران از رفقای کارگر معدن، امروز گامی به سوی این هدف است. خشم طبقاتی کل طبقه کارگر ایران امروز می تواند به اشکال مختلف بر سر سرمایه داران و حامیانشان مثل پتک فرود آید. تعطیلی چند دقیقه کار به احترام و یاد کارگران کشته شده، صدور بیانیه های تعرض به سرمایه داران و حمایت از کارگران معدن و طرح مطالبات محاکمه مسببان ناامنی معدن، پرداخت غرامت به خانواده ی کارگران کشته شده، پرداخت غرامت به کلیه کارگران معدن بخاطر تحمیل شرایط ناامن کار و تحمل داغ وزخم رفقای خفته شان در عمق دو کیلومتری معدن و بایکوت کامل  انتخابات، اولین و فوری ترین عکس العمل طبقه کارگر و تشکل ها و نمایندگان و رهبران عملی در همه مراکز کار است.

 خشم کارگران تنها زمانی نیست که رفقایشان گروه گروه زیر خاک دفن می شوند.  زمانی کارگران را شلاق می زنند، زمانی حقوق کارگران را به موقع نمی پردازند، زمانی که شلاق اخراج و بی قانونی بر بالای سر کارگر می چرخد، زمانی که میلیون میلیون کارگر بیکار و بی درآمد گرسنگی محض می کشند، زمانی که کل طبقه ما زیر خط فقر قرار دارد...، همه و همه  شرایط دردناک  و غیر قابل تحملی هستند که از کارگران آگاه می طلبد خشم و نفرت دایمی طبقه کارگر را به سازمان و اتحاد و همبستگی طبقاتی تبدیل کنند.

 کارگران معدن آزاد شهر گلستان، امروز در دفاع از رفقای از دست رفته شا ن، رئیس دولت سرمایه داران را اردنگی زدند، اتحاد طبقاتی کارگران در سراسر ایران می تواند کل این نظام را با اردنگی به زباله دانی بریزد. اشک ها می خشکند، اما درد و زخم زندگی زیر خط فقر و دستمزد ناچیز و نبود بیمه بیکاری و گرسنگی مدام طبقه ما را رنج می دهد. این درد و رنج روزمره را نمی توان تحمل کرد.  خشم و نفرت طبقه کارگر اگر سازمان یابد، اگر به اتحاد وهمبستگی صفوف طبقه تبدیل شود، ناقوس مرگ دولت و نظام سرمایه داران زده می شود.  آنها ما را روزمره زیر آوار فقر و بیحقوقی به مرگ تدریجی محکوم کرده و دسته دسته ما را  زیر آوار معادن دفن می کنند، روز دفن این نظام باید فرا رسد. طبقه کارگر بدون اتحاد و تشکل و تحزب، قادر به سازماندهی تعرض نیست.  دفاع مرگ ما است! باید تعرض را ادامه و هرروز گسترش داد.  این ها در مقابل تعرض متشکل و سازمان یافته ما٬ کمترین قدرت دفاعی ندارند. نیروهای امنیتی شان٬اولین گردانی است که زیر تعرض ما٬ کمر خم میکند.

 

 کارگران کمونیست!

رفقا!

شیپور یک تعرض طبقاتی را بنوازید، به احترام رفقای خفته مان در زیر آوار معدن زنگ ها را به صدا در آورید، خفتگان و متوهمین و متوقعین  کاندیداهای بورژواها و دولت این و آن جناح را بیدار کنید! هر بخش کارگری سرش را از لاک صنف و بخش خود بیرون بکشد و کل طبقه را به پهنای یک جامعه هشتاد میلیونی ببینید.  چرخ های  این جامعه بر دوش طبقه کارگر می چرخد.  طبقه ای که حق دارد و می تواند خود صاحب محصول کارش و صاحب کل جامعه باشد. به کم تر از این راضی نشوید.  امروز روز اعلان این واقعیت بی برو برگرد است که طبقه کارگر دیگر نمی خواهد قربانی بدهد و قربانی شود. فردا دیر است!

 

حزب کمونیست کارگری حکمتیست  (خط رسمی )

١٧ اردیبهشت ١٣٩٦ (٧ مه ٢٠١٧)