بعد از انتخابات!

 

 

مظفر محمدی

 

انتخابات ایران برای ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا برگزار شد. بخش قابل توجهی از صاحبان رای شرکت کردند. اپوزیسیون راست و چپ ایران انتخابات را بایکوت کردند. روحانی برای بار دوم رییس جمهورشد. طبیعی است مخالفان جمهوری اسلامی از نتیجه انتخابات خشنود نیستند و بخشا توپ را به زمین مردم می اندازند. یکی می گوید مردم بازهم میان بد و بدتر انتخاب کردند و از ترس سر کار آمدن رئیسی که جنایاتش گسترده و بی شرمانه تر است به روحانی نرم تر که مدعی است سایه ترس و  جنگ را بر سر جامعه برداشته است رای دادند. بخشا هم می گویند مردم بی درایتی کردند، دشمنان خود را نمی شناسند و یا به جناح های مختلف بورژوازی توهم اصلاحات و وضع بهتر معیشتی دارند. جمهوری اسلامی هم انتخابات را دال بر تاکید مردم بر مشروعیت خود می داند.

 اما هیچکدام از این ارزیابی ها واقعی نیست. انتخاب میان بد و بدتر یا ترس از یکی و رای به دیگری و یا تاکید بر مشروعیت جمهوری اسلامی بهیچوجه این اتفاق سیاسی جدید یعنی انتخابات را توضیح نمی دهند. از نظر من این انتخابات جامعه ی ایران را حول مطالبات اساسا اقتصادی و معیشتی و آزادی های سیاسی و مدنی قطبی کرده است.

 از میان کاندیداهای دو جناح یکی آمد و گفت حامی امنیت و آزادی جامعه است و این را ادامه می دهد و دومی گفت معیشت مردم و فقر و بیکاری را درمان خواهد کرد. اقشار میانی و متوسط جامعه، روشنفکران و "هنرمندان" و میرزا بنویسان این بخش جامعه که کم تر غصه معیشت رای دارند، به کسی رای دادند که مدعی آزادی و گشایش سیاسی و عدم دخالت در زندگی مردم است. و بخشی از اقشار پایینی و زیر خط فقر و بیکاران، مدعی تامین معیشت و زندگی بهتررا انتخاب کردند.

 صرفنظر از هر تحریم و بایکوتی، سرانجام جامعه انتخاب می کند. بورژوازی در جهان و ازجمله در ایران هر کدام به روش خود هر چند سال یک بار نمایندگان سیاسی خود را جلو می فرستند و از مردم  رای تایید می گیرند. کل این پروسه چه در جهان متمدن و چه در جهان عقبمانده نافی حقوق مردم برای شرکت مستقیم در سرنوشت خود و تعیین تکلیف سیاست و اقتصاد به نفع آزادی و برابری و رفع تبعیض در نظام سرمایه داری است. این پروسه را از هر سر بگیری از سر دمکراسی غربی و به اصطلاح آزادی در انتخاب و یا دیکتاتوری مذهبی و عدم آزادی، نتیجه یکی است. بورژوازی طیفی از نمایندگانش را جلو می فرستد تا "ازادانه" انتخابش کنند. خواه این نمایندگان از فیلتر احزاب بورژوایی گذشته باشند یا از فیلتر شورای نگهبان، تفاوت چندانی ندارد. هدف در هر حالت یکی است. تداوم و حفظ نظام سرمایه داری و بردگی مزدی.

 در این سناریوها، منافع طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه نمایندگی نمی شود. حامیان و حافظان نظام سرمایه داری امروزه در سرتاسر جهان قدرت را در دست دارند. در نتیجه، زمین بازی را هم بورژوازی و اعوان و انصارشان تعیین می کنند. تغییر توازن قوا و زمین بازی به نفع طبقه کارگر و اکثریت محروم جامعه، با فراخوان از بالا ممکن نیست. رهبران و فعالین درون طبقه کارگر و اقشار زحمتکش اند که می تواند نیروی اجتماعی تحت رهبری و سازمان خود را چپ و راست کرده، نقش بازی کند و ورق را برگرداند. این نیرو بهر اندازه سازمانیافته و توده ای باشد می تواند اساسا پروسه انتخابات را دچار مشکل کرده و روز انتخابات را به روز کشمکشی اجتماعی و اکسیون های اعتراضی تبدیل کند. به این معنا نه تنها رای ندهد بلکه  انتخابات درعرف بورژوایی را هم مختل کند. توقع اینکه طبقه کارگر غیرمتحد و سازمان نیافته و زحمتکشان جامعه، پروسه ی انتخابات بورژوازی را مختل و یا به شکست بکشانند بیهوده است. توقع اینکه طبقه کارگر پراکنده و بدون تشکل و تحزب بتواند خود و اکثریت محرومان جامعه را روز انتخابات در خانه نگه دارد نیز، بیهوده است.

 جامعه ای که مبارزه طبقاتی در آن قطبی نشده است، جامعه ای که طبقات متخاصم یعنی بورژوازی و پرولتاریا عملا درمقابل هم قد علم  و صف آرای نکرده  اند، هر اتفاق سیاسی از جمله انتخابات یک طرفه و به سود بورژوازی تمام می شود. در چنین شرایطی در خانه نگه داشتن مردم در روز انتخابات غیرممکن است.

 درانتخابات جدید ایران، اقشار متوسط جامعه به آزادی و امنیتی که نماینده ی جناحی از بورژوازی به آن قسم می خورد رای دادند. و بخش پایینی جامعه نماینده ی جناحی را انتخاب کردند که وعده ی تامین معیشت و کار و رفاه را داده است. و سوال اینجا است که در انتخابات جمهوری اسلامی آیا مردم به وعده های انتخاباتی نمایندگان بورژوازی باور دارند؟ آیا رایشان به معنای اعتماد به انها است. مطلقا نه.

 در شرایط و توازن قوای کنونی، مردم فکر می کنند کسی که وعده آزادی می دهد یا آن یکی وعده ی معیشت، فردای روز بعد از انتخابات در مقابل این سوال قرار میگیرد که چگونه به وعده هایش عمل کند. هیچ بورژوایی نمی تواند بعد از انتخابات بیاید و بگوید شمارا گول زدم. برعکس می آید و بخود می بالد حالا که به من رای دادید منتظر اجرای وعده هایم باشید.

برای مردمی که به نمایندگان این و آن جناح از بورژوازی رای داده اند،  می خواهند عامل فشاری بر آن ها برای اجرای قولهایش باشند. این فشار و طرح مطالبات  در فردای پس از انتخابات معنای عملی بیشتری دارد. در انتخابات امروز ایران، جامعه بعد از انتخابات، مملو از مطالبات گوناگون است. معیشت و اشتغال، حل مساله بیکاری ، گرانی و تورم و فقر و کنار نهادن فشارهای سیاسی و مذهبی همه و همه به صحنه جامعه کشیده می شوند. روحانی گفته است که دخالت درزندگی خصوصی مردم ممنوع است و کسی حق ندارد به خانه ای سر بکشد تا ببیند ساکنانش چه می پوشند ، چه می نوشند و کدام موزیک و رقص را اجرا می کنند. اگر فردا ماموران منکرات باز از دیوار مردم بالا رفتند و یا به جشن هایشان حمله کردند، مردم از او پاسخ می خواهند.

 زمانی که مردم توان انداختن رژیمی را ندارند، سازمان یافته و متحد نیستند، زمانی که طبقه کارگر فاقد صف متحد و متشکل و متحزب خود است، زمانی که اپوزیسیون در زمین جامعه نمایندگی نمی شوند، اختلال در پروژه های سیاسی بورژوازی و امتناع از برنامه های سیاسی و اقتصادی اش ممکن نیست.

 باز باید تاکید کرد که بحث برسر امتناع یا تحریم و بایکوت نیست. گویا این انتخابات است و کم و کسری دارد پس باید بایکوتش کرد. کل انتخاباتهای بورژوایی در به اصطلاح جوامع آزاد و دمکرات تا دیکتاتوریهای سیاسی و مذهبی و عشیره ای، از زاویه منفعت طبقه کارگر و محرومان جامعه و از زاویه سوسیالیسم و آزادی و برابری، مردود و غیرمشروع است.

 تا زمانی که صف طبقاتی و آزادیخواهی و برابری طلبی قد علم نکرده و مدعی حاکمیت و تشکیل دولت خود نشود، سناریوی انتخاباتهای بورژوازی در همه ی اشکال و انواع آن تکرار می شود. تا زمانی که این صف متحد و متشکل و  متحزب نشده، توده های مردم منفرد، چاره ای جز تمکین به تنها راه ممکن که بورژوازی پیش پایش گذاشته است، ندارند و ناچار از انتخابی اند  که فکر می کنند شاید کم دردتر و کم دردسرتر باشد ویا امیدی و روزنه ای به بهبود شرایط کار و زندگی گشوده شود. در نتیجه بخشی از این مردم پراکنده و غیر سازمانیافته و بدون حزب سیاسی و غیر متحد سراغ جناحی می رود که مدعی است  آزادی و نفس کشیدنی را تامین می کند و بخش دیگر سراغ جناح مقابل که وعده اضافه کردن نانی به سفره گرسنگان و شغلی برای بیکاران را پیش رو قرار می دهد. این قانون مرسوم کلیه جوامع بشری امروز است که در امریکا ترامپ را سر کار می آورد و در  ایران نمایندگانی از جمهوری اسلامی را.

 از نظر من تعداد ارای نمایندگان جناح های ظاهرا رقیب فاقد اعتبار و اهمیت است. ظاهرا روحانی و جناحی از رژیم برنده شده است اما  برنده ی اصلی انتخابات کل بورژوازی ایران و جمهوری اسلامی است. نمایندگان هر دو جناح جمهوری اسلامی یعنی روحانی و رئیسی هر دو برنده ی این انتخاباتند. گرسنگان جامعه رئیسی را مورد خطاب قرار داده و اقشار میانی که کم تر دغدغه نان دارند روحانی را. اما بعد از انتخابات ما شاهد شرایط متفاوتی از قبل خواهیم بود.

ما در ماه های بعد از انتخابات شاهد شکاف عمیق تر طبقاتی، سرپیچی بورژوازی حاکم ایران از اجرای وعده هایشان و تکثیر و گسترش اعتراضات کارگری و اجتماعی و مدنی خواهیم بود.

 ما شاهد جامعه ای خواهیم بود که از یک طرف صف میلیونی کارگر و زحمتکش و مردم آزادیخواه و به ستوه آمده از فقر و تبعیض و ستم و  دخالت دولت و منکرات  و گسترش فساد ایستاده است و طلبکار. و از طرف دیگر هیات حاکمه جمهوری اسلامی با نهاد ریاست جمهوری و شوراها و نهادهای قضایی و پلیسی و بنگاه های افتصادی چپاولگر ایستاده و بدهکار. ما شاهد جامعه ای خواهیم بود که قطبی تر شده و این قطبی شدن نه در بالا، بلکه میان بالایی ها با همه جناح ها ونهادهایش و طبقه کارگر و مردم زحمتکش و صف آزادیخواهی وبرابری طلبی است.

 کسانی که فکر می کنند چیزی عوض نشده و درب بر همان پاشنه ی قبل از انتخابات می چرخد، این قطبی شدن را نمی بینند. به همین دلیل ممکن است بخشی مایوس و ناامید و بخشی هم بدنبال توجیه مساله ای باشند که کجا کم تر رای داده شده و کجا بیشتر. طبیعی است بخشی از مردم دررای گیری شرکت نکردند. اما این در صورت مساله تغییری نمی دهد. ظاهر مساله این است که جمهوری اسلامی برنده ی انتخابات است و مردم را پای صندوق های رای کشانده است. اما اگر به عمق جامعه نگاه کنیم صورت مساله چیز دیگری است. بورژوازی همواره چه با رای کم تر و یا بیشتر سازمان های خود را تجدید و ترمیم کرده و می کند. اما این بار توده های میلیونی مردم هم توقعات و مطالباتشان را به صحنه جامعه می آورند.

 در ماه ها و سال های پس از انتخابات ما با شرایط و وضعیت جدیدی روبرو خواهیم بود. این وضعیت وظایف جدیدی برعهده ی رهبران طبقه کارگر بخصوص کمونیست ها و سوسیالیستهای درون طبقه و فعالین سیاسی آزادیخواه و برابری طلب جامعه می گذارد. شرایط برای سازماندهی و متحدکردن صفوف طبقه کارگر و جنبش های آزادیخواهی و برابری طلبی بیشتر از پیش آماده می شود.

 بعلاوه، برای تغییر توازن قوا و خاتمه دادن به استمرار سناریوهای هر 4 سال یک بار انتخابات های بورژوازی، جامعه به آلترناتیو نیازدارد. کمونیسم طبقه کارگر در شرایط کنونی بیشتر از هر گرایش دمکراسی خواه و لیبرال و نان به نرخ روز خور، شایسته ی عروج و شانس پیروزی دارد. صف طبقاتی کارگران و زحمتکشان و مردم آزادیخواه که ظاهرا و به غلط، بخشا حامیان روحانی و یا رئیسی نامیده می شوند، در این دوره فشرده و  متحدتر خواهد شد، صف طبقه کارگر شاغل و بیکار متحد و سازمانیافته خواهد شد. ما بطور قطع شاهد تغییر فضای سیاسی و تعرض طبقاتی و اجتماعی برای زندگی بهتر و آزادی و علیه تبعیض و ستم و غارت داراییهای مملکت توسط بورژوازی حاکم خواهیم بود.  

 دوره ی جدیدی که در پیش داریم اگر به درست و پیگیرانه مورد استفاده قرار گیرد، طبقه کارگر متحد و سازمانیافته و متحزب پا به عرصه ی سیاسی جامعه  خواهد گذاشت و مدعی رهبری جنبش های رفاه طلبانه و آزادیخواهانه و برابری طلب خواهد شد. شرایطی بوجود خواهد آمد که می تواند سناریوی انتخابات های بورژوایی را تغییر داده و بعنوان آلترناتیو بورژوازی پاپیش بگذارد. در این صورت برای بورژوازی جز تقابل رو در رو و تقلای بیهوده برای مهار جنبش های طبقاتی و اعتراضی وسیاسی چیزی باقی نمی ماند. تقابلی که در توازن قوای جدید، نه تنها  بورژوازی قادر به برگزاری مراسم وشوهای انتخاباتی نیست ودر آن پیروز نمی شود، بلکه سرنوشت جامعه به مسیر دیگری خواهد رفت و امر سرنگونی جمهوری اسلامی به ضرورتی غیر قابل اجتناب تبدیل خواهد شد.

 

خرداد ٩٦_ مه ٢٠١٨