بحران قطر و حقایق پشت آن

 

 

 

 

امان کفا

 

چند ساعت پس از سفر پر جنجال ترامپ به خاورمیانه، رابطه جبهه متشکل از عربستان سعودی و بحرین وامارات و سپس مصر با قطر به یک رابطه خصمانه تبدیل شد. قطر از طرف این جبهه تحریم شد و مرزهای مسافرتی و روابط بازرگانی، واردات و صادرات روزمره و غیره یکباره و بصورتی یکجانبه، بسته و قطع شدند.

این اولین باری نیست که چنین تحریم هایی علیه قطر صورت گرفته است. بار قبل، بدنبال فراخوان عربستان سعودی، تعدادی از کشورهای عربی "به دلیل" پشتیبانی امیر قطر از مرسی و اخوان المسلمین در مصر، دست به تحریم قطر زدند. اینبار اما،  وساطت های اردن و کویت برای پایان دادن این اوضاع به سرعت با مخالفت بخصوص امارات، ناکام ماند و تعداد بیشتری از کشورهای عربی به فراخوان عربستان پاسخ مثبت داده و به این جبهه پیوستند. تحریم کنندگان شروطی را برای لغو تحریمها در مقابل قطر قرار دادند.

شکی نیست که قبول این شروط با مخالفت امیر قطر مواجه خواهد شد، و بنا به اظهارات مقامات طرفین، شرایط موجود دال بر کشدار شدن این نزاع است، نزاعی که خود متاثر از فاکتورهای متعددی چه در خاورمیانه و چه در سطح بین المللی است. مهمترین این فاکتورها عبارتند از: 

۱ـ اختلافات موجود سابقه ای قدیمی تر دارد. سیاست هیئت حاکمه  قطر، بخصوص بدنبال تعرض عربستان به قطر و محدود کردن و تغییر مرزهای این کشور در اواخر قرن بیستم، کاستن وابستگی تمام و کمال این کشور به عربستان بود. سیاستی که به برقراری رابطه قطر با نیروهای خارج از حیطه قابل قبول عربستان ترجمه شد. منجمله تماس و رابطه با اخوان المسلمین، رابطه با حماس در فلسطین  و حتی رابطه با ایران و ترکیه. این سیاست قطر و یارگیری قطر با نیروهای رقیب یا مخالف عربستان تا امروز ادامه داشته و بر خلاف ادعای جبهه عربستان، قطر امروز و یکباره سیاست جدیدی اتخاذ نکرده است. قطر همچون گذشته سیاست دوگانه خود را، هم در کنار آمریکا و متحدینش علیه داعش و هم در پشتبانی از نیروها و گروه های اپوزیسیون در مصر و عربستان، و یا نگاه داشتن رابطه "دوستی غیرنزدیک" با ایران را ادامه داده است.

۲ـ همچنین ادعاهای اخیر عربستان و متحدینش در مورد هک کردن ای میل سفیر قطر در سازمان ملل ربطی به ماجرای امروز ندارد و بهانه ای بیش نیست. علاوه بر فاکتور محلی، فاکتورهای اصلی و سراسری تری  در دوره کنونی عربستان و متحدینش را به تحریم قطر کشانده است. فاکتورهایی که بخشا در اظهارات ترامپ در اولین سفر خود به خاورمیانه بیان شده است. اظهاراتی که حداقل در تصویر عمومی، با سیاست رسمی دولت اوباما، متفاوت است.

این اولین سفر ترامپ، در مقام ریاست جمهوری به خاورمیانه بود. ترامپ که عدم نیاز دخالت امریکا در خاورمیانه و حتی تحریم عربستان بخشی از کمپین انتخاباتی اش بود، امروز برای بستن قراردادهای عظیم تسلیحاتی با این کشور، برای حفظ ظاهر هم که شده، از یکطرف نیازمند پشتیبانی از عربستان بمثابه "دوست آمریکا"  بود  و از طرف دیگر، برای جلب افکار عمومی خود آمریکا هم،  باید نشان میداد که عربستان برای مقابله با "دشمنان آمریکا" محتاج به تسلیح وسیع است. "کشف حمایت قطر از تروریست ها" ابرازی مناسب برای پیشبرد این سیاست بود. فراتر از این، چنین حمایتی به عربستان هم فرصت می داد تا هم از حاکمان جدید خود، چهره مقبول تری نشان دهد، و هم با ارائه تصویر همپیمان با آمریکا، بر قدرت و نفوذ خود در منطقه بیافزاید. تحت فشار قرادادن قطر، به این ترتیب، برای عربستان از چند جهت مفید بود. به عربستان امکان می داد تا جمعی از کشورهای خاورمیانه را در زیر یک چتر و بیشتر در دایره  نفوذ خود قرار داده و خود را بمثابه قطب متحد ترامپ در منزوی کردن ایران معرفی کند، و در عین حال بر معضلات درونی عربستان و انتخاب ولیعهد جدید که مخالفتهایی را در در داخل عربستان دامن زده بود سرپوشی گذاشته، و به ولیعهد جدید وجهه و اعتبار بیشتری دهد.

۳ـ  پیشبرد چنین سیاستی، اما برای آمریکا، با توجه به سیاست و روابطش و قراردادهای دیرینه اش در منطقه، به همان اندازه مشکل ساز بود. منزوی کردن ایران، که ترامپ بارها به روشنی اعلام کرده است، نمی توانست به این راحتی و به قیمت قربانی کردن قطر در این میان همراه باشد. وجود پایگاه های آمریکا در قطر، روابط موجود با خود قطر در عرصه های نفتی، قراردادهای فی الحال موجود تسلیحاتی آن با آمریکا، و غیره، بخشی از سیاست هیئت حاکمه آمریکا، و تراست ها و کارتل های با نفوذ آمریکا است. منافعی که با توجه به تحریم قطر و قرار دادن آن در رده "مدافعان تروریسم" و "دشمنان امریکا" بطور جدی به مخاطره می افتاد. به همین دلیل در مقابل اظهارات ترامپ که به سرعت به جلوی صحنه و تیترهای میدیایی تبدیل شد و به محض اولین توییت های ترامپ، وزاتخانه های آمریکا، و سازمان های مربوطه به آنها، عکس العمل نشان داده و یکباره دم از "برداشت اشتباه" از سخنرانی رئیس جمهور زدند! تعداد تکذیب های ارائه شده به اندازه توییت های ترامپ، در همه جا پخش شد تا جلوی "سوء تفاهم ها" گرفته شود. بهم ریختگی و بی برنامگی به حدی بود که حتی خبرنگاران دست چندم میدیا را هم گیچ کرده بود. بلبشویی که در عرض یکی دو روز پس از این سخنرانی بوجود آمد در چندین سال اخیر، بی سابقه بود. هلهله "موفقیت"  بستن قراردادهای عظیم یک صد و ده بیلیون دلاری  تسلیحاتی به مثابه دستاورد اولین سفر ترامپ به خاورمیانه، یکباره به سکوت و "خواست صلح بین کشورهای برادر" به سرتیتر روزنامه ها و میدیای رسمی تبدیل شد.

۴ـ قطعا اقدام عربستان با توافق ترامپ صورت گرفته است، همانطور که اشاره شد ترامپ در دفاع از "تحریم طرفداران تروریسم" آنهم به رهبری عربستان سعودی، تاکید داشت. باز گذاشتن دست عربستان سعودی  و فشار به قطر، همراهی با سیاست کوتاه کردم دست جمهوری اسلامی، در منطقه، امکان و شانسی بود که عربستان سعودی، دو دستی آنرا قاپید. اما پیشبرد و بخصوص پشتیبانی از چنین سیاستی توسط ترامپ، موازنه موجود در خاورمیانه را بطور ناموزونی، تغییر می دهد.

فراتر از این، تصمیم به ادامه این نزاع و تحریم وسیعتر قطر توسط جبهه عربستان، در عین حال، بازیکنان مرتجع دیگر منطقه را هم فعالانه تر وارد صحنه کرد. ترکیه  به این تحریمها و خواسته های عربستان واکنش شدیدی نشان داده و تعداد مستشاران نظامی اش را در پایگاه خود در قطر، چند ده برابر کرد و اعلام داشت که هرگونه حمله ای به قطر را، حمله به ترکیه تلقی خواهد کرد. روسیه در جهت افزایش نفوذ خود، به حمایت از قطر برخواست و اعلام داشت که برخلاف سیاست انشقاق گرانه آمریکا،  خواهان میانجی گری و حل و فصل این نزاع بین کشورهای عرب است. ایران هم به همین ترتیب، به عربستان، به دلیل خواست های "غیر منطقی" و "دخالتگرانه در امور کشورهای منطقه" آمادگی خود را از همیاری با قطر و سازماندهی "آذوقه رسانی" به ساکنان قطر اعلام داشت. تحریم قطر امکانی برای گسترش نفوذ سیاسی- نظامی- اقتصادی و مالی قطب رقیب عربستان منجمله ایران و ترکیه شد. حمایت ترکیه و روسیه از "استقلال مردم قطر"، آذوقه رسانی جمهوری اسلامی به قطر، همانقدر بی ربط به اشک تمساح آنها و دلسوزی برای جمعیت کثیر کارگران مهاجر و کارمزدی در قطر است، که پشتیبانی اسرائیل و ترامپ از تحریم قطر، بخاطر پشتیبانی اش از نیروهایی چون حماس در فلسطین یا داعش در منطقه.

در واقع خط و نشان کشی های امروز در خاورمیانه، بخشی از مشکل بزرگتری است. امری که تا زمانی که پاسخ مورد قبول کمپ های امپریالیستی را (پاسخی که قابل اجرا و حداقل در کوتاه مدت هم که شده، قابل تثبیت باشد) نگیرد، کل دنیا، و در این دوره مشخصا، خاورمیانه را با ادامه این نوع نزاع ها، مواجه خواهد کرد. تا همینجا، به محض پشتیبانی ترامپ از عربستان، کل ساختار آمریکا، منجمله وزرای خود کابینه ترامپ را وادار کرد که با دستپاچگی علیه هرگونه فشار "بیش از حد" به قطر بشتابند و به وصله و پینه کردن ترهات ترامپ بیافتند. بحران سازی امروز در خاورمیانه، بخشا نیتجه سیاست های شکست خورده بورژوازی امپریالیستی، و مشخصا آمریکا ست.

سیاستی که امیر قطر برای کم کردن نفوذ عربستان در قطر و منطقه دنبال می کند،  تمام اختلافات  قومی و قبیله ای که در میان شیوخ و امیران گوناگون هیئت های حاکمه در این کشورهای خاورمیانه وجود دارد، در دوره های ثبات نسبی گذشته دورتر، به نحوی در میان خودشان، میتوانست حل شده  و پاسخ بگیرد. امروز اما در این دوران بی ثبات، در شرایط امروز دنیا و خاورمیانه هرگونه نزاعی، هرگونه اختلافی به بخشی از این بحران و معضلات بزرگتر تبدیل میشود. بحرانی که مصائب  وسیعتری برای مردم این منطقه به دنبال خواهد داشت.

در شرایط بشدت ناپایدار و بحرانی امروز، هر اختلافی بین هیئت های حاکمه کشورهای خاورمیانه، امکان تبدیل شدن به یک جنگ فراگیر را دارد. جنگی که به راحتی از مردم بیگناه منطقه قربانی خواهد گرفت. نباید اجازه داد که  یکبار دیگر مردم این منطقه، با شعله ور شدن جنگی دیگر، در جبهه ای دیگر، در خاورمیانه، روبرو شوند. مسببین و بازیگران چنین سناریویی، باید از پیش محکوم گردند.

دامن زدن به چنین کشمکشهایی، که مردم را طعمه کشت و کشتار نزاع های موجود میان هیئت های حاکمه این منطقه می کند، هیچ ربطی به خواسته ها و نیازهای واقعی و اصلی مردم خاورمیانه ندارد. کشمکش بر سر گسترس دامنه نفوذ سیاسی-اقتصادی و نظامی، کشمکش بر سر جلب پشتیبانی جناح های مختلف بورژوازی جهانی، به هربهانه و با هر پرچم قومی و مذهبی نه فقط ربطی به جنگ مردم خاورمیانه علیه همین مرتجعین برای یک زندگی انسانی، آزاد، سکولار و بدور از هر نوع جنگ و خونریزی و نا امنی ندارد که علیه آن است. در این میان، تفاوتی بین حاکمان ایران و عربستان و ترکیه و قطر و غیره نیست.

راه اندختن و دامن زدن به این بحران ها، تنها و تنها، زندگی مردم و خیل عظیم کارگران و زحمتکشان این کشورها و جمعیت کثیر کارگران مهاجری که در این کشورها تحت شدیدترین استثمار کار می کنند، را با مخاطره های بیشتری مواجه می کند. ما کمونیست ها در کنار مردم به تنگ آمده از حاکمیت سیاه این دول مرتجع علیه راه اندختن هرگونه عرصه جدیدی از نزاع در خاورمیانه هستیم.

تا جائیکه به جمهوری اسلامی و نقش آن در این کشمکشها بر میگردد، باید علیه هر نوع دخالتگری، موشدوانی، استفاده از این بحران برای اولا تسویه حسابهای خود با رقبای منطقه ای و ثانیا مقابله با معضلات سیاسی-اقتصادی جامعه، معضل اعتراض جامعه به فقر و بیکاری و استبداد و بیحقوقی و برای گسترش فضای سرکوب به بهانه بحرانی بودن اوضاع، ایستاد.  قدرت طبقه ما، در همبستگی با مردم این کشورها، در خواست پایان فوری این نزاع ها است.  مردم ایران، همچون مردم سایر کشورهای خاورمیانه هیچ نفعی در تبدیل شدن به  سیاه لشکر این و یا آن جناح  بورژوازی در این کشورها ندارند. بحرانی که سرمایه جهانی و دول و هیئت حاکمه های محلی در این منطقه با آن دست بگریبانند، جنگی نیست که مردم این منطقه در آن شریک باشند و از آن سودی ببرند. عراق، سوریه، لیبی، یمن نمونه های بارز تبدیل این کشمکشها به قتل عام مردم و به سیاهی کشاندن زندگی میلیونها انسان است. امروز قطع فوری هرگونه تحریم، ممانعت از هرنوع نزاع دیگری از این نوع در خاورمیانه، محور سیاستی ضد جنگی و ضد سناریو سیاهی است. هرگونه دخالتگری و دمیدن در آتش خانمانسوز این نوع کشمکشها، باید محکوم شود. این پیامی است که در ایران، جمهوری اسلامی بایستی به روشنی از طبقه ما، و بر علیه هرگونه دخالتگری و کشاندن پای مردم به این نزاع ها، بگیرد.

آینده بهتر مردم خاورمیانه فقط و فقط در گرو کوتاه کردن دست ارتجاع امپریالیستی و مرتجعین محلی است. آینده ای که بدون عروج یک جنبش عظیم و انسانی و بدون به میدان آمدن طبقه کارگر ممکن نیست.

 

۲ ژوئیه ۲۰۱۷