در جدال با"سوسیالیسم در ایران"

 

ثریا شهابی


 در ایران و در فضای فعالیت طیفی از روشنفکر ملی - مذهبی، راست و چپ آن، در "اپوزیسون"، در میان طیف کهنه توده ای های خجول و هم خانوادگی هایشان،  یک اپیدمی قدیمی، یک بیماری عقب ماندگی شرقی، کماکان در جریان است. در میان این طیف، در حمایت رسانه های دست راستی دولت های غربی، تلاش خستگی ناپذیر برای یک نوع هویت زدایی در جامعه ایران، دیده میشود! هویت سوسیالیستی، کمونیستی، چپ غیرملی - مذهبی، آن "جن" ای است که "بسم الله" اپوزیسیون ملی - مذهبی، طیف دگراندیشان دوخردادی و توده ایستی، را فراری میدهد."دگراندیشان"ی که سوگند وفاداری به پدیده مجهول الهویه "دمکراسی" اول و آخر پلاتفرم سیاسی شان را می سازد و برخی مفتخراند که  به سینه خود مدال "سکولار" و "دمکرات" و "لیبرال"هم زده اند، کسانی که عمق آزادیخواهی شان از بندانگشتی عمیق تر نیست، با هر جک و جانوری احساس نزدیکی بکنند، با چپ غیرملی - غیرمذهبی حتی حاضر به همسایگی هم نیستند.

 در مبارزات و رشادت های مطبوعاتی این طیف، صدور اعلامیه و ابلاغیه در مورد وضعیت شهروندانی که بر پیشانی شان مهر "دراویش"، "کرد، بلوچ، عرب، ترک"، کوبیده اند یا بر سینه شخصیتهای جنبشهای ارتجاعی شان برچسب "مرجع اهل سنت"،  "سید" و "ایت الله" و "امام جمعه" و "مرجع تقلیدو "دکتر" و "مهندس" حک کرده اند، به وفور دیده میشود. در دنیای مجازی آنها، انواع کمپین هایی تحت همین عناوین در اعتراض به تبعیض ها و سرکوب شهروندان، که بر پیشانی شان مهر دهها هویت جعلی قومی و مذهبی کوبیده شده است، جاری است. در دستگاه فکری این طیف، هر هویتی جایز است، جز هویت سوسیالیستی! از این حکومت تا آن حکومت، بیش از یک قرن است که  جامعه ایران به موازات شهری و  صنتعی شدن، کارگر و روشنفکر سوسیالیست تولید میکند، اما در دنیای وارونه، عقب مانده، و  دست راستی این طیف، در جامعه هشتاد میلیونی ایران، نه سوسیالیستی وجود دارد و نه مارکسیستی، که هرگز زندانی، دستگیر یا مورد احجاف و تبعیض و سرکوب قرار گرفته باشد!  

 اگرهم احیانا تحت فشار واقعیات جامعه، این "روشنفکران" ناچار شوند در مورد شهروند سوسیالیست و کمونیستی، دانشجو، معلم، کارگر، روشنفکر، نویسنده یا ….اظهار عقیده ای بکنند،  بی تردید ابتدا موضوع مورد حمایت را "خلع هویت سیاسی" میکنند و بدنبال آن بنام شجره نامه قوم پدری یا مذهب روستای مادری، یک هویت جعلی اختراع و آن را دبنالچه نام شهروند مربوطه میکنند بر تن جوان سوسیالیست یا کارگر در کردستان ایران، لباس "جوان کرد"، یا زندانی "اهل سنت"، پوشانده میشود، تا به همگان اعلام کنند که در ایران سوسیالیستی وجود ندارد نزد این طیف، مقام  کارگر معترضی که حق اش را، حرف دلش را به آرمانهای سوسیالیستی گره میزند، عنصر "گمراه" شده است! برایشان دانشجو و جوان چپ غیرملی - غیرمذهبی، مارکسیست و کمونیست، که بیش از استادان آنها کتاب خوانده است،"کودکان خام  و نادان" و تحت تاثیر هیجانات جوانی اند! سوسیالیسم و کمونیسم، نزد آنها آن  "جن" ای است که باید قویا نقش و موجودیت اش انکار شود! باید نقش و جایگاه و تاریخ آنها را از صحنه روزگار پاک کرد و امیدوار بود که بلکه روزی که اینها به مشروطه شان رسیدند و "صندوق رای"، چون صندوق های رای در پاکستان  عراق و مصر و ترکیه، در ایران آرمانی آنها برپا شد، نام و نشانی از یکی از قدرتمند ترین جنبش های سیاسی تاریخ صدساله ایران، جنبش طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی آن، هرگز  برجای نمانده باشد.  

 در میان این طیف هرگز، به اراده خودشان، کلامی در مورد چپ غیرمذهبی - غیرملی، سوسیالیست ها، مارکسیست ها و کمونیست ها نمی شنوید، جز در مواردی که پابپای حکومت علیه آنها شانتاژ و انزجار نامه و پروپاگاند ارزان براه انداخته باشند. آخرین نمونه آن،  تراوشات خانم  مهرانگیز کار است، ناگهان طی معجزه ای فیلم مضحک و  چهل سال "در ترشی خوابانده شده" ای که هرگز در هیج بخشی از تاریخ رویدادهای انقلاب ایران دیده نشده است، توسط خانم کار حفاری و به بازار گرم "ضدسوسیالیستی"،  دگراندیشان نان به نرخ روز خور، فرستاده میشود. سناریو از این قرار است که: "خمینی را مارکسیست ها در ایران به قدرت رساندند"! این ابله هانه ترین ادعا و زمخت ترین و نامربوط ترین متاعی است که کمتر کسی که آشنایی با فضای چپ و کمونیسم در ایران داشته باشد، میتواند خراطی کند. در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران به لبه پرتگاه سقوط رسیده است، این بازی ها، تلاشی است برای اینکه  حساب "مارکسیست ها را کف دست شان گذاشت" و در مقابل خطر عروج آن، سدی بست. این سد، را مقام معظم و کیهان شریتعمداری و وزارت اطلاعات و سرکوب های پی در پی از نسل جوان چپ سوسیالیست در ایران، نه تنها نتوانسته است ببنند، که بارها و بارها در مورد گسترش نفوذ آن در جامعه ایران، هشدار داده اند.  

 دوستان! نگاهی به روزنامه های ایران، کیهان شریعتمداری و نشریات رنگارنگ رسمی در ایران، هشدارهای مقام معظم در مورد رشد چپ و مارکسیسم و کمونیسم در ایران و در میان جوانان و طبقه کارگر بیندازید. نگاهی به فضای چهل سال دانشگاهها بیندازید و ببینید که چگونه جوان مغزشویی شده توسط انجمن های اسلامی بلافاصله با تعمق کوتاهی در مورد ریشه مصائب مردم در ایران به نقد مارکس و تجربه لنین، می رسد! طلبکاری جبهه ملی و حزب توده و روشنفکران فرصت طلب ملی - مذهبی چون خانم کار از مارکسیست ها، به خاطر به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، نه بی تناسب که هجو تر از آن است که نیازی به رجوع به  مدارک تاریخی رنگ و لعاب رفته و "مجهول"، داشت. دوستان و یاران غار این طیف، مهدی بازرگان ها، کریم سنجابی ها، احمد صدر حاج سیدجوادی ها، داریوش فروهر ها، امیر انتظام ها و دهها و دهها چهره شاخص جهبه ملی و نهضت آزادی. کابینه  و شورای انقلاب و مجالس شورای اسلامی را الوان کردند، اولین دولت های جمهوری اسلامی و شورای انقلاب و مجلس شورای اسلامی را این طیف "آباد" کرد! آنوقت شما با این کارنامه سیاه مارکسیست ها را متهم میکنید! شرم چیز بدی نیست!

 درعین حال،"مترقی" نمایی تاریخی این طیف گم نشده است. پروپاگاند خانم های ملی - مذهبی و "ترقیخواه" نشان دادن خود، پوشش بدقواره ای بر تن طیف ملی - مذهبی و توده ایسم ایران است. از جبهه ملی تا حزب توده و از جمله رفیق و همکار خانم کار،  خانم شهلا لاهیجی * و دهها و دهها شخصیت شان که در کنار خمینی مخالف حق رای زنان محمد رضا شاه بودند، فراموش نشده است! شما و ترقیخواهی!؟؟ نه آنها که خانم کار به اصطلاح نقدشان میکند مارکسیست بودند، نه جنبش خانم کار هرگز بارقه ای از "ترقی خواهی" را حمل میکرد.

 رشد کنید! از غرب و احترام جوامع پیشرو غربی نسبت به جایگاه چپ و سوسیالیسم در جوامعی که در ان زندگی میکند، بیاموزید. تقابل محرومین و حاکمین، خلاف نظر شما، نوید پیشروی چپ  و کمونیسم در ایران را میدهد. بیش از این خودتان را منزوی نکنید.  

 
 * رجوع کنيد به مقاله: 

 لطفا فتيله حقارت را بالا نگاه داريد! تا "روشنفکران" برسند!

  
۲۴
سپتامبر ۲۰۱۸