بی مایگی هیستریك یك چپ سنتی!

جواب به حمید تقوایی

(ترجمه از متن كردی)

 

بیش از یك هفته است كه حمید تقوایی مطلبی در مورد بیانیه من خطاب به افكار عمومی در رابطه با اعلام یكطرفه پایان دادن به فضای متشنج  میان حزب كمونیست كارگری عراق و اتحادیه میهنی كردستان عراق، منتشر كرده است. در واقع ابتدا بخاطر گرفتاری و مشكلات فنی موجود در داخل عراق از انتشار این نوشته اطلاع نداشتم، پس از چند روز تلفنی خبر را شنیدم و برایم چندان اهمیت نداشت اما وقتی دیشب (٦ _ ٧ دسامبر) نوشته را خواندم، فکر کردم که بعنوان نمونه جالبی از پرت و پلاگوئی نامسئولانه یک چپ پا درهوا، جا دارد جواب داده شود.

 

آنچه بر سراسر نوشته حمید تقوایی  حكم میراند، تنها بیمایگی و هیستری ناكامی خط و پروژه نویسنده آن است. رویکرد و احكام این نوشته به روشنترین شیوه نشان میدهد که نویسنده دارای هیچ استعداد سیاسی ای نیست و یك ربع قرن در حزب منصور حكمت بوده بی آنکه از منصور حكمت و حکمتیسم حالی شده باشد. همچنین نشان میدهد كه بخاطر ناكامی خط و پروژه اش بویژه در عراق دچار هیستری شده و فرصت طلبانه دنبال آن است که به هر قیمت با حزب کمونیست کارگری عراق ضدیت کند وبه آن حمله کند. برای رسیدن به این هدف هم جز تكرار احكام بی پایه و خنده آور درباره به راست چرخیدن حزب ما هیچ استعداد دیگری از خود نشان نمیدهد. به همین دلیل نوشته و پروپاگاند این بار او علیه حزب منصور حكمت در عراق هیچ ربطی نه به حكمتیسم، نه به منطق و نه به محتوای بیانیه ما دارد، بلكه عوارض بیماری ای است كه بدان گرفتار شده است. بیماری ای كه پس از دو شقه شدن حزب كمونیست كارگری ایران توسط او و پیروان رویکردهای هپروتی اش، باعث شده که اساسا در سنگر بنشینند بلکه از هر اطلاعیه و نوشته و پروژه ما "راستروی" استخراج کنند تا از این راه احکام بی پایه قبلی شان در مورد حزب ما و تقلاهای تخریبگرانه شان در قبال کمونیسم کارگری در عراق را توجیه کنند. به نظر میرسد که همین مساله هم خوراک سیاسی گروهشان و فاکتور نگاهدارنده تشکیلاتشان شده است. اما این تا کجا دوام میآورد؟

 

سراپای احکام این نوشته درباره ما از هرگونه منطق و تحلیل ماركسیستی و حكمتیستی خالی است، احكامی اختیاری و ازپیشی كه پس از صادر شدن، حال  به هر قیمت به دنبال اختراع سند برایشان هستند. در آغاز تشدید اختلافات درونی حزب کمونیست کارگری ایران، هنگامیكه شروع به بر هم زدن حزب کردند، بر هر عقل سلیمی روشن بود که حزب به این شیوه و با این شقه شقه شدن، تضعیف و دچار عقب نشینی بزرگ و حتی شکست خواهد شد. دوست و دشمن این را میدانست اما حمید تقوایی گفت: "من تضمین میكنم كه حزب قدرتمندتر و محكمتر و موفق تراز همیشه از این دوران عبور میكند"! این برای همه جای تعجب بود، تقوایی باید چه سحری در آستین داشته باشد و چگونه تضمین میکند كه حزب با دوشقه كردنی چنان نامسئولانه، محکم تر و نیرومندتر و موفقتر خواهد شد؟ اما پس از وقوع فاجعه آشکار شد که ایشان بمثابه یک چپ بیربط به جامعه و سرگردان، هر شکستی را موفقیت، هر درهم ریختنی را محکمتر شدن و هر عقب نشینی ای را پیشروی مینامد!! با این استعداد "عظیم" که فقط معدودی از آن بهره مند هستند، وعده خودش را در مورد "محکم تر و نیرومندتر و موفقتر شدن" متحقق خواهد کرد، وگرنه کدام ناظر واقعبین، موقعیت كنونی پس از دوشقه شدن حزب کمونیست کارگری ایران را در مقایسه با دو سال قبل، محکم تر و نیرومندتر و موفقتر ارزیابی میكند؟! آنها پروژه بزرگی که حاصل رنج یك ربع قرن منصور حكمت بود را ظرف چند ماه بهم ریختند، یک حزب نیرومند و موثر و محل امید را دچار شکست کردند و از صحنه جدال سیاسی بیرون  گذاشتند، ضربه ای به کل جبهه چپ جامعه و پروژه منصور حكمت زدند و حزب کمونیست کارگری را از مرکز سیاست به حاشیه پرتاب کردند، درحالیکه راجع به همه اینها گفتند "پیروز شدیم، محکمتر شدیم، نیرومندتر شدیم"!!

 

این نمونه را تنها برای نشان دادن آن سیستم و دیدگاه مریخی حمید تقوایی آوردم كه بیانیه ما را با آن ارزیابی میکند. بر تحلیل های او درباره راستروی و "دو خردادی" بودن ما هم همان دیدگاه حاکم است. البته آنها به هیچ سند و تحلیل كمونیستی برای این پروپاگاند نیاز ندارند. در حقیقت این سیاست و تحلیل نیست، بلکه خالی كردن عقده  و هسیتری است. وگرنه ما ١٠ سال قبل از ٢٠٠٠ هم صدویک بیانیه گوناگون در کردستان صادر كرده بودیم كه هر كدام بر مبنای اصول كمونیستی، در زمانی ارتباط وموضع ما در قبال احزاب ناسیونالیست را ترسیم میکرده اند، با جریانات ناسیونالیست و دوایر و حكومتهایشان دهها بار تماس و دیدار داشته ایم و بر سر چندین مساله به توافق رسیده ایم. بسیاری از این دیدارها پس از آن بوده كه آنها علیه ما دست به اسلحه برده اند، ما را محاصره کرده اند، نشریاتمان را قدغن کرده اند و حتی رفقایی چون بكر علی و نذیر عمر را ترور كرده اند. آن زمان منصور حكمت بر همه آن اقدامات ما نظارت داشت و كسی روزی از هیچیک آنها راستروی و پرچم سفید و دو خرداد بیرون نكشید. البته فكر نمی كنم كه آن موقع تقوایی اطلاعی از هیچیک از این رویدادها داشته است. اما تعجب در این است كه حمید تقوایی نه در آن١٠ سال اول، نه در طول آن جنگ و جدالها، نه در مقطع یورش اتحادیه میهنی و نه در خلال ٥ سال بعد هرگز وظیفه خود ندانست كه در مقابل اتحادیه میهنی لام تا كام حرفی بزند و حتی به خود زحمت نداد مانند سایر رفقا پیام حمایتی به ما بدهد. اما امروز بیانیه من را برای حمایت از احكام بی پایه خود درباره راستروی ما در آسمان میقاپد و برای کارگر و کمونیسم در کردستان سینه چاك میکند و ضدیت با حزب کمونیست کارگری عراق را هم به عرصه اصلی این سینه چاك کردن بدل میكند!

 

واقعا عقل عجیبی لازم است تا مانند حمید تقوایی و گروه او آن حکم از بیانیه ما استخراج شود که گویا ما راسترو و دو خردادی شده ایم و به این ترتیب میخواهیم راه ساخت و پاخت برای رسیدن به قدرت سیاسی را باز کنیم. او وعده داده است که تضمین کند ما به راست چرخیده ایم، به این منظور فکر میکند باید شباهتی میان ما و همه آن جریانات راستروی که قبلا حکم راستروی شان اثبات شده، خلق کند: حجاریانی و دو خردادی و ... و باید منتظر اختراعات تازه شان هم باشیم. این چرندیات، بیش از آن ترهات هستند که لازم باشد جدی گرفته شوند. وجه تشابه ما با دو خرداد تنها در اینست که یک سال قبل حمید تقوایی به منظور توجیه سیاست مخرب خود علیه حزب ما گفت اینها میخواهند از راه بند و بست با بورژوازی به قدرت سیاسی برسند، اکنون در ذهن او به هر صورت باید این بیانیه به سند اثبات آن حکم بدل شود و این دو به هم ربط داده شوند تا درستی تئوری اش را از آن استخراج کند. واقعا اینها كی به خود میآیند و میتوانند عقل سلیمی به کار بیندازند؟ اینها هر چه بیشتر میگویند بیشتر بیدرکی سیاسی خود و بیگانگی خود به حکمت را نشان میدهند. حتی به خود زحمت نمیدهند مروری بر آثار منصور حكمت داشته باشند و چیزی از آن یاد بگیرند تا بفهمند بحث منصور حکمت بر سر چپ و راست و دو خردادی چیست، تا به نام كمونیسم كارگری این افتضاح را بر سر كمونیسم و كارگر در نیاورند.

 

 کار حمید تقوایی و گروهش به جایی رسیده که به جای تحلیل، به پروپاگاند و خاک پاشیدن متوسل میشوند. صدور احكامی علیه ما كه گویا ما به دنبال صندلی و پیام تبریک و ساخت و پاخت و دوستی با ناسیونالیسم کرد و دست کشیدن از افشاگری و تقابل با ناسیونالیسم کرد هستیم، تنها پروپاگاند است و جز حاصل كینه توزی یک چپ سرگردان و شكست خورده چیز دیگری نیست. ما میخواهیم كه به فضایی خاتمه دهیم كه اتحادیه میهنی در١٤ ژوئیه ٢٠٠٠ آن را علیه ما به سطح نظامی كشانید. ما میخواهیم رابطه خودمان با اتحادیه میهنی را به همان سطحی ببریم كه ١٤ سال است در همان جغرافیا با حزب دمكرات كردستان عراق (پارتی) داریم. این با كدام معیار به معنی برافراشتن پرچم سفید و راستروی و دو خردادی و دست کشیدن از مبارزه با ناسیونالیسم است؟ آیا با این معیار، ما ١٤ سال است در مقابل حزب دمكرات كردستان عراق (پارتی) "عاقل و مطیع و مسالمت آمیز و نافرمانی مدنی و اپوزیسیون دو خردادی بوده ایم؟ اگر اینطور است چرا در این ١٤ سال چنین فتوایی نداده است؟ پس اگر این فضا با پارتی چنین معنایی ندارد چرا با اتحادیه میهنی این همه تئوری عجیب و غریب و ساده لوحانه از آن استخراج میشود؟ مشكل حمید با این سیاست چیست؟ آیا میخواهد كه ما به فضای جنگی با اتحادیه میهنی همچنان ادامه دهیم و سنگر بگیریم؟ اگر جواب مثبت است باید به ما بگوید چرا و چگونه این به نفع كمونیسم و كارگر و جامعه کردستان تمام خواهد شد؟ در واقع این فقط سند خیالپرستی و عدم احساس مسئولیت و دوری از سنگر واقعی کمونیسم کارگری کردستان عراق و سرانجام عدم درک سیاسی است. كسی كه عقل سلیم را از دست نداه باشد و شعور سیاسی اش هنوز سر جایش باشد میداند كه این حزب ما بوده که بدون اینكه حمید تقوایی متوجه باشد، ١٤ سال در كردستان با ناسیونالیسم در افتاده است. او در موقعیت و حال و احوالی نیست که امروز بعنوان یک تئوریسین جدال کمونیسم کارگری و ناسیونالیسم خودنمایی کند و چپ و راست بودن سیاست و جهت ما را محك کمونیستی بزند. جالب اینجاست كسی امروز برای ما موعظه میكند که خود چشمش را میبندد و دهانش را باز میکند و با هخا و فاشیستی ترین جریانات قومی همجهتی سیاسی پیدا میکند. بهتر است بروید فكری به حال خود بكنید، شما در موقعیتی نیستید كه به روی ما اینچنین شمشیر بچرخانید!

 

بر خلاف این پروپاگاندها، بیانیه ما بیانگر یک سیاست كارساز و درست و ماركسیستی برای بردن کمونیسم به مرکز سیاست و کشمکش جامعه علیه ناسیونالیسم کرد است. میخواهد کمونیسم را به عرصه واقعی برای از کار انداختن نقش ناسیونالیسم و راست جامعه ببرد. ما این واقعیت را می پذیریم كه بخاطر اینکه كمونیسم کارگری در ١٠ سال بعد از قیام مارس ٩١، نتوانست بعنوان بدیل قدرت و رهایی بخش جامعه قد علم كند، و نتوانست نقش ناسیونالیسم را خنثی کند و شكست بدهد، عقب نشینی بر ما تحمیل شد. اكنون هم برای اینكه مجددا به عنوان یک نیروی رهایی بخش و بدیل سیاسی ظاهر شویم باید در مركز سیاست جامعه پا سفت کنیم نه در پشت كامپیوتر و نه از اتاق پالتاك خواب سازماندهی و رهبری انقلاب و سوسیالیسم ببینیم. برای جریانی كه فکر میکند انقلاب و سوسیالیسم تنها در خیال خودش میتواند اتفاق بیفتد، برای جریانی كه جامعه را نمیبیند و تبدیل کمونیسم به نیرویی کارساز و تحول بخش و قدرتمند در عرصه جامعه را مساله خودش نمیداند، برای جریان و سیستم فکری ای كه كمونیسم و حزب را دستگاه پروپاگاند میداند و نه ابزار سازمان دادن توده و پراتیک اجتماعی، هیچ چیز ساده تر از آن نیست كه خیال  خود را با شعارهای تو خالی در اتاق پالتاک راحت كند. برای چنین جریانی حكمت و رادیكالیسم سیاست های ما قابل درك نیست.

 

آیا حمید تقوایی نمیداند كه اگر هدف ما ساخت و پاخت برای كسب صندلی قدرت باشد این كار راه مستقیم خود را دارد و حتی اگر بخواهیم این مشكل ویژه با اتحادیه میهنی را مستقیما از طریق سازش با آنها حل كنیم باز هم راه خود را دارد، میشود با آنها بنشینیم و تن به قید و شرطهای ارتجاعی آنها بدهیم و امتیاز خود را بگیریم؟ دادن این بیانیه  شفاف و صریح به افكار عمومی قبل از هر چیز اعلام این حقیقت به افکار عمومی است که ما حاضر نیستیم پشت پرده با كسی ساخت و پاخت کنیم، در عین حال اعلام این حقیقت به مردم است که ما صراحتا حاضریم فضای متشنج معینی را پایان بدهیم كه از ١٤ ژوئیه ٢٠٠٠ علیه ما ایجاد شده است. اما حاضر نیستیم ساخت و پاخت کنیم و هیچ قید و شرط ارتجاعی ای را بپذیریم.

 

سوال اینستكه چطور و با چه معیاری در منطق شما  اگر حزب کمونیست کارگری عراق فضای جنگ و تنشی که از ١٤ ژوئیه ٢٠٠٠ با یورش اتحادیه میهنی شروع شده را تا ابد ادامه ندهد، به این معنی است كه به راستروی چرخیده و دو خردادی شده است؟ آیا مسیر قدرتمند شدن كمونیسم كارگری در کردستان، تا ابد به آن گره خورده که به هر قیمت و حتی بدون توجه به اینکه به چه صورت بر فضای سیاسی جامعه و مبارزه و نارضایتی مردم تاثیر میگذارد و چقدر به سود خود کمونیسم تمام میشود، همچنان به آن فضای معین با اتحادیه میهنی ادامه بدهد؟! چه چیزی از آن روشن تر است که امروز آن تنش نه به سود کمونیسم است و نه به سود نارضایتی مردم، بلکه ادامه آن تنها به سود اتحادیه میهنی است و به همین خاطر هم خواهان ختم آن نیست؟ هر کس میتواند ببیند که چقدر حمید تقوایی از این بیانیه ذوقزده شده تا آن را سند تئوریهای وارونه خودش کند، به همان میزان اتحادیه میهنی از آن خشمگین شده چون دستکم یک بهانه بزرگ سرکوب را از دست آن خارج کرده است. به همین خاطر، برخلاف نظر تقوایی، اتحادیه میهنی به همه رسانه های منطقه زیر حاکمیت خود اطلاع داده که این بیانیه را بایکوت کنند و در مورد آن سکوت کنند. حتی رفقای ما که مشغول پخش بیانیه بوده اند توسط "آسایش" (سازمان امنیت) دستگیر شده اند. تقوایی این تناقض را چگونه حل میکند؟ چرا سازمان امنیت اتحادیه میهنی باید بخاطر پخش "پیام تبریک برای پرزیدنت طالبانی" مردم را دستگیر کند؟! این را به تقوایی میسپاریم که با سیستم مریخی خود تحلیل کند و منتظر میمانیم ببینیم  که چه استعداد و ابتکار تازه ای در این مورد نشان خواهد داد.

 

آری ما میخواهیم آن فضا را عوض کنیم که از ١٤ ژوئیه ٢٠٠٠ تا کنون بیش از پنج سال است بر اوضاع سایه انداخته و در نقطه ای و در توازن سیاسی معینی به سود اتحادیه میهنی به بن بست رسیده است. به سود اتحادیه میهنی به بن بست رسیده چون چنین فضائی مجال دخالتگری مستقیم حزب ما را تنگ میکند و بمثابه بهانه ای توسط اتحادیه میهنی برای سرکوب هر نارضایتی مردم که ما در آن دخیل باشیم، از آن استفاده میشود. شاهد این ادعا تظاهرات مردم کلار و رانیه و سلیمانیه و دانشجویان و دهها نمونه دیگر است که مردم از آن اطلاع دارند و تقوایی ندارد! هرچند ناگزیرند انکار کنند ولی خود ناسیونالیسم به آن اذعان دارد و بمثابه اتهامی برای نارضایتی ها و بهانه سرکوبشان رسما اعلام کرده اند که حزب کمونیست کارگری عراق پشت این نارضایتی ها ایستاده است. حمید تقوایی برای اینکه زمینه خالی کردن عقده های درونی اش را آماده کند و بحث خود را آنطور که میخواهد بچیند، "فضای تنش" که در بیانیه من آمده را به "جنگ و اعلام آتش بس یکطرفه" تبدیل کرده تا بعدا بگوید چنین چیزهای وجود ندارد. اما آن کلمات و عبارات، ساخته خود اوست. ما از تنش و فضای آن صحبت کرده ایم و آن فضا را هم تعریف کرده ایم که با کشمکش سیاسی و اجتماعی مداوم و همه جانبه ای که در طول وجود و حضور ما و ناسیونالیسم کرد در جریان بوده تفاوت دارد. ما گفته ایم تنشی که حاصل یورش مسلحانه ١٤ ژوئیه ٢٠٠٠ است. آیا بجز حمید و پیروانش هیچ عقل سلیمی هست که نداند اینجا صحبت از مساله و فضای ویژه و واقعی و معینی است که همه جامعه با آن آشناست و روزمره شاهد تقابلهای حاصل از این فضا هستند؟

 

این مساله که گویا ما به این ترتیب میخواهیم کشمکش کمونیسم کارگری و ناسیونالیسم کرد (که ١٤ سال است ما رهبر و سازمانده و نماینده آن هستیم) را خاتمه دهیم، از پوچ پوچتر است. نفس اینکه کل جدال این دو جنبش به آنچه از ١٤ ژوئیه ٢٠٠٠ شروع شده محدود شود تا بخواهید درکی محدودنگر و سطحی و ساده لوحانه است. این دو جنبش بمثابه دو جنبش و دو آلترناتیو اجتماعی از ریشه متفاوت، خواه ١٤ ژوئیه ٢٠٠٠ اتفاق میفتاد یا نه، بر سر سرنوشت جامعه و همه مسائل و معضلات آن در کشمکش دائم هستند. سیاستی که ما برای پایان دادن به تنش در پیش گرفته ایم، دقیقا از این دیدگاه است که میبینیم این تنش از دخالت و میدانداری کمونیسم کارگری در پیشبرد جدال همه جانبه تر جلوگیری میکند. یک نیروی کمونیستی هرگاه این واقعیت را ببیند و به رفع موانع دخالتگری خود فکر نکند، مانند گروه حمید تقوایی فاقد هر جدیتی است. آنها اگر تا ابد در قالب خود محبوس بمانند، مشکلی نخواهند داشت. آنچه حمید تقوایی برایش طبل میکوبد یک رادیکالیسم تهی از هر نوع پراتیک کمونیستی است؛ بیخاصیت ترین و بیکارترین جریان میتواند برای بیشترین رادیکالیسم پوچ و توخالی از این نوع، طبل بکوبد بی آنکه سنگی را از جای خود تکان داده باشد. اگر کارگر در کردستان چشم براه بود كه رادیكالیسم حمید تقوایی ناسیونالیسم کرد را برایش شکست دهد، در حقیقت بختش سیاه و آینده اش تلخ میبود.

 

سیستم فکری آنها قادر به درک هنر و حکمت این اقدام ما  نیست، لذا ساده لوحانه از آن "برافراشتن پرچم سفید و راستروی و تسلیم و آشتی و دست کشیدن از مبارزه علیه ناسیونالیسم و دو خرداد" را استخراج میکنند. حمید تقوایی آنقدر اهل حساب و کتاب و دوربینی نیست که بداند بیانیه و موضع و پراتیک ما در کردستان، در همان دو روز بعد از صدور بیانیه، همه تحلیل و احکام او را به هوا میبرد. تنها بیانیه و فعالیتهای این مدت ما علیه فساد و چپاول این احزاب و درباره مضحکه انتخاباتشان، برای نشان دادن پوچی پروپاگاندهای تقوایی کافی است. آنها نمیتوانند درک کنند که ما داریم در مقیاس اجتماعی سیاستهای سرکوبگرانه اتحادیه میهنی را دچار بن بست میکنیم؛ داریم نیروی اجتماعی علیه این سیاست بسیج میکنیم، داریم کشمکش را از تقابل و تشنج میان دو تشکیلات به میان جامعه پرتاب میکنیم؛ به این ترتیب تلاش میکنیم آزادی سیاسی، هم برای خود و هم برای مردم، را به آنها تحمیل کنیم. اینست هنر آن بیانیه و تفاوت آن با ساخت و پاخت پشت پرده و دور از چشم مردم. ما به این شیوه میخواهیم ابعاد بزرگ و ریشه دار کشمکش کمونیسم کارگری با ناسیونالیسم کرد بر سر سرنوشت و زندگی روزمره جامعه و حقوق مردم را به چارچوب اجتماعی و وسیع خودش منتقل کنیم و آن را از چارچوب محدودتری که خارج از اراده و خواست ما با رویداد ١٤ ژوئیه ٢٠٠٠ به ما تحمیل شد خارج کنیم. میخواهیم این حقایق را برای جامعه برجسته کنیم که جدال ما با ناسیونالیسم بر سر سرنوشت کردستان و خواست و حقوق مردم و کارگران و زنان و جوانان و آزادی و سکولاریسم و رفاه و برپایی یک دنیای بهتر است، نه آنچنانکه اتحادیه میهنی میخواهد نشان بدهد، کشمکش دو تشکیلات بر سر منافع و اختلافات میان خودشان است. شما هرگز این رادیکالیسم واقعی و اجتماعی را درک نمیکنید که خواهان ایجاد تغییر در زندگی واقعی جامعه و مردم و نیرومند کردن و محکم کردن جاپای کمونیسم در صحنه واقعی جدال اجتماعی است. نزد شما، آلترناتیو این رادیکالیسم، حرف و شعار پرت و پوچ خالی از هر محتوا و هر مسئولیت و تعهد سیاسی و اجتماعی است.   

  

فرقه تقوایی دم از آن میزنند كه حزب كمونیست كارگری در كردستان نمانده و نقشی در نارضایتی های توده ای که آن را بهانه پایان دادن به تنش با اتحادیه میهنی میکند  ندارد. اما جالبتر آنكه چند پاراگراف آنورتر نوشته خود را چنین به پایان میبرند: "حزب كمونیست كارگری چپ عراق پرچمدار واقعی كمونیسم كارگری است و در سنگر شما در  نارضایتی و مبارزات، در رسوا كردن سازشكاران، در رهبری مبارزات روزمره توده ها و پیوند زدن این مبارزه به تحقق یک دنیای بهتر، یک دنیای سوسیالیستی، در صف مقدم ایستاده و شما را فرا میخواند که به آن بپیوندید و آن را به ابزار مبارزه خود بدل کنید!" همچنین تقوایی میگوید دیگر "پرچم كمونیسم كارگری تماما در دست حزب او است"!

 

آیا به راستی این تخیلات طلایی جز خنده شایسته چیز دیگری هست؟ راستی این چه معیار عجیبی است که مطابق آن در کردستان حزب کمونیست کارگری عراق "نمانده" است و حزب حمید بعنوان رهبر مبارزات روزمره توده ها و ابزار پیوند دادن این مبارزات با یک دنیای بهتر و سوسیالیسم ارزیابی میشود؟ آیا فكر نمیكنید كه این بسیار زیادی است؟ حال اگر فقط بحث بر سر نبودن ما بود بهرحال، اما آن معیار عجیب و غریب چیست که بر اساس آن، آنها مانده اند و ما نمانده ایم؟ آخر وجود شما در چه واقعیتی مشخص میشود و كجا هستید؟ "نبودن" ما از کی؟ تا یک سال پیش و یک روز قبل از اینكه در ترازوی شما "راست و كافر" شویم چنین صحبتی از شما نشنیده بودیم، از یكسال قبل هم ما دستکم در كردستان چیزی از دست نداده ایم تا به خاطر آن "نمانده" باشیم! بنابراین حكم نماندن ما را از كجا آورده اید؟ اینست معیار و محک چپ سنتی برای هر چیز: اگر دیدگاهش را تایید کنید، هم چپ، هم رادیکال، هم نیرومند، هم موفق و هم شخصیت هستید؛ هم در هر صحنه ای حضور دارید و هم رهبر مبارزات جاری هستید؛ هم ... هم ... هم ... اما اگر دیدگاهش را تایید نکردید، بلافاصله راسترو و شكست خورده و سازشكار و دوخردادی و حجاریانی و "نمانده" و ... میشوید. این نمونه ای است که چپ سنتی، دنیا را از پنجره گروه مذهبی خود  میبیند و مانند درویش "كافر" را کسی میپندارد که آیات و متون مذهبی شان را تایید نمیكند. جناب تقوایی قدری هوش و حواس برای خود دست و پا كنید. این صحبت های پرت و پلا چیست؟ حزب شما چیست و کجاست تا پرچم کمونیسم کارگری در عراق را بدست گرفته باشد؟! خیالتان آسوده باشد كه هزار بار هم به حزب کمونیست کارگری عراق عقب نشینی تحمیل شود و بیاید و برود، باز نوبت شما نخواهد رسید!

 

اما مستقل از این تخیلات طلایی خورشید را به گل نتوان پوشید! شكی نیست که اعتراضات توده ای اخیر کردستان ساخته دست كسی نبود، بلکه بر اساس نفرت و انزجار مردم از فساد و نبود خدمات ابتدائی زندگی و تضاد عمیق قدرت میلیشیایی احزاب ناسیونالیست کرد با خواست و آرزوهای مردم شکل گرفت. اما انکار دخالت کارساز حزب ما در آن نارضائی ها چیزی جز آهن سرد کوبیدن نیست. رهبران و نمایندگان تظاهراتهای توده ای رانیه و كلار و سلیمانیه پیش مردم با اسم و رسم شناخته شده هستند، آنهاكه چشم دیدنشان را ندارند، بگذار سرشان را به سنگ بکوبند!

 

در حقیقت این گونه تقابل تقوایی با ما و براه انداختن این نوع پروپاگاند علیه ما سرسوزنی ارزش ندارد، اما هیچ افتخاری برایشان باقی نمیگذارد. آنها به خیال  خود، فكر میكنند ما را رسوا میكنند اما در واقع این کار را با خودشان کرده اند. مردم آزادیخواه كردستان، کارگران، زنان و جوانان روزانه در پراتیک میبینند که حزب کمونیست کارگری، بااینکه در شرایط و توازن قوای معینی دچار عقب نشینی و محدودیت شده است، اما تنها نماینده و تنها نیروی كمونیست و چپ است كه قاطعانه و پیگیرانه و در عمل در صحنه واقعیات برای بسیج و رهبری مبارزاتشان علیه حاکمیت فاسد ناسیونالیسم کرد و اسلام سیاسی مبارزه میکند. حزب کمونیست کارگری بمثابه یک نیروی ماركسیست ماگزیمالیست و قاطع در صحنه کشمکشهای سیاسی و اجتماعی کردستان، تنها امید آن جامعه برای آزادی و برابری و آینده ای بهتر است اما آنچه نامش هیچ جا نیست، تقوایی و گروه اوست.

 

حمید تقوایی محاسبات غلطی داشت، فكر میكرد میتواند نیروی حكمتیسم در عراق، با هیاهوی ساده لوحانه "راست راست" او سراسیمه میشود و دنبال دیدگاههای مریخی اش راه میافتد؛ اما تنها توانست حزب کمونیست کارگری ایران را بهم بزند و خود هم در این میان شکست خورد. بخصوص در جنبش کمونیسم کارگری عراق دست خالی بیرون رفتند و حتی نیروی یک تیم فوتبال هم دستگیرشان نشد. هر كس كه رفتار و محاسبات حمید تقوایی در عراق را تعقیب كند، برایش كافی است تا بی ربطی کامل این جریان به منصور حكمت را درک کند؛ تنها یک مقایسه میان روش حزبسازی منصور حكمت و روش كاریكاتوری حزبسازی حمید تقوایی در عراق كافی است تا این حقیقت روشن شود. اما جالب است که حمید تقوایی هنوز به بی مایگی پروژه خود پی نمیبرد و میگوید: "بیانه ریبوار و حككع سندی بر حقانیت حزب چپشان در عراق است"! اما دوست عزیز به ما نمیگوئید کجا خوابیده اید و چه بسرتان آمده است؟ کدام حزب و کدام حقانیت؟! حزب ساختن یک پروسه و پروژه سیاسی و اجتماعی است و حزب بر یک مبنای واقعی و وجود جایگاه پراتیك اجتماعی واقعی  درست میشود. شما که احتمالا اطلاع ندارید اما آنها که اطلاع دارند و بویژه در پروسه تشکیل حزب کمونیست کارگری عراق توسط منصور حکمت دخیل بوده اند میدانند كه او چه محاسبه دقیق و همه جانبه ای برای این پروسه انجام داد، تا تصمیم به ایجاد آن گرفت. كار شما حزب درست كردن نبود، حزب را بر مبنای خشم و نفرت هیستریك درست نمیكنند، چه حقانیتی؟ شما شكست خوردید، پروژه شما تنها دشمنی ناموجه علیه آن حزب مبارزی بوده كه در دل سناریوی سیاه در عراق تنها چراغ امید محرومان این جامعه است. بهتر است با اندكی شهامت به شكستتان اعتراف كنید!

 

در خاتمه باید بگویم كه مردم آزادیخواه طی همین روزهای پس از انتشار بیانیه ما، در سطح وسیعی این حقیقت را میبینند كه مساله اصلی در این سیاست اینست که حزب کمونیست کارگری بعنوان یک نیروی قاطع و استوار و مسئول در برابر جامعه، در تلاش باز کردن بستر وسیعتری برای دخالت کارساز در مبارزه و اعتراض آنها و خنثی کردن نقش ناسیونالیسم و احزاب عشیره ای و میلیشیایی و تحرک جدید اسلام سیاسی است. در عین حال هر کس میتواند این واقعیت را ببیند که این تقوایی و گروه اوست که با خصومت علیه حزب کمونیست کارگری بمثابه تنها چراغ امید این جامعه، با براه انداختن تشر و پروپاگاند مخرب علیه این تنها پشت و پناه مردم آزادیخواه و کارگران و زنان و جوانان، دارند آب به آسیاب ناسیونالیسم کرد و سناریو سیاه میریزند. حزب ما با رادیکالترین پلاتفرم و نقشه و سیاست، درگیر یک جدال واقعی با همه نیروهای سناریو سیاه و قطب راست جامعه بر سر حقوق مردم است. نقش این حزب در این مسیر و در پروسه سازمان دادن و رهبری کردن جنبش کارگری و عرصه های مبارزه علیه بیکاری، مبارزات زنان و دانشجویان، دفاع از حقوق کودکان، دفاع از آزادی های سیاسی و مدنی و تلاش برای بیرون بردن جامعه از باطلاق سناریو سیاه، جای امید و حمایت قطب آزادیخواه و متمدن دنیاست. تقوایی با خصومت ناموجه علیه این حزب، عملا خود را از چارچوب این جبهه آزادیخواه و متمدن هم خارج میکند. خصومت و سنگر گرفتن علیه حزب کمونیست کارگری عراق، بویژه در شرایط امروز این جامعه، حقیرانه ترین و رسواترین موقعیتی است که کسی و جریانی به نام چپ و کمونیسم کارگری میتواند برای خود انتخاب کند. این در عمل سیاستی واقعا راستروانه و ضد كمونیستی است و در عرصه اجتماعی هم جز این معنایی نخواهد داشت. این نیاز به تحلیل ندارد، واقعیتی قابل مشاهده است كه تنها یک حزب کمونیستی در صحنه است و علیه جبهه راست جامعه و نیروهای سناریو سیاه در افتاده است، اما حزب حمید تقوایی به شیوه ای هیستریک به خصومت با آن برخاسته است! در واقع این تنها کاری است که آنها در عراق برای خود در نظر گرفته اند. تمام فعالیتشان چیزی جز این تقلا نیست که دو نفر از آنانی که به حزب کمونیست کارگری امید بسته اند را، به هر قیمت ناامید و پشیمان کنند تا از آن ماتریالی برای یک اطلاعیه خود تهیه کنند. اگر منکر این هستند بگذار  یک نمونه از فعالیت خود در عرصه اجتماعی و در تقابل با ناسیونالیسم و سناریو سیاه و قطب راست جامعه را به ناظران این مجادله نشان بدهند. افسوس برای موقعیتی که پیدا کرده اید!

 

آقای تقوایی! با شغل زیبائی كه برای خود و فرقه ات انتخاب كرده ای، دارید بزرگترین خوشخدمتی را به جبهه راست جامعه عراق تقدیم میکنید. با این حرفه زیبا خدمت بی ارجی به پرزیدنت طالبانی و حکیم و علاوی و چلبی و جعفری و بارزانی میكنید. اینها با پروپاگاندنامه تو علیه من و حزب کمونیست کارگری خوشحال و با بیانیه من ناخوشنود و خشمگین میشوند. این دقیقترین سنگ محك است كه نشان میدهد هر یك از ما كجا ایستاده ایم. اما اگر نیتتان چپ است و عقلتان تا همینجا برد دارد، بهتر است به خود بیایید و این سیاست ضد كمونیستی خود را بازبینی کنید، دست از خصومت با جنبش و جبهه کمونیستی و کارگری و آزادیخواهی عراق بردارید. دست از این روش نازل در سیاست بردارید، خودتان را از این موقعیت سبک رها كنید.

 

٧ دسامبر ٢٠٠٥   ریبوار احمد