فرزاد کیوان -  خالد حاج محمدی

 

 

٢٥ تیر و سیاست ما در برخورد به آن

 

 

رفقایی در مورد شرکت یا عدم شرکت در تجمع ٢٥ تیر سوال کرده اند. همزمان گفته اند که در مورد این ماجرا چه عکس العملی باید نشان داد؟

کل ماجرا این است که کانون عالی شوراهای اسلامی و خانه کارگر رژیم  برای روز ٢٥ تیر فراخوانی داده اند و از کارگران خواسته اند در این روز آنها را علیه اقدامات وزارت کار به میدان بیایند. حال سوال این است که کارگران به این فراخوان جواب مثبت بدهند یا نه؟ در این تجمع شرکت کنند یا نه؟

 

 دادن فراخوان کارگری برای تجمع علیه بی حقوقی کارگران از طرف هر کس و هر تشکل و نهادی باشد مشروط به اینکه هدف دفاع از کارگران و در جهت منافع طبقه کارگر باشد، نه تنها باید در آن شرکت کرد، بلکه باید دست تلاش کنندگان چنین تحرکاتی را  صمیمانه فشرد. باید از این فراخوانها استقبال و برای متحقق کردن اهداف آن و به میدان آوردن کارگران کوشید.

اما این یکی از این نوع نیست. شوراهای اسلامی و خانه کارگر معلوم نیست از چه زمانی برای کارگران و محرومیتها و محدودیتهای اعمال شده بر آنان دل میسوزانند. تازه حتی همین فرخوانی که آقایان داده اند ربطی به کارگر و ابتدایی ترین مسائل کارگران ندارد. کل ماجرا این است که شوراهای اسلامی و خانه کارگر در اختلافات جناحی در رژیم با وزارت کار میانه خوبی ندارند. دعوای خانگی اینها که جزو حزب کارگزاران و طرفدار رفسنجای هستند با وزارت کار که به بیت رهبری و احمدی نژاد نظر لطف دارند، از این سر است. موضوع دعوای آنها هم نه کارگر است و نه فقر و گرسنگی کارگران.  کارگران قرار است سربازان بی جیره و مواجب در جنگ و دعوای دشمنان خود باشند. هر کدام تلاش دارند کارگران و مردم را دور خود و برای نیل به اهداف خود بسیج کنند.

جناح حاکم  با کمک وزارت کار سعی در  تضعیف شوراهای اسلامی کار دارد و حاضر نشد شوراهای اسلامی کار و خانه کارگر کسی را به عنوان" نماینده" کارگران ایران به اجلاس آی ال او بفرستند. بدنبال این ماجرا دعوای میان آنها هم کمی تشدید شده است.

در بند ٣ قطعنامه  کانون عالی شورا های اسلامی کار که در نشستی یک روزه در مشهد برگزار شد به این مطلب به روشنی اذغان شده که اگر مشکلات کارگران حل نشود بحرانهای کارگری دامن کل جامعه را فرا خواهد گرفت  و کل معادلات را بر هم خواهد زد. گفتیم که مشکل اینها دفاع از کارگر و حل مشکلات دامنگیر کارگران نیست. اگر در جایی هم اسمی از کارگر و اشاره ای به مطالبات ابتدایی و سر و دم بریده کارگران بکنند به دلیل ترس و نگرانی به قول خودشان بحرانهای کارگری و مشکلاتی است که میتواند برایشان ایجاد کند.  درفراخوان کانون عالی شوراهای اسلامی کار آمده است که جامعه کارگری در روز ٢٥ تیر ماه برای خواسته ها و مطالبات صنفی خودشان  تجمع خواهند کرد و از جمله  به کاهش ١١ درصدی سهم بیمه کارفرمایان اعتراض خواهند کرد.

 خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار در یک اقدام ضد کارگری بدنبال شرکت ندادنشان در نشست شورای عالی دستمزدها  از تمام امکانات خود بهره گرفته است تا مصوبه افزایش دستمزدها را  لغو نمایند  و حتی برای لغو این مصوبه دست به دامان کارفرمایان شده اند تا با فشار و کمک آنها بتوانند این مصوبه را لغو کنند. توجیه آقایان این بود که افزایش دستمزدها باعث اخراج کارگران قراردادی میشود. در خود فراخوان این تجمع هیچ خواست اساسی کارگران در آن موجود نیست، نه آزادی تشکل و اعتصاب، نه لغو قراردادهای موقت، نه ممنوعیت اخراج کارگران و بازگشت به کار اخراج شدگان و نه حتی آزادی اسانلو و ممنوعیت ضرب و شتم فعالین کارگری امر این حرکت نیست. وراستش توقع چنین کاری هم از اینها چیزی جز چشم پوشی به خدمات ضدکارگری و ارتجاعی این ارگانها در طول حیاتشان نیست.

خانه کارگر و شوراهای اسلامی ارگانهای ضد کارگر بوده و  به عنوان اهرم فشار جمهوری اسلامی و به عنوان ارگانهای جاسوسی این رژیم علیه کارگران عمل کرده و تاریخی طولانی از خدمتگذاری به جمهوری اسلامی را پشت سر دارند. 

اینها عاملین شناساندن و معرفی کردن هزاران فعال کارگری و رهبران و مبارزین طبقه کارگر به جمهوری اسلامی بوده و هستند که بسیاری از آنان  اعدام و سر به نیست شدند. اگر امروز از ترس طغیان کارگران و در جنگ خانگی سران رژیم به فکر کارگر افتاده اند، نگران آینده خود و جمهوری اسلامی هستند نه گرسنگی و فقر و محرومیتی بر ما میرود.    اینها ابزار تحمیق کارگران از جانب جمهوری اسلامی با هدف به بیراهه کشاندن و مهار اعتراض رادیکال و بر حق کارگرانند.

ممکن است این سوال پیش آید که کارگران زیادی در عدم وجود تشکلهای مستقل و قدرتمند کارگری از این فرصت برای بیان مطالبات خود استفاده میکنند و باید در این تجمعات شرکت کرد. اما راه بیان مطالبات و قدمی برداشتن در جهت برآورده کردن آنها سهیم شدن در تجمع این یا آن بخش رژیم نیست. بردن کارگر به پشت این فراخوان چیزی جز سهیم شدن در جنگ بخشهای مختلف و جناحهای گوناگون جمهوری اسلامی برای اهداف مورد تعقیب آنان  نیست. این کار تبدیل کارگر به نیروی دشمنان طبقاتی کارگران در تصفیه حسابهای خانوادگی حزب کارگزاران طرفدار رفسنجانی علیه وزارت کار احمدی نژاد است. بسیج کارگران پشت این فراخوان به هر دلیل و بهانه ای، سهیم شدن و سرباز شدن در جبهه یکی از طرفین دعوا میان جناحهای رژیم و حفظ توازن درونی آنان است.

فعال کمونیست و کارگر مبارز باید کارگران را از شرکت در این مراسمهای تحمیق هم طبقه ایهای خود بر حضر دارند. این صف ما نیست. باید راهی دیگر برای به کرسی نشاندن مطالبات کارگری پیدا کرد. این تجمع برای طرح مطالبات کارگر و دوای دردی از هزاران درد و محنت و مرارت هر روزه نیست. کارگر دلسوز و آگاه، فعال کمونیست باید راه دیگری و تجمع دیگری را پیش پای کارگر، علیه فقر و بی حقوقی و علیه وزارت کار و شوراهای اسلامی و خانه کارگر گذاشت. اینها جزو صف ما نیستند، اینها بخشی از ابزار حفظ بردگی و بندگی ما کارگرانند. فعالین رادیکال و رهبران دلسوز و آگاه کارگری هر جا کارگران حضور پیدا کرده اند حضور داشته اند ولی نه الزاما برای همراهی کردن و تایید راهی که توده کارگر رفته اند. بلکه  برای منصرف کردن آنها از شرکت و ایستادن در صفی است که  در مقابل کارگران قرار داشته است. صف حسن صادقیها، صف چاقوکشانی است که حمله به سندیکای کارگران شرکت واحد را سازماندادن دادند. اینها زبان اسانلو را به جرم نمایندگی کارگر و بیان مطالبات آنها بریدند. در این صف نباید ایستاد مگر برای دور کردن کارگران از تحمیق و فریب.

باید راهی دیگر در مقابل همه اینها و برای اتحاد کارگران و تضمین زندگی انسانی تر و قابل تحملتر در جلو کارگران گذاشت. باید موانع اتحاد کارگران، موانع به میدان آمدن صف میلیونی کارگران، موانع اتحاد و خودنمایی کارگران مراکز کلیدی را از پیش پا برداشت. این کار ممکن است. اما شورهای اسلامی و خانه کارگر و وزارت کار رژیم خود بخشی از این موانع میباشند که در این میدان باید افشا و حاشیه ای شوند.