نقل از سازمانده کمونيست ٣۹

 

محمود قزويني ghazvini.m@gmail.com

 

نامه اي به يک محفل کارگري درباره تشکل يابي کارگران و چند موضوع ديگر

 

با سلامهاي گرم

 

دوستان عزيز با تشکر از اينکه نشريه تان را براي من ارسال ميکنيد. پس از دريافت چند شماره نشريه اجازه ميخواهم تا نظرم را در باره نشريه شما بنويسم. مسلما از فعاليتهاي ديگر شما مطلع نيستم و نميتوانم اظهار نظر کنم.

نشريه شما داراي چند عيب است.

نشريه شما هدفي را تعقيب نميکند. شايد بگوييد نشريه شما فقط اخبار را منعکس ميکند. اما حتي يک خبرنامه هم بايد داراي خط و جهت براي اهداف کوتاه و بلند مدت تر باشد. مثلا اگر هدف شما انگشت گذاردن بر بي تشکلي کارگران و تلاش براي ايجاد تشکل کارگري مستقل است، بايد در هر خبر و مقاله اين هدف منعکس شود و به کارگران و بخصوص فعالين کارگري گفته شود که مثلا مشکل اين حرکت کارگران اين است که متشکل نيستند و يا اينکه مجمع عمومي تشکيل نداده اند تا نماينده خود را انتخاب کنند و.... در هر خبر و گزارش ميتوان بر مسئله پراکندگي حرکتهاي کارگري انگشت گذاشت که چرا اعتصابات مثلا کارگراني که دستمزدهايشان را دريافت نکرده اند هماهنگ انجام نميشود و در اين رابطه بر ارتباط و هماهنگي  فعالين و رهبران حرکتهاي کارگري در اين بخشها تاکيد کرد و خواست تا با برقراري ايجاد ارتباط ميان آنها، اين حرکتها هماهنگ شود. در همه زمينه هاي ديگر هم همينطور.

 

يا اينکه الان مسئله اصلاحيه قانون کار  در جريان است. مسلما شما و نشريه تان بايد در اين رابطه اظهار نظر کنيد. من مقاله ام را براي شما فرستادم. شما البته محدوديتهايي در اظهار نظرتان داريد. نبايد مستقيما به رژيم حمله کنيد. اما ميتوانيد ضمن اظهار نظر در باره اصلاحيه قانون کار، رئوس يک قانون کار که منافع کارگران را واقعا تامين کند را نام بيريد و بنويسيد و حتي براي تدوين قانون کار پيشنهادي فعالين کارگري را خطاب قرار دهيد و همراه ديگر فعالين کارگري تشکيل مجمع عمومي را به اين مناسبت تدارک ببينيد. شايد قبل از تشکيل مجمع عمومي لازم باشد کنفرانسي از فعالين کارگري و کارگران در رابطه با قانون کار داشته باشيد. البته حتما بايد در اين کار فعالين شناخته شده کارگري مانند رهبران شرکت واحد و فعالين و رهبران بسياري از اين حرکتها و اعتصابات جاري شرکت داشته باشند. مانند هر حرکتي ابتدا ميتوان کار را با يک مجمع معدودتر شروع کرد. در اين بحث نبايد زياد مانند برخي تحليلگران سياسي به سراغ اينکه سياستهاي دولت در زمينه اصلاحيه قانون کار نئو ليبرالي است و ...رفت. بايد مستقيما به سراغ اين رفت و گفت که اين خلاف منافع کارگران است. نبايد مانند شوراهاي اسلامي از قانون کار دفاع کرد. اما مانند نمونه خارج کردن کارگاههاي 5 نفره و 10 از پوشش قانون کار، ميتوان به خود مسئله اي که جريان دارد اعتراض کرد. گفت اين اصلاحيه به نفع کارگران نيست  و آن را شکافت و نشان داد. در ضمن بر مسئله اساسي و پايه اي يک قانون کار که حق تشکل و اعتصاب از ارکان پايه اي آن است تاکيد کرد و بدنبال تدوين يک قانون کار بود. پرداختن به همه اينها در نشريه شما جا دارد.

شايد در شرائط کنوني هنوز حرف زدن از تشکيل يک تشکل سراسري زود باشد، اما بايد آن را تبليغ  کرد. اما براي هر موضوع و مطالبه اي نمايندگان بخشهاي مختلف کارگري ميتوانند جمع شوند و مطالبه کارگران را طرح کنند. مثلا بر سر همين اصلاحيه قانون کار ميتوان کارگران و نمايندگان کارگران را جمع کرد. اگر ابتدا در توان نيست که در سطح وسيع اين کار را کرد، با يک کنفرانسي که با شرکت چند فعال کارگري است، ميشود اين کار را شروع کارد. مسئله تعيين سطح دستمزدها براي سال آينده شروع شده است. خود وزير کار جهرمي در جلسه اتحاديه امکان گفته است که اگر حقوق کارگران به 400000 تومان در ماه برسد هم تازه چاله و چوله کوچکي پر شده است. همين کافي است تا فعالين کارگري اين را بگيرند و موضوع تبليغات گسترده خود قرار دهند. کنفرانس در باره سطح دستمزد بگذارند و از همه کارگران بخواهند که بيايند شرکت کنند. از خود وزير کار هم بخواهند که بيايد و جواب کارگران را بدهد. ميدانيم که بسياري از کارگران بخصوص در شهرستانها با سطح دستمزدي کمتر از دستمزد تعيين شده وزارت کار، کار ميکنند. حتما خبر داريد که کارگراني با ماهي 120000 هزار تومان دارند در مجتمعهاي صنعتي نه چندان کوچک در اطراف تهران کار ميکنند.. بايد اين ادعاي جهرمي را گرفت و خواهان افزايش دستمزد کارگران شد. نبايد سطح دستمزد را از الان تعيين کرد. هر موقع فعالين کارگري توانستند بخش قابل ملاحظه اي از نمايندگان کارگران را جمع کنند، بايد با توجه به توازن قوا سقفي را براي سطح دستمزد تعيين کنند و بروند با دولت و کارفرمايان بر سرش چانه بزنند. اما ابتدا بايد نمايندگان کارگران را بر سر همين موضوع يعني تعيين سطح دستمزد جمع کرد. از همه خواست که نمايندگان خود را براي تعيين سطح دستمزد براي فلان وقت و فلان جا بفرستند. اين کار بايد خيلي علني و رو باز صورت گيرد. اگر مقدمات کار آماده شد يک نامه به وزير کار نوشت و از او خواست که بيايد در جلسه شرکت کند. در اينجا اگر کارگران مرکزي نماينده شوراي اسلامي را هم فرستادند، بايد به عنوان نماينده پذيرفت. مجمعي که تشکيل ميشود هيچ هدف ديگري به جز مسئله تعيين سطح دستمزد ندارد. و ظاهرا با پايان مسئله دستمزد کار مجمع تمام ميشود. اما چنين کاري جدا از دخالت در تعيين سطح دستمزد و ارتقاء آن، شکل گيري يک تشکل وسيع را در دستور کار جنبش کارگري ميگذارد. اگر چنين نمايندگاني بر سر چند موضوع مانند تعيين سطح دستمزد، مسئله اصلاحيه قانون کار ( فعلا نماينده دادن و جمع شدن بر سر اصلاحيه قانون کار ساده تر است و دولت خود اين را پيش کشيده است و مسئله همه کارگران است، بحث تدوين قانون کار بايد بعدا بيايد، بايد فعالين کارگري کم کم آن را اکتوئل کنند.) و چند موضوع ديگر چند بار گرد آيند، ما در آستانه تشکيل يک تشکل سراسري هستيم که تازه برخلاف تشکل هاي موجود در دنيا، يعني اتحاديه هاي موجود، پايه آن بر نمايندگي مستقيم کارگران است.                          

در اصلاحيه قانون کار يک بند است که فعالين کارگري ميتوانند آن را به نفع خود مورد استفاده قرار دهند. در قانون کار فعلي در تبصره 4 ماده 131 آمده است که " کارگران يک واحد، فقط ميتوانند يکي از سه مورد شوراهاي اسلامي کار، انجمن صنفي يا نماينده کارگران را داشته باشند." شوراهاي اسلامي در طول سالها با جمع کردن چند نفر در بسياري از مراکز کاري، خود را به عنوان تشکل آن مرکز ثبت کرده اند و با استناد به اين بند از انتخاب نماينده و يا تشکيل انجمن صنفي ديگر جلوگيري به عمل آورده اند. شوراهاي اسلامي در مخالفت با تشکيل سنديکاي شرکت واحد به اين بند رجوع کردند و خواهان انحلال سنديکا شده اند. به هر حال کل دولت در مقابل سنديکا بود، اما شوراهاي اسلامي در اين مورد جلودار بودند. وزارت کار در دعواهايش با شوراهاي اسلامي اين بند را تغيير داد و شوراهاي اسلامي الان در منگنه قرار گرفته اند.  طبق اين اصلاحيه  در هر مرکز کاري هر سه نوع تشکل ميتواند موجود باشد. در اصلاحيه هاي قانون کار فقط اين يک بندش براي سوء استفاده فعالين کارگري مناسب است.  قانوني بودن انتخاب نماينده براي فعالين کارگري مهم است و بايد کمال " سوء استفاده" را از آن کرد.

 

يک مسئله مهم ديگر است که سد کار فعالين کارگري است و دوست داشتم آن را با شما در ميان بگذارم . به نظر من فعالين کارگري راديکال از يک نوع بيماري قديمي رنج ميبرد که شايد آن را بتوان بيماري " عجول بودن" ناميد. اعتصاب واعتراض خود به يک هدف در خود براي اين فعالين تبديل شده است و بقول معروف اعتصاب برايشان هم تاکتيک است و هم استراتژيک. اين تعريف مناسبي براي اين عمل نيست اما تعريف مناسبتري فعلا براي آن نتوانستم پيدا کنم. اگر فعالين راديکال ما مثلا بخواهند بر سر تعيين سطح دستمزدها کاري کنند، اولين چيزي که به فکرشان ميرسد برپائي اعتصاب و اعتراض کارگري است. شروع کار با فراخوان به اعتصاب و تلاش براي برپائي اعتصاب اغاز ميشود. اين فراخوان و اين تلاش آغاز و پايان کار آنهاست. ما خوب ميدانيم که چنين فراخوانهايي روي کاغذ است و هيچ بردي ندارد.  ظاهرا کارگران بايد از قبل در فکر اعتصاب بوده باشند، نمايندگان طرفدار اعتصاب خود را روانه مجمع فرضي خود کنند، نمايندگان هم بايد اعتصاب را در آنجا تصويب کنند. هدف برپائي اعتصاب و اعتراض است. حالا کارگران آمادگي اين کار را دارند يا نه مسئله اي نيست. فعالين فکر ميکنند اگر کارگران در مضيقه اقتصادي هستند پس بايد طالب اعتصاب هم باشند و اعتصاب کنند. ولي کارگراني که خود را در وضعيت مبارزاتي و اعتصابي نميبينند، در فکر اعتصاب نيستند، متشکل نيستند، نمايندگان خود را هم براي مجمع و مرکزي که از قبل معلوم است جمع ميشوند تا اعتصاب کنند، نميفرستند. اما اگر کارگران بدانند که مجمع مورد نظر، مجمعي است که براي مسئله تعيين سطح  دستمزد برگزار ميشود و هدفش هم همين است، با احتمال زياد نماينده خود را هم براي اين مجمع ميفرستند. مجمع نمايندگان بايد سطح دستمزدي را تعيين کند و قبل از هر چيز براي چانه زدن بر سر دستمزد به سراغ کارفرمايان و دولت برود. اگر آخرين راههاي مذاکره و چانه زني براي تعيين سطح دستمزد به جايي نرسيد، آنوقت نمايندگان کارگران بايد مسئله اعتصاب را با کارگران مراکز مختلف در ميان بگذارند. در اين صورت اکثريت کارگران آماده اند تا در اعتصاب شرکت کنند. بايد براي کارگران روشن شده باشد که کار از طريق مذاکره و چانه زني پيش نميرود. تازه در آنصورت هم اگر اکثريت قويي از کارگران روحيه اعتراض و مبارزه جوئي از خود نشان ندهند، فعالين و نمايندگان کارگران نبايد اعتصاب را به صرف اينکه يک بخش پيشرويي از کارگران خواهان آنند در دستور بگذرانند. آمادگي روحي اکثريت کارگران براي دست زدن به اعتصاب و اطمينان به اينکه با اعتصاب ميتوانند به حقوقشان دست يابند، شرط برپائي اعتراض و اعتصاب است. اعتصاب در ميان برخي از فعالين کارگري خود به هدف تبديل شده است. از اين نظر نه به اعتصاب دست پيدا ميکنند و نه تشکل و اتحاد کارگري.

 

جدا از جمع شدن نمايندگان از مراکز مختلف کاري، هم اکنون کارگران هر تک مرکز کارگري ( البته مراکز بزرگ کارگري) ميتوانند با انتخاب نمايندگان خود ، خود را براي مذاکره با کارفرماي خود براي تعيين سطح دستمزد آماده کنند. مراکز بزرگ کارگري حتي ميتوانند مستقيما وارد مذاکره با دولت شوند. کم نبود مواردي که نمايندگان مراکز بزرگ کارگري مستقيما با وزارت کار وارد مذاکره شدند. مثلا کارگران کفش ملي در سال 1367 بر سر افزايش ساعت کار و اجحافات ديگر اعتصاب کردند و آن اعتصاب تا آنجائي که به خاطر دارم مدت دو ماه طول کشيد و وزارت کار مجبور شد با آنها وارد مذاکره مستقيم شود. اگر کارگران مراکز بزرگ کارگري نمايندگان خود را براي تعيين سطح دستمزد تعيين کنند و خواهان مذاکره با دولت شوند، احتمالا بتوانند اين را عملي سازند. با کارفرماي خود که حتما ميتوانند.

1-            

مسلما براي چنين کارهايي نبايد خود را به نوشتن مقاله و دادن نشريه اينترنتي مشغول کرد. بايد مستقيما به سراغ فعالين کارگري رفت. اگر ممکن است بايد به مراکز کاري رفت. بايد کنفرانس گذاشت و فعالين کارگري و کارگران را به کنفرانس در باره تعيين سطح دستمزد دعوت کرد. مراکزي که کارگران تشکل و يا نماينده اي دارند، آنها را مستقيما دعوت کرد. مثلا کارگران نساجي سنندج، کارگران شرکت واحد تهران و يا کارگران نانواييها، خبازها و....سنديکا و اتحاديه دارند، اينها را بايد دعوت کرد. بايد حتما تلاش کرد تا کارگران و فعالين کارگري با نفوذي از مراکز مهم توليدي هم باشند. اما با اين همه ميشود در شروع کار از هر کسي که در دسترس است شروع کرد. بايد توجه داشت که اين جلسه بحث و بررسي دستمزد و دادن اطلاعيه پس از جلسه در باره تعيين سطح دستمزد نيست. اين يک مجمع کار عملي است که البته ميتواند همانطوري که گفتم کنفرانس مقدماتي کار خود را داشته باشد. اطلاعيه و فراخوان بخش فرعي چنين کاري است.

 

در آخر ميخواهم به موضوع ديگري بپردازم که برايم جالب بوده است. چند هفته اي است که  اولين زن اتوبوس ران در تهران دارد مسافرکشي ميکند. نصرت خدابنده اولين زن اتوبوس ران پديده جالبي است، اگر در ايران بودم ميرفتم و يک چاق سلامتي گرم با او ميکردم و ميگفتم زنده باد نصرت خانم، تو داري کاري استثنائي انجام ميدهي که جايگاه زن در جامعه را عوض ميکني.  و يا بهتر است بگويم کار نصرت قدمي در اين جهت است. در نشريه تان از اين خبرهاي دلنشين هم بزنيد.

 

دوستان  واقعا اگر نشريه شما به صورت کنوني منتشر شود، خواننده اي نخواهد داشت. خبرهايي که در نشريه شما ميايد در روزنامه هاي ايران درج ميشود.  من خودم به خاطر تکراري بودن خبرهاي نشريه تان، خيلي سرسري خبرها را نگاه ميکنم تا ببينم خبر جديدي در آن يافت ميشود يا نه؟

نشريه شما بايد هدفدار و متمرکز کار کند. الان مسئله تعيين سطح دستمزد مسئله است، نشريه شما هم بايد روي اين متمرکز شود و کار کند. تازه نشريه بايد در کار شما امري فرعي باشد. ارتباط مستقيم براي پيشبرد امر بايد در دستور شما باشد. به هر حال با هم زياد آشنا نيستيم و با کارهايتان آشنا نيستم و نميتوانم زياد اظهار نظر کنم.

 

 

قصد داشتم نظرم را درباره نشريه شما بنويسم. اما بحثم به مسائل ديگر هم کشيده شد. از اينکه بي رو در بايسي انتقاداتم را با شما در ميان گذاشتم، اميدوارم حمل بر هيچ چيز ديگري جز پيشبرد بهتر کار نشود. اگر فکر ميکنيد چيز مثبت و دندان گيري در نامه من است،  ميتوانيد آن را براي دوستان ديگرانتان هم بفرستيد.

 

 

محمود قزويني

30 دي 1385، 20 ژانويه 2007