انقلاب در تردید و دست دراز سركوب رژيم اسلامى!

مصطفی اسدپور

 

جهمورى اسلامى عليه مردم قدمى بجلو برداشت. مجازاتى معادل دو تا پنج سال بخاطر اقدام براى برگزارى، و يا صرف شركت در مراسم روز كارگر سال 1383 در شهر سقز، تعيين شده است. حكومت اسلامى در صدد است كشمكش يك سال و نیمه حول اين پرونده را با پيروزى خود بپايان برساند. يكسال و اندى است كه طولش ميدهند. بزندان مياندازند، احضار ميكنند، دست به تهديد ميزنند و تنور دادگاه و پرونده و مجازات را داغ نگه ميدارند. احكام داده شده قدمى از طرف رژيم به جلو است. با اينحال حرف آخر هنوز زده نشده است. اينكه دادگاههاى انقلاب در را براى تغييراحتمالى حكم  نيمه باز گذاشته اند، لازم نيست بمعناى ضعف رژيم بحساب بياید. اين تنها يك شانس را در اختيار ما مردم قرار ميدهد كه نيرو و قدرتمان را سر و سامان بدهيم؛ تا رژيم را پشيمان كنيم. اين يك كار بزرگ و هدفى مهم است كه  نبايد آنرا دست كم گرفت. ما، هم بايد بتوانيم جان ياران خود را در مقابل اين حكومت حفظ كنيم و هم اينكه فكر و روحيه و اشتها و آمادگى براى سرنگونى را جان تازه اى ببخشيم.

 

لابد بسيارى كسان در ميان ما هستند كه درادامه پروسه كشدار محاكمه كارگران سقز، شكست رژيم را محتمل تر ميديدند. كم نبودند كسانى كه تصور ميكرديم رژيم اسلامى خيلى پيشتر، اين پرونده را بگور خواهد برد. اما بدينگونه نشد.  در اين يكسال و نيم باز هم تجربه كرديم كه ادامه حيات اين رژيم جز نكبت وتباهى و تحقير چيز ديگرى با خود ندارد.  سالهاى سال است كه اين رژيم با انواع بحران روبروست، و باز هم موفق شده است كه بار بحرانهايش را روى سر مردم خراب كند. سالهاى سال است، كه اين رژيم روى بمبى از نفرت عمومى و بر بسترى از آرزو و خواست سرنگونى خود در ميان اكثريت مردم ايران حاكميت خود را تداوم بخشيده است. سالهاى سال است كه همه و بيش از ديگران خود رژيم، از يك كابوس، از كابوس يك انقلاب و يك خيزش عمومى سخن بميان مياورند. اين خيزش اسير سردرگمى و ترديدهاى خود، هنوز شانس ماه هاى  بيشترى از حاكميت جانواران اسلامى سرمايه داران در ايران را در اختيارشان قرار داده است. براى تعلل صفوف مردم زحمتكش و عميقا زخم ديده مردم ايران هر دليلى وجود داشته باشد، تغييرى درلمس مجدد اين واقعيت نميدهد كه  هر روزى كه به اين رژيم امان ماندن دهيم، جز تباهى بيشتر نصيب ديگرى نخواهيم برد. از جمله يكسال و نيم اخير ايران و مردمش و حكومت اسلامى آن، بطرز خيره كننده اى اين حكم پايه اى سياست را به نمايش گذاشته است كه نفرت و بيزارى و صرف خواست سرنگونى در ميان مردم كفايت نميكند. دردى را دوا نميكند، و مانعى از دست درازى هاى تازه تر هم نيست. جمهورى اسلامى با حكم تازه دادگاه كارگران سقز در مقابل مردم دست پيش ميگيرد. تعرض ميكند تا كارگر و مردم و اعتراض را باز هم در حالت دفاعى و در سرگردانى نگه دارد.

 

دست سركوب و تهديد و زندان جمهورى اسلامي بايد از سر كارگران سقز كوتاه گردد. حكم دادگاه در مورد همگى آنها بايد لغو شود! آزادى آنها بايد بى چون و چرا و فورا برسميت شناخته شود! جمهورى اسلامى بخاطر اين مدت از تعقيب و آزار و فشار روحى و مالى و جسمى و خانوادگى بايد به آنها خسارت بدهد! اين خواستها واقعى و فورى اند. اما  براى مقابله با رژيم بايد همزمان  به پرچمهاى پايه اى خود روى آورد. بايد حول آزاديهاى بيقيد و شرط سياسى، آزادى تشكلها و اجتماعات كارگرى، آزادى همه كارگران و مردم حق طلب دست به بسيج زد. رژيم اسلامى را ميتوان عقب راند تنها به اين شرط كه احكام صادر شده موجى ازعزم راسخ وهمبستگى را عليه بانيان اين جهنم دامن زده باشد. آزادى كارگران محملى شده باشد كه تشكلها و ارتباطات تازه ترى ميان مردم زحمتكش و كارگر شروع بخودنمايى كنند. ميتوان رژيم را عقب راند به اين شرط كه سركوبگران اسلامى آمادگى و تدارك وسيع مردم براى اعتصابات و تعطيلى شهرها و مدارس را از همين امروز مشاهده كنند. بايد سردمداران رژيم تحرك وسيع براى ناامن شدن دم و دستگاه حكومتيشان را در اقصى نقاط دنيا وارد محاسبات خود نمايند. بايد مبتكر انواع تحركات بود. دستگير شدگان سخنرانان مراسمى بودند كه حقوق حقه كارگران را مورد تاكيد قرار ميداد. انواع سنديكاها و تشكلهاى كارگرى بايد به دفاع از اين سخنرانان برخيزند و در اين راه خود را قوى تر بيابند.  و در يك كلام بايد بين  ما مردم و رژيم روشن باشد كه :  با رسيدن پاى  محاكمه شدگان به زندان، از هر يك آنها يك سمبل رهايى و آزادى خواهيم ساخت؛ پشيمانتان ميكنيم؛ به زيرتان ميكشيم!

 

مردم محروم و جان به لب رسيده ايران چاره اى بجز تعيين تكليف با جمهورى اسلامى را ندارند. در اينراه بايد  با چشمان باز جنگ خود را با رژيم به  پيش ببرند. ما، يارانمان در آستانه زندان، همگى مردم بايد به اين سيكل سياسى مسموم دفاعى و آميخته با انتظار فايق بياييم. رژيم اسلامى در ايران، خود،  ما را به سرنگون كردن اين بساط فرا ميخواند. راه ديگرى براى خلاصى از اين كابوس وجود ندارد. پروسه محاکمه كارگران سقز تنها يك نمونه در يك سلسله پايان ناپذير است. دارند دستمزد كارگر را پايين تر مياورند. با تشديد بيكارى و فلاكت رسما به اين طبقه و انسانيت و به خود هزاران هزار كارگرى كه دست به اعتصاب ميزنند، دهن كجى ميكنند. كودكان، جوانان، زنان، اقشار مختلف مردم زحمتكش؛ هيچكس در امان نيست و در امان نخواهد بود.

فعالین كارگری اول مه سقز، محمود صالحى، برهان ديوارگر، محسن حكيمى، جلال حسينى و محمد عبدى پور را بايد آزاد كرد. آنها مبلغ حق خواهى كارگر، مبلع همبستگى كارگران، آنها در صدد متشكل كردن كارگران بوده اند. ما، انقلاب ما، حركت ما براى رهايى از كابوس حكومت اسلامى، حركت ما براى دنياى بهتر به آنها نيازمند است.  آزادى كامل و فورى و بى چون و چراى آنها را به محملى براى كوتاه كردن دست جمهورى اسلامى، و همچنين سكوى پرشى براى گامهاى بلند بسوى رهايى همه كارگران تبديل سازيم.

جمهورى اسلامى، خود، ما را به سرنگونى اين رژيم فرا ميخواند!