به مناسبت انتشار کتاب "شورا" از سر ناچاري

در فاصله پلنوم هفدهم تا هيجدهم حزب کمونيست کارگري در سال 2003 اختلاف نظر حول مبحثي که به اختصار به مبحث "شورا" موسوم شد ، در سطح رهبري وقت حزب کمونيست کارگري ايران حاد شد. کتاب ( "شورا" از سر ناچاري ) مجموعه مطالب دو طرف اين بحث را در خود گرد آورده است. در مقدمه اي بر اين کتاب،  رحمان حسين زاده مروري کوتاه بر مسيرطي شده اين مبحث داشته است.  قبلا ميخواستيم اين کتاب منتشر شود. اما در ميان اولويتها و مجموعه فعاليتهاي حزب تاکنون به تاخير افتاده است. اکنون اين کتاب در دسترس علاقمندان قرار ميگيرد.

 

انتشارات حزب کمونيست کارگري – حکمتيست

28 مارس 2007

 

 

 

 

 

در مورد اختلافات  حول مبحث "شورا"

رحمان حسين زاده

 

٢٠ خرداد تا ١٨ تير سال ١٣٨٢، نقطه عطف مهمي در جنبش اعتراضي عليه جمهوري اسلامي بود. اعتراض دانشجويي، با حمايت بخشهاي مختلف مردم و در سطح سراسري گامها به جلو گذاشت. چه به لحاظ مدت زمان و ابعاد کمي و کيفي جنبش اعتراضي و چه به عنوان پاپيش گذاشتن حرکت راديکال و چپ، تحرک اعتراضي مورد اشاره تحول مهمي بود. شعارها و مطالبات راديکال جاي محکمي را در اين مبارزات پيدا کرد. کمونيسم کارگري و رهبري وقت حزب کمونيست کارگري نقش مبتکرانه‌اي در آن دوره ايفا کرد. طرح و جا انداختن شعار آزادي و برابري و به حاشيه راندن مطالبه رفراندوم جريان راست از دستاوردهاي مهم اين اعتراضات بود. نشست دفتر سياسي وقت حزب کمونيست کارگري در مرداد ماه ١٣٨٢ (جولاي ٢٠٠٣) ارزيابي بسيار مثبتي از کل اين پديده و نقش حزب و رهبري آن در اين رويداد و در راس آن ليدر حزب (کورش مدرسي) و هيئت دبيران حزب داشت و قراري را در تاييد سياستهاي مبتکرانه رهبري حزب به تصويب رساند. در پايان همان نشست اما اتفاق ديگري هم افتاد. حميد تقوايي (رئيس دفتر سياسي وقت) و علي جوادي قراري را تحت نام "زنده‌باد شوراها" و "پيش به سوي تشکيل شوراها" مطرح کردند. درست همانند چپ راديکال سنتي  پيشروي اجتماعي و مستقيم حزب بدون ايجاد سازمان توده‌اي و "شورا" برايشان قابل هضم نبود. درک آنها از اوضاع اين بود، حال که فضاي مساعد اعتراضي بوجود آمده و در شرايطي که خود حزب توانسته پيشروي جدي بنمايد، در نتيجه وقت اعلام "تشکيل شوراها" و طرح شعار "زنده‌باد شوراها" رسيده است. صرفنظر از اينکه هنوز روند مبارزه اجتماعي و تناسب قوا بين مردم و رژيم اسلامي فراخوان ايجاد چنين سازمان و نهادهايي را به امر ممکن روز تبديل نکرده بود، واقعيتي که خودشان در جريان مباحثات به آن اذعان داشتند. اما اين فراخوان آشنا براي ما کمونيستهاي کارگري متعهد به خط مشي منصور حکمت معناي خاصي داشت. معناي فوري آن بازگشت به دوره قبل از کنگره دوم حزب و به مصاف طلبيدن تزهاي "کفرآلود" و استراتژي حزب و قدرت سياسي تدوين شده در کنگره دوم و کنگره سوم توسط منصور حکمت بود. استراتژي و تزهاي کفرآلود منصور حکمت که نه تنها قدرت گيري حزب کمونيستي را به ايجاد "سازمان توده‌اي، شورا، و به ميدان آمدن اکثريت طبقه" و غيره گره نزده بود، بر عکس دقيقا اين ديدگاههاي سنتي و داده چپ را به نقد کشيد و به همين دليل منصور حکمت نقد خود را "تزهاي کفرآلودي" ناميد، که ديدگاه معمول چپ قادر به هضم آن نيست. در اوضاع و احوال مشخص تحولات سياسي ايران و در مقابل ديدگاه چپ حاشيه اي منصور حکمت بر قدرت اجتماعي و توده‌اي مستقيم حزب و نقش حزب به عنوان نيروي تغيير دهنده تناسب قوا و کسب قدرت سياسي تاکيد کرد. جوهر تازگي مبحث "حزب و قدرت سياسي" منصور حکمت در کنگره‌هاي دوم و سوم بر اين واقعيت استوار است که در دل شرايط متحول ايران و در اين دوران پيشروي اجتماعي و توده‌اي حزب و تبديل حزب به يک سازمان و جريان توده‌ا‌ي عملي‌ترين راه و چنين حزبي را ابزار سرراست و محور کسب قدرت سياسي در تحولات جامعه ايران ميديد. اتفاقا اين استراتژي تدوين شده منصور حکمت به دنبال کنگره دوم، از جانب چپ سنتي درون و بيرون حزب با همان فرمولهاي آشناي پس "شورا و طبقه کارگر" چه ميشود، چالنج شد و در موارد متعدد از جانب منصور حکمت و ما کمونيست‌کارگريها جواب گرفت. حزب کمونيست کارگري  در جريان رويداد ٢٠ خرداد تا ١٨ تير پيشروي اجتماعي نمود و بيشتر کاراکتر نيروي بازيگر صحنه و مدعي قدرت را پيدا کرد. براي چپ سنتي و امثال حميد تقوايي و علي جوادي تصور پيشروي اجتماعي حزب بدون ايجاد شوراها سخت بود. در نتيجه قرار و مباحث حميد تقوايي و علي جوادي يادآور همان چالنج در شکلي سطحي‌تر و در چارچوب همان ديدگاه چپ سنتي بود، که اکنون و در دوره بعد از منصور حکمت بار ديگر و در سطح رهبري حزب جسارت طرح مجدد را پيدا کرده بود. اين قرار و سياستهاي چپ سنتي حميد تقوايي و علي جوادي معلوم بود، با نقد و تعرض کمونيست ‌کارگريها و حکمتيستهاي درون رهبري حزب روبرو شد و تا زماني که در آن حزب مانديم، امکان تصويب را پيدا نکرد. مباحث حول شورا شکاف درون رهبري حزب را عميق‌تر کرد. در اين رابطه مطالب متعددي از دو طرف نوشته شده که در اين کتاب گردآوري شده است. صرفنظر از مضمون بحث دو طرف، که انسان علاقمند اکنون ميتواند اين مجموعه را مطالعه کند و قضاوت کند. اما در جريان کل مباحثات دروني و از جمله مبحث شورا چند مشکل اساسي با حميد تقوايي و همفکرانش وجود داشت، که توجه به مواردي از آن را ضروري ميدانم.

 

١- يکي از موضوعاتي که به روشني بروز کرد و بويژه در مبحث شورا خود را نشان داد، دوري خط حميد تقوايي و همفکرانش از مباحث متاخر کمونيسم کارگري و منصور حکمت بويژه از مقطع از کنگره دوم به بعد بود. حميد تقوايي و مدافعان خط وي در دفاع از مباحث خود هيچگاه نتوانستند، يکبار هم به مباحث منصور حکمت از کنگره دوم به بعد رجوع کنند و به آن اتکا کنند. بلکه بر عکس حميد تقوايي به روشني در يکي از نوشته‌هايش "شورا در استراتژي و تاکتيک" اعلام کرد که مبحث حزب و قدرت سياسي منصور حکمت را بايد از استراتژي حزب کنار گذاشت و اين مورد بويژه در نوشته "محور اصلي اختلاف چيست" توسط من به روشني نقد شده است.

 

٢- سطحي نگري و بي‌بضاعتي تئوريک و سياسي حميد تقوايي و مدافعانش در جريان اين مباحث يک مانع جدي پيشرفت درست بحث سياسي بود. اينها از درک بحثهاي جدي تئوريک و سياسي عاجز بودند، و در مقابل به تکرار مباحث سطحي و فرمولهاي شناخته شده در جنبش چپ پناه ميبردند، که هيچ سنخيتي با مباحث چند جانبه، خلاق و عميق و زنده و جديد سنت کمونيسم کارگري و منصور حکمت نداشت. براي مثال در مقابل بحثهاي جدي ما در رابطه با "استراتژي کسب قدرت سياسي" و جايگاه شورا در اين رابطه، فورا به فرمولهاي شناخته شده "جنبش شورايي مال ماست"، " شورا در برنامه حزب آمده است" و متهم کردن به اينکه "ما شورا را قبول نداريم" پناه بردند و دقيقا به جاي استدلال و بحث "کفرها" را بر ميشمردند. اين سطحي نگري را تا آنجا کش دادند، که اصغر کريمي کتبا نوشت، "شورا هويت ايدئولوژيک ماست" و اگر کسي از وي بپرسد، اين "هويت ايدئولوژيکي" چطور ميتواند در تناسب قواهاي مختلف  يک روز منشويکي باشد و روز ديگري بلشويکي، اين پديده چطور ميتواند يک روز زرد باشد و روز ديگري سرخ، قاعدتا بايد توضيحات او شنيدني باشد. اين سيستم سطحي و دگم و سنتي در کل مباحث سياسي و اختلافات درون حزب مانع پيشرفت بحث عميق و خلاق و قابل نتيجه گيري بود.

 

در تکميل سطحي نگري و بي‌بضاعتي سياسي که اشاره کردم، يکي از شگردهاي طرف مقابل ما در اين مباحث جعل و تحريف و وارونه کردن حقايق بود. در اين مباحث شورا بکرات اين کار را کردند. در مقابل بحثهاي ما در مقابل قرار شوراي حميد تقوايي و علي جوادي، خم به ابرو نياوردند و دروغ بافتند و اعلام کردند که گويا ما "شورا را قبول نداريم و برنامه را زير سئوال ميبريم". تا آنجا پيش رفتند، که مواردي حتي کلمات و عبارات را هم دلبخواهي جعل و تغيير دادند و با تذکر درست فاتح شيخ روبرو شدند. جنبش شورايي و مجمع عمومي جنبش ما کمونيست کارگريها است و تحريفات آنها بارها در اين نوشته‌ها جواب گرفته است. اما براي کساني که عدم پايبندي به حقيقت و جعل و تحريفات مبناي مباحث سياسي‌شان يود، براي کساني که از درک بحث جدي سياسي عاجز بودند، توضيح اين مسئله تاثيري نداشت.

 

 ٤- رها کردن نيمه کاره بحث يکي ديگر از روشهاي ناسالم حميد تقوايي و همفکرانش در مباحثات دروني بود. با ادامه پيدا کردن مبحث شورا و بويژه مطرح شدن آن در سطح کميته مرکزي و مشاورين، واقعيت اينست خط حميد تقوايي و همفکرانش بيشتر مورد نقد قرار گرفت. دو روز قبل از پلنوم ١٨ آخرين نوشته در اين چارچوب نوشته من تحت نام "محور اصلي اختلاف چيست" حرف آخر را با خط سنتي زد و جوابي نداشتند. قرار شوراي حميد تقوايي و علي جوادي نه در آن پلنوم و نه درکنگره چهارم و پلنومهاي بعدي و جلسات دفتر سياسي تا زماني که حکمتيستها در حزب بودند، از طرف خود آنها به راي گذاشته نشد. حميد تقوايي زماني که متوجه شد با شعار "حزب و شورا" نميتواند با "حزب و قدرت سياسي" مقابله کند، بحث مربوط به شورا را ناتمام رها کرد و اينبار به مقوله "حزب و انقلاب" پناه برد. اين مبحث هم مورد انتقاد جدي بود، که در مطالب ديگري به آن پرداخته شده است. اين جريان هر جا مباحثشان مورد نقد قرار گرفت، نيمه کاره رهايش کردند. به همين ترتيب براي مثال مباحث جدي حول ليدري را رها کردند. طرفداران دو آتشه "رهبري جمعي"، از جمله حميد تقوايي، آذر ماجدي، اصغر کريمي، بعداز کنگره چهارم و به ليدري رسيدن حميد تقوايي، هنوز توضيح نداده‌اند، در چه پروسه‌اي به طرح ليدري قانع شدند، و آن تزها و تئوريهاي مشعشعشان را در رد طرح ليدري فردي در پلنومهاي ١٦ و ١٧ کجا بايگاني کرده و چگونه هضم کرده‌اند؟ و اينجا ميخواهم به اين نتيجه گيري آخر برسم

که مبحث شورا نشان ميدهد که اختلافات سياسي جدي در بين دو خط سياسي درون رهبري حزب کمونيست کارگري وجود داشت. اما آنچه چنان شکل حاد و غير قابل حل را به آن ميداد، اين واقعيت تلخ بود، که طرف مقابل ما مباحث سياسي را به عنوان ابزار جنگ قدرت مينگريست. طرح مباحث را براي درک حقيقت و در صورت امکان به نتيجه درست رسيدن تعقيب نميکرد. بر متن جنگ قدرتي که از مقطع پلنوم ١٦ حول طرح ليدري راه انداختند، در اين مباحث سياسي حقيقت را پايمال کردند و در اين راستا به شگردهايي  که در بالا اشاره کردم، پناه بردند. در خاتمه تاکيد ميکنم، همچنانکه در جريان مباحثات حاد دروني ماه اوت نوشتم حميد تقوايي و همنظرانش در جريان مباحثات دروني گرد و خاک بپا کردند. عامدانه از وارد شدن بر سر محور اصلي اختلاف سياسي طفره رفتند. به نظر من محور اصلي اختلاف ما با حميد تقوايي و همنظرانش بر سر استراتژي "حزب و قدرت سياسي" بود. در مباحثات دروني يکسال اخير بويژه در جريان مبحث شورا که در اين کتاب مطالعه ميکنيد ، به وضوح معلوم شد که خط حميد تقوايي کنار زدن محور استراتژي ما "حزب و قدرت سياسي منصور حکمت" است. تا جايي که رفيق حميد در نوشته "شورا در استراتژي و در تاکتيک" به صراحت ميگويد "حزب و قدرت سياسي نادر" را نبايد مبناي استراتژي قرار داد. در بطن عقب‌گردي که بر حزب کمونيست کارگري تحميل شده بود، اينچنين بي‌مهابا "استراتژي کفرآلودي" که منصور حکمت در کنگره دوم تدوين کرد و مبناي تحرک حزب شد را، ميشد کنار زد. استراتژي و سياستي که سخنراني مشهور کنگره سوم و مباحث سلبي، اثباتي و آيا کمونيسم پيروز ميشود و کل پراتيک تحول بخش در همان دوره را به دنبال داشت. در جريان مباحث مربوط به شورا مستدل کرديم که حميد تقوايي و همنظرانش به قول مشهور "پشت تئوري شورا و انقلاب قايم شده‌اند" و استراتژي حزب و قدرت سياسي را کنار گذاشته‌اند. نوشته‌هاي رفقاي ما در اين مجموعه اين حقيقت را به روشني نشان داده است. به همين دليل در مبحث شورا تحت فشار و نقد ما، حميد تقوايي و همفکرانش زيگزاگهاي زيادي زدند، به فرمولهاي عوامفريبانه و سطحي "با شورا و بي‌شورا" حزب بايد قدرت را بگيرد، پناه بردند و نهايتا بعد از جدايي ما در شکل سر و دم بريده قرار مورد اشاره خود را به تصويب رساندند.

 

دسامبر ٢٠٠٤