راه نجات کارگران شرکت واحد!

از مصاحبه مظفر محمدی با تلویزیون پرتو

 

پرتو:  در این روزها بار احساسی مساله اعتصاب کارگران شرکت واحد خیلی برجسته میشود. از جمله مصاحبه با کودکان کارگران و غیره . شما چه احساسی دارید؟

 

مظفر محمدی: ببینید مسئله احساس همدردی با کارگر با زحمتکش، با کارگرانی که به قول معروف میگویند به آنان ظلم شده یک امر طبیعی است. این جور مسائل قلب هر کسی را به درد میاورد. منتها از نظر من دیگر  احساس ترحم و استغاثه به درگاه این و آن جایگاهی ندارد. اگر قرار باشد ما فقط احساسات مان را در این زمینه به کار بگیریم باید شب و روز گریه میکردیم. وقتی که مردم را در ملا عام شلاق میزنند، زن را در گودالی میاندازند و سنگسارش میکنند، آنجایی که کودک را اعدام میکنند، لابد باید روز و شب گریه کرد. ولی اینها را نمیشود با احساسات جواب داد.

از نظر من دردناک تر چیز دیگری است. ببینید، وقتی جمهوری اسلامی مامورانش را میفرستد سراغ دستگیری یک کارگر تنها و میبیند منزل نیست، همسر و بچه اش را اسیر میکند و گروگان میگیرد این نشانه چیست؟

آیا این نشانه این نیست که رژیم از ترس یک کارگر کودک او را گروگان میگیرد؟ یک رژیم تا دندان مسلح و با نهادهای متعدد تحمیق و فریب و سرکوب اینقدر به پیسی افتاده که برای دستگیری یک کارگر همسر و کودکانش را گروگان میگیرد. این روش یک دولت قدرتمند نیست. روش مافیا و گانگسترهایی است که برای باج گیری کودکان را گروگان میگیرند.

دردناک اینست که طبقه کارگر خود متوجه قدرت خود نیست. ۱۷هزار کارگر شرکت واحد که با خانواده های شان بیش از صدهزار نفر میشوند و همانطوری که خودشان میگویند یک خانواده بزرگ کارگری اند. این تازه گوشه کوچکی از خانواده چند ده میلیونی طبقه کارگر و زحمتکش این  مملکت است. رژیم به این قدرت طبقه کارگر آگاه است اما خود طبقه ما از این قدرتش به نفع خودش استفاده نمیکند. اگر طبقه کارگر به قدرتش آگاه بود به نظر من اتفاقات عظیمی میافتاد. حالا هم جواب دلسوزی و گریه و زاری نیست. اینها را باید منعکس کرد، اما جواب این مساله جای دیگری است. جواب در قدرت و سازماندهی کارگر است.  کارگر باید خودش را سازمان بدهد. قدرت طبقه ما در سازماندهی اوست به نظر من. این اساس مسئله است.تنها مظلوم نشان دادن طبقه کارگر خدمت به او نیست. دوستی خاله خرسه است! این سنت کارگر،‌ سنت کمونیستی نیست. اراده و اختیار انسان منشا قدرت است. این اراده را باید سازمان داد و به میدان آورد.  

پرتو: رهبران جدید آمده اند. این چه مکانیسمی  است؟

مظفر محمدی: عده ای از فعالین و رهبران جدید کارگری  جلو آمده اند. در سختترین شرایطی که رهبران و نمایندگان منتخب آنها در زندان هستند و هزار نفر را زندانی کرده اند، نمایندگی کارگران را قبول کردند و با شجاعت و کاردانی روحیه کارگران را بالا نگه داشتند. قبول این مسئولیت باید مورد احترام و استقبال همه  کارگران شرکت واحد قرار گیرد و به نرم سراسری  تبدیل شود. همین ۱٦ یا ۱۷ هزار کارگری که بیرون هستند میتوانند رهبران خود را آزاد کنند.

 نباید در این مورد توهم داشت که عده ای از دوستانمان در زندان هستند و جمهوری اسلامی هم کم کم آنها را آزاد میکند. این اشتباه است. توهم است. پیروزی کارگران راهش به میدان آمدن یکپارچه و سراسری کارگران است. راهش اعتصاب و اعتراض است. یک مجمع عمومی بزرگ با ۱۰ هزار نفری کارگران شرکت واحد میتواند همه کارگران را از این وضع نجات داده و بیرون بیاورد.

پرتو: مردم حمایت نکردند، چرا؟ باید عصبانی بود؟

مظفر محمدی: ببینید از این مسئله هم میشود عصبانی بود و هم نه. اگر از من بپرسید میگویم اعتصاب صورت نگرفت. اعتصاب کارگران شرکت واحد را نگذاشتند صورت بگیرد و از همان لحظات اول ان را در نطفه خفه کردند. بنابراین اعتصابی صورت نگرفت. اگر اعتصابی صورت میگرفت اگر ترافیک تهران فلج میشد اگر اکثریت کارگران شرکت واحد در اعتصاب شرکت میکردند و اگر یک نمایش عظیم قدرت در تهران نشان داده میشد، صحنه جامعه عوض میشد لابد مردم هم نمی رفتند در سوار اتوبوس بسیجی ها شوند.

طبقه کارگر از مردم روحیه نمیگیرد. قضیه از نظر من برعکس است. مردم از اعتصاب کارگران روحیه میگیرند. عکس العمل نشان دادن مردم یک جنبه اش همین است. من به تفاوتی مردم را توجیه نمیکنم. مردم باید عکس العمل نشان بدهند و حمایت بکنند.

الان دو حالت وجود دارد، یکی اینکه  نشست و متاسف شد که چرا مردم حمایت نکردند چرا کارگران دیگر نیامدند چرا حمایت بین المللی کم است و برویم جلو زندان و دادگاه انقلاب  و نامه بنویسیم یا بچه های مان را بفرستیم تا با آنها مصاحبه کنند و عکس شان را بگیرند و از این قبیل... ‌این یک پروسه دردناک است. این به انتظار نشستن غلط.

راه دوم این است که اعتصابی را که نگذاشتند شکل بگیرد از سر بگیریم. اینها دارند صورت مسئله را عوض میکنند. الان به جای خواستهای قبلی و اصلی کارگران شرکت واحد مساله شده این که کارگران دستگیر شده را آزاد کنید و اخراج نکنید و بگذارید برگردند سر کار. من اگر نماینده کارگران باشم میگویم دوستان اعتصاب کنیم، اعتصاب صورت نگرفت و نگذاشتند. برویم تجمع کنیم. مجمع عمومی بگیریم.

اولین خواست این است که رییس سندیکا و دیگر دوستانمان به ما بپیوندند. لطفا همین الان دوستانمان را بیاورید در همین میدانی که ما ۱۰ هزار نفر تجمع کرده ایم به ما ملحق کنید. و همینجا به ما بگویید که دیگر تعرض به سندیکا موقوف و قرار داد دستجمعی برای افزایش دستمزد ها را به رسمیت میشناسید.

کار از استغاثه و اینکه بچه ات را بیاور عکس بگیرم و...گذشته است. بیفایده است. کارگر در شرکت واحد با اعتصاب خود میتواند به خواست هایش برسد.

پرتو: آرزو میکنید چه بشود؟

نمیخواهم چیزی بگویم که آرزو باشد. آرزوها خیلی زیاد است. منتهی یک چیزی ممکن است و دیگر آرزو نیست. و این ممکن اگر اتفاق نیفتد ما باخته ایم. اگر کارگر شرکت واحد خود رهبرانش را آزاد نکند و به خواست هایشا نرسد، ما این دور را باخته ایم. برای اینکه یک دور دیگر کمر راست کنیم شرایط مان سخت تر است. حتما کمر راست میکنیم اما شرایط سختتر است.