به نقل از کمونيست ١٤٩

 

رضا پهلوي، با اصول مذهب شيعه، بر عليه مارکسيستها

 

 

محمود قزويني

ghazvini.m@gmail.com

رضا پهلوي در مقاله اي در روزنامه فيگارو در تاريخ 30 مه با عنوان " براي خروج از بحران رژيم اسلامي ايران، راه عقلاني را برگزينيم!" ادعا کرده است رژيم جمهوري اسلامي محصول اتحاد " روحانيون حاکم" و مارکسيستها و محصول جنبش "اسلامگرايي مارکسيستي" است.

 

حمله به مارکسيستها و سوسياليستها تا سر حد جنون، ساختن دروغ و عوامفريبي کردن، کار و هنر همه شخصيتها و احزاب و دولتهاي سرمايه داري است و اين ديگر با خونشان عجين شده است. اما مثل اينکه اين آقاي رضا پهلوي، همانطور که در سياست بدنبال عقب مانده ترين و پوسيده ترين شکل حکومتي در ايران است که مردم آن را يکبار به زير کشيده اند، در تبليغات سياسي هم زياد وارد نيست و هنر هم طبقه ايهايش را در تبليغات ضد کمونيستي خوب فرا نگرفته است. اين بيچاره در فضاي سازمان تبليغات پدرش مانده است.

مارکسيستها در دنيا، همه جا به ضديت افراطي با مذهب شهرت دارند. در تبليغات بورژوازي  بر عليه مارکسيستها، يکجنبه اش انگشت گذاردن بر اين ضديت مارکسيسم با مذهب است و اين را به عنوان يک نقطه ضعف مارکسيستها مرتب در بوق و کرنا ميکنند. ميگويند و درست هم ميگويند که مارکسيستها مذهب ندارند و ميخواهند مذهب را نابود کنند. مارکسيستها هم به اين گناه هميشه اعتراف ميکنند و ميگويند بله درست است، ما ميخواهيم مذهب را نابود کنيم، اين يکي از اهداف ماست. اما نابودي آن را با خصوصي کردن کامل مذهب و جدائي کامل مذهب از دولت، که هيچ دولت بورژوائي آن را به اجرا در نمي آورد، با بيرون آوردن اسلحه مذهب از دست بورژوازي و با حمله روشنگرانه به خرافات مذهبي و با از ميان بردن علل پايه اي وجود مذهب و بازتوليد آن، متحقق ميکنيم.

 

دشمني با مذهب علامت مشخصه مارکسيستهاست. اين را ديگر خود تبليغات بورژوازي سراسر جهان بر عليه مارکسيستها و کمونيستها ميگويد.     بورژوازي جهان که تقريبا در همه کشورها داراي مذهب دولتي است و تکيه بر مذهب و تحميق توده هاي مردم با مخدر مذهب، از ارکان حکومتيشان است و دستگاه کليسا و پاپ و مسجد و آخوند نزدشان مقدس است، اين را ميگويد. شايد اين جزء نادر حقايقي است که بورزوازي در تبليغاتش بر عليه مارکسيستها دروغ نميگويد.  حالا رضا پهلوي که خود را وارث تاج و تخت پدرش و وارث حکومت او و رضا خان ميداند،  و حتما اگر روزي بتواند ميخواهد مانند پدرش از امدادهاي غيبي هم بهره گيرد و حضرت عباس او را وقتي دارد از اسب ميافتد بگيرد و امام زمان هميشه همراهش باشد و ياريش دهد و خيل آخوندهاي مفتخور در "دربارش" رضه  خواني و نوحه خواني کنند و هر سال راهي مکه و امام رضا و...شود، در آمده ميگويد مارکسيستها جمهوري اسلامي را آوردند. البته براي اساعه ادب به ساحت مقدس اسلام کلمه جمهوري اسلامي را هم بر زبان نمي آورد، بلکه ميگويد روحانيون حاکم. آقاي رضا پهلوي که خود را وارث حکومتي ميداند که در آن مطالعه کتابهاي ضد مذهبي و نه فقط مطالعه بلکه داشتن آنها جرم بود و با زندان و شکنجه مواجه ميشد، بايد برود  فقط اين اثار جنايات را لاپوشاني کند و بيخود به مارکسيستها حمله نکند.

اسلام و قوانين اسلامي بخش مهمي از حکومت سلطنتي در ايران بود، دين رسمي حکومت شيعه اثني اشعري بود و بسياري از قوانين اسلامي مانند چند همسري، جزء قوانين مدني کشور بود. نقش حکومت سلطنتي در گسترش مذهب، در فراهم آوردن زمينه هاي حکومت اسلامي کم نبود. اما حکومت اسلامي محصول سياسي اربابان رضا پهلوي و پدرش، محصول آمريکا و غرب در مقابل خطر قدرت گيري مارکسيستهاي ضد مذهب است. محصول کنفرانس گوادولوپ است. اين ديگر چيزي نيست که لازم به بيان داشته باشد.

 

رضا پهلوي حتي امروز، علارغم اعلام ظاهري طرفداري جدائي دين از دولت، که مردم ايران بيان آن را به او تحميل کرده اند، کتمان نميکند که ميخواهد مذهب رسمي و دولتي داشته باشد، اصول پايه شيعه را حفظ کند و"بدنبال رهبران مذهبي واقعي است". در همين مصاحبه اخيرش با راديو فردا اعلام نموده است: " مساله جدا بودن دين از حکومت، خواسته خود رهبران مذهبي واقعي نيز هست. بنابراين اين انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، با اصول پايه تشيع نيز مغايرت دارد».

 

آقاي رضا پهلوي ميداند مارکسيستها نه تنها مخالف مذهب، بلکه مخالف مذهب دولتيند و مرحله به زير کشيدن حکومت اسلامي، مرحله تعرض مردم و مارکسيستها به مذهب و اصول پايه تشيع رضا پهلوي و خامنه اي و منتظري و.. است.

 

مارکسيستها به ضد مذهبي گري مشهورند. حاميان حکومت اسلامي و هر مذهبي نميتوانند در صف مارکسيستها جاي گيرند. آنها در صف طبقات حاکم در کنار حکومتهايي مانند حکومت اسلامي و سلطنتي و يا هر نوع حکومت سرمايه داري ديگر، در صف سرکوبگران، در صف حاميان مذهب جاي دارند. مارکسيستها را نميتوان دوستدار مذهب و حکومت مذهبي معرفي کرد. اين تبليغات نميگيرد. رضا پهلوي بهتر است برود و درس تبليغات ضد کمونيستي را از اربابان و حاميانش فرا گيرد. حامياني که بن لادنها و خميني ها را پروراندند، حامياني که مردم عراق را به اين روز انداختند، حامياني که در ستايش از پاپ مرزي نميشناسند.  کسي که خود را وارث حکومتي ميداند که به دليل زندان و شکنجه و اعدام مارکسيستها، به نقض حقوق بشر محکوم شده است، بايد در حمله به مارکسيستها احتياط کند، چون همان خاطره را حتي نزد سازمانهاي حقوق بشري دوباره زنده ميکند.  

 

 آقاي رضا پهلوي بايد به جاي اين حرفها به کوشش خود براي پيدا کردن تعداد هر چه بيشتري از آخوندهاي که بتوانند "اصول پايه تشيع" مورد نظر رضا پهلوي را فراهم سازند، بيفزايد. تا اگر عراقي ساخته شد او هم سيستاني داشته باشد.