اختناق و تعرض به معيشت مردم را بايد با قدرت عقب زد!

مردم و حزب ما در مقابل يک آزمايش گرفته اند

 

خلاصه مصاحبه تلويزيون پرتو با کورش مدرسي

بخش دوم

 

تلويزيون پرتو: ما همين الان با موجي از اعتراضات کارگري در دفاع از معيشت و حقوق عقب افتاده شان روبرو هستيم، در ميان زنان هنوز مقاومت هست، دانشجويان با انواع ابتکارات و تشکل ها از تک و تاب نمي افتند. شما از يکطرف به فضاي جنگي مطلوب رژيم و فضاي انتظار در ميان مردم اشاره کرديد، و از طرف ديگر به لزوم دامن زدن به يک فضاي ميليتانت و مبارزه جويانه تاکيد داشتيد. سوال من اين است که کدام سر پل ها نياز هست که بتواند مبارزات موجود را به صف موثري عليه رژيم تبديل کند؟

 

کورش مدرسي: مردم از زندگيشان دفاع ميکنند. زن نميتواند در آن جامعه زندگي کند و از آزادي اش دفاع نکند. در نتيجه هر دختر بچه اي که بدنيا ميايد بالقوه يک مبارز عليه جمهوري اسلامي پا بدنيا ميگذارد. اين موجود جديد هم براي اينکه از حق  انسان بودنش دفاع کند چاره اي ندارد جز اينکه با جمهوري اسلامي گلاويز شود. کارگر نميتواند مبارزه را کنار بگذارد. وجود اين رژيم بر بيکاري و گرسنگي دادن به طبقه کارگر آن استوار است. کارگر از همان بچگي و از همان اولين تجربه هاي کار ميفهمد که براي زندگي خود با کارفرما دست به يقه بشود. در جوامعي مثل ايران کانونهاي پيشرو سياسي، فکري و هنري دور محيطهاي دانشجويي گرد ميايند. اين کانونها نميتواند جزو صف مخالف رژيم نباشد. به همين سادگي و به شکل طبيعي آن مساله زن، مساله آزاديهاي سياسي، مساله خلاصي فرهنگي و امثالهم با موجوديت جمهوري اسلامي در تقابل قرار ميگيرند. مبارزه براي خلاصي فرهنگي راست به تخت سينه خامنه اي و رفسنجاني و کل حاکميت شان اصابت ميکند. اين قلب مبارزه اي است که در تمام اين محيطها بطور طبيعي عليه جمهوري اسلامي  ميتپد.

 

سر پل مد نظر شما در اين نهفته است که اين ضربان اين قلب ها را بايد متحد کرد. قدرت شان را شناخت و  به مرحله ظهور رساند. بطور مثال طبقه کارگر با اعتصاب در يک کارخانه کوچک نميتواند قدرت خود را به نمايش بگذارد. اعتراض کارگر اگر به راهپيمايي و اعتراض خياباني محدود شود، قدرت بزرگ طبقاتي کارگر را منعکس نميسازد. قدرت طبقه کارگر پشت چرخ توليد است. قدرت طبقه کارگر در اين است که اگر بخواهد ميتواند زندگي را در جامعه بخواباند. قدرت طبقه کارگر در بخشهاي کليدي آن، در بخش برق، نفت، صنايع سنگين و مخابرات است. قدرت طبقه کارگر در جايي است که نبض حيات جامعه را در دست خود دارد. خيلي ساده اگر ما نتوانيم کل نيروي طبقه مان را به ميدان بياوريم شکست خواهيم خورد.

 

کل هنر بورژوازي هم در اين است که حساب بخشهاي مختلف کارگري را از هم جدا نشان بدهد و اعتراض هر بخش را جداگانه عقب براند. سر پل مد نظر شما، در يک کلمه در اتحاد ما نهفته است. اتحاد حول نقطه قوت ما است.

 

بيکاري نمونه گويايي است. مادام که کارگر شاغل بيکاري را مساله مستقيم خود نبيند، مساله را امر مختص به کارگر بيکار بحساب بياورد، پديده بيکاري کماکان ادامه خواهد داشت. با مبارزه امروز تعدادي را شايد بشود سرکار فرستاد. اما همزمان تعداد ديگري چوب اخراج را ميخورند. اگر روزي کارگر نفت هم بيکاري را امر خود بداند، آنوقت صف مستحکم و شکست ناپذيري  در مقابل بيکاري ساخته شده است.

 

ستم بر زنان همين گونه است. اگر متوجه نشويم که مبارزه طبقه کارگر با مبارزه با حقوق زن گره خورده است، و يا مثلا در مبارزات فکري محيطهاي دانشجويي کانون فعالي در دفاع از حقوق برابر زن و مرد و يا در دفاع از معيشت مردم سر بر نياورد، در بهترين حالت جبهه هاي پراکنده اي از مبارزه را ساخته ايم که هر کدام در مقابل تعرض رژيم آنطور که بايد و شايد تاب نخواهد آورد.

 

ميخواهم بگويم که صفوف اعتراضي هست. بايد نقطه قوت اين صفوف را شناخت و با هم متحد شان کرد. مساله مهم اين است که  سر پلي که از پس اين وظيفه ميتواند بر بيايد  کمونيست هايي از جنس ماست. اين وظيفه الان در خانه ما را ميکوبد. اين وظيفه دوباره در نهايت،  روي ميز خود ما قرار ميگيرد. اين وظيفه دست ما، دست همه کساني که خود را کمونيست ميدانند، بخصوص حکمتيستها، و همه کساني که خود را با ما هم خط ميدانند را ميبوسد. ما بايد محمل متحد کردن کارگران، زنان باشيم. ما بايد محمل اعتراض فعال و بزرگ در دانشگاهها، محمل سنگر سازي عليه اختناق، محمل ساختن صف دفاع موثر در حمله رژيم به معيشت کارگران و مردم، محمل ايجاد ملزومات پس زدن دست تعرض جمهوري اسلامي باشيم.

 

اينچنين تحرکي جمهوري اسلامي را پس خواهد زد. جمهوري اسلامي بر ناتواني ما سوار است و نه بر قدرت خودش. اين رژيم از ناتواني و بي آلترناتيوي و پراکندگي مردم تغذيه ميکند.

 

اين گفتگو در تاريخ سوم شهريور ماه ١٣٨٥ از تلويزيون پرتو پخش شده است. گفتگو و تهيه متن توسط مصطفي اسدپور صورت گرفته است.