فاصله ميان اعتراض و ملزومات سرنگونى

از ١٨ تير تا اعتراض عليه گرانى بنزين

 

گفتگوى تلويزيون پرتو با كورش مدرسى درباره سالگرد ١٨ تير و اعتراضات مردم عليه جيره بندى بنزين در ايران ـ ٣٠ ژوئن سال ٢٠٠٧

 

سوال: زمينه هاى شروع جنبش ١٨ تير در سال ١٣٧٨ چه بود؟

كورش مدرسى: بنظر من شروع پايان دو خرداد بود. اگر تا آنوقت توهمى وجود داشت، چه در سطح عمومى جامعه و چه در ميان روشنفكرانى كه يا خود از دستگاه جمهورى اسلامى بودند و يا مايل بودند كه اين تفكر را به مردم قالب كنند كه در چهارچوب رژيم ميشود به جايى رسيد، ١٨ تير شروع خاتمه پيدا كردن اين پديده بود. معلوم شد كه در چهارچوب جمهورى اسلامى نميتوان به جايى رسيد. فلسفه دوخرداد، كل جنبش دوخرداد و كل ابواب جمعى آن از كل گروههاى سياسى آن چه آنها كه در داخل حكومت بودند و چه آنهايى كه در خارج حكومت بودند – همانهايى كه به اپوزسيون طرفدار رژيم شناخته ميشدند – اينرا تبليغ ميكردند كه با آمدن سيد خندان و در چهارچوب خود رژيم امكان اين فراهم شده كه مردم به خواسته هايشان برسند. هجده تير شروعى بود كه اين ديوار فرو به ريزش كرد. اين آغاز فرو ريختن ديوار دوخرداد بود و در پايان اين روند،  كل دوخرداد كلا به جامعه ايران نامربوط از آب درآمد. اين پديده را ما "تبديل شدن سرنگونى رژيم به بستر عمومى اعتراض جامعه" نام نهاديم. به اين معنا كه مردم در ابعاد وسيع اجتماعى، و نه در محدوده اين بخش و آن بخش، متقاعد شدند كه براى دستيابى به آب و برق و رفاه، براى دستيابى به خلاصى فرهنگى و تمامى خواستهاى برحق خود با كل موجوديت جمهورى اسلامى طرف هستند.

هجده تير نقطه مهمى است كه جنبش سرنگونى قدم پيش ميگذارد و پس از آن ديگر به اسم خود حرف ميزند. در اين جنبش دانشجويان دست به اعتراض ميزنند و به سركوبى خونين مواجه ميگردند. دوخرداد در در حكومت نه تنها عليه اين سركوب اقدامى بعمل در نمياورد بلكه با پرچم "افراطيون" گناه سركوب خونين دانشجويان و مردم توسط همپالكى هاى خويش در رژيمشان را به گردن خود دانشجويان مياندازد. نتيجه اين رويدادها در فضاى سياسى ايران، آغاز شكست دو خرداد گرديد.

 

سوال: از آن رويدادها هشت سال ميگذرد.  مهمترين تغييرات جامعه ايران در طى اين مدت زمان كدام هستند؟

كورش مدرسى: بحث مفصلى است، اتفاقات مهمى در صحنه سياست ايران رخ داده است. بعضا اين رويدادها برگشت ناپذير هستند. اگر با كمى فاصله به جامعه ايران نگاه كنيد، ميبينيد كه از هجده تير يك جنبش سرنگونى شروع شده است. اين جنبش، سرنگونى رژيم را ميخواست ولى نميدانست دقيقا كدام سرنگونى. اين جنبش قربانى ابهام خود گرديد. دلايل اين ناكامى را بايد در اپوزسيون راست جامعه ديد. اين بخش از اپوزسيون شامل انواع نيروهاى  سياسى راست جامعه،  از جمله  مشروطه خواهان و سلطنت طلبان و امثالهم -  در تلاششان براى كشانده جامعه بدنبال خود پرچمهاى گوناگونى را بدست گرفتند. در ميان اين پرچمها ميشد رفراندوم و اميد بستن به حمله امريكا و غيره را ديد.  اما در اين ميان يك پرچم روشن براى سرنگونى كامل سيستم،  غايب بود. ارتش بجاى سپاه پاسداران، آخوند خوب بجاى آخوند بد نمونه هاى پرچمهاى سياسى اين اپوزسيون بود كه  در كل خواستهاى آنها يك خواست ساده و روشن براى خلاصى از كل موجوديت رژيم وجود نداشت.

 در مقابل اين اپوزسيون ما با صداى رسا استدلال كرديم كه امر سرنگونى با اين گونه  پرچمها به سرانجام نخواهد رسيد. همان موقع گفتيم كه جنبش و اعتراض موجود در خيابانها فروكش خواهد كرد به اين دليل كه پرچمى كه در دست دارد يك پرچم "پاره" است. به اين خاطر كه ابزارى كه در اختيار جنبش قرار ميگيرد نامناسب است. اين اپوزسيون از ترس،  حاضر به هر چيزى بودند بجز اينكه به مردم امكان دخالت مستقيم در سرنوشت سياسى جامعه را بدهند. در اين ميان همه فرصت و امكانى كه مردم بتوانند در آن قدرتمند و متشكل و آگاه شوند به كنار گذاشته شد و بجاى آن "شلوغ شدن فضا" و دخالت امريكا قرار گرفت.

اين تصوير، آن جنبش سرنگونى كه از ١٨ تير متولد شده بود را قربانى گرفت. به اين دليل كه مردم روشن نبودند و زور ما  براى اقناع مردم به حقانيت سياست خود،  كفايت نكرد. پوچ بودن رفراندوم، عدم اميد به امريكا، قدرتمند شدن خود مردم از جمله نبردهايى بود كه ما عليه سياستهاى اپوزسيون راست در پيش گرفتيم. صدا و نيروى ضعيف ما در مقابل خيل گسترده رسانه هاى حامى اين اپوزسيون از BBC تا كل تلويزيونهاى لس آنجلس، در مقابل قافله عظيم شخصيتها و هنرمندان و سنتهاى ريشه دار در جامعه، نتوانست منشور سرنگونى را به پرچم جنبش تبديل سازد. امروز با بن بست اين اپوزيسيون مردم احساس ضعف ميكنند. اميد به حمله امريكا در دل جامعه نفوذ كرده بود. با معلوم شدن ناتوانى امريكا،  مردم خود بخود احساس ضعف ميكنند بدون اينكه بطور واقعى در مقابل رژيم ضعيف تر شده باشند.  

در يك نگاه از دور،  من بارزتر از هر چيز اين را ميبنيم كه اين جنبش قربانى ابهامات خود گرديد. اين جنبش هم مثل هر جنبش اعتراضى  ديگرى يكبار ديگر اهداف مبهم خود را بر زمين خواهد زد و تصوير واقعى را در مقابل خود قرار ميدهد. مثل هر جنبش ديگرى اين مردم بايد كمر راست كنند، كل تصوير را جلوى روى خود قرار دهد و كار ناتمام خود، سرنگونى رژيم را به مقصد برساند. اين كاريست كه ما بدان مشغول هستيم. ما ميخواهيم جنبش تازه اى را بسازيم كه بتواند اعتماد بنفس در ميان مردم را احيا كند. خوشبينى را به صف اعتراض مردم باز گرداند. انداختن جمهورى اسلامى كار شاقى نيست به اين شرط كه مردم بخواهند و برايش آستين بالا بزنند.

 

سوال: مشخصات جنبش سرنگونى مد نظر شما چگونه است، ابعاد و قدرت واقعى  آن چقدر است؟

كورش مدرسى: بنظر من ابعاد جنبش سرنگونى كه به آن اشاره دارم بسيار گسترده است. وجود نارضايتى گسترده از رژيم و اينكه جمهورى اسلامى قادر نيست به نيازهاى آن جامعه حتى در كوتاه مدت، حتى در چهارچوب سرمايه دارى پاسخ بدهد، اينكه اين رژيم يك رژيم بحران زا است؛ يك مشخصه جامعه است. به اين معنا كارگر چگونه ميتواند دست از اعتراض بكشد و به خانه اش برگردد؟  زن در آن جامعه نميتواند دست از مبارزه بكشد. هر چقدر هم روحيه اش پايين برود، اما در خيابان هر روز كه ميخواهند سنگسارش كنند و حجاب روى سرش بكشند، دادش در ميايد. جوانى كه خلاصى فرهنگى ميخواهد نميتواند تحمل كند. يك يا دو ماه شايد خود را آرام نگاه دارد. اما در پيچ بعدى در مقابل تعرض بعدى رژيم با پاسدار و مامور رژيم سينه به سينه خواهد ايستاد. اين مردم مجبور به اعتراضند. پايه هاى اين اعتراض هست. خود اعتراض هست. پايه هاى اين اعتراض در جامعه بدون وقفه ميجوشد. سوال اينستكه كه آيا اين اعتراضات ميتواند به يك خيزش ديگر عليه جمهورى اسلامى تبديل گردد؟ اين پديده، ديگر تضمين شده نيست. اين كار يك حزب، كار حزب ما، كار فعالين كمونيست، كار رهبران طبقه كارگر، كار رهبران و آزاديخواهان، كار رهبران جنبش زنان و كار رهبران جنبش حق انسان است كه چنين خيزشى را تضمين كنند. اين اتفاق خود بخودى نميتواند رخ بدهد. بدون كار چنين رهبرانى بار ديگر اعتراضات بالا ميگيرد، فروكش پيدا خواهد كرد و سيكل ديگرى مشابه ١٨ تير در مقابل ما طى ميشود.

بهر صورت پايه هاى يك جنبش سرنگونى در جامعه فراهم است، جامعه ايران آبستن اتفاقات جديد، آبستن انقلاب جديد است. اما اينكه چنين انقلابى متولد ميگردد و جنس اين انقلاب چه خواهد بود ديگر كاملا به همت طيف مورد اشاره من و در راس آن فعالين كمونيست و طبقه كارگر و فعالين حزب حكمتيست بستگى دارد. تلاش ما اينستكه فعاليت اين طيف متمركز و هدفمند و عاجل و متشكل گردد.

 

سوال: اعتراضات مربوط به جيره بندى بنزين هنوز در جريان است. با شروع اعتراضات مردم، مقامات رژيم شروع به تناقض گويى كردند. سوال من اينستكه تداوم اين اعتراضات چگونه خواهد بود؟ چقدر مردم بر سر خواستهايشان و بر سر اعتراضاتشان ايستادگى خواهند كرد؟ تا كجا ميتوانند رژيم را عقب برانند؟

كورش مدرسى: تناقضات درون رژيم هميشه هست. جمهورى اسلامى، در منطقه خاورميانه، به نسبت مثلا عربستان سعودى يكى از رژيمهاى واقعى تر بحساب ميايد. يك رژيم سياسى تر است و مثل هر رژيم سياسى ديگر تناقضات خود را دارد و اين تناقضات زير فشار مردم  شكافهاى درونى آن تا حدى باز ميشود. به محض فشار اعتراضات، و با باز شدن شكافها تقصير را به گردن رقيب خود مياندازند. ميخواهند كه از اعتراض مردم به نفع خود سود ببرند. با هر اعتراض مردم بايد مطمئن بود اين شكافها و اختلافات ميان دار و دسته هاى داخل  رژيم  پيش خواهد آمد.  اما اشتباه مهلك اينستكه روى اين كشمكش و اختلافات سرمايه گزارى كرد. مثلا پشت مجلس رفت تا شايد احمدنژاد بركنار شود. اين ديگر پوچ تر از دوخرداد است. چرا براى سرنگون كردن احمدنژاد بايد به يك مشت شكست خوردگان مفتضح تاريخ چشم دوخت؟ مگر خود مردم نميتوانند مستقيما احمدنژاد را از كار بياندازند؟ چرا بايد بجاى احمدنژاد يك مشت آخوند مشابه و بخش ديگرى از جمهورى اسلامى را بر سر كار آورد؟  ميخواهم بگويم هر چقدر كه اين شكافها واقعى است، همانقدر هم توجه دادن به اين شكافها از طرف روشنفكران حفظ وضع موجود، از طرف نيروهاى ترسيده از مردم، بخصوص از طرف اپوزسيون راست است كه صورت ميگيرد. اين جريانات هستند كه اين شكافها را لانسه ميكنند و بيش از همان حدى هم كه هست بزرگ اش ميكنند.

آيا مردم ميتوانند رژيم را عقب بزنند؟ حتما ميتوانند. اگر بخواهند، ميتوانند. جمهورى اسلامى هرگز با ميل خود عقب نمينشيند. جيره بندى بنزين يك تعرض مستقيم به معيشت مردم است. مستقيم تر از اين نميتواند باشد. مثل اينستكه دستمزدها را كاهش بدهند. چرا كه عواقب افزايش قيمت سوخت بر سر مايحتاج روزمره مردم سرشكن ميگردد. قبل از هر كس، نان از روى سفره كارگر و زحمتكش و معلم و اكثريت زير خط فقر آن جامعه برداشته ميشود و سود اين تعرض مستقيما به جيب دستگاه جمهورى اسلامى سرازير خواهد شد. اين يك تعرض مستقيم به سفره خالى مردم، تعرض به زندگى امروز آنها و تعرض به آينده كودكانشان است. خيلى طبيعى است كه مردم، و به حق، واكنش نشان ميدهند. قبلا گفتم كه جمهورى اسلامى آبستن اينگونه حوادث است. ديگر دوخرداد و حائلى ميان مردم و رژيم وجود ندارد. مردم براى جلوگيرى از جيره بندى بنزين مستقيما با كل جمهورى اسلامى گلاويز ميشوند.

اگر مردم با شعار خيلى روشن ـ لغو فورى سهميه بندى و تعرض به معيشت مردم ـ به ميدان بيايند، اگر مردم متحد بشوند، اگر بسرعت دور كميته ها و هر نهاد ديگرى در محلات متشكل بشوند، اگر قدرت را بدست بگيرند، اگر فعالين كارگرى و فعالين كمونيست جلو بيافتند، اگر اين فعالين سعى كنند كه اعتراض موجود در خيابانها را هدايت و رهبرى كنند؛ آنوقت خيلى سريع رژيم وادار به عقب نشينى خواهد شد. اين واضح است. مردم ميتوانند پيروز شوند و يك سنگر را از رژيم به تصرف درآورند. ولى اگر كسى فكر كند كه يكى دو روز در خيابانها بمانيم و مثلا چند جا را آتش بزنيم و چند پنجره را بشكنيم، به اين ترتيب رژيم عقب خواهد نشست؛ اشتباه است. من گمان نميكنم ميتوان به اين ترتيب جمهورى اسلامى را عقب زد.

 

ادامه گفتگو به مسايل ديگرى از فضاى سياسى در ايران اختصاص دارد.

گفتگو توسط محمد فتاحى و تنظيم متن توسط مصطفى اسدپور صورت گرفته است.