نقل از سازمانده کمونيست ٣٥

 

تشکل هاي اجتماعي جوانان

سبک کار ما و چپ حاشيه اي

محمد فتاحي

 

 

الف - سنت کار چپ حاشيه اي در نهادهاي موجود

 

نهادها، ان جي او ها و انجمن هاي علني و بخشا ثبت شده مختلفي در ايران مشغول فعاليت اند که موضوع کارشان رسيدگي به مسائل اجتماعي جوانان اند.

سياست فعالين چپ و سوسياليست در برخورد به اين نهادها، سياسي کردن آنها و چپ کردن شان در اهداف سياسي  است. اين سياست مشکلات عديده اي ايجاد ميکند؛

 اول- تا آنجا که به موجوديت قانوني و رسمي اين نهادها برميگردد، سياسي و چپ کردن آنها به تعطيل کردن شان از طرف رژيم مي انجامد.

 دوم- با اتخاذ اين سياست دست اندرکاران اين تشکل ها قبل از رسيدگي به نيازهاي جوانان در فکر جا انداختن سياست هاي خويش اند. براي اين کار هم اسم تشکل، يک وب سايت، يک اي ميل و يک نشريه سياسي در اينترنت، آن دفتر و دستک مورد نياز و تمام کاري است که به اسم و بهانه جوانان داير ميشود. ايجاد دفتر و دستک اين چنيني، امروزه سنت چپ حاشيه اي در همه عرصه هاي ديگر کار اجتماعي است. با اين ابزار ميتوانند افکار خود را روي سايت و اينترنت ببرند، بدون اينکه زحمت جمع کردن مردم به دور خود را کشيده باشند. اين سبک  کار جانشين اطلاعيه پخش کردن هاي کفتري همين سنت سياسي در دوران قبل از اينترنت است.  

سوم- چسبيدن به اين دفتر و دستک و خارج شدن نيازهاي جوانان از دستور روز و از اولويت اين نهادها موجب کم شدن اشتياق همگان و دوري از نهاد و تشکل مزبور ميشود.

 چهارم- فضاي تشکل ميدان درگيري هاي فکري تعدادي فعال سياسي ميشود که تحملش براي جوان معمولي ممکن نيست. در ميان خود فعالين سياسي هم به تدريج عده اي خسته شده و ول ميکنند و ميروند. نتيجتا در پايان کار به جز اسم تشکل و تعداد انگشت شماري فعال نا اميد و شکست خورده چيزي باقي نمي ماند. اين محصول فعاليت هاي تقريبا تمام نهادهاي اجتماعي جوانان بوده که زير سلطه اين سنت فرقه اي افتاده اند، و به جاي جوانان تعدادي همفکر و هم عقيده را در خود جاي داده اند.

 

ب- سياست درست چيست؟

 

 جوان امروز ايراني اسير محدوديت هاي فرهنگي ايجاد شده در جامعه است. رهايي از اين محدوديت فرهنگي تمام مسئله اي است که جوان امروزي براي آن تقلا ميکند. به همين دليل موفقيت نهاد و تشکل جوانان به ميزان جوابگويي به اين نيازها گره خورده است. نتيجتا در يک نهاد و تشکل اجتماعي تمام تقلاي لازم بايد براي تامين حداکثر نياز آنان صورت بگيرد. با اين تعريف تشکل جوانان يک نهاد کاملا غير سياسي و صرفا براي عملي کردن ليستي از فعاليت هايي است که نيازهاي روحي و فيزيکي جوانان را برآورده ميکند. اينجا ديگر جاي جوانان با عقايد و افکار همگون نيست. جاي جواناني است که نيازهاي متعدد دارند و براي تامين آنها و کم کردن بار فشار محدوديت هاي زندگي به اين نهادها روي آورده اند

 

يک نهاد جوانان ميتواند ليستي از فعاليت هاي هنري، فرهنگي و ورزشي را به هدف جا انداختن يک فرهنگ سنتي، کهنه، قومي يا ديني را جلوي پاي جوانان قرار دهد. اين سياست شناخته شده اي در نهادها و تشکل هايي است که به اسم بخش هايي از جامعه داير ميشوند. اين سياست براي تربيت جوانان در خدمت جنبش هاي سياسي معين است. اسلاميون از قرآن خواني و مسابقات قرائت قرآن گرفته تا آموزش فرهنگ اصيل اسلامي را براي تامين يک جهتگيري اسلامي در تشکل ها در ليست فعاليتهاي خود قرار ميدهند. صف جداگانه دختر و پسر، جداسازي جنسي در فعاليتها و...ضمايم ديگر چنين سياستي اند.

ناسيوناليست ها و قوم پرستان هم سعي در ايجاد جهتگيري قومي ملي خود درفعاليت تشکل ها و نهادها را دارند. آموزش افتخارات کاذب ملي و قهرمانيهاي ملي و قومي و نژادي، ارائه يک فرهنگ بسته ملي و قومي، زنده کردن سنن کهنه آبا و اجدادي و... تماما در خدمت تزريق يک ايدئولوژي معين به جريان فعاليتهاي انساني است. نهادهاي زير دست ناسيوناليست ها و قوم گرايان تماما از اين رنگ است.

 

آلترناتيو سوسياليستي تزريق يک خط کمونيستي در رگ خون اين فعاليتهاي اجتماعي نيست. اينجا عرصه فعاليتهاي غير ايدئولوژيک و غير سياسي است. اين ادعا براي بستن دهان ديگران و باز کردن راه براي عملي کردن نقشه هاي خود نيست. کلکي و پلتيکي در کار نيست. اين تمام سياستي است که سوسياليستها در نهادها و تشکل هاي عمومي جوانان بايد اتخاذ کنند. جوان به رشد روحي فيزيکي نياز دارد. و اين نهادها و تشکل ها براي تامين اين نياز است. برنامه هاي ورزشي، فرهنگي، هنري، اجتماعي جذاب اصل کار است. نبود تبعيض در فعاليتهاي فرهنگي، اوج آزادي در ابراز وجود فرد، آزادي بي قيد و شرط نقد به زمين و زمان، اوج برابري صرفنظر از جنسيت و رنگ و ظاهر و باطن فرد، اوج استفاده از امکانات موجود به نفع همه جوانان، تامين بيشترين امکانات در خدمت ابتکارات و توانائيهاي ورزشي، هنري، ادبي، فرهنگي، آزادي نامحدود در رشد و ارتقا خلاقيتهاي روحي و فيزيکي اصل کار است. محصول اين فعاليتها بايد به نياز جوانان  به يک زندگي شاد، به فعاليتهاي روحي بالا، به تامين يک فرهنگ به دور از تبعيض، بدون مرز، بدون خط و نشان پاسخ دهد.

براي تامين امکانات و ملزومات اين فعاليتها بايد به همه مراجعه کرد، به جيب خود جوانان، به جيب حاجي بازاريها، جيب مردمان خير و مثبت جامعه، به فرماندار و استاندار و  نيروي انتظامي و کل حاکمين و صاحبان ثروت و قدرت. هيچ شرط سياسي ايدئولوژيک هم براي گرفتن کمک هاي مالي و حمايتهاي اجتماعي و قانوني در کار نيست. مرزبنديهاي فکري هم نبايد ايجاد اين روابط را محدود کند. براي اعلام يکطرفه خيابانهاي معيني مثلا براي بازيهاي دو، دوچرخه سواري و...طبيعتا بايد به نيروي انتظامي و فرمانده خيلي ضد انسانش هم مراجعه کرد. موفق ترين نهاد آني است که بيشترين پول و بودجه را با مراجعه به مقامات و جيب ثروتمندان شهر و شهروندان جامعه تامين ميکند.

 

ج- کار سوسياليستي و سياسي بين جوانان چه ميشود؟

آنچه آمد مربوط  به برنامه هاي رسمي نهاد و تشکل اجتماعي جوانان است. سوسياليست و کمونيستي که در بالاترين موقعيت يا در رده هاي پائين سلسله مراتب هدايت اين نهاد يا به عنوان يک عضو ساده، يک شطرنج باز، يک کارگردان نمايشنامه و...  شرکت دارد، قبل از هر چيز بايد سعي در جا انداختن اين سياست و حفاظت از مرز غير سياسي- ايدئولوژيک اين فعاليت ها در مقابل تعرضات ايدئولوژيک عناصر سياسي جنبش هاي مختلف را امر خود بداند. اين در خود يک سياست انساني و به همين اعتبار چپ است. خارج از اين مرز رسمي، دست هر فعال سياسي و منجمله ما کمونيست ها هم براي تاثير گذاري بر جوانان باز است. کمونيست فعال و شرکت کننده در اين نهادها بايد با چشمان باز تحرکات، نظرات و فرهنگ و رفتار بقيه را بپايد و براي تاثير بر برابر طلب ترين شان گام بردارد و نقشه بريزد. شرکت در فعاليتهاي متنوع هر بخشي از جامعه جوانان فرصت هاي زيادي به فعال سوسياليست ميدهد تا در جمع ها و در مناسبت هاي مختلف در جلب و جذب بقيه به سياست هاي انساني اش بکوشد، آنها را وارد شبکه ها و جمع و محافل سياسي خود کند، و بسته به تيپ سياسي متفاوت شان کميته کمونيستي، گروه پخش نشريه و جمع هاي هوادار و نزديک به حزب يا واحد مناسب حزبي سازمان دهد. پخش نشريه دست به دست در جمع و محافل، جلب نظر ديگران به سايتهاي اينترنتي، برنامه هاي تلويزيوني و...از جمله فعاليتهاي خيلي معمول در اين فضاها است. جمع فعالين حکمتيست و يا احيانا کميته کمونيستي ميتوانند با مشورت  ارگانهاي بالاتر برنامه هاي مختلف براي پيشبرد فعاليتهاي سياسي تشکيلاتي در اين نهادها پيش ببرد.

 

اما نبايد فراموش کرد، به عنوان تشکل يا نهاد جوانان، ميزان موفقيت جذب بيشترين تعداد جوانان به فعاليتهاي اجتماعي اين نهادها و تقبل عضويت هزاران نفر به عنوان عضو است. در متن اين فعاليت وسيع کار سوسياليستي ميتواند به بهترين شکل پيش برود.

 

د- جايگاه اعتراض جوانان کجاست؟

اگر اعتراض جوانان در اين نهاد جايي داشته باشد، بايد اعتراض براي تامين اين نيازهاي روحي و فيزيکي باشد. اينجا محل اعتراض به سرکوبگري رژيم در جامعه نيست. محل کاملا آرامي براي فعاليتهايي است که در کنار اين جهنم  کمي نشاط به زندگي برميگرداند.

جوانان براي اعتراض به رژيم، به سياست هايش، به زور و تبعيض و فقر و نابرابري بايد به تشکيلات، ابزار و وسيله اين کار پناه ببرند. شبکه و محافل جوانان سوسياليست و جنبش هاي ديگر سياسي از راست تا چپ که بخشا از همين نهادها و عضوگيري در آنها تغذيه ميکنند، ابزار فعاليت هاي سياسي و اعتراض در مقابل رژيم اند. جوان معترض ميتواند براي پيشبرد اعتراض و سازماندهي جامعه براي اين هدف سياسي به ابزار مناسب و ايده آل خود در عرصه سياست مراجعه کند.

اين را هم بايد اضافه کرد که در جامعه اي که جريانات اسلامي و ملي امکانات علني و وسيع براي تاثيرگذاري بر جامعه در اختيار دارند، دفاع از نهاد و تشکل جوانان در مقابل دست اندازيهاي ايدئولوژيک و سياسي سنن و فرهنگ و سياست اينها به طور اتوماتيک خود بخشي از يک اعتراض اجتماعي به فشارهاي سنن و فرهنگ آنهاست. با همه اينها اين مقاومت نه به دلايل سياسي که به دليل دفاع از فضاي غير ايدئولوژيک- سياسي و آرام اين نهادهاست. در دنياي واقعي اين مقاومت بدون نقش آگاهانه کمونيستها و جوانان مدرن و برابري طلب پيش نميرود يا موفق نميشود، و محيط هاي جوانان ميدان تاخت و تاز رسمي آنها عليه تامين نيازهاي انساني جوانان خواهد بود. همين زمينه و همين نياز جوان به مقاومت در مقابل سموم ايدئولوژيک ديني و ملي و قومي فضاي  رشد برابري طلبي و عدالتخواهي سوسياليستي را تقويت و به جذب جوانان به کمونيست ها کمک جدي ميکند.

 

ه- سياست و جوانان

در دنياي واقعي نياز جوان صرفنظر از موقعيت طبقاتي بهرمندي از يک آزادي تمام عيار فرهنگي در عرصه تامين نيازهاي روحي، جنسي و فيزيکي است. در ايران اسلامي، رژيم موجود در مقابل اين نياز جوانان سد ايجاد کرده است. همين مخالفت رژيم با نيازهاي فرهنگي، کاملا طبيعي و بخشا غريزي آنهاست که ناچارشان ميکند براي تامين آن به مقابله با رژيم در عرصه سياسي روي بياورند و عليرغم تمايل خود به سياست و اعتراض سياسي بپيوندند.

در کشورهايي که اين محدوديت ها موجود نيست، چيزي هم به نام جنبش جوانان وجود ندارد. خارج از اين نياز، تاثير جنبش هاي سياسي اجتماعي ديگر و داشتن يک جامعه بحران زده موجبات سياسي تر شدن جوانان را فراهم کرده است، که باز هم ناشي از نياز خود آنها به عنوان يک قشر اجتماعي نيست.  درک اين فاکتور ها کمک ميکند فعال کمونيست در کار اجتماعي در ميان جوانان سياست روشني براي پرهيز از تداخل اين عرصه ها اتخاذ کند. اهميت اين مسئله آنجا برجسته ميشود که فعال کمونيست سازماندهي فعاليت هاي اجتماعي جوانان در عرصه هاي مورد علاقه شان را بر عهده خود بگذارد. با اين سياست ميتوان هر جوان علاقمند به ورزش، به هنر، به مسائل فرهنگي، موزيک، نمايش و تئاتر، نقاشي، طراحي، شنا، کوهنوردي، فوتبال، فضاي رلکس ميان دختر و پسر، شطرنج و... را از راه نرسيده به عضوت بپذيرد. اين کار در جامعه اي که امکانات تامين اين نيازها محدود و فرصت قرار گرفتن دختر و پسر در يک فضاي معمولي ناياب است، به تجمع و روي آوري جوانان کمک ميکند. از زاويه يک فعاليت کمونيستي هم اول بايد همه جوانان را به دور تامين علايق شان جمع کرد، بعدا در آن فضا سراغ فرصت براي جذب مناسب ترين آنها به کار کمونيستي رفت. کسي که کار اولي را موفق به پيش نبرده است، در دومي رفوزه است.

 

 

و- پاسخ به يک التقاط

در مقابل اين بحث گفته ميشود مسائل جوانان فقط فرهنگي نيست، فقر و بيکاري و...مشکلات عديده ديگر جوانان اند که درمان شان در اولويت هر نهادي است که براي جوانان کاري ميکند. از اين گذشته درد جوان کارگر با جوانان خانواده بورژوا متفاوت است. لذا نميتوان همه را با هم به عنوان جوان در يک تشکل و نهاد جمع کرد. کمونيستها در قبال جوانان طبقه کارگر وظايف ويژه اي دارند که نميتوانند از آن شانه خالي کنند.

اين سوال يا التقاط در عرصه سازماندهي زنان هم ديده ميشود. اينجا هم ادعا ميشود که مسائل زنان کارگر از زنان سرمايه دار متفاوت است....

در پاسخ به اين سوال يا انتقاد يا التقاط  که از طرف اکثريت فعالين چپ طرح ميشود  نکاتي براي گفتن هست؛

 

يک-

اين نگرش با طرح مطالبات اقتصادي و طبقاتي جوانان ضرورت سازماندهي يک تشکل طبقاتي و به اين معني سوسياليستي را جلو ميکشد. براي برنامه عمل چنين نهادي،  آن وقت فعال کمونيست ميرود سراغ تهيه يک مانيفست براي يک سازمان کمونيستي که در آن صورت ناچار ميشود تقريبا تمام وظايف يک حزب سياسي انقلابي را در مقابل خود قرار دهد. گروههاي فعالين چپ در ميان جوانان و زنان مداوما دنبال عملي کردن مانيفست اين چنيني خود با اتکا بر اين جنبشهاي غير سوسياليستي اند. اين فعالين اگر تحت فشار استبداد اگر تمام مانيفست طبقاتي اش را هم رسما تدوين نکنند، ولي در سينه آنرا براي ارائه يک پراتيک کمونيستي حفظ اند.

 

دو-

با نگاه طبقاتي به مسائل جوانان، آنان به دو بخش کارگر و بورژوا تقسيم ميشوند، که لابد بايد اولي در مقابل دومي سازمان پيدا کند. مثلا ميگويند مسئله دختر و پسر رفسنجاني با  دختر و پسر يک کارگر متفاوت است، اگر دومي خواست بالا بردن دستمزد داشته باشد، اولي در مقابلش مي ايستد.

 

اين تقسيم بندي طبقاتي جوان چند مشکل ديگر ميزايد؛ اولا مطالبات اقتصادي طبقه کارگر را هم بار جنبش جوانان ميکند، و با اين کار همه جوانان غير کارگر را از صفوف خود ميراند. در ثاني مطالباتي در دستور جنبش رهايي فرهنگي جوانان ميگذارد که ستون هاي اين جنبش را در هم ميريزد، چون توان حملش را ندارد. جوان کارگر عضو يک طبقه اجتماعي، طبقه کارگر است که جنبش خود و مطالبات طبقاتي خود را در متن آن جنبش جستجو ميکند. فرد جوان وقتي جدا از موقعيت طبقاتي و اقتصادي اش سراغ مطالباتش به عنوان يک جوان ميرود، سراغ آن مطالبات مشترکي ميرود که همراه بقيه جوانان با هم دارند. وقتي يک نهاد مطالبات او به عنوان بخشي از طبقه کارگر را بار جنبش او به عنوان يک جوان ميکند، راهي جز دوري از اين دومي و جستجو براي تامين نيازها و مطالباتش به عنوان جوان ندارد. نتيجتا چنين تشکل ها و نهادهايي از حضور جوانان خالي گشته ناچار بعداز مدتي درشان بسته ميشود.

 

سه-

عيب ديگر تاييد ستم بر جواناني است که مطالبات نه اقتصادي که سياسي و يا فقط فرهنگي دارند. چپ دوران انقلاب با همين تز در مقابل تظاهرات زنان در تهران، در کنار سپاه پاسداران ايستاد و سرکوب آنها را توسط حزب الله نظاره گر شد. اين نگرش کاري به جوانان و زناني ندارد که همه مشکل و معضل شان فقط فرهنگي، و به اين معني بورژوايي است. بورژوايي است يعني در اين جامعه بورژوايي قابل حل است. مطالبه اصلي جوان امروز ابتدا فرهنگي است. اين نگرش  به همين دليل به مطالبات فرهنگي کل جوانان که بورژوايي است  پشت ميکند. دختر و پسر جواني که تمام مسئله شان آزادي در پوشش، در سکس و موزيک و ديگر حقوق و آزاديهاي فردي است، دنبال اين سازمان  نمي آيند. نه فقط اين، براي رسيدن به مطالباتشان بايد عليه اين سازمان و نهاد مبارزه و افشاگري هم بکنند، چون  مطالبات او  به عنوان مطالبات بورژوايي  پذيرفته نميشود، و به سازمان و نهاد اجتماعي جوانان هم راهش نميدهند، چون احتمالا دختر يا پسر فلان حاجي بازاري يا فلان خانواده سرمايه دار است.

 

چهار-

تشکل يا نهاد مد نظر اين نگرش يک سازمان ايدئولوژيک است. اينها به غير از جوانان کارگر راهي براي ورود جوانان کمونيست باز ميکنند که ورودشان به تشکل نه شرط طبقاتي، که شرايط ايدئولوژيک  دارد.

 اينجاست که آدمها بايد چند بار تست شوند. حتي اگر اين فاکتور هم عمل نکند، اولا بايد تاييديه بياورند که کارگرند. در ثاني در صورت غير کارگر بودن شان بايد تاييديه بياورند که از خانواده کارگري اند. اگر کمونيست اند بايد کمونيسم شان بورژوايي نباشد، يعني مورد تاييد ايدئولوژيک بقيه قرار بگيرد. فردا هم اگر يکي از اينها "منحرف" شد بايد اخراج و از ورود به محفل کمونيست هاي مسلط بر تشکل محروم شود. جدا از اين فيلتر ايدئولوژيک و فرقه اي حالا خود اين فيلتر کردن ها هم فيلتر کردن هاي ديگري براي خود جوان کارگر هم فراهم ميکنند؛ مثلا اگر جوان کارگري آمد که فقط مطالبات بورژوايي داشت، چه بايد کرد؟ اگر جوان کارگري تنها دنبال علايق غير طبقاتي خود بود چه ميشود کرد؟  پاسخ ساده است؛ جايي براي اينها وجود ندارد. آخر روز تنها کساني که به دور هم ميمانند( و البته نمي مانند)، محفل اوليه است که در نا اميدي شکاف برداشته و پرپر شده است.

 

 

خلاصه کنم؛ سنت تابحال چپ در کار اجتماعي ميان جوانان شکست خورده است. نياز جوان به عنوان يک قشر اجتماعي براي تامين نيازهايش يک چيز است، دخالت در سياست و جذب فعاليت سياسي شدن چيز ديگري است. فعالين چپ معمولا اولي را به رسميت نمي شناسند، و در قالب و عنوان آن محملي براي پيشبرد اهداف سياسي خود جستجو ميکنند. اين موجب ميشود نهادهاي اجتماعي جوانان به ميدان تاخت و تاز تعدادي فعال سياسي غير اجتماعي تبديل شود که نه براي خود و نه براي بقيه به عنوان جوان نفعي جز موجبات فرار همه از آن محيط نداشته باشند.

ما بايد از اين سنت و اين سبک کار ببريم. ما بايد بتوانيم نهادهاي مملو از جمعيت عظيم جواناني داشته باشيم که واقعا مشغول فعاليت هاي اجتماعي جهت رفع نيازهاي روحي و فيزيکي خويش اند.آن وقت اين تجمع بزرگ جوان ميدان يارگيري هاي سياسي را هم به بهترين وجه تامين ميکند. بدون آن اولي، دومي غير ممکن است.