زنده باد اتحاد عليه بيکاري!

به بهانه تجمع کارگران بيکار در سنندج

 

 دوشنبه ٢٠ شهريور دهها نفر از کارگران اخراجي شاهو،  نساجي کردستان و پرريس در مقابل استانداري سنندج تجمع کردند  و خواهان کار يا بيمه بيکاري شدند. روزانه از اينگونه اعتراضات در گوشه و کنار اين مملکت کم اتفاق نمي افتند. دهها نفر از کارگران شرکت واحد تهران که در جريان اعتراضات خود از کار اخراج شدند، بارها و به شيوه هاي مختلف به اخراج خود اعتراض کرده اند. طبق آخرين اخبار مديريت ايران خودرو تصميم دارد ماهانه ٣٠ هزار تومان از دستمزد کارگران قراردادي را به بهانه افزايش دستمزد بقيه کارگران کم کند، که با اعتراض کارگران روبرو شده است. مشکل بيکاري و ابعاد آن ديگر امروز بر کسي پوشيده نيست. جدا از اينکه ميليونها کارگر در ايران بيکارند، ترس از اخراج و بيکار شدن را به عنوان شمشيري بر سر کارگر شاغل نيز آويزان کرده اند تا از ترس اخراج و بيکار شدن به شرايط کار برده وار تن دهد. همچنانکه در ايرانخودرو شاهد آنيم، از اين حربه براي ايجاد انشقاق ميان کارگران شاغل و بيکار، ميان کارگران استخدامي و موقت استفاده ميکنند. در اين ميدان و با استفاده از اين شرايط برده وار و وجود نيروي کار ارزان کارگران شاغل نيز هميشه در تهديد و زير فشار بيکاري و اخراج هستند و خارج از اين حمله به سطح دستمزدها نيز هر روزه در جريان است.

اعتراض کارگران در سنندج و طرح خواست کار يا بيمه بيکاري،  در اين جنگلستان قابل تحسين و ارج است. تنها نگذاشتن اين دوستان، پيوستن به آنها و دفاع از مطالباتشان وظيفه نه تنها کارگران شاغل و بيکار در سنندج، بلکه همه مردم اين شهر است. همچنانکه گفتم از اين نوع تحرکات روزانه در گوشه و کنار مملکت اتفاق مي افتد. در خود سنندج مبارزات کارگران بيکار اخراجي  شاهو نمونه برجسته آن به حساب مي آيد. ولي سوالي که در مقابل ماست اين است که آيا راه به جايي خواهيم برد؟ آيا کارگران بيکار در سنندج، يا کارگران اخراجي شرکت واحد کاري از دستشان ساخته است؟ چاره چه است؟ در مقابل موجي از اخراج و بيکارسازي تعرض به سطح معيشت طبقه کارگر چه بايد کرد؟

اينها و دهها مسئله ديگر سوالات واقعي در مقابل هر فعال کارگري و هر کارگر آگاه و دلسوز است؟ تازه سواي اينها امروز ميخواهند با طرح خصوصي سازيها، موجي از تعرضات ديگر را عليه کل طبقه کارگر سازمان دهند. قرار است سود آوري سرمايه را بالا ببرند و اتکاي دولت و صاحبان سرمايه براي رسيدن به سودهاي هنوز بيشتر، نه تکنيک پيشرفته، بلکه باز هم تعرض به معيشت کارگران است.

هر روزه آمار اخراج هزاران نفر از کارگران  را در نشريات وابسته به رژيم مي بينيم. امروز کارگر نساجي  شاهو و پرريس و شرکت واحد را بيکار ميکنند فردا نوبت کارگر نفت و خودرو سازي و برق است.

متاسفانه اعتراضات از نوع کارگران در سنندج هر چند ارزشمند و قابل ستودني، آما هنوز جواب معضل نيست. اين اعتراضات بدليل پراکنده بودن و در نبود اتحادي عملي و واقعي ميان کارگران شاغل و بيکار و نه تنها اين، بلکه اعتراضات فابريکي و پراکند، تا کنون نتوانسته است فشاري جدي به کارفرما و دولت بياورد. بيکاري و مبارزه با آن امر کل طبقه کارگر است. حقايقي که امروز ميبينيم و شرايط بازهم اسفبارتري که ميخواهند به طبقه کارگر تحميل کنند، بيش از هر زمان ضرورت اتحاد کل طبقه کارگر عليه بيکاري را به جلو صحنه رانده است. اين اتحاد ميتواند و لازم است حول افزايش دستمزدها به تناسب تورم و تامين بيمه بيکاري براي تمام بيکاران بالاي ١٦ سال صورت بگيرد. اينها مطالبات اصلي و محوري کل طبقه کارگر از شاغل و قراردادي تا بيکار است. اين تنها راه ايجاد سد و مانعي در مقابل تعرض سازمانيافته به طبقه کارگر است.

اما اين اتحاد بدون دخالت جدي کارگران کمونيست ، بدون دخالت جدي و هوشيارانه رهبران و فعالين کارگري مقدور نيست. سازماندان اتحاد عليه بيکاري دست اين صف را ميبوسد. راهي جز اين وجود ندارد و هيچ خدايي به داد ما نميرسد. بيکاري و فلاکت را چون پتکي بر سرمان آويزان کرده اند. يا مقاومتي را در مقابل اين بيرحمي و توحش سازمان ميدهيم، يا اجازه ميدهيم  زندگي و حرمت و شخصيت و کرامت ما بيش از اين هم لگد مال يشود.

اما کل حقيقت اين است که اين کار از ما ساخته است. چرخ توليد اين ويرانه را ما در دست داريم. سرمايه اين مملکت را ما ميسازيم. ما ميتوانيم اگر همت کنيم در يک روز کل جامعه را مختل کنيم. ما ميتوانيم دولت را با تمام صاحبان سرمايه به کرنش واداريم. اما بايد همت کرد. اگر بخواهيم دنيا ميتواند اينقدر هم سياه نباشد. اتحاد طبقه کارگر خودبخود ايجاد نخواهد شد. ما بايد عامل اين اتحاد باشيم. ما بايد اين صف ميليوني را از شرکت واحد تا نفت و ايرانخودرو از کارگر بيکار در بازار و ميدانهاي  کار تا ذوب آهن و نساجيها و همه را به هم ببافيم. اين انتخابي است در مقابل ما. اين وظيفه تاريخي بر دوش کارگران سوسياليست، بر دوش کارگران آگاه و رهبران دلسوز کارگري ميباشد. اين مهم را نبايد از طبقه کارگر، از فرزندانمان و از بشريت دريغ کنيم. اين بر دوش ماست دوستان! اتحاد عليه بيکاري را ما ميتوانيم و بايد سازمان دهيم.

زنده باد اتحاد عليه بيکاري

زنده با همبستگي کارگري ما

برهان ديوارگر

Borhandivargar2006@yahoo.com