ديپلماسى خود بخشى از جنگ است!

بمبهاى بيولوژيك قومى بر سر مردم ايران!

 

 

 

(تلخيص گفتگوى ليدر حزب با تلويزيون پرتو)

سوال: بحران اتمى ميان جمهورى اسلامى و امريكا ادامه دارد. بنظر ميرسد كه صحنه دارد بگونه ديگرى چيده ميشود. تحركات ديپلماتيك جاى تهديدهاى روزمره بر سر جنگ و حمله و بمباران  را گرفته است. آيا چيزى در فاكتورهاى بنيادى تر در خطر جنگ تغيير يافته است؟                                                                                                                                                                            

كورش مدرسى: بنظر من چيزى در فاكتورهاى اساسى جنگ فرق نكرده است. ما از ضرورت جنگ براى امريكا گفتيم. بحث بر سر پيشگويى بر سر وقوع يا عدم وقوع جنگ نبود. اتفاقا اشاره كرديم كه فاكتورهاى متعددى بايد فراهم باشد تا جنگى صورت بگيرد. در ضرورت جنگ گفتيم كه امريكا بخصوص بعد از جنگ عراق نياز دارد كه هژمونى خود در سراسر جهان را دوباره اثبات كند. براى چنين منظورى امريكا بايد و ميخواهد كه جمهورى اسلامى را به تسليم بكشاند. در طرف مقابل نيز جمهورى اسلامى به منظور خنثى كردن خطر امريكا از جمله به ابزار اتمى بايد متكى گردد. صورت مساله هنوز بجاى خود باقيست.

مذاكره بخشى از همين كشمكش در حال جريان است.   اگر خوب دقت كنيم، بنظر من جنگ اتفاقا در عرصه هايى شروع شده است و بايد به آن دقت كرد. جنگ دارد ابعاد جديدى بخود ميگيرد. ممكن است مثلا بمبارانها عقب افتاده باشند، هر دو طرف بخواهند وقت بخرند و يا متحدان تازه تر براى خود جستجو كنند. منتها روندهاى اصلى و نيروهاى واقعى ايجاب كننده جنگ، يعنى جمهورى اسلامى و امريكا،  بجاى خود باقى هستند. بنظر من فضاى جنگى واقعى است و  جنگ هنوز هم محتمل است كه صورت بگيرد.

سوال: در تحركات ديپلماتيك جارى آيا نقطه سازش و تعادل براى طرفين وجود دارد؟

كورش مدرسى: در هر كشمكشى يك نقطه تعادل محتمل است. در اين مورد هم هر كدام سعى بر اين دارند كه اين نقطه تعادل را بنفع خود تعريف كنند. قبلا هم گفتيم كه جمهورى اسلامى فضاى جنگى را ميخواهد تا با آن اساسا بتواند جنبش سرنگونى را پس بزند. الزاما خود جنگ براى اين رژيم بدليل صدمات سنگين به پيكره اقتصادى خود و خطر از هم پاشيدن كل سيستم و كاركرد حكومت، مطلوبيت ندارد. از طرف ديگر جنگ براى امريكا نيز انتخاب اول بحساب نميايد. دلايل آنهم روشن است. ايران كشور بزرگى است. برعكس مورد افغانستان و يا عراق جمهورى اسلامى ميتواند مخاطرات جدى عليه امريكا بوجود آورد. كل منطقه به آتش كشيده خواهد شد و زيانهاى اقتصادى سهمگينى متوجه كل غرب و بخصوص اروپا و چين و روسيه متوجه ميگردد. امريكا، به همين دلايل بدنبال نقطه تعادل بنفع خود از راههاى ديگر هم هست. اما در صورت عدم موفقيت،  راه حل نظامى را در آستين نگاه خواهد داشت. اتفاقا همه چيز گواه اينستكه  تدارك و آمادگى جنگى  در نزد هر دو طرف بسرعت ادامه دارد. مابقى ديگر مانورهاى ديپلماتيك بر سر كسب نقطه تعادل مطلوب از جانب جمهورى اسلامى و امريكا است. من بعيد ميدانم چنين نقطه تعادلى وجود داشته باشد.

سوال: بسيارى هستند كه اين تحركات ديپلماتيك را به فال نيك ميگيرند. مگر نه اينستكه خطر جنگ را دور نگه ميدارد؟ ميگويند كه جمهورى اسلامى بدنبال سازش حتما ضعيف تر در مقابل مردم خواهد بود. شما چه فكر ميكنيد؟

كورش مدرسى: بنظر من جنگ فى الحال شروع شده است، نه در هيبت بمبارانها بلكه در جبهه ديگرى. ما بكرات گفته ايم تنها ابزارى كه ميتواند جمهورى اسلامى را زير فشار بگذارد مردم هستند. و اين مردم زير پرچم عمومى جنبش سرنگونى است كه فشار را روى جمهورى اسلامى گذاشته اند. امريكا به همين اهرم متوسل شده است. منتها، امريكا بدوا  جنبش سرنگونى را تجزيه كرده است و در اين ميان آلترناتيوى كاملا منطبق بر منافع خود را علم كرده است. واضح است يك جنبش سرنگونى با پرچم آزادى و برابرى نميتواند مطلوب امريكا باشد. اينبار كشور بزرگى مثل ايران به نوعى ديگر و از سر آزاديخواهى و عليه استثمار را در مقابل منافع و قدرقدرتى امريكا خلق خواهد كرد.  امريكا سعى دارد در استفاده از اين اهرم،  جنبش سرنگونى را به سمت مطلوب خود برگرداند.

زمانى اپوزسيون سلطنت طلب پرو غرب و سكولار و مدرنيست، امثال رضا پهلوى و مشروطه خواهان، انتخاب اول امريكا را ميساختند. اين جريانات از ايفاى چنين نقشى عاجز ماندند. امريكا اينبار سراغ جريانات و نيروهاى قوم پرست رفته است. امريكا جنگ را در يك صحنه ديگر، با دامن زدن به جريان قومى دارد شروع ميكند. همين الان فى الحال خرج زيادى را صرف تبليغات قومى ميكنند. به جريانات قومى پول ميدهند. كيس اين تحركات را بزرگ ميكنند. درست همانطور كه در سال ۵۷ بر تن انقلاب آزاديخواهانه در حال شكل گيرى مردم را لباس اسلامى دوختند، اينبار دارند جنبش سرنگونى امروز را رنگ قومى ميزنند. و نه تنها اين، بلكه دارند اين چنين جنبش قومى را دامن ميزنند. كنفرانس ايران فدراتيو در واشنگتن فقط يك نمونه است. اين مرض ميتواند ايران را بگيرد.

ميخواهم بگويم امريكا جنگ را با يك بمباران بيولوژيك قومى شروع كرده است. دارند قوميت را به مردم تسرى ميدهند. اين بمباران بيولوژيك به مقصود ”بيمارى“ مردم است. جمهورى اسلامى در مقابل اين پديده آُسيب پذير است. امريكا هم بخوبى بر آن واقف است. تا آنجا كه به مردم مربوط باشد جنبش سرنگونى و شكاف در اين جنبش و ظهور شق قوم پرستان در آن،  آسيب مهلكى است كه متوجه آنهاست. چنين شكافى اساسا بدليل ضعف چپ و جنبش طبقاتى كارگران ممكن شده است.

پاسخ جمهورى اسلامى به امريكا هم از همين جنس است. به بصره نگاه كنيد. تا ديروز اين مناطق ”جزيره آرامش“ در عراق بحساب ميامدند. امروز براى امريكا و متحدانش قابل كنترل ترين شده اند. همه هم به اين واقفند كه كار جمهورى اسلامى است.

به اين معنا جنگ فى الحال شروع شده است. صحنه اش بسته است. عجالتا دامنه اش به تبريز و بصره محدود است. براى اينكه جلوى گسترش اين جنگ را بگيريم تنها چاره نجات جنبش سرنگونى و تقويت دامنه آن با شعارهاى واقعى چپ و آزاديخواهانه  است.  اين جنبش در جريان است. اعتراضات براى حقوق زن، براى احقاق حقوق كودكان، اعتراض در دفاع از حقوق كارگران، اعتراضات دانشجويان در اين جنبش ميگنجند. اين حركات بخشهاى بزرگ جامعه را فراگرفته است و آلترنايتو واقعى در مقابل تحركات قومى را تشكيل ميدهند. امريكا اين تحركات را بنا به منافع خود كوچك و در عوض جريانات قومى را بزرگ ميكند. جنبشهاى قومى هم پاى مقاصد امريكا، هر چه هم كه ضد جمهورى اسلامى  ولى بشدت ارتجاعى اند و بايد ايزوله شوند.

سوال: تحركات ديپلماتيك راه به كجا خواهد برد؟ جاى خوشبينى در آن هست؟

كورش مدرسى: ديپلماسى جارى بخشى از سيستم دفاعى جمهورى اسلامى در مقابل امريكا است. همين براى امريكا يك ابزار تعرض به رژيم ايران بحساب ميايد. امريكا از اين ا بزار بهره ميبرد تا وقت بخرد، تا صف دوستان خود را سر و سامان دهد تا بموقع عكس العمل مطلوب خود را نشان دهد. اين بخشى از جنگ است. همين. دو طرف اين كشمكش، چه در دوستى و چه در تخاصم،  دشمنان مردم  در ايران و در كل منطقه هستند. جنگ نكردنشان بهتر است. ولى ديپلماسى شان بخشى از فضاى جنگى ميان آنهاست. كسانى كه چشم به آشتى اين دو دولت دوخته اند، دچار توهم هستند و اشتباه ميكنند. تنها راهى كه ميتواند خطر جنگ را از سر مردم دور كند، بميدان آمدن يك  جنبش سرنگونى گسترده و آزاديخواهانه است. اين جنبش در آن جامعه زنده است. قلب آن در اعتراضات متعدد، در اعتراضات كارگران شركت واحد، دانشگاهها، در اعتراضات زنان در حال تپش است. اينها اعتراضات آزاديخواهانه و برابرى طلبانه است كه بايد متحد كرد. بايد يك جنبش وسيع چپ به منظور ساختن جامعه اى آزاد، برابر، غير قومى و سكولار بر ويرانه هاى جمهورى اسلامى را شكل داد. الان يك طرف اين مردم را جنگ، يك طرف  را جمهورى اسلامى و طرف ديگر را خطر قوم پرستى گرفته است. بايد با چشم باز بدنبال ساختن جنبش خود رفت. آزادى و برابرى بر مبنا هويت انسانى تنها راه مردم ايران  است.