پایان یک دوره

در باره کنگره سوم حزب کمونیست کارگری عراق

خسرو سایه

k.saya@ukonline.co.uk

برگزاری کنگره سوم حزب

یک رویداد سیاسی بزرگ:

در اوضاع کنونی عراق٬ برگزاری کنگره ای به شدت رادیکال و چپ و انسانی٬ آنهم در قلب بغداد و در شرایطی که جنگ و ویرانی٬ انفجار و ترور٬ هیچ درجه ای از امنیت و آرامش را باقی نگذاشته٬ با هر کم و کاستی ای که داشته باشد٬ بحق یک رویداد سیاسی بزرگ می باشد. کنگره سوم نه یک گردهمایی روتین حزبی بود و نه در یک شرایط عادی برگزار گردید٬ بلکه یک کنگره حساس در حیات جنبش و حزب را ثبت کرد که در قلب اوضاع سیاسی و سناریوی سیاه عراق به دنبال فرصتهای دستیابی به زمینه های رهایی اجتماعی می گردد و جسورانه تلاش می کند که توده های مردم را در راه اراده طبقاتی هدایت کند تا آیندۀ خود را در دست خود گیرند.

لحظه های که در سالن کنگره می گذشتند و آنچه که در بیرون اتفاق می افتاد٬ دو روند کاملاً متفاوت و عکس هم بودند و در هر طرف٬ انسان و جامعه٬ حقیقت و آینده٬ دو سرنوشت٬ دو هویت و دو موقعیت متفاوت و علیه هم را در پیش داشتند. در خارج از سالن کنگره٬ جامعه ای کاملاً میلیتاریزه شده  در بوی باروت و خون غرق شده بود. آنجا انسان هراسان و سرگردان٬ بی اراده و ناامید٬ براساس چندین هویت کاذب قومی و مذهبی تقسیم شده بود. خیابانها کاملاً مردانه بود٬ آنطور پیدا بود که تمام حقوق زنان از زنان این کشور بازپس گرفته شده بود. آنهایی که به اصطلاح حاکمان جامعه بودند٬ مجموعه دلالان سیاسی و چند آخوند و رئیس عشیره بودند که در پشت تانکهای آمریکا و بر روی ویرانه های یک جامعه و مردم گرسنه مشغول تقسیم صندلیهای قدرت بودند. اما در داخل سالن کنگره دنیای دیگری بود٬ دنیای آزاد پر از امید و و عزم و اراده و اعتقاد بر اینکه هیچ سناریوی سیاه بورژواها نمی تواند جامعه را از مبارزه و تلاش انسانها برای رهایی و خوشبختی  از بین ببرد. آرائی که در آن کنگره داده می شد٬ اختیار آزادانه انسان را در تصمیم گیری بر سرنوشت جامعه را به نمایش می گذاشت. حضور زنان در آنجا نه تنها چشمگیر بود٬ بلکه آنها فعالانه در مباحث و مسائل حزب و جنبش دخالت داشتند. آنچه که در آن کنگره مورد بحث و بررسی قرار گرفت مسائل مردم بود٬ بحث آزادی عراق از اشغال نظامی٬ از تروریسم و دست درازی اسلامی بود. بحث بر سر این بود که چگونه جامعه به نرم عادی زندگی برگردد٬ مدنیت و سکولاریزم و هویت اجتماعی انسان مبنی قرار بگیرد و اجازه داده نشود که ستم و جنگ قومی بر مردم کردستان تحمیل شود.

واقعاً کنگره رویداد سیاسی بزرگی بود٬ زیرا تجمع فعالین یک جنبش انسانی و سراسری بود که نمایندگانش از شهرهای بصره٬ سلیمانیه٬ اربیل٬ بغداد٬ کرکوک٬ موصل٬ ناصریه و چندین جای دیگر آمده بودند و همگی در یک سنت حزبی و جنبش مشترک٬ دخیل بودند. حزب و جنبشی که مشغله هایش مسائل و مشکلات مردم و جامعه است. چنین حالتی نشانه ای از حکومت آینده شوراها و نمایندگان توده های مردم جامعه را برجسته می کند که تلاش بخشهای مختلف بورژوازی برای آن است که مردم حق دخالتگری را به فراموشی بسپارند.

 

کنگره سوم و  پایان   یک

دوره از مبارزه جنبش ما:

هر جنبش اجتماعی فرصت ارزیابی از خود و تجزیه و تحلیل از فعالیتهای که در دوده ای انجام داده را دارد٬ از کنگره دوم تا سوم٬ گرچه دوره کوتاه دو ساله از جنبشمان را دربر می گیرد٬ اما این دو سال با دوره ای از تاریخ جامعه ای آمیخته شده که تماماً به مرکز تغیرات داخلی و جهانی و میدانی برای تقابل جنبشها و روندهای سیاسی دنیای امروز تبدیل شده است. در این دو سال تهدیدهای جنگ طلبانه آمریکا یک جنگ خونین را به جامعه عراق تحمیل و رژیم بعث را سرنگون کرد و به این ترتیب جامعه عراق به عمق زنجیره رویدادهای یک سناریوی سیاه کشانده شد. حول این تغیرات٬ کشمکش نیروهای بورژوازی جهانی و دولتهای غربی تشدید شد و آنها را به طرف صف بندیها و توافقات تازه سوق داد. رویارویی قطبهای تروریستی٬ آمریکا و هم پیمانانش از یک طرف و تروریزم اسلامی از طرف دیگر٬ جنگ خود را به داخل جامعه عراق کشاندند و بغداد را از پایتخت مدنی جامعه به پایتخت تروریستها تبدیل کرد. در نتیجۀ این شرایط چندین دارودستۀ قومی و اسلامی مثل قارچ سبز شدند و برای نزدیک شدنشان به قدرت حکومتی آینده به زندگی مردم حمله کردند و پرچم جنگ قومی- عشیره ای و مذهبی خود را بلند کردند و هیچ جایی را برای هویت مدنی و انسانی در جامعه باقی نگذاشتند. مردم عراق در این رویدادها روزانه قربانی دادند٬ زندگی و حرمت انسانیشان مورد حملۀ گلوله های توپ و تانک و اسلحه سربازان آمریکا و تروریستهای اسلامی و جنگ قوم پرستانه قرار گرفت٬ جامعه به ویرانه ای تبدیل شد که زنان و کودکان و کارگران و آزادیخواهان نمی توانند به آسانی نفس بکشند. در چنین دوران کوتاه بی نظیری بود که حزب و جنبش ما دوره خطیری را پشت سر گذاشت. در این دوره حزب کمونیست کارگری بود که جوهر رویدادها را از زاویه منافع مردم و هویت انسانی و آزادیخواهی در روندی متفاوت از وضع موجود را تعریف و پرچم دفاع از جامعه و سکولاریزم و مدنیت و حقوق مردم را بلند کرد و در برابر جنگ و اشغالگری آمریکا و تروریستهای اسلامی و ناسیونالیزم ایستاد و سنگرهای را یکی پس از دیگری محکم کرد. سنگر جنبش ضد جنگ٬ سنگر تأسیس و استقرار مقر و پایگاههای حزب در شهرها و اشاعه کمونیسم٬ سنگر تأسیس اتحادیه بیکاران و شوراها و اتحادیه های کارگری٬ سنگر سازمان آزادی زن٬ سنگر دفاع در برابر تعرض اسلام سیاسی٬ سنگر دفاع از استقلال کردستان٬ سنگر بازگرداندن مدنیت و کنگره آزادی عراق و ... همینطور متشکل کردن توده های مردم در بخشهای مختلف کار و زندگی  خودشان حول شعار و مطالبات رادیکال و کمونیستی. اینها رئوس اصلی دوره ای از فعالیت و مبارزه کمونیستی- کارگری را نشان می دهند که در دنیای امروز کم نظیرند. باید نگاه کنیم که در کدام گوشه از دنیای امروز نمونۀ آن حزب و کمونیسم را می بینیم که با خصلت ماگزیمالیستی اش در جامعه ای جنگ زده و تحت اشغال و سناریوی سیاه٬ توانسته در برابر ده ها جنبش و حزب و دستجات ارتجاعی بورژوائی ایستاده و چراغ امید انسانی و آزادیخواهی را روشن کند. اما نتیجه این دوره چیست و دستاوردهایش چه جایگاهی به ما می دهد؟ آیا می توانیم با به درازا کشیدن شرایط موجود٬ کنگرۀ سوم را پایان یک دوره از حیات جنبشمان بدانیم؟

کنگره سوم فقط بخاطر پیشروی و تثبیت دستاوردهای مبارزه دو ساله جنبشمان ممکن شد٬ اما آن پیشروی و دستاوردها کدامند؟ در کنگره دوم٬ ما به اعتبار ادعاها و پیامهایمان٬ با سیاست و تبلیغات و نام و نشانمان٬ حزبی عراقی و سراسری بودیم٬ اما طبق قواره و موجودیت و مشغله هایمان تماماً کردستانی بودیم٬ حتی یک فرسنگ از ماتریال یک حزب سراسری و میدانهای کار و فعالیت برای کسب قدرت سیاسی در عراق دور بودیم. این یک تناقض واقعی را به ما تحمیل کرده بود که ناچار شدیم بحث تقسیم کردن حزب به دو حزب کمونیستی- کارگری عراقی و کردستانی را پیش بکشیم. اما نتایج این دو سال از مبارزه نه تنها این تناقض را به شیوه ای واقعی حل کرد٬ بلکه هم اکنون حزب کمونیست کارگری عراق براساس تمام معیارهای موجودیت تشکیلاتی و ماتریال انسانی کادر و رهبری٬ میدان فعالیت و مشغله ها و مسائلش ٬ حتی با معیار نام و شهرتش٬ یک حزب سراسری عراقی است و با این هویت در میان بخشهای مختلف مردم شناخته شده است. اما این تنها همۀ آن دستاوردها و پیشرویهای را بیان نمی کند که بدست آورده ایم. بنظر من بحث کردن بیشتر در این مورد دیگر بحث جایگاه و خاصیتهای حزب است که در نتیجۀ یک دوره از مبارزه به آن رسیده است. این هم یک پایه مادی واقعی برای مطرح کردن یک استراتژی عملی و مراحل بعدی رشد جنبشمان در راستای مبارزه برای گرفتن قدرت سیاسی بوجود می آورد. در اینجا بهتر است پیشروی و دستاوردهای دوره دو ساله را در چند مسئله اساسی باز کنیم :

یکم : استقرار قدمهای اول یک حزب سراسری عراقی. گفتیم کنگره نشان داد که حزب کمونیست کارگری عراق با هر معیاری کاراکترهای یک حزب سراسری عراقی را از خود بروز داده است. اکنون حزب کمونیست کارگری عراق علی رغم هر کم و کاستی و نقایصی٬ هر انتقادی که به بخشهای مختلف کار و فعالیتش  و نقش کادرها و رهبریش داشته باشیم٬ حتی به درجه ای از کم تأثیری و کمی نیرو بشناسیم٬ اما بعنوان یک حزب سراسری عراقی موجود در پیوند با بخشهای مختلف مردم و بعنوان نماینده یک جنبش سراسری کمونیستی در میدان حضور دارد. این خاصیت هر چند نمونه ای کوچک را نشان بدهد اما برای کمونیسم و طبقه کارگر که می خواهد مبارزۀ خود برای کسب قدرت سیاسی در عراق را گسترش دهد اساسی است. واقعیتهای سیاسی امروز عراق و پاسخ به مسئله دولت٬ بر عهده یک جنبش سراسری و حزبی است که این خاصیت را داشته باشد. نیروی محلی و ناحیه ای تنها می تواند در نقش نیروی به سرانجام رساندن جنبشهای سراسری تأثیر داشته باشند.

دوم : حزب رابطه کمونیسم و جامعه را عوض کرده است. در نتیجۀ این دو سال از مبارزه٬ کمونیسم مارکس و منصور حکمت٬ جدا از اینکه به آن هدف رسیده که تا درجه ای تارو پود یک تشکیلات کمونیستی در میان کارگران و مردم در شهرهای اصلی را سازمان دهد٬ همزمان نیروی است علنی و در یک رابطه مبارزاتی در جامعه قرار گرفته است. این رابطه تنها یک رابطه فیزیکی میان حزب و توده ها نیست٬ بلکه یک رابطه سیاسی و مبارزاتی با اهداف و مطالبات مشترک است. حزب کمونیست کارگری عراق هم اکنون پرچم آزادی و انسانی و خوشبختی مردم را بلند کرده٬ دفاع از خواست خروج نیروهای اشغالگر آمریکا و کوتاه کردن دست اسلام سیاسی از زندگی مردم٬ تا دفاع از خواستها و مطالبات زنان٬ کارگران٬ دانشجویان و سکولاریزم و ... خود را شناسانده و به همین دلیل درجه ای از محبوبیت برای خود و رهبران و کادرهایش در بین مردم کسب کرده است. چنین واقعیتی هر چند در سطح محدودی باشد اما می تواند سکوئی باشد برای قدرت گیری کمونیسم. رسیدن کمونیسم و حزب کمونیستی به قدرت سیاسی بدون قطبی کردن جامعه حول برنامه کمونیستی و سیاستها و تاکتیکها و مسائل یک حزب کمونیستی محال است٬ کمونیسمی که با مردم و جامعه رابطه برقرار نکرده و شناخته نشده است نمی تواند به چنین مرحله ای برسد.

سوم : حزب به مرکز و نقطه اتکای یک جبهه رادیکال٬ مدنی٬ سکولاریزم و انسانی تبدیل شده است. این هم  نتیجه دیگری از این دوره از مبارزه است و جایگاه ویژه ای به حزب بخشیده است. این به آن معنی است که حزب مکانهای چپ بودن٬ کمونیست بودن٬ آزادیخواه و سکولار بودن٬ حتی مکانهای مطالبات برای حقوق زنان٬ کارگران٬ جوانان٬ و بخشهای دیگر جامعه تا خواست استقلال کردستان را اشغال کرده و جایی برای هیچ حزب و گروه بورژوائی باقی نگذاشته تا بنا به خصلتهای عوامفریبانه شان در مورد این مسائل با مردم صحبت کنند. تبدیل شدن حزب به نقطه اتکای جبهه رادیکال و مدنی و انسانی یک خلاء آلترناتیو در جامعه را پر کرده و بعنوان جناح چپ جامعه خود را مطرح کرده است. کمونیسم و حزب کمونیست کارگری در این موقعیت ولو اینکه کوچک ظاهر شود اما بدون حریف و تنها امید مردم عراق و حتی جنبش متمدن جهان است.

کنگره سوم این دستاوردها را که نتیجه یک دوره از مبارزه بود تثبیت کرد و پایان یک دوره را اعلام نمود. الآن با اطمینان می توان صحبت از حزب و معادله و استراتژی قدرت در کشمکشهای سیاسی کرد. الآن می توان نقشه پیشبرد حزب بطرف قدمهای بعدی را در دست گرفت و قدم در جهت رفع نارسائیها و کم و کاستی ها گذاشت. به این معنی کنگره سوم برای جنبش ما پایان یک دوره بود.

 

پیامی که در برگزاری

کنگره برجسته   بود:

کنگره سوم حزب جدا از اینکه یک پیام انسانی و مدنی برای جامعۀ عراق و دنیای خارج داشت و امید آنها را زنده کرد٬ حتی با وجود سناریوی سیاه و کشت وکشتار و پیدا شدن ده ها هویت ساختگی و کاذب قومی و دینی و طایفه ای٬ کنگره سوم اثبات کرد که جامعه عراق نه تنها از انسانیت و مدنیت و آزادیخواهی تهی نشده٬ حتی حزب و جنبش و نیروی انقلابی خود را دارد و هر کس می تواند آنرا نشان دهد و امید و آرزوهای آیندۀ خود را به آن گره بزند. کنگره سوم در یک نکته اساسی آن پیام را برجسته نمود که کمونیسم می تواند و فرصت آنرا دارد که جامعه را در دست گیرد. به عبارتی دیگر کنگره سوم به ما گفت که علی رغم جنگ و ویرانکاری و تروریزم٬ علی رغم ناتوانی و ویران شدن پایه های جامعه و سخت شدن شرایط مبارزه٬ کمونیسم و حزبش می تواند روند رویدادها را به نفع مردم و یک آینده انسانی عوض کند. کنگره گفت که کمونیسم ما خصلت تغیر دهنده دارد و در هر شرایطی می توان مبارزه برای تغیر و رهایی جامعه از چنگ بازرگانان خون و مجرمان مرتجع و بربریت بورژوازی و سرمایه داران را رهبری کنیم. شرط لازم در این راه برای ما کمونیستها این است که اراده این تغیردادن را داشته باشیم و به مرکز و ظرف به میدان آوردن نیروی اجتماعی و طبقاتی در جامعه تبدیل شویم.

کنگره به ما گفت٬ رفقا :

راه برگشت ممکن نیست و باید سریعاً حزب را در دست بگیریم و با تمام توانمان دستاوردهای کنونی را به مایۀ پیشرویهای بزرگتر در جهت غلبه بر بورژوازی و نمایندگانشان تبدیل کنیم٬ جامعه عراق و افکار عمومی دنیا برای آزادی و استقرار یک جامعه انسانی چشمهایشان را به ما دوخته اند. کنگره سوم یک بار دیگر بر گفته درخشان رفیق منصور حکمت تأکید گذاشت :

" تغیر جهان و ایجاد دنیای بهتر به دست خود انسان ممکن و مویثر است."