کنگره اول حزب کمونيست کارگري – حکمتيست

٢٩ - ٣٠ مهرماه ١٣٨٥ (۲١ - ٢٢ اکتبر ۲٠٠٦)

 

قطعنامه در باره

طبقه کارگر و قدرت سياسي

 

بحران عميق سياسي و اقتصادي فعلي، اعتراض وسيع اجتماعي عليه جمهوري اسلامي و چشم انداز سرنگوني، فروپاشي و اضمحلال آن، مساله آينده جامعه ايران را در مقابل طبقه کارگر قرار داده است. اين فرصت تاريخي است تا طبقه کارگر بتواند در راس جنبش براي  آزادي و برابري،  براي مدرنيسم، و براي سرنگوني جمهوري اسلامي قرار بگيرد، اعتماد اقشار معترض و آزاديخواه جامعه را به خود جلب کند، و پرچمدار يک انقلاب سوسياليستي و رهائي بخش انسان بشود.

 

فراخوان اصلي حزب کمونيست کارگري – حکمتيست به کارگران، به اعضا و فعالين خود و به همه کمونيست ها و رهبران کارگران، تلاش براي رفع هرچه سريعتر موانع عروج طبقه کارگر بعنوان يک نيروي مدعي قدرت و رهبر کل جامعه در مبارزه براي رهائي از شر جمهوري اسلامي و برپا کردن يک زندگي انساني، آزاد و برابر، و براي ايجاد يک جامعه سوسياليستي در ايران است.

   

از آنجا که:

 

- فلاکت بي سابقه، بيکاري و بيکارسازي هاي بسيار گسترده، تفرقه بين کارگر شاغل و بيکار، بومي و مهاجر را دامن زده  و حفظ و تامين شغل را به مشغله اصلي بسياري از کارگران تبديل کرده و آنها را در طرح مطالبات سراسري ناظر بر بهبود اوضاع اقتصادي و يا دخالت و حضور مستقيم و موثر در اوضاع سياسي محتاط کرده است؛

 

- اعتراضات کارگري با وجود آنکه يک وجه جنبش اعتراضي عمومي عليه جمهوري اسلامي را تشکيل ميدهد، اما عمدتا محدود به بخش هائي هستند که در معرض بيکارسازي و عدم پرداخت دستمزد ها قرار دارند و مور حمايت فعال کارگران شاغل قرار نگرفته اند، و حتي در همين بخش نيز اعتراضات کارگري خصلتي پراکنده دارند و به مبنايي براي بهبود جدي معيشت اين بخش و به طريق اولي زمينه عروج متحد و سياسي کارگران تبديل نشده اند؛

 

- با وجود برپائي مجامع عمومي در بسياري حرکات و استفاده از آن بعنوان ظرف بسيج کارگران، هنوز اين مجامع به صورت شکل تثبيت شده خودسازمانيابي توده اي کارگري تثبيت نشده اند و کارگران فاقد تشکل هاي واقعي و ارگانهاي اعمال اراده مستقيم خود هستند؛

 

- جمهوري اسلامي ضمن خودداري از درگيري رو در رو با اعتراضات کارگران و اتخاذ تاکتيک خسته و فرسوده کردن آنها، در عين حال از يکسو با تمام توان دستگاه امنيتي و جاسوسي خود فعالين و رهبران راديکال و کمونيست کارگري را دستگير و زندان و اخراج ميکند،  و از سوي ديگر از طريق شبکه دولتي شوراها و انجمن هاي اسلامي، خانه کارگر ميکوشد تا شعارها و مطالبات و حرکات اعتراضي کارگري را که قابليت بسيج سراسري طبقه کارگر را دارند، مسخ و مخدوش کند و در چهارچوب قانوني و اميد بستن به دولت اسلامي مهار زند؛

 

- و مهمتر، از آنجا که تحت تاثير عوامل فوق و عدم انسجام سياسي و سازماني رهبران عملي و فعالين کارگري حول يک پرچم کمونيستي کارگري، تمايل سياسي مسلط بر طبقه کارگر در شرايط کنوني، از يکسو نفرت و انزجار از جمهوري اسلامي و روز شماري براي سرنگوني آن و از سوي ديگر حالت انتظار، عدم دخالت فعال در دعوا هاي سياسي، عدم شرکت متحد و فعال در جنبش هاي اعتراضي سياسي روزمره جامعه، است؛

 

از اينرو:

 

١ -  کنگره اول حزب کمونيست کارگري – حکمتيست توجه کارگران را بر حساسيت شرايط تاريخي کنوني و لزوم حضور متحد و متشکل طبقه کارگر در صحنه سياست، طرح مطالبات سراسري براي تغيير وضع معيشتي خود در قبال هر مسئله اجتماعي  و بدست گرفتن عملي رهبري جنبش براي رهائي از فلاکت، حکومت مذهبي، اختناق، تبعيض جنسي و براي سرنگوني جمهوري اسلامي جلب مي کند. حزب کمونيست کارگري – حکمتيست معتقد است که يک فرصت تاريخي کمياب براي طبقه کارگر براي بدست گرفتن قدرت و تحقق شعار آزادي، برابري، حکومت کارگري در ايران فراهم آمده است. کارگران بايد سريعا نقش خود را در راس جنبش توده اي براي سرنگوني رژيم اسلامي باز يابند.

 

٢ – حزب کمونيست کارگري – حکمتيست همه کارگران مبارز ايران را به اتحاد در صفوف حزب فرا ميخواند. حزب کمونيست کارگري – حکمتيست پرچمدار وحدت طبقاتي و ضامن حضور مستقل طبقه کارگر ايران در تحولات سياسي تاريخ ساز جاري است.

 

٣ - حزب کمونيست کارگري – حکمتيست بار ديگر بر اهميت براه اندازي يک جنبش وسيع مجامع عمومي در کارگاهها و واحد هاي توليدي و اقتصادي تاکيد ميکند. در غياب شوراهاي قوام گرفته کارگري، در غياب هر نوع سازمان توده اي قدرتمند و ادامه کار کارگري، مجمع عمومي يعني تجمع هدفمند و آگاهانه کارگران براي تصميم گيري جمعي و تامين رهبري حرکات اعتراضي، کليد پيشروي جنبش توده اي و مطالباتي و اعتراضي کارگران است. مجمع عمومي ادامه کار ترين و موثر ترين شيوه سازماندهي حرکات توده اي در شرايط اختناق است.

 

٤ – حزب همه فعالين کمونيست در طبقه کارگر را به پيگيري اولويت هاي زير فرا ميخواند:

 

* مبارزه عليه فلاکت، اتحاد کارگري عليه بيکاري

بيکاري رکن اساسي تحميل فلاکت بر طبقه کارگر است. بيکاري تنها مسئله کارگران بيکار نيست، خطري است که هر کارگر شاغل را نيز تهديد ميکند و شمشيري آويخته اي بر سر مقدرات هر خانواده کارگري است. سازمان دادن اتحاد کارگري عليه بيکاري شرط اساسي مهار کردن اين اهرم قدرت سرمايه داران بر مقدرات کل طبقه کارگر است که حول خواست سرراست بيمه بيکاري مکفي براي همه افراد بالاتر از ١٦ سال ميتواند سازمان يابد. طرح شعار هايي نظير افزايش واقعي و سراسري دستمزد ها و بيمه بيکاري مکفي بويژه از سوي بخش هاي شاغل و موثر طبقه کارگر، متحد کردن صفوف کارگران شاغل و بيکار، بومي و مهاجر در مبارزه سراسري براي بهبود اوضاع معيشتي، حمايت فعال از اعتراضات کارگران در معرض بيکارسازي و براي گرفتن دستمزدهاي معوقه، همچنين  دفاع بي قيد و شرط از حقوق کامل شهروندي براي همه مهاجرين از اجزا مهم اين فراخوان است.

 

* برپائي جنبش مجامع عمومي

منظم کردن تشکيل مجمع عمومي، روتين کردن تصميم گيري کارگران در مجمع عمومي، انتخاب نماينده و گزارش دهي نمايندگان در مجمع بعنوان ارگانهاي اعمال مستقيم اراده کارگران يک امر حياتي است. همچنين و همزمان، لازم است تا فعالين جنبش مجامع عمومي، بويژه و نمايندگان منتخب مجمع عمومي هر کارخانه با فعالين و نمايندگان مجامع عمومي کارخانه هاي منطقه خود يا هم رشته خود تماس حاصل کنند و زمينه هاي اتحاد هاي وسيع منطقه اي و رشته اي کارگران را جهت سازمان دادن حرکات وسيع منطقه اي و رشته اي را فراهم آورند.

 

* مبارزه براي انحلال شوراهاي اسلامي

کوتاه کردن دست اين ارگانهاي رژيم از دخالت در عتراضات کارگري، مقابله با هرگونه ادعاي شوراهاي اسلامي و خانه کارگر در نمايندگي کارگران، چه در سطح جامعه و چه در سطح بين المللي، تحريم "انتخابات" و مقابله با تشکيل اين ارگان ها، طرح فعال شعار انحلال شوراها و انجمن هاي اسلامي بعنوان نهاد هاي دست ساز و جاسوس جمهوري اسلامي و تلاش عملي براي بيرون راندن آنها از محيط کار.

 

* دخالت مستقيم در جدالهاي سياسي

در جامعه سرمايه داري مبارزه طبقه کارگر براي تحقق مطالبات اقتصادي في نفسه کشمکشي سياسي است. اما در اوضاع کنوني ايران خصلت سياسي مبارزه کارگري به مراتب عيان تر و برجسته تر است. هر اعتراض کارگري، ولو حول مطالبات اقتصادي و رفاهي کارگري، فورا به مساله ثبات و بقا، و عدم بقا، رژيم اسلامي گره ميخوارد. اما به اين نبايد بسنده کرد. در اوضاع کنوني لازم است کارگران ايران آگاهانه وارد جدال سياسي جاري در جامعه شوند. شعار ها و مطالبات سياسي نظير آزادي زندانيان سياسي، آزادي اعتصاب و تشکل، آزادي بيان و مطبوعات، برابري زن و مرد، لغو حجاب، جدايي مذهب از دولت بايد بر پرچم اعتراضات کارگري نقش بندد. جدالهاي سياسي در جامعه، جنبش هاي اعتراضي زنان و دانشجويان و يا شورش هاي شهري، همه عرصه هايي براي دخالت فعال و متحد کارگران است و امکاني براي طبقه کارگر براي تبديل شدن به رهبر ستم کشان و آزاديخواهان جامعه، را فراهم ميکند.

 

* دخالت مستقيم در ممانعت از پاشيدن زندگي اجتماعي و عراقيزه شدن جامعه ايران

پاشيدن شيرازه زندگي اجتماعي و عراقيزه شدن ايران در نتيجه رقابت بخش هاي مختلف بورژوازي به يک سير ممکن و يک امکان دهشتناک تبديل شده است. بخش هاي مختلف بورژوازي از آمريکا و دارو و دسته هاي اسلامي درون و بيرون جمهوري اسلامي و قوم پرستان و ناسيوناليست هاي فارس، کرد، ترک، بلوچ و عرب نه تنها ابائي از تبديل جامعه ايران به نمونه ويران تري از جامعه عراق ندارند بلکه چه بسا اين سير اضمحلال زندگي اجتماعي را براي خود مفيد و پر منفعت مي يابند. يک رکن مهم اين سير دامن زدن به هويت قومي و مذهبي در ميان کارگران و مردم زحمتکش است. نيروي اصلي اجتماعي که ميتواند در مقابل اين فاجعه سد به بندد طبقه کارگر است. حزب حکمتيست رهبران کارگري و فعالين کمونيست را فرا ميخواند تا افشاي جريانات ناسيوناليستي و قوم پرست و ممانعت از دامن گرفتن هويت قومي و مذهبي در ميان طبقه کارگر،  افشاي هرگونه توهم به آمريکا و نيروهاي اپوزيسيون راست پرو غرب و بالاخره امر گسترش مبارزه عليه جمهوري اسلامي و تضمين سرنگوني هرچه سريعتر از آن را جزو وظايف حياتي اين دور خود بدانند. رهبران کارگري و فعالين کمونيست بايد طبقه کارگر را آماده کنند تا امکان اعمال قدرت مستقيم و متشکل طبقه کارگر براي کنترل محل زندگي و کار و براي سرکوب قدرتمند عوامل سناريو سياه را فراهم کنند. يک شرط ممانعت از تحقق چنين سناريويي وجود چنين قدرت سازمان يافته اي در جامعه است.

 

* گسترش تشکيلات حزبي در محيط کار و زندگي

لازمه پيشبرد و هدايت منسجم تمام فعاليت هاي فوق وجود سازمان منضبط و سراسري بهترين و فعالترين رهبران عملي کارگري و کمونيست ها است. حزب کمونيست کارگري - حکمتيست تمامي کارگران آگاه و مبارز را به عضويت در صفوف خود و به تشکيل واحد هاي حزبي و عضو گيري وسيع در محيط  کار و زندگي و به برقراري و حفظ رابطه سياسي و تشکيلاتي با رهبري حزب فرا ميخواند. اين حزبي است که مصمم است تا در پيشاپيش صفوف طبقه کارگر "آزادي، برابري، حکومت کارگري" را به پرچم مبارزه توده هاي ميليوني در مبارزه عليه جمهوري اسلامي و بناي جامعه نوين تبديل کند.