مرگ یک جنایتکار!

(در حاشیه مرگ سوهارتو)

 

حسين مرادبيگي

 

سوهارتو قاتل دهها هزار کمونیست اندونزی و یکی از جنایتکاران بزرگ و فساد مالی سرمایه در نیمه دوم قرن بیستم، روز 27 ژانویه 2008 مرد. آمارها از کشتن 400 تا 500 هزار نفر بدستور سوهارتو خبر میدهند. اگر پینوشه درشیلی اقشار مختلف را میگرفت و میکشت، سوهارتو فقط کمونیستها و کسانی را که به همکاری با کمونیستها “متهم” بودند شکار میکرد و میکشت. تعجبی ندارد اگر سردمداران و سخنگویان و مفسران جهان بورژوا در مرگ او به سوگ می نشینند. به این آمارها باید 200 هزار نفر از مردم تیمور شرقی را نیز افزود که با اشغال آن کشور توسط ارتش اندونزی بدستور سوهارتو و توسط  این ارتش کشته شدند.

 

سوهارتو سال 1965 با یک کودتا زمانی که سوکارنو رئیس جمهوری اندونزی بود به کمک دولت آمریکا و سازمان سیا سرکار آمد. بلافاصله دستور پاکسازی و قتل عام کمونیستهای اندونزی را صادر کرد. در فاصله یکی دو سال بیش از 100 هزار کمونیست قتل عام شدند. دهها هزار نفر دستگیر و روانه زندان شدند. از اینها عده ای به تدریج اعدام و عده زیادی نیز به حبسهای سنگین محکوم شدند. اختناق سنگینی بر جامعه اندونزی تحمیل شد.

 

سازمانهای کارگری و چپ و آزادیخواه تعطیل و غیرقانونی اعلام شدند. سانسور شدید بر مطبوعات و آزادی بیان حاکم شد. اعدامها و دستگیریها و اختناق سیاسی تا آواخر دهه 90 نیز ادامه داشت. سال 1998 سوهارتو با یک دوره از تظاهرات و اعتراضات عمومی در اندونزی، کنار رفت. 

سوهارتو در تمام این مدت از حمایت کامل دولت آمریکا و دول غربی برخوردار بود. سال 1975 هنگامیکه  سوهارتو حمله به تیمور شرقی را که تازه از سلطه استعمار دولت پرتقال آزاد شده بود سازمان داد،

میگویند هنری کیسنجر که رابطه نزدیکی با سوهارتو داشت به او پیام میدهد که در اشغال تیمور شرقی تعجیل کند! هنگام یورش ارتش اندونزی به تیمور شرقی  5  روزنامه نگار استرالیائی که یکی از آنان ساکن نیوزلند بوده توسط نیروهای سوهارتو درجا کشته میشوند.

 

دولت نیوزلند که در خفا حمله لشگریان سورهارتو به تیمور شرقی را تایید کرده بود، این قضیه را مسکوت میگذارد و آن را به فراموشی می سپارد. این روزها روزنامه های این کشور بعد از 31 سال و با مرگ سوهارتو که اسناد مربوط به آن دوره رو میشوند  ننگ و نفرت خود را حواله دولت وقت نیوزلند میکنند.

سوهارتو در عین حال “گل سر سبد” فساد مالی حکام بورژوا بود و میلیاردها دلار از درآمد مردم اندونزی را دزدید و به جیب خود و خانواده اش ریخت. مفسران و سخنگویان دنیای بورژوایی، میگویند و می نویسند که سوهارتو قاسد ترین و آدمکش ترین بود، با اینحال او را ستایش میکنند! و در عزای او خود را شریک میکنند. و چرا که نه. مگر نظام بورژوایی را جز با عرق و خون کارگر و جز با سرکوب کمونیسم و انقلاب و کارگر و آزادبخواهی و تحمیل فقر و فلاکت و جنگ و کشتار بر بخش عظیمی از مردم جهان به کمک اوباشان جنایتکار و فاسدی نظیر سوهارتو و امثال سوهارتوها میتوان سرپا نگاهداشت.

 

پینوشه، سوهارتو، خمینی، صدام که زمانی برای غرب “خودی” بود و دهها نمونه کوچک و بزرگ از اینها،  قهرمانان و شخصیتهای سیاسی دنیای بورژوازیند. کسانی هستند که با کشتار و قتل عام کمونیستها و کارگران و دیگر انقلابیون و آزادیخواهان نظم بورژوایی را سرپا نگاهداشته و سلطه سرمایه را بر طبقه کارگر و دیگر مردم زحمتکش در جوامع خود حفظ کردند. به اینها باید بوش و بلر و خامنه ای و بن لادن و صف طویلی از جنایتکاران و آدمکشان دیگر این نظام را اضافه کرد. بورژوازی و مفسران و سخنگویان رسمی این نظام حق دارند در مرگ همتاهای خود به سوگ بنشینند. این صف “خوش نام” پیشکش به این دنیا و مفسران و سخنگویان و ژورنالیست های نان به نرخ روز خورش، دنیایی که کثافت از سر و روی آن می بارد!

 

این طرف اما جنبش دیگری و صف دیگری و مردم دیگری با جهان دیگری که به آن امید بسته اند و جود دارد، صف کارگر و کمونیستها و دیگر مردم آزادیخواه و برابری طلب که از اینها و لیست طویلی از اینها بعنوان جنایتکارانی در تاریخ یاد میکنند که توحش و قصاوت سرمایه را یک جا علیه انسان و  انسانیت بکار برده و آن را نمایندگی کردند.

 

دنیا بدون سوهارتو و خمینی و خامنه ای و بوش و بلر و بن لادن و شارون امثال آنها آبادتر و انسانی تر خواهد شد.