-- Logo ---->

رهایی زن و جهانی برابر و آزاد ممکن است

بمناسبت هشت مارس روز جهانی زن

اعظم کم گویان

 

بیش از صد سال است که برابری طلبان و آزادیخواهان هشت مارس را نماد و سمبل اعتراض به ستم بر زن ساخته اند. روز جهانی زن به جز لایتجزای مبارزه برابری طلبانه و سوسیالیستی زنان و کارگران برای کسب حقوق اجتماعی و اقتصادی زنان تبدیل شده است. هشت مارس به مبارزه بشر برای برابری چهره انسانی تری داد و به کل جامعه بشری در مورد ستمکشی نیمی از جامعه یعنی زنان و ضرورت پایان بخشیدن به آن، خودآگاهی عمیقی بخشید و جامعه  را در مبارزه عمیق و خودآگاه علیه ستمکشی زن درگیر کرد. هشت مارس دستاورد سوسیالیسم و مبارزه کارگری در حدود صد سال پیش بود.

بیش از صد سال پس از هشت مارس موقعیت عمومی اکثریت زنان در همه جای دنیا در زمینه دستمزد، اشتغال، شرایط کار و حقوق مادری زنان، آپارتاید اجتماعی در زمینه اشتغال و بیمه های اجتماعی و بهداشت و ... اسف بار است. آزار جنسی و خشونت علیه زن یکی از نورمهای رایج و غالب در جوامع امروزی در همه جای دنیاست. در همه جا در محیط کار در خانواده و در جامعه زنان جنس فرودست هستند و حقوقشان لگدمال می شود. کار خانگی چه تعدیل و تلطیف شده آن در کشورهای پیشرفته  و چه عریان و بی حد و مرز آن در جوامع فقیر بر پیشانی زنان نوشته شده و هیچ زنی در هیچ کجای دنیا از دست آن خلاصی ندارد. صد سال پس از هشت مارس به فحشا کشیده شدن زنان، آزار و خشونت و قتل زنان، مرگ و میر و بیسوادی  آنان فاجعه بار شده است. تبعیض و نابرابری در دنیای فعلی آنقدر زیاد است که بسیاری از حرفها ناگفته میماند.

سوال اصلی ای که باید در هشت مارس طرح کنیم این است که چرا این همه ستم و تبعیض در حق زنان اعمال میشود؟ چرا این همه جان سختی در مقابل تحقق برابری زن و مرد و تامین حقوق اقتصادی و اجتماعی زنان میشود؟ چرا زنان هنوز کار خفت بار خانگی را انجام میدهند و چرا حساسیت جامعه نسبت به تبعیض، خشونت و ستم بر زن  پائین است؟

در مواجهه با این پرسش سیاستمداران نظام سرمایه داری به ما می گویند زنان به موقعیتهای بالایی دست یافته اند! آینده مال زنهاست! رسانه ها اعلام کردند که سالهای اخیر سالهای موفقیتهای سیاسی مهمی برای زنان بوده است. این موفقیتها شامل انتخاب رئیس جمهورها و مقامات عالیرتبه زن در لیبریا و آلمان و شیلی بود همراه با تصویب لایحه امپراطور شدن زنان در ژاپن. اتحادیه بین المجالس در ژنو اعلام کرد که تعداد نمایندگان زن در پارلمان کشورهای سراسر جهان در سال ٢٠٠٥ به٦٩٦٠نفر رسیده است که بخشی از این تعداد مربوط به پارلمانهای افغانستان و عراق و ایران بوده است جوامعی که در آنها آزار و بی حقوقی زن بیداد می کند.   

زنان اگر بخواهند برابری با مردان را در برابری با زندگی ناآزاد آنها بیابند هرگز آزاد نخواهند شد. چگونه زنان می توانند در یک دنیای تغییر نیافته و ناآزاد، رهایی خود را کسب کنند؟ این رهایی نخواهد بود. مبارزه زنان نه  برای برابری با مردان در یک مناسبات انقیاد آور- بلکه باید برای رهایی باشد.

ما زنان فرمانده نظامی ماتیک زده و بهمان اندازه فرماندهان مرد هم رتبه خود - شق و رق و نظامی و خشن داریم.

ما زنانی مانند کوندالیزا رایس را داریم که با مردان هم ردیف خود و به همان اندازه دست راستی و متهاجم و بیرحم- برابر شده است.

ما ٦٩٦٠ نماینده مجلس و چندین رئیس کشور و رئیس جمهور و نخست وزیر داریم. هر چند که در بریتانیا زنان باید 200 سال صبر کنند یا ٤٠ انتخابات دیگر برگزار بشود تا تعداد زنان در پارلمان به حد نصاب مردان برسد.

اما ما توده زنان یعنی میلیونها زن در دنیا یک چیر را نداریم: آزادی و رهایی

تصدی مقامات بالای سیاسی توسط معدودی از زنان ابدا به معنی برابری زنان نیست. اگر برابری بدست آوردن سهمی از سود ناشی از بهره کشی اقتصادی است این برابری با رهایی زنان خوانایی ندارد. رهایی در یک دنیای ناآزاد فقط جوازی برای بهره کشی و استثمار است. به ازای معدودی زنان که به مقامات بالای سیاسی رسیده اند اکثریت فقرا و بیسوادان و پناهچویان را در میان زنان پیدا می کنید. این تعمیق شکاف طبقاتی بین زنان فقیر و ثروتمند و بین زنان دارا و ندار و محروم را نشان می دهد.

پاسخ به سوال بالا در بیولوژی انسان و در طبیعت نیست. نظامی که بر زندگی ما حاکم است نظام مالکیت خصوصی و تبعیض و بردگی زنان است،  نظام حافظ مردسالاری و دین و کلیه تبعیض و  نابرابریهای عتیق علیه زنان برای تامین منفعت خود ستم وحشیانه ای بر زنان اعمال می کند. کار خرف کننده و عذاب آور خانگی که زنان را در طول حیاتشان برده خانه و اشپزخانه می کند فقط یک وجه از این ستم است چون برای سرمایه داران این ارتش بی جیره و مواجب کار می کند تا زیر پوشش براوردن نیازهای خانواده و خانه خود، منفعت بیحد و حصر سرمایه داران را تامین کند. این نظام با تمام قوا ارکان و پایه های ستم بر زنان را حقظ می کند و سبعانه علیه هر نوع برابری خواهی و مبارزه علیه حق کشی زنان می ایستد.

بقاء ستمکشی زنان این یادگار عهد عتیق که سنت و مسجد و کنیسه و کلیسا همگی حامی آن هستند، خواست سرمایه داری است. فرودست نگاه داشتن زنان که مهر ضعیف بر پیشانی شان زده شده، برای صاحبان و حاکمان جوامع امروز منافع تضمین شده ای دارد. بخاطر منافع این نظام است که بهر دلیلی، با تحکیم موقعیت هر نوع مذهبی، با سرکار آمدن هر نوع رژیمی اعم از میانه و مذهبی و راستگرا، با روی دادن هر بحران اقتصادی و با هر تنشی در جامعه، در قدم اول زنان  و هر چه را که با همت و تلاش بدست آورده اند، هدف می گیرند و دستاوردهای  مبارزه آنان را بازپس می گیرند.

زنان ٦٠ درصد از کل جمعيت ٥٥٠ ميليونى فقير و محروم کارگرى جهان را تشکيل مى دهند و فقر اکنون بيش از هر زمان ديگرى يک پديده زنانه شده است. به موازات روند بى حقوقى و بى تامينى بيشتر زنان کارگر و زحمتکش، فاصله بين زنان و مردان طبقات بالا کمتر شده است. تعداد مديران و سياستمداران زن و روساى کمپانيها و موسسات افزايش يافته است. دستيابى به قدرت و ثروت براى زنان طبقات دارا و بالا، راحت تر شده است. به اين معنى، اين قشر از زنان به مردان طبقه خود نزيک تر شده اند. اما در عوض فاصله بين زنان طبقات بالا با زنان کارگر و زحمتکش بيشتر و بيشتر شده است.

در همه جا زنان در سایه زندگی می کنند فرعی هستند و نادیده گرفته می شوند. بیشترین بیسوادها هستند سخت ترین کارها را انجام می دهند فقیرترین ها و بیمارترها هستند. خشونت به زنان زخمها و لطمات فراوانی به پیکره جامعه بشری وارد کرده است.در فضای کنونی  پر از تبعیض و استثمار و تعرض وحشیانه سرمایه داری به حیات اکثریت مردم بویژه زنان، روز جهانی زن باید بیش از پیش به روز به میدان آمدن این اکثریت علیه این همه اجحاف و حق کشی و پایمال کردن زنان باشد. می شود و باید قوانین اقتصادی و اجتماعی را به نفع زنان تغییر داد. میتوان علیه خشونت در حق زنان ایستاد، میتوان به دین و قوانین مذهبی افسار زد، میتوان علیه مردسالاری به مبارزه برخاست، می توان از بسته شدن مهد کودک ها و کاهش دستمزد زنان جلوگیری کرد، میتوان آپارتاید اجتماعی علیه زنان را درهم ریخت، می توان برای مقابله با کار خانگی زنان بیمه بیکاری مکفی را از حلقوم سرمایه داران بیرون کشید.

باید از حرمت و آزادی انسان، انسانی که در پشت هر رنگ پوست و جنسیتی، آزادی و برابری را هر روزه و هر لحظه آرزو می کند، دفاع کرد. باید در مقابل حملات همه جانبه علیه حقوق زنان بدفاع برخیزیم. ادامه این وضعیت برای هیچ زن و مرد شرافتمندی قابل تحمل نیست. مادام که زن بودن، حرمت و حقوق انسان را کم میکند، جامعه ما مریض است و باید فکری به حال آن بکنیم.

روز جهانی زن فرصتی است که برابری بدون قید و شرط جنسی، مذهبی و نژادی را با صدای بلند فریاد کنیم و نفرتمان را از هرگونه ستم و تبعیض و خشونت به زنان اعلام کنیم و عزم راسخ خود را برای پایان دادن به سلطه  مردسالاری  و سرمایه داری به دنیا اعلام کنیم.

فضای جامعه علیه زنان هر روز و بیش از پیش تنگتر می شود. تنفس در جامعه ای که ضدیت با زن و بی ارزشی زن از همه منافذش بیرون می زند، جامعه ای که آشکار یا پنهان در پس هر چیزی، فرودست و درجه دو بودن مقام زنان را تثبیت می کند، جامعه ای که در آن در میان مردم حساسیت نسبت به حقوق و حرمت زنان کمتر شده است، بسیار دشوار است. برای زنان راه نجاتی جز زیرو رو کردن وضعیت خفت بار کنونی و پایان دادن به این حق کشی و انسان کشی و تبعیض نیست.

برابرى زنان و رهايى آنان از طريق برابر کردن موقعيت زنان با موقعيت نابرابر و ناآزاد مردان تامين نمى شود. تا زمانی که اکثریت جامعه برای زنده ماندن باید نیروی کارش را بقروشد نمی توان از آزادی بمعنی رهایی انسان از نابرابری ومحرومیت حرفی زد. در حالیکه صدها میلیون انسان مسکن و بهداشت و مدرسه و غذا ندارند آزادی حقوقی آنها صوری و فرمال خواهد بود. حق سلامتی و بهداشت حق آموزش و پرورش و فراغت و هر نوع حقی مستقیما مرتبط به مالکیت و درآمد شخص است. موقعیت مردم رویاها و بیم و امیدهای آنها مستقیما مهر وضعیت اقتصادی و اجتماعی آنها را بر خود دارد. رهایی و برابری زنان بیش از هر زمانی تابع این قاعده است. زنان در چامعه ای آزاد و برابر به رهایی دست خواهند یافت. هیچ راه دیگری موجود نیست. چنین جامعه ای موقعیت ناآزاد مردان را هم متحول خواهد کرد.

٨ مارس نمیتواند و نباید تحت پرچم جنبش اسلامی و ملی و قومی برده شود.  این جریانات  در تضاد با منافع و مبارزه تاکنونی زنان بوده اند. نیروهایی که مذهب رسمی میخواهند، نیروهایی که سکولاریسم نیم بندشان در مقابل مطالبات رادیکال و ماکزیمالیست زنان و در مقابل  حمله انتقادی به زن ستیزی اسلامی به بهانه های مختلف سد میبندد، نمی توانند مبشر رهایی زن باشند. نیروهایی که مطالبات رادیکال زنان را "زیاده روی" و "افراط" میخوانند، نیروهایی که زیر پرچم جنبش سبز حجاب و ارتجاع دینی را دوباره تحکیم می کنند،  نیروهایی که حجاب از سرزن برمیدارند و بر تن آنها لباس قومی و مذهبی و ملی میپوشانند، در صف جنبش ٨ مارس و مبارزه برای احقاق حقوق زن نیستند، اینها پسقراولان و  توجیه گران بی حقوقی زن اند.  رهایی زن نمی تواند کار ناسیونالیستها،  قوم پرستان و جریانات ملی و مذهبی و گرایشات سازشکار درون جنبش حقوق زنان باشد. آزادی و برابری زن و مرد نمی تواند امر جنبشی باشد که حقوق ابتدایی زنان را به مذهب و قومیت و جنسیت و منافع طبقاتی طبقات حاکم می فروشد. این جریانات نه خواهان کوتاه کردن دست اسلام و دین از زندگی زنان هستند و نه علیه مردسالاری لجام گسیخته حاکم از حقوق زنان دفاع می کنند. اینها ربطی به جنبش ٨ مارس ندارند.

در ٨  مارس امسال باید ما یکبار دیگر، جامعه را متوجه موقعیت زنان کنیم، باید فرياد امر رهايى زن در جامعه منعکس شود، جامعه صداى انسانيت را از زنان آزاديخواهى بشنود که خواستار تغيير جهان به نفع زنان و براى اشتغال بيمه بيکارى حق پوشش و لغو آپارتايد جنسى و براى برابرى افتصادی و رهايى سیاسی و اجتماعی هستند.