-- Logo ---->

روز زن سرخ است. رنگ سبز پاشیدن به روز جهانی زن موقوف!

هلاله طاهری

 

اینروزها کوهی از برنامه و مطالب احزاب٬ سازمانها و گروههای زنان از راست تا چپ در آستانه هشت مارس به چاپ رسیده٬ بسته به اینکه هر کس و هر جریانی کجا ایستاده و چه تعلق طبقاتی دارد برای حقوق زنان قطعنامه ها و پلاتفرمها ارائه میدهند. امسال این روز در ایران از ویژگی خاصی برخوردار است. از طرفی فعالین زن و برگزارکنندگان شدیدا زیر نظر نیروهای انتظامی و بسیجی ها بوده و شکی نیست که جناح احمدی نژاد هر اعتراضی را در جا خفه و برای درس عبرت کل جنبش به دستگیری و اذیت و آزار مردم بپردازد. این شرایط فعالین زن و برگزار کنندگان هشت مارس را وادار به عقب نشینی های تاکتیکی میسازد. از طرفی دیگر ما با جنبش سبز روبرویم که با شیادی و حقه بازی در میان صفوف جنبش زنان توهم پراکنی کرده٬ مبارزات رادیکال و بر حق آنها را حاشیه ای و عقب گردی بر دستاوردهای حداقلی و تاکنونی شان تحمیل نموده است. با شعار "هشت مارس٬ جنبش پرهیز از خشونت" میخواهند این روز دادخواهی زن برای حق برابر و رهایی از هر قید و بند زن ستیزانه را دنبالچه جنبش عمیقا ارتجاعی و ضد زن خود سازند.

برای اثبات ماهیت عمیقا ارتجاعی این جنبش دریایی از بیانیه٬ افاضات و سخنرانی شخصیتهای ریز و درشت هست که از سرتاپای آن بوی تعفن زن ستیزی و وارفته ترین تفکرات بر میخیزد. دستهای تک تک سران جنبش سبز آغشته به خون جوانان و زنان تشنه آزادی اند. اعدامها٬ سنگسارها٬ اسید پاشیدنها٬ جداسازیها٬ بگیرو بببندهای خیابانی٬ اذیت و آزار مردم در دوران حاکمیت همین جانیان سبز صورت گرفته است. اگر قرار است جنایات و کثافتکاری هر دو جناح را اندازه گرفت وزنه ترازوی موسوی و کروبی بدون شک سبکتراز احمدی نژاد و خامنه ای نخواهد بود. زهرا رهنورد با کتابهایش در وصف قرآن٬ حجاب و "جایگاه زن"٬ نقش او در پاسداری از رعایت حجاب و مبارزه با "بدحجابی" جلو درب دانشگاهها در پرونده قطور او علیه جنبش آزادیخواهی زنان ثبت شده است. در کنار او نوع شیرین عبادی ها و گنجی ها هم داریم که با علّمّ "قانون اساسی"٬ این سند بردگی زن و شعار "حقوق بشر" (به روایت نوعی خودشان) در این جنبش ارتجاعی کم بی نقش نبوده اند. شیرین عبادی٬ این شیفته "اسلام شناسی" و اثبات یکی بودن اسلام با حقوق بشر٬ یک آیت الله جنایتکار چون منتظری را "پدر حقوق بشر" ایران نامید.

سطح دیگری از هاله دور جنبش سبز زنانی هستند که از دنده راست جنبش اصلاحات و کمپین یک میلیون امضا در آمده و با تشکیل همگرایی جنبش زنان در آستانه انتخابات به بهانه "مطالبات معوقه زنان" و یا "حساس کردن افکار عمومی و کاندیداهای ریاست جمهوری نسبت به خواسته های زنان" شروع به خاک پاشیدن به چشم جنبش زنان کردند. بعد از "شکست" در انتخابات آرایش دیگری بخود گرفته٬ با آش نذری و برقع و روسریهای سبز مشغول نیرو جمع کردن برای جنبش سبز شدند. در بحبحه تظاهراتهای خیابانی و هلاک شدن جوانان بی گناه همینکه دیدند جوانان دارند شعارهایی مغایر با "خط رهبری" میدهند٬ داد و فغان سر دادند که خشونت نکنید٬ سر بزیر باشید و اگر تو سرتان هم زدند بگویید ما اشتباه کردیم شما ببخشید٬ چرا که جنبش حول یک خواست است و نه بیشتر. از این نوع زنان پسگرا و مرتجع نیز در خارج کشور هم کم نبودند که طی یک دهه بلندگوی جنبشها و سازمانهای اسلامی کمی رقیق تر بوده و در این دوره هم گلی به سینه جنبش سبز زدند: به پشتیبانی از جنبش سبز حجاب بر سر کرده و تک شعار مبارزه برای ریاست جمهوری موسوی به جای احمدی نژاد را به جای مبارزات و مطالبات زنان در ایران تحویل مردم اروپا و محافل ایرانیان دادند. در یک کلام جنبش سبز و هاله دور آن از جریانات راست و لیبرال تا کمونیسم بورژوایی٬ حقوق زنان و دستاوردهای تاکنونی شان را با عوامفریبی زیرنام مبارزه برای "رای مردم" و "حقوق مدنی مردم" و بر بستر توهم و آرزوهای دیرین قشری از زنان و جوانان  که از خشونت و بی عدالتی بتنگ آمده و دنبال راه چاره ای بودند٬ فروختند. این جنبش بزرگترین مانع در این دوره برای پیشروی مبارزات جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی زنان٬ جوانان و دیگر افشار معترض در جامعه گردیده است. 

اگر امروز در اثر سرکوب وحشیانه رژیم جنبش برابری و رهائی زن امروز امکان ابراز وجود قدرتمندی ندارد و به یمن همین سرکوب جریانات ارتجاعی امکان ایفای نقشی در جنبش دفاع از حقوق زن و شانسی برای عوامفریبی دارند ذره ای در این واقعیت تغییر نمیدهد که پرچم واقعی دفاع از حقوق زن در دست کمونیستها و آزادیخواهان است. امروز وقت آنست به سازماندهی تشکلهای خودمان بپردازیم٬ متحد شویم٬ نگذاریم بیش از این توده مردم٬ جوانان و زنان طعمه شانتاژ بازیهای این شیادان گردند. حول شعارهای برحق و همیشگی مان که یک دهه چراغ راهنمای جنبش زنان بوده است برای لغو حجاب٬ لغو آپارتاید جنسی٬ لغو قوانین زن ستیز, جدائی مذهب از دولت و رسیدن به آزادیهای وسیع سیاسی-اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی و دهها خواست برحق و برابری طلبانه نیرویمان را چند برابر کنیم. با قاطعیت کامل در کنار جنبش های اجتماعی چون کارگری و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب٬ معلمان و پرستاران بایستیم و به سبز و سیاه آن نشان دهیم که هیچکدام آنها نه راه حل٬ بلکه محتوم و رفتنی اند. بر ویرانه سی ساله حاکمیت ننگین آنها دنیایی بنا نهیم که عاری از هر گونه تبعیض٬ سرشار از نعمات دستمایه زنان و مردان کارگر باشد و این دنیای وارونه را آنطور که مارکس میگوید بر سر جای خود بنشانیم.

زنده باد روز جهانی زن!

زنده باد آزادی و برابری!