حزب کمونیست کارگری و پرچم لیبرالی  "انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی"

 

اسد گلچینی

 

نشریات و نوشته های رهبران و نویسندگان حزب کمونیست کارگری باز هم با آنچه در روز های بعد از "انتخابات"   ۸۸ و در جریان جنبش سبز و یا انقلاب جاری آنها بود، متفاوت است.

تصور کنید انقلاب مورد نظر این حزب، در بعد از ٢٢ خرداد به پیروزی میرسید. چه اتفاقی می افتاد؟ در بهترین حالت نتیجه این میشد که موسوی در همان نظامش، رئیس جمهور میشد. مردم و همه کارگران و محرومان که در این انقلاب بنا به فراخوان اکثر چپی ها و از جمله حزب کمونیست کارگری به شرکت فعال  فراخوانده شده بودند هم به خانه هایشان فرستاده میشدند و در انتظار میماندند!

 حزب کمونیست کارگری چه میکرد؟ با  میرحسین  که در دوره انقلاب به مقام اپوزیسیونی رژیم پرتاب شده بود و این سیاست و استراتژی این حزب در این دوره تبدیل شد، چه میکردند؟ یا درستتر اینکه موسوی با حزب کمونیست کارگری و رهبرانش در فرودگاه چه میکرد!؟

خواننده کمونیست و انقلابی که مطالب این حزب را میخواند میتواند متوجه شود  که اگر  این حزب خود را به دوران حزب کمونیست کارگری منصور حکمت آویزان نکند، و مانند دوره ٣ ماهه اخیر بعد از "انتخابات" ۸۸ خود را تمام قد و آنطور که هست، در معرض دید بگذارد، یک جریان سکولار لیبرال و یک جریان بورژوایی با ادعاهای کمونیستی را میبیند. این هم یکی از درس های مهم این دوره کوتاه بعد از انتخابات و همه تحولاتش برای کارگران و کمونیستها بود، دوران بسیار کوتاهی بود  اما برای شناساندن احزاب و جریانات سیاسی و گذاشتن آنها در جای واقعیشان بسیار آموزنده بود.  

سیاست این حزب همراهی با جنبش سبز بود. رهبران این جنبش، یعنی موسوی و رفسنجانی و کروبی که از مهمترین سردمداران جناحی از حاکمیت و  بخشی از سرمایه داران ایران را نمایندگی میکنند از طرف این حزب تطهیر شدند. سیاست رسمی این حزب  چنین شد که موسوی و رهبری سبز را به مقام اپوزیسیونی رژیم قبول کرد. در این دوره انقلابی! موسوی آن موسوی سابق نبود، و رهبران حزب  بدقت قدمهایش را تعقیب میکردند تا اگر مانعی! برای آنها باشد وارد کشتی گرفتن با او بشوند.( به نقل از حمید تقوایی رهبر حزب ک ک) که البته همراه شدن در نماز جمعه و روز قدس  هم هنوز این مقطع نبود و مانعی هم نشد!

 بعد از فروکش کردن جنبش سبز و در حال حاضر، موسوی برای آنها همان موسوی، سیاهتر از احمدی نژاد سالهای گذشته است! این حزب و رهبرانش هنوز قهرمانان دوران مبارزه با اصلاح طلبان حکومتی هستند در حالی که در چند ماه گذشته درست با موسوی و کروبی هم سو و هم جهت میشوند.

نوشته های امروزشان را اگر آن روز ها کسی جرات داشت و مینوشت لابد بنا به سیاست های رسمی حزب که با اپوزیسیون! (منظور موسوی است و نه کمونیستها که جغد انقلابشان بودند!) وارد کشتی گرفتن میشد  باید اخراج میشد. اما اکنون که انقلاب فروکش کرده و در پیچ بعدی که کنگره باشد باز هم اوج میگیرد، میشود براحتی اینها را هم زیر فرش کرد.  

از جمله نکات مهم در مورد حزب کمونیست کارگری و عملکردش در جنبش سبز، یکی هم شعارهایش است.

شعار آزادی و برابری و حکومت کارگری، که قرار بود قطب نمای این حزب در هر قدمی تا رسیدن به سوسیالیسم باشد،  در نشریه "ندای انقلاب "  نشریه ای که در دوران همین انقلاب متولد شد و به زبان حال حزب کمونیست کارگری تبدیل شد، و در کانال جدید "کانال انقلاب" حذف شد و کنار رفت. این اتفاقی نبود. حمید تقوایی رهبر حزب معنی این حرکت را بعنوان سیاست و استراتژی حزب توضیح داد و گفت که "در دوره انقلابی میخواهیم پشت جمهوری اسلامی را بزنیم و در نبرد روبرو، ولی از بقیه میخواهیم که مسابقه را ببریم، من وارد کشتی گرفتن با موسوی نمی شوم مگر بطور مشخص موسوی مانعی بر سر این حرکت شودو... " حمید تقوایی و دیگر رهبران حزب که از این تصمیم سرحال و خشنودند! دقیقا منافع جنبشی که برایش مبارزه میکنند را نمایندگی کردند، یعنی جنبش رهایی از دست سرکوب و استبداد رژیمی و این، قطب نمای حرکت این حزب را در تحولات اخیر تعیین کرد. تحولات و حرکتی که بر علیه کارگران و جنبش کمونیستی و مردم محروم بود.

این انتخاب برای این حزب البته که  حرکت و سیاست درستی بود چون  قرار نبود این انقلاب به آزادی و برابری و حکومت کارگری ربطی داشته باشد. مدعیان کمونیسم کارگری این شعار را به نرخ روز تغییر دادند. شعار آزادی ،برابری حکومت کارگری درست در مقطع انقلاب! تغییر میکند و در انقلاب جاری تبدیل به شعار "انقلابی انسانی برای حکومتی انسانی " میشود.

 

شعار "انقلاب انسانی برای حکومت انسانی"

این شعار استراتژی این حزب در انقلاب جاری اش بوده است. این شعار به سر در نشریات برده شد . محور سیاست و شعار و خواست ها برای فعالین این حزب در همه جا شد.حزبی که ادعای کمونیست بودن و تعلق به جنبش کمونیسم کارگری منصور حکمت را داشت در تحرکات اخیر و انقلاب توده ای زبان حال  طبقه متوسط ایران برای خلاصی فرهنگی  برهبری جناحی از خود رژیم شد و توانست روی پای خودش بایستد و شعار های واقعی اش را مطرح کند.

 شعار انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی،  خواست واقعی و درخور این انقلاب بود که این حزب خود را وارث و رهبر و سازمانده آن میداند. این حزب و رهبرانش میدانند که آزادی و برابری و حکومت کارگری مورد نظر کمونیستها و کمونیسم کارگری، هزار برابر مشخصتر و عمیق تر و متعهدانه تر و صریح تر در برگیرنده انسانیت و آزادی و حکومت انسانی و ... است، اما چرا در بحبوحه انقلابشان این انسانی ترین شعار کمونیستها را زیر فرش میکنند و شعار "انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی" را بر پرچمشان مینویسند و در کانال انقلابشان فریاد میزنند؟ این راز آشکاری است که در همان سیاست و استراتژی حزب در مورد موسوی و تبدیل او به اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. راز آن در نیروی همین انقلاب و جنبش است که لابد از شعار آزادی برابری حکومت کارگری رم میکردند! اینجا باید به رهبران و کادر ها و فعالین این حزب به اصطلاح کمونیستی گفت، پس دیدید که کمونیسم و سوسیالیسم بعضی ها را رم میدهد؟ الان متوجه شده اید که سوسیالیسم جنبش کارگری، طبقه متوسط خواهان جنبش رهایی فرهنگی را  رم میدهد و در فاز  اول انقلاب جاریتان این خود شما بودید که با تشخیص طبقاتی از شعار آزادی و برابری و حکومت کارگری رم کردید؟

دورانی نه چندان دور شما تذکر و بحث کمونیستها در مورد جایگاه طبقاتی مردم و جنبشهایشان در برابر کمونیسم و طبقه کارگر که  الفبای مبارزه طبقاتی است را با دلقک بازی و شانتاژ بر علیه ما  کردید. کسانی که فکر میکنند که در برابر جنبش سوسیالیستی کارگران، "مردم" و طبقات دیگر رم نمیکنند یا پوپولیستند و یا شارلاتان. اکنون باید از خودتان سوال کنید که چه کسانی منشویک شدند؟ نمیتوانید همچنان سرتان را بالا بگیرید و به کمونیستها و کارگران باز هم دروغ بگویید. لطفا روی یک صندلی بنشینید.

 

"انقلاب انسانی"

در مقایسه با چه انقلابی این انقلاب انسانی میشود؟ بدیهی است هر جنبشی میخواهد خواست و شعارش را توده ای کند. جنبش سبز و یا انقلاب جاری و انقلابی برای این حزب چه جایگاهی داشت که شعار های معمول کمونیستها و شعار  این حزب یعنی شعار آزادی و برابری و حکومت کارگری،  به شعار"انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی" تبدیل میشود؟ انقلاب انسانی پرچمی بود که این حزب به محتوای انقلاب حاضر داد. محتوایی که برای همه درگیر شدگان در آن و قبل از هر چیز برای رهبران و شرکت کنندگان آن قابل تحمل باشد و در انتخاب تعیین پرچم برای رهبری و محتوای این جنبش، تردیدی به خود راه نمیدهند که شعار " انقلاب انسانی" است که همه را با هم به مقصد " حکومت انسانی" میبرد.

انقلاب انسانی راه حل این حزب برای همراه شدن با رهبران جنبش سبز بود و ربطی به کارگر و طبقه کارگر و تامین منفعت آن در هر مرحله از مبارزه و انقلابش نداشت.

بر خلاف آنچه این حزب  میخواهد نشان دهد، سبزی این جنبش بود که سرتاپای این حزب را در برگرفت و مهر خود را آنچنان به این حزب زد که  شعار آزادی و برابری و حکومت کارگری را تبدیل به شعار حکومت انسانی و انقلاب انسانی کند.

همه میبینند و لمس میکنند که متاسفانه کمونیستها نتوانستند صدای متمایزی  را سازمان بدهند و در مقابل کل جناح های رژیم از خامنه ای تا موسوی نمایندگی کنند. آنچه در عمل دیدیم سبز شدن حزب کمونیست کارگری بود و این سرنوشت همه جریانات و کسانی بود که جنبش توده ای را دیدند و هدف و رهبری و شعار و تشکیلات آن را نخواستند ببینینید و فکر میکردند در "ادامه" میتوانند لباس سرخ به تن آن بکنند. دلایل سهیم شدن همه اینها در این جنبش توده ای  و آلوده شدن به سبز  بهر درجه ای، ریشه در خواست های جنبشی دارد که به آن متعلقند.جنبش هایی که برای رهایی فرهنگی، حال بهر وسیله  و از جمله بوسیله موسوی یا رفسنجانی و کروبی متکی میشوند. مردمی که در این توهم بودند و بدتر، جریانات سیاسی که آگاهانه این انتخاب را کردند و همراه شدند، شکست خوردند و هم اکنون یا این شکست را باید بپذیرند و یا با همه توان در آن غرق شوند.

"حکومتی انسانی"  را هر روزه همه جریانات بورژوایی و جناح های در اپوزیسیون میتوانند طلب کنند، حکومت انسانی از محتولای طبقاتی خالی است، منطبق بر خواست دیگر جریانات شرکت کننده و مدعی رهبری جنبش سبز است، و این دقیقا ادامه سیاست مدارا با  اپوزیسیون و وارد کشتی نگرفتن با موسوی است که این حزب و رهبرانش در این مدت پیمودند. خواست حکومت انسانی میتواند خواست هر جریان و سازمان و گروه بورژایی باشد که الگویش مثلا نه وحشیگری خامنه ای و احمدی نژاد و  سپاه پاسداران، بلکه نام دیگری بر  "گفتگوی تمدن های"  خاتمی و اصلاح طلبی موسوی و میانه روی رفسنجانی باشد.  

حکومت انسانی طرح شعاری برای جلب دیگر جناح های بورژوایی برای شریک شدن در قدرت است و یا اگر هم قدرت نداشته باشید شعاری برای همراهی با "موج سبز امید" است.

  مارکس و انگلس ١٦٠ سال پیش بود که در مانیفست آوردند که: "حال تماما وقت آن  رسيده است که کمونيستها نظرات و مقاصد و تمايلات خويش را در برابر همه جهانيان آشکارا بيان دارند و در مقابل افسانه شبح کمونيسم، مانيفست حزب خود را قرار دهند".

بعد از ١٦٠ سال، حزب کمونیست کارگری نظرات و مقاصد و تمایلاتش را آشکارا بیان کرد! و شعار انقلاب انسانی برای حکومتی انسانی را مانیفست خود قرار داد. و گفته مانیفست مبنی بر "تاريخ کليه جامعه‌هايى که تا کنون وجود داشته تاريخ مبارزه طبقاتى است" در حزب کمونیست کارگری تبدیل به تاریخ مبارزه انسانی بر علیه وحوش میشود! جامعه و طبقات به یکباره دور زده میشود و  انگار میشود این را هم دور زد!

کنگره هفتم حزب کمونیست کارگری لابد کنگره فاتحین این جنبش و انقلاب خواهد بود، این به ما مربوط نیست، اما چیزی که نباید بدون جواب بماند این است که این کنگره با شعار و سیاستهای غیر کمونیستی و غیر کارگری چند ماه گذشته چه میکند و چگونه اینها را رفو میکند؟

 رهبران حزب کمونیست کارگری با شعارهایی که ذکر یکی از آنها رفت و قطب نمای حرکتشان بود و به این وسیله در کنار راستترین جریانات مانند حزب توده و جناحی از نظام و رژیم یعنی  موسوی و رفسنجانی و کروبی، قرار گرفتند، چه میکنند و چه  توضیحی دارند و یا  چگونه این شعار استراتژی را به سیاست حزب تبدیل میکنند؟ باید دید.

7 آبان 1388

29 اکتبر 2009