-- Logo ---->

 

طبقه کارگر، کمونیسم و جنبش توده ها

 محمد فتاحی

m.fatahi@gmail.com

 

چپ سبز به ما یادآوری میکند که "توده ها"ی شرکت کننده در "اعتراضات جاری" از مرز جنبش سبز عبور کرده و آن مبارزه را "رادیکال" تر کرده و قابل حمایت کمونیست هاست..این یاداشت پاسخی به همین ادعاهاست.

 قبل از هر چیز لازم به یادآوریست که مفهوم "مبارزه توده ها" بطور در خود هیچ قدوسیتی نزد طبقه کارگر ندارد. تمام جنبش های ارتجاعی و انقلابی در تاریخ سیاسی با شرکت "توده ها" بوده اند بدون اینکه به آنها حقانیتی بدهد. از فاشیست ها تا اسلامی ها و تا محیط زیستی ها و جنبش های سوسیالیستی همه با حضور توده ها جنبش سیاسی خود را شکل داده اند. هیچ توده هایی نقشی در تامین افق حرکت خود ندارند. جنبش های سیاسی افق حرکت شان را تامین و برای تامین نیرو از "توده ها" لشکر میسازند. بورژوازی و پرولتاریا هر دو جنبش سیاسی خود را راه می اندازند و برای رسیدن به هدف توده های وسیع را موضوع کار برای تقویت خود مورد هدف قرار میدهند. نه بورژوازی برای توده ها کار میکند نه طبقه کارگر. بورژوازی از آنها لشکری برای دفاع از خود میسازد. طبقه کارگر هم به نوبه خود جنبش رهایی خود را سازمان میدهد و سعی در قانع کردن مردمانی میشود که منافع شان از طریق همراهی با طبقه کارگر میتواند تامین شود. زحمتکشان شهر و روستا جزو این دسته اند که در همراهی با طبقه کارگر سود می برند بدون اینکه طبقه کارگر یک ذره راه خود را به خاطر آنها کج کند. دفاع کارگر از مثلا برابری زن و مرد نه به خاطر رهایی درخود زن که اساسا به خاطر رهایی خویش از تبعیض و نابرابریست. برابری زن و مرد راه پیشروی بسوی سوسیالیسم را هموارتر میکند. به همین دلیل طبقه کارگر از هر فمینیسمی در دفاع از حقوق زن قاطع تر و سازش ناپذیرتر است. دفاع طبقه کارگر از بقیه جنبش های رهایی بخش یا اقشار زحمتکش جامعه از همین منظر منافع دراز مدت خود و به همین دلیل قاطع و تا سر است.

"اعتراضات جاری" هم اسم رمز همان جنبش سبز است. چپ سبز یا به عبارت بهتر کمونیسم بورژوایی ایران به هدف خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر صف معترضین سبز را نشان ما میدهند که بدون علم و کتل سبز در حرکت اند. البته بخش عمده این چپ از همان روزهای اول تحرک سبز پشت انقلاب "ضد دیکتاتوری" آنها رفت و مشکلی هم  با سبز و سیاهی ها ندارد. کافی است مردمی به خیابان بریزند تا گل انقلاب اینها بشکفد. دود هر تایر سوخته ای در خیابان میتواند بوی کباب انقلابی به مشام اینها برساند. هر ترقه ای میتواند تسخیر یک مرکز فرماندهی را به اینها مژده دهد. این بخش چپ نیازی به توجیه برای همراهی با انقلابیون سبز ندارند. بخش دیگر این چپ که دیرتر متوجه غیبت بیخود خود شد، با یک شیرجه وسط  گودال پرید. نتیجتا همین بخش دومی است که با تفسیر دلبخواهی از ماهیت معترضین توجیهی برای حضور خود می بافد. در این رابطه باید گفت که اولا بخشی از سبزهای روشن بین به دلایل امنیتی به تدریج از حمل علم و کتل خود پرهیز کردند. نتیجتا به تدریج از رنگ سبز در تحرکات کاسته شد. بخشی از شرکت کنندگان در تحرکات سبز هم فعالین و مردمانی اند که به حساب خود با استفاده از میدانی که سبز تامین کرده است برای زدن داد خود و بالا بردن علم خود و احتمالا سر دادن شعار خود به آن حرکت پیوسته اند. در بهترین حالت گویا بخش دوم این مردم با حضور خود یک "مبارزه توده ای" مستقل از سبز را شکل داده اند. این نگرش هم اگر یک فرصت طلبی عمدی نباشد، یک فداکاری دیگر این نوع چپ در خدمت سبز است. گویا میشود در نماز جمعه دعای سوسیالیستی خواند، عاشورای سوسیالیستی سازمان داد و در صف روز قدس برای آزادی و برابری جنگید. گویا میشود جنبش های سیاسی را به زور فشار و افشاگری و دخالت سیاسی تغییر ماهیت داد. گویا میشود جنبش فاشیستی را در یک پروسه سیاسی به جنبش لیبرالی تبدیل کرد، از گاو لیبرال شیر سوسیالیستی دوشید و از خمیر کنسرواتیسم و محافظه کاری نان رهایی انسان پخت. کلید جادویی تمام این تغییرات باورنکردنی شرکت نقشه مند و آگاهانه "توده ها" از حاشیه چپ به طرف قلب جنبش و تصرف علم و کتل آن در یک چشم به هم زدن است. این تصویر کودکانه اگر از سر پخمگی سیاسی نباشد یک حقه بازی، یک شیادی و یک فریب کاری در روز روشن است. فرستادن کارگران و زحتکشان به صف جنگ دیگران و حمل پرچم آنان به قیمت فداکاری و جان فشانی های طبقه کارگر و اقشار ستمدیده جامعه است.

راستی "توده مردم" عجب اکسیری را کشف باید کرده باشند که بدون تحزب و تشکل سیاسی نقشه های رژیم اسلامی را پشت سر هم نقش بر آب میکنند. جنبش سرنگونی با افق رهایی بخش می سازند. در وقت خود در انتخابات حکومت شرکت و آنرا به انقلاب رشد میدهند. نماز جمعه را به وسیله سکولاریزه شدن جامعه تبدیل میکنند.  روز روشن  هم از روز قدس روز آزادی می سازند. اصلا کمونیست ها بیخودی به فکر سازماندهی یک جنبش مستقل و رهایی بخش ول معطل اند، مگر نه این است که "توده ها" خود همه نقشه ها را می چینند و کارشان را به بهترین وجه پیش میبرند. حالا معلوم میشود که اصل کمونیستی سازماندهی سوسیالیستی و ایجاد تحزب در درون طبقه کارگر یک  اشتباه تاریخی کمونیست ها از روز اول بوده است. طفلگی مارکس زنده نیست ببیند چگونه " مردم" شب خوابیده و روز بعد که بیدار میشوند، تمام نقشه های شان برای یک پیروزی کمونیستی توسط روح سوسیالیستی و انقلابی "توده ها" آماده شده است.  حالا معلوم میشود که تئوری جامعه طبقاتی ذهنیت پرت روشنفکران صدها سال پیش جامعه مدرن بوده است. مگر نه این است در سرمایه داری  قرن بیست و یک هم تولد جنبش های فراطبقاتی و همگانی پشت سر هم ممکن است. انقلاب همگانی ٥٧، جنبش همگانی سرنگونی چند سال قبل و حالا جنبش و انقلاب همگانی جاری، آنهم از نوع خیلی مستقل خود که گویا مسیر انقلاب کمونیستی را هم باز میکند.

این روزها رادیکالیسم هم در فرهنگ کمونیسم بورژوایی ایران معنی جدیدی کسب کرده است؛ طبق تعریف جدید میلیتانسی "توده ها" و مقابله آنها با نیروهای سرکوبگر اتوماتیک مضمون رادیکال دارد. رهبران جهانی کمونیسم متوجه نبودند که هر درگیری و مقاومتی توسط جنبش های مختلف سیاسی بطور درخود به دلیل شکل میلیتانت آن در ماهیت و مضمون هم رادیکال است. متوجه نبودند که رادیکالیسم نه به معنی دست بردن به راه حل های اساسی جامعه سرمایه داری که به معنی مخالفت هر کسی با حاکمان شرور و سرکوبگر است. چه معلوم شاید هم خود "توده ها" نقشه دست بردن به ریشه مصائب سرمایه داری را  ریخته اند. پیشگویی های پشت سر هم فال گیران کمونیسم بورژوا مبنی بر شروع سرنگونی و انقلاب و تحولات رو به پیش باید متکی به اطلاع آنها از روح نقشه ریز همین "توده ها" باشد.

این چپ بطور قطع متوهم نیست. فریب هم نخورده است. گمراه هم نشده است. دروغ هم نمیگوید. کج هم راه  نمیرود. جنبش واقعی اینها، انقلاب اینها، کمونیسم اینها و راه روشن اینها همین است که خود به زبان خود بلند بلند میگویند. تاریخا  اگر هر نیروی مدعی کمونیسم را میشود همان کمونیسم مارکس نام نهاد بخشی از مانیفست کمونیست به توضیح و نقد این نوع کمونیسم اختصاص پیدا نمیکرد. کمونیسم بورژوایی، خرده بورژوایی و ارتجاعی تاریخی به قدمت کمونیسم مارکس دارد. بخش مهمی از ادبیات کمونیسم کلاسیک هم نقد همین کمونیسم های ارتجاعی و غیر کارگریست. این روزها عناصر خوش عقل تر اینها، ما حکمتیست ها را ضد مردمی، ضد انقلابی و ... نام برده و ادبیات غیر بهداشتی شان فضا را آلوده کرده است، انگار مانع پیشروی انقلاب و جنبش اینها مائیم. و کاش چنین بود.  ما و کمونیسم مارکس هیچ قرابتی با جنبش یا انقلاب لیبرالی امروز، جنبش ناسیونالیستی آذربایجان، کردستان، بلوچستان و خوزستان و هخا در تهران ندارد. ما همیشه در مقابل اینگونه انقلابات ایستاده و ماهیت ارتجاعی آنها را با حوصله افشا کرده ایم. با همه اینها علت پنچر شدن تمام این انقلابات متاسفانه و هزار بار متاسفانه  نه قدرت افشاگری و سازماندهی ما که سرکوب حاکمیت و ماهیت پرچم خود این تحرکات بوده است.  ما افتخار میکنیم اگر بتوانیم جنبشی در درون طبقه کارگر سازمان دهیم که این انقلابات را همراه جمهوری اسلامی از جامعه جارو کند. این مهم پروژه اصلی حزب حکمتیست و مایه مباهات همه ماست. تفاوت بنیادی حزب ما با جبهه مشترک تمام احزاب و گروههای اپوزیسیون از راست تا چپ شان در "جنبش اعتراضی جاری" همین است.