-- Logo ---->

دولت اسرائیل به دلایل استراتژیک نیازمند این جنگ است

مصاحبه کمونیست هفتگی با فاتح شیخ در مورد خطر حمله اسرائیل به ایران

 

کمونیست هفتگی: روابط جمهوری اسلامی و اسرائیل همیشه تیره بوده است. اما امروز بسیاری از احتمال حمله اسرائیل به نیروگاههای اتمی ایران صحبت میکنند. چقدر این احتمال واقعی است؟ عملکرد چه فاکتورهائی چنین حمله ای را محتمل میکند؟

فاتح شیخ: نفس احتمال حمله اسرائیل به ایران موضوع تازه­ای نیست؛ مشخصا از چهار سال پیش این احتمال چون شمشیر داموکلس روی سر خاورمیانه بوده است. این فقط در سطح تحلیل نبوده، قصد و نقشه اسرائیل برای چنین حمله ای در سطح رسمی اعلام شده و تاکنون عکس آن، یعنی منتفی شدن آن، هیچگاه از طرف هیچ مقام اسرائیلی اعلام نشده است. بطور مثال تهدید نظامی آمریکا علیه ایران چند سال مطرح بود ولی از یکجا دیگر تحلیلا منتفی تلقی شد و رسما هم مقامات آمریکا از رئیس جمهور تا وزرای دفاع و خارج اعلام کردند که آن را به نفع "دیپلماسی" زیر میز گذاشته اند. در مورد تهدید نظامی اسرائیل علیه ایران شاهد هیچ زیر میز گذاشتنی نیستیم؛ تهدید مدام وجود داشته فقط بسته به اوضاع کمرنگ و پررنگ شده است. آنچه امروز تازه است جدیتر شدن این تهدید در سایه تازه­ترین تحولات جهان و منطقه و رویدادهای اخیر بخصوص برجسته­تر شدن آن در جریان تنش حاد و البته عارضی در روابط استراتژیک آمریکا و اسرائیل، در بین حکومتهای اوباما و نتنیاهو است. درک واقعیتر این مساله نیازمند آنست که ابتدا از رویدادها فاصله بگیریم، روندهای بنیادی پشت این احتمال را بررسی کنیم، بعد به رویدادها هم برگردیم و بطور مشخص تاثیرشان بر جدیتر شدن تهدید و نزدیکتر شدن زمان انفجار این بمب بسیار ویرانگر را بسنجیم.  

از میان روندهای پایدار پشت تحولات و رویدادهای اخیر که تهدید اسرائیل را جدیتر کرده اند، دو روند اصلی و تعیین کننده اند: اول پروسه تجدید تقسیم جهان که پرونده آن از چند سال پیش باز شده و دوم بحران اقتصادی جاری جهان است. در تحولات جهان و منطقه این دو روند و تاثیر متقابل حاد کننده­شان بر هم، نقش اول را بازی میکنند، برای همه معضلات قدیمی چارچوب جدید و پیچیده­تر میسازند و راه حلهای تازه پیش پا میگذارند که غالبا بیش از آنکه راه حل باشند به کلاف سردرگم و جنگل وحشی شباهت دارند. این بیسروسامانی جهانی در هر دو عرصه اقتصاد و سیاست، در چندین نقطه بحرانی جهان احتمال تبدیل بحرانها به جنگ را افزایش داده است. "جنگ و صلح" در یک سال اخیر یک مشغله اصلی دولتها و موسسات جهانی بوده و در نتیجه به مشغله اصلی "افکار عمومی" هم تبدیل شده است. بحثها و مشغله­ها پیرامون اعطای پرتناقض جایزه صلح نوبل به اوباما نمونه فاحشی از تناقضات نظام سرمایه داری در سایه دو روند جاری بحران اقتصادی جهان و پروسه تجدید تقسیم جهان است. در منگنه این تناقضات مدام کبوترهای صلح له میشوند و شعله های جنگ زبانه میکشند. از طرفی تمایل فزاینده انسانها به صلح و نفرتشان از جنگ، از آن طرف تدارک پرحجم و فزاینده برای جنگ. از طرفی رشد بیوقفه تولید، از آن طرف بحرانهای اقتصادی پیشگیری ناپذیر و توقف تولید، از طرفی جهانگستری سرمایه داری و افزایش بیوقفه ارتباطات جهانی بین کشورها و جوامع، از آن طرف افزایش ناسیونالیسم و دشمنیهای حاصل از تضاد منافع بخشهای مختلف بورژوازی، از طرفی تراکم شگفت آور ثروت در قطب بورژوائی جامعه و از آن طرف رشد سرسام آور فقر و فلاکت در قطب طبقه کارگر، از طرفی گسترش وحشیانه و وحشت­آور سلاح اتمی و موشکی و مسابقه تسلیحاتی، از آن طرف تلاش برای محدود کردن تسلیحات ازجمله دعوا به بهانه تصاحب سلاح اتمی از سوی قدرتهای دست پائین در برابر قدرتهای بالاتر، از یک طرف تجهیز ارتشها به سلاحهای کشتار جمعی از آن طرف جنگ و اشغال و "رژیم چینج" به این بهانه که فلان رژیم نامطلوب سلاح کشتار جمعی در اختیار دارد. این تناقضات نظام سرمایه داری دائما بازتولید و مضاعف میشوند و هر روز بیشتر و بیشتر سرنوشت بشر را به مخاطره میاندازند.

سنجش احتمال جنگ اسرائیل و ایران بر متن این روندها به ما میگوید که دولت اسرائیل به دلایل استراتژیک و بنا به شرایط مشخص و تاکتیکی روز، درگیر چنان تناقضاتی است که نیازمند این جنگ معین است. متقابلا جمهوری اسلامی هم در منگنه بحران اقتصادی جاری و تناقضات استراتژیک رشدیابنده­اش نیاز دارد به استقبال این جنگ برود و اگر در حال حاضر نمیتواند آغازکننده جنگ باشد برای واداشتن اسرائیل به آغاز جنگ از هیچ ماجراجوئی و آتش افروختنی فروگذار نمیکند. شرح تناقضاتی که امروز این دو رژیم خاورمیانه ای را به آستانه جرقه زنی جنگی کشانده در اینجا میسر نیست، فقط در مورد اسرائیل اشاره کنم که با شکست استراتژی میلیتاریستی آمریکا در خاورمیانه، موقعیت استراتژیک دشوار و آسیب پذیری گریبانش را گرفته است.   

افت موقعیت هژمونیک آمریکا در سطح جهانی، پروسه تجدید تقسیم جهان به زیان آمریکا و بحران اقتصادی جهانگیری که بیشترین بارش بر دوش اقتصاد آمریکاست باعث شده که اسرائیل جایگاه سابقش را برای آمریکا از دست دهد. آمریکا که درگیر بازسازی موقعیت خود و ایجاد یک بالانس جدید و قابل قبول بر طناب دیپلماسی در برابر قدرتهای بزرگ قدیمی و نوعروج متعدد است، دیگر نمیتواند آن حمایت بیقید و شرط سابق از قلدری و جنگ افروزی اسرائیل در منطقه که در واقع جزئی ثابت از قلدری میلیتاریستی خودش بود را ادامه دهد. شصت و دو سال از تاسیس دولت اسرائیل میگذرد و بیش از دو سوم این عمر در جنگ با دولتهای همسایه، کشتار و سرکوب مردم فلسطین و اشغال و اشغال مجدد سرزمینهای دیگر صرف شده است. این دولت هنوز نتوانسته حفاظ امن و پایداری برای موجودیت خود جز با اتکا به آمریکا و غرب و جز از راه جنگ و اشغال ایجاد کند در حالیکه در دو دهه اخیر میتوانست با به رسمیت شناختن دولت فلسطین (راه حل "دو دولت") و صلح با دولتهای عرب همسایه به موقعیت سیاسی ماندگاری دست یابد. این راه را جناح راست دولت اسرائیل بست و در حاشیه ماجراجوئی میلیتاریستی آمریکا در منطقه توانست آن را به دیگر جناحهای بورژوازی حاکم و به مردم اسرائیل تحمیل کند. امروز با ویران شدن دیوار پشت سرش بی تکیه گاه و پشت و پناه مانده است. صد دیوار امنیتی بین خود و مناطق فقرزده فلسطینی بکشد، ده بار دیگر هم به قصد شکست حزب الله و حماس با لبنان و غزه بجنگد، نخواهد توانست خلا امنیتی و استراتژیکش را پر کند، برعکس اوضاع را به زیان خود بدتر و پیچیده­تر میکند. امروز پس از دو جنگ ویرانگر و باخته علیه مردم لبنان و غزه و تقویت بیشتر حزب الله و حماس، به خیال خود میخواهد به مادر این منابع خطر، رژیم اسلامی ایران، ضربه بزند. بهانه تهدید اتمی ایران برای توسل اسرائیل به جنگ با ایران واقعی نیست، همچنانکه برای آمریکا و غرب نیست. هدف اسرائیل راه انداختن جنگ دیگری برای تغییر تناسب قوا در منطقه بسود خود است. در جنگ لبنان و غزه همین هدف را دنبال کرد و بدست نیاورد. جنگ علیه ایران وحشتناکترین ماجراجوئی دولت اسرائیل است با کمترین تضمین پیروزی در ایجاد تعادل قوای بهتر و موقعیت امن تر و ماندگارتر. 

  

کمونیست هفتگی: در صورت وقوع چنین جنگی عواقب آن برای این دو کشور و بخصوص برای مردم ایران چه خواهد بود؟

فاتح شیخ: در صورت وقوع این جنگ، عواقب وحشتناک آن فقط به مردم این دو کشور محدود نمیماند. کل خاورمیانه را به آتش خواهد کشاند. هستند موسسات مطالعات استراتژیک جهانی که حتی بروز جنگ جهانی در صورت وقوع جنگ اسرائیل و ایران را محتمل ارزیابی میکنند. خاورمیانه در دوران پس از جنگ دوم جهانی، منطقه بحران، انبار باروت بزرگ با قدرت انفجاری دهشتناک بوده و در هفت سال اخیر در پی جنگ آمریکا علیه عراق و دو جنگ اسرائیل در لبنان و غزه و به موازات آنها بر اثر شکست استراتژی میلیتاریستی آمریکا، باز شدن پروسه تجدید تقسیم جهان و بحران اقتصادی جهانی، موقعیت خاورمیانه پیچیده­تر و خطربارتر شده است. همین روزها تحولات سیاسی در عراق دارد نقطه انفجار جدی جدیدی ایجاد میکند. به میدان آمدن مجدد جریانات ناسیونالیسم عربی- عراقی با یک گارد نسبتا یکپارچه و در حمایت دولتهای عرب و ترکیه در جدال قدرت با جریانات اسلامی مختلفی که در حمایت جمهوری اسلامی طی چهار سال گذشته قدرت انحصاری را تصاحب کرده اند، بعید است بدون درگیریهای حاد و حتی جنگ داخلی فیصله پیدا کند. در چنین شرایطی، یک جرقه جنگ اسرائیل و ایران میتواند فورا آتش جنگ را در عراق روشن کند. برای مردم ایران و عراق و اسرائیل و منطقه چنین جنگی پیامدهای فاجعه­بار خواهد داشت که ویرانی و کشتار غزه و جنوب لبنان در قیاس با آن آتشبازیهای ناچیزی است. تلاش نیروهای سوسیالیست و آزادیخواه در سراسر جهان بخصوص دو کشور اسرائیل و ایران برای باز داشتن دولتهای اسرائیل و جمهوری اسلامی از افروختن این جنگ ویرانگر، شرط مهم پیشبرد مبارزه در راه رهائی و ممانعت از شرایط نامساعد برای مبارزه طبقاتی و آزادیخواهانه کارگران و محرومان است.