-- Logo ---->

از یونان باید درس گرفت

نیاز به مارکس برای تغییر دنیا

 

آذر مدرسی

 

تاثیرات بحران اقتصادی یونان و تعرض وسیع به معیشت مردم، اعتراضات و اعتصابهای سراسری یونان  در رسانه ها تحت عناوین مانند "روزهای بیم و امید در یونان ورشکسته"، "از یونان باید درس گرفت"، "بعد از یونان نوبت انگلیس است؟"، "بحران یونان اروپائی، نشان از برآمدهای جدید؟"، "ورشکستگی یونان و بحران یورو"، "اعتصابات سراسری در یونان، "درگیری در خیابانها آتن"، منعکس گردید.

معنی این بحران برای کشوری مانند یونان یعنی ۳۰۰ میلیارد یورو بدهی و کسری بودجه ۱۴ درصدی دولت. یعنی خطر جدی برای سرمایه در یونان بود. وضعیت اقتصادی و کسر بودجه دولت یونان که از آن بعنوان یونان ورشکسته نام میبرند کمتر از کشوری مانند انگلیس، با کسر بودجه ١٣ درصدی، نیست. مسئله ای که یونان را به مرکز توجه و نقطه سرطانی اروپا و دنیا تبدیل کرد عضویت این کشور در اروپای واحد و تاثیرات ورشکستگی آن بر تضعیف ارزش یورو است.

کمک اتحادیه اروپا به بورژوازی یونان، به دولت و بانکها برای نجات کل سرمایه در اروپا، برای نجات یورو و ممانعت از سرایت بحران به اروپا است. کمکی است به بورژوازی یونان با لطمه هرچه کمتری از زیر این بحران قد راست کند. اما این کمک بی قید و شرط نیست. ۳۰ میلیارد یورو صرفه جوئی پیش شرط کمک اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول به یونان بود.

طبقه كارگر و اقشار فقیر جامعه که تا قبل از این کمکها هم بار بحران را بر دوش میکشیدند و زیر بار بیکاری وسیع، گرانی و تورم شدید کمر شان شکسته بود بعد از کمک اتحادیه اروپا آینده فلاکتباری را در پیش خواهند داشت. این کمکها به معنی فشار بیشتر بر زندگی طبقه کارگر و اقشار پائین جامعه در یونان، به معنی تعرض وسیع به سطح معیشت و رفاه مردم در یونان است.

 تحت نام "صرفه جوئی اقتصادی" سن باز نشستگی را بالا میبرند، حقوق کارمندان دولتی را پائین می آورند، از بیمه های درمانی و اجتماعی میزنند، افزایش دستمزد کارمندان خدمات عمومی را برای سه سال متوقف میکنند،  و در کنار آن مالیات بر اجناس، مواد سوختی و خدمات را بالا میبرند، ابعاد فقری که به اکثریت مردم تحمیل میشود عیر قابل توصیف و وحشتناک است. بخش عمده کارگران بخش خدمات اجتماعی، پرستاران، معلمان، بازنشستگان ، کارگران بخش خصوصی و دولتی، یعنی بخش اعظم مردم مزدبگیر یونان، مورد این تعرض قرار میگیرند. ظاهرا "صرفه جوئی افتصادی، فداکاری اجتماعی و همبستگی اجتماعی" شامل حقوق و سود بانکدارن و صاحبان سرمایه و بودجه ارتش و پلیس و زندان و دستگاه عریض و طویل دولتی که کاری جز تحمیق و سرکوب مردم دارند نمیشود. طبقه کارگر و بخش اعظم جامعه باید فداکاری کنند، زیر خط فقر زندگی کنند تا سرمایه در یونان و اروپا بتواند از این بحران جان سالم بدر ببرد. این جوهر کلام سران اتحادیه اروپا و نخست وزیر مرتجع یونان است.

اما یونان تنها نیست اسپانیا، پرتغال، ایتالیا و انگلیس کاندیداهای بعدی ورشکستگی مالی هستند و در همه این کشورها تعرض به سطح معیشت مردم با سرعت کمتر یا بیشتری در جریان است. میدیا از خطر گسترش اعتراضات یونان به کشورهای دیگر اروپائی حرف میزنند. اینکه "باید از یونان درس گرفت!" هشداری است به بورژوازی در اروپا، هشدار از شکستن بار بحران بر دوش طبقه کارگر و هشدار از گسترش اعتراضات در اروپا. بحران اخیر و لجام گسیختگی بورژوازی در تعرض به زندگی مردم بیش از هر چیزی تناقض این سیستم را با رفاه و آسایش و خوشبختی انسان نشان میدهد. 

در شروع بحران اقتصادی اخیر همه سرها به طرف مارکس و کاپیتال او با هدف توضیح بحران، مکانیزم کارکرد سرمایه و دلایل بحران، برگشت. امروز یونان نشان میدهد که بازگشت به مارکس از سر نقد او به سرمایه، از سر ضرورت انقلاب کارگری، انقلاب سوسياليستى، بعنوان تنها پاسخ  به وضعیت موجود تا چه حد حیاتی است. یونان نشان میدهد دنیا به مارکس و مارکسیسم برای رهائی از یوغ سرمایه نیاز دارد. یونان یکبار دیگر خلاء وجود احزاب کمونیستی طبقه کارگر، احزابی که بتوانند در مصافهای حاد و سرنوشت ساز پیشاروی این طبقه با دولتهای بورژوایی حاکم، مبارزات طبقه کارگر و محرومین را سازمان دهد و هدایت کند، را بیش از پیش نشان میدهد.