-- Logo ---->

اعتصاب عمومی در کردستان آب در لانه مورچگان

 

ثریا شهابی

  

شبحی برفراز ایران در پرواز است. شبح به میدان آمدن صفی برای دفاع از زندگی و سلامت مردم ایران. شبح اعلام حضور نیروی اتحاد و همبستگی میلیونی مردمی انقلابی، چپ و آرمانخواه، در کردستان علیه  احکام اعدام بطور کلی و در اعترض به اعدام جنایتکارانه پنج فعال سیاسی، شبح دست بردن به قدرت خود، و پشت کردن به میدان نزاع درون خانوادگی بین اصلاح طلبان حکومتی و جانیان در حکومت.    

اعتصاب میلیونی مردم سراسر کردستان و به تعطیلی کشاندن  کار و مدرسه در ٢٣ اردیبهشت،  پاسخ مردم در کردستان به یک فقره از جنایات رژیم، اعدام پنج فعال سیاسی، و در همدردی با بازماندگان آنها بود. با این حرکت مردم ایران باردیگر صدای آزادی را از کردستان شنیدند. این صدا را جانیان حاکم، بیت خامنه ای و دفتر احمدی نژاد، اپوزیسیون اصلاح و نجات رژیم (دوخرداد و سبز)، دول غربی و میدیای آنها هم شنیدند. مردم در سراسر ایران احساس قدرت کردند، در دل اپوزیسیون اصلاح نظام هراس و نگرانی کاشته شد، و بر پیکر رژیم و قاتلین فرزندان مردم رعشه مرگ افتاد.

 سلسله حملات متحدانه اپوزیسیون چپ و کمونیست، به سفارتخانه ها و کنسولگریهای رژیم در خارج کشور، به محض پخش خبر اعدام پنج فعال سیاسی، و سازمان یافتن بلادرنگ یک اعتصاب عمومی یک روزه در سراسر کردستان به رهبری جریانات چپ  و کمونیست، پاسخ و عکس العمل سریع مردمی بود که طاعون خون و جنایت جمهوری اسلامی، با اعدام و چوبه های دار و بساط شلاق آن، و با هر جناح و دسته ای، را  نمی خواهند.

اعتصاب در کردستان بسرعت فضای سراسر ایران را تحت تاثیر خود قرار داد. همه و از جمله رسانه های غربی و طرفداران پادشاهی و اپوزیسیون طرفداراصلاح رژیم، مشروطه خواهان، ملی – مذهبی ها و توده – اکثریت، و مطالبه محوری ها، در مورد آن نوشته اند و می نویسند. برخی حمایت کرده اند و برخی هم به بهانه "حمایت" از اعتصاب و "محکومیت" اعدامها، باز چوب زیر بغل رژیم زده اند. طیفی از  فرصت طلبان  و نان به نرخ روزخوران سیاسی، ناشیانه تقلا میکنند که از تحرک مردم در کردستان نمدی برای کلاه بی ارج خود بدوزند.  پا نهادن اجباری و از سرناچاری اپوزیسیون طرفدار اصلاح رژیم به میدان مبارزه علیه اعدام، میدانی که محل ابراز وجود آنها نیست،  آبی بود که به لانه مورچگان سرازیر شد. این جماعت را هراسان از لانه های خود بیرون  کشید و بدون حفاظ و پوشش تمام قد در مقابل قضاوت مردم  قرار داد.  

 اظهارات برخی از سازمانها و فعالین اپوزیسیون طرفدار اصلاح رژیم، در "حمایت" از مبارزه مردم علیه اعدام را بخوانید:  

۱ - "شورای فعالان ملی - مذهبی ایران" که ریاست آن را عزت الله سحابی بر عهده دارد، با انتشار بیانیه ای "ضمن تصریح بر تفاوت فکری و خط مشی سیاسی" این شورا با پنج اعدامی اخیر، علت محکوم کردن این اقدام را تأکید بر "حقوق انسانی و شهروندی" آنها اعلام کرده است. آقای سحابی مزاح میفرمایند! ایشان ابتدا در مقابل "جرم و اتهام" اقدام علیه اعدام، از خود رفع اتهام میکنند. میفرمایند علت و شان نزول بیانیه آنها نه مخالفت با اعدام، که فرمول پاخورده و بی خاصیت "حقوق انسانی و شهروندی" است. این شورا پیشتر هم  خواستار رسیدگی کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل به  "بازداشت های خودسرانه، اعدام های فراقانونی و شکنجه در ایران" شدند. و طی یک عملیات مهورانه عزت الله سحابی، به مقامات جمهوری اسلامی توصیه کرده است که برای حفظ حاکمیت و جلوگیری از "تضعیف نظام جمهوری اسلامی"محمود احمدی نژاد را برکنار کنند.  این رجل حقوق بشری ملی – مذهبی و طرفدار قانون اساسی خود به زبان بی زبانی میفرمایند که تنها مخالف اعدام و شکنجه غیرقانونی، یعنی مخالف اعدام طرفداران نظام، اند. و اگر در مورد اعدام فعالین سیاسی مخالف نظام، از سر ناچاری، عکس العمل نشان میدهند  تنها و تنها برای جلوگیری از تضعیف نظام و برای نجات آن است. فرمایشات این رجل سیاسی ایران، نسخه "جهان سومی"، ملی  - وطنی طرفداری از "حقوق بشر" به سیاق غرب است. سحابی حاضر نیست به ریسک کپی برداری درست از مواضع آموزگاران خود در غرب، امثال عفو بین الملل و کمسیون حقوق بشر و ..تن بدهد و حداقل در حرف، اعدام را بطور کلی و برای همه،  محکوم کند. نمی تواند همچون صاحبان انواع کنوانسیون های بی خاصیت حقوق بشر در غرب، در مورد اختلاف مواضع سیاسی با قربانیان این اعدامها، موقتا هم که شده، دندان روی جگر بگذارد. یک طرفدار پروپاقرض قانون اساسی ایران، قانونی که اساس و بنیاد آن بر مجازات های اسلامی و اعدام و تعزیر و اختناق است، یک موافق نظام، نمی تواند مخالف اعدام بطور کلی باشد. انتظار این درجه از آزادیخواهی، حتی صوری، از این جماعت وهم است. این ها به فضای مختنق زنده اند.

 

 ۲- فرمایشات "شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد"، هم خواندنی است. مقدمتا در معرفی این طیف. این ها شاخه های محلی، استانی و شهرستانی اپوزیسیون طرفدار اصلاح رژیم در مرکز اند. شورایی که معمولا در مرکز شامل رئیس جمهورها و امامان جمعه و وزرا و مراجع  عالیقدر قوای سه گانه و رؤسای زندانها و وزارت اطلاعاتی های سابق است، و در استانها و شهرستانها کلوپ سیاسی استانداران و شهرداران و  رؤسای سابق دوائر دولتی. نسخه جعل مرکب موضع سحابی را از اصلاح طلبان کردستان بخوانید.  

"شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد" هم ضمن تقدیر از زحمات موسوی و زهرا رهنورد در بیانیه ای، مخالفت خود را با "هر نوع روش و حرکتی که موجب ایجاد فضای خشونت شود" اعلام کرده اند و از مقامات قضایی خواسته اند که از "غیر قانونی و غیرعادلانه و پایمال شدن حقوق شهروندی" جلوگیری کند.  تبحر و مهارت زیادی بکار رفته است که با کمترین خسارت کلام، دلقک وار در کنار مبارزه مردم علیه اعدام عکس گرفت. حنای این جماعت در کردستان بی رنگ تر از آن است که بتواند به اعتراض برحق مردم رنگ سبز و پیروی از موسوی بپاشد.

 

و بالاخره:

۳ - دگراندیشان ملی -  مذهبی، توده – اکثریت، که خود را "جمعی از استادان و روشنفکران ایرانی خارج از کشور"  نامیده اند، در بیانیه ای در مورد اعدامها و اعتصاب در کردستان میفرمایند:

"در پایان این بیانیه، امضا کنندگان ضمن محکوم کردن مجازات اعدام، تأکید کرده اند که خواستار حل مشکلات کنونی ایران با "پرهیز از خشونت از جانب هر دو طرف" هستند. در میان امضاء کنندگان این بیانیه نام افرادی همچون رامین جهانبگلو، مهرانگیز کار، سعید رهنما، نیکی کدی، محمود کریمی حکاک، منصور معدل، مهرزاد بروجردی و تورج دریایی به چشم می خورد."

 پرهیز از خشونت از هردو طرف! کدام طرف دیگر؟ کدام خشونت؟ آنهم در مورد ایران و چوبه های دارش، با احکام شلاق علیه فعالین کارگری و مدافعین حقوق زن، با اعتراف بگیری زیر شکنجه از دانشجویان معترض و میدانهای سنگسار و شکنجه گاههای قرون وسطایی اش، آنهم در طول سی سال! جایی که بسیاری مرگ شرافتمندانه به زندگی در چنین جهنمی را به جان خریدند. خشونت از هردو طرف! چه کلمات شیک، "تسلی بخش و آرامشجویی"!  چه شرافت به حراج رفته ای! چه موضع مهوع و مشام آزاری، چه صف گندیده و تهی از شرافتی!

این جماعت، از سحابی تا خانم کار، کلید و رمز پذیرفته شدن در بارگاه بورژوازی غرب، برای اختصاص یک کرسی کاندیداتوری دیگر برای دریافت انواع جوایزی که بورژوازی غرب برای این نوع "اپوزیسیون" کنار گذاشته است، را یافته اند.  با تمام بهره کم شان از هوش و دانایی، دریافته اند که فعالیت در راه "گزار مسالمت آمیز" از ارتجاع حاکم به ارتجاع نوع دیگری مطلوب غرب، در حمایت کامل رسانه های دست راستی چون بی بی سی، را چگونه میتوان پیش برد. میدانند فعالیت های "مسالمت آمیز" از نوع تحریم و به گرسنگی کشاندن مردم،  یا توسط جنگ و آزادسازی به شیوه عراق، به شرط سوار شدن بر موج اعتراضات بر حق مردم، در و دروازه  شانسی را برروی این صنف باز میکند.  همچون ما، اطمینان دارند که این تنها شانس واقعی این جماعت برای "ظفرمندی" است!

مردم، طبقه کارگر و کمونیست ها با سازمان دادن مبازره مستقلانه و آزادیخواهانه خود، در این شانس را برویشان خواهند بست. اعتصاب عمومی در کردستان باردیگر  نشان داد که در ایران بورژوازی آزادیخواه و مترقی، کرد یا فارس، در مرکز یا در استان، وجود خارجی ندارد.  

 

۲۰مه ۲۰۱۰