-- Logo ---->

فضای جنگی و خطر حمله نظامی به ایران

مصاحبه کمونیست هفتگی با فاتح شیخ

 

کمونیست هفتگی: بعد از تحریمهای مکرر شورای امنیت، آمریکا و اتحادیه اروپا، بحث احتمال حمله نظامی به ایران فضای سیاسی و میدیائی جهان را فراگرفته است. سوال این است که بعد از شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان٬ چقدر حمله به ایران محتمل است؟ و خارج از این، اصلا چرا این جنگ؟

 

فاتح شیخ: شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان، احتمال حمله به ایران را منتفی و یا ضعیف نمیکند؛ برعکس، یک فاکتور پشت احتمال حمله به ایران همین شکست آمریکا در تثبیت موقعیت ابرقدرتی یگانه خود بر جهان از راه جنگ علیه عراق و افغانستان است. گذشته از این، کلا نمیتوان به سوال "چقدر حمله به ایران محتمل است؟" جواب قطعی و روشن داد. آنچه میتوان و لازم است روشن کرد این است که چه روندها و پایه­هائی در اوضاع و احوال جهان و منطقه، این جنگ را همچنان برای دو طرف آن، آمریکا و اسرائیل و غرب از یکسو و جمهوری اسلامی از سوی دیگر، ضروری و مطلوب میکند؟ بعلاوه، کدام شرایط و تحولات، امکان وقوع آن را نسبت به سالهای قبل بالا برده یا برعکس محدود و مشروط کرده است؟ مساله اصلی برای ما این است که چنین جنگی بسیار به ضرر زندگی کارگران و مردم ایران و منطقه است؛ شرایط مبارزه طبقه کارگر و کمونیستها برای پیشبرد انقلاب سوسیالیستی و سرنگونی جمهوری اسلامی در مسیر آن انقلاب را بسیار سخت و نامساعد خواهد کرد. ما همیشه باید تغییراتی را که در شرایط مبارزه مان در آستانه وقوع است بشناسیم تا بتوانیم صفوف طبقه کارگر را برای مقابله با آن آماده کنیم. درنتیجه مادام که احتمال حمله به ایران، به هر میزان، یک احتمال واقعی است باید با تمام توان علیه آن بایستیم، آگاهگری کنیم و برای مقابله با تاثیراتش بر شرایط زندگی و مبارزه کارگران و مردم چاره جوئی و تلاش کنیم. مهلکترین وضعیت برای طبقه کارگر و کمونیستها در این شرایط انتظار و دست روی دست گذاشتن و یا کم جلوه دادن اثرات چنین جنگی بر مبارزه طبقه کارگر برای رهائی جامعه ایران از چنگ سرمایه داری و رژیم اسلامی حامی آن است.  

 سرچشمه بالا گرفتن بحث احتمال حمله نظامی به ایران در فضای سیاسی و میدیائی جهان، اساسا گفته اخیر ژنرال مولن درباره گزینه نظامی آمریکا در مقابله با رژیم ایران و اظهار نظر ده روز پیش مایکل هایدن رئیس سابق سیا درباره اینکه احتمال حمله نظامی به ایران افزایش یافته، در کنار تشدید تحریمهاست. باید توجه کرد هم تحریمها و هم این اظهارات خود مقدمات جنگ، بخشی از جنگ روانی و از تدارک خود جنگ است. جمهوری اسلامی هم متقابلا به آن دامن میزند تا به نفع اهداف خود و ازجمله قبل از هر چیز برای تحمیل فضای جنگی بر جامعه ایران از آن بهره برداری کند.

صرفنظر از اینها، در واقع پشت تشدید تحریمها و پشت دم گرفتن مجدد تهدید حمله به ایران، همان روندهائی است که پنج سال پیش هم خطر جنگ را بطور جدی بالای سر جامعه ایران و کل منطقه خاورمیانه گرفته بود. نه آن وقت و نه امروز نزاع بر سر مساله هسته ای نبود و نیست. دعوای هسته ای هم آن وقت و هم امروز، تنها یک بهانه و یک کانال پیشبرد نزاع مهمتری است که در آن آمریکا برای حفظ موقعیت برتر خود در جهان نیازمند دست بردن به جنگ و "گزینه نظامی" است. ما و کمونیسم نوع ما از مقطع جنگ ١٩٩١ خلیج که آمریکا به بهانه اشغال کویت توسط رژیم عراق، به لشکرکشی و جنگ با عراق متوسل شد بر اساس تحلیلمان از تحولات پس از جنگ سرد و اینکه موقعیت اقتصادی آمریکا و امکانات واقعی ادامه سرکردگی آن بر جهان افت کرده و استراتژی دولت آمریکا این است که با استفاده از برتری نظامی خود آن را حفظ و بر رقیبان اصلی خود یعنی روسیه و اتحادیه اروپا و چین و ژاپن تحمیل کند، همین موضع و همین مخالفت سرسختانه با جنگ افروزی و میلیتاریسم آمریکا را در سرلوحه سیاست خود گذاشتیم.

در تحولات بعد از ١١ سپتامبر ٢٠٠١ هم با تحلیل مشخص از رویاروئی جدی و واقعی تروریسم آمریکا و تروریسم اسلامی از همین موضع جایگاه جنگ آمریکا علیه افغانستان را مشخص کردیم و با وجود محکوم کردن میلیتاریسم و تروریسم آمریکا را از محکوم کردن حمله آمریکا به رژیم طالبان خودداری کردیم. در آستانه جنگ ٢٠٠٣ آمریکا و انگلستان علیه عراق ما مجددا همان روندهای بعد از جنگ سرد و همان اهداف آمریکا برای تثبیت موقعیت ابرقدرتی خودش را پشت آن استراتژی جنگی دست نشان کردیم و با ترسیم تداوم آن در مسیر جنگ ١٩٩١ خلیج و تفاوت مشخص آن با جنگ علیه طالبان به این دلیل روشن که رژیم عراق نه بخشی از اسلام سیاسی بود و نه امنیت آمریکا و جهان را تهدید کرده بود، آن جنگ را محکوم کردیم و درباره عواقب سنگین آن برای مردم عراق و منطقه و ازجمله در مسیر تقویت موقعیت جمهوری اسلامی هشدار دادیم. با بالاگرفتن تهدید نظامی آمریکا علیه ایران در ادامه جنگ عراق و به بهانه هسته ای هم باز به همان روند افت موقعیت اقتصادی و سیاسی آمریکا در جهان در برابر چین و روسیه و اروپا و هند استناد کردیم و علیه آن ایستادیم. در عین حال روشن کردیم که چرا جمهوری اسلامی هم از چنان رویاروئی به نفع خود بهره برداری میکند. شکست استراتژی میلیتاریستی آمریکا در عراق مانع شد که دولت بوش بتواند نقشه حمله نظامی اش به ایران را عملی کند.

متعاقبا بحران اقتصادی جهان که در درجه اول گریبان اقتصاد آمریکا را گرفت، روند افت سرکردگی آمریکا را سریعتر و وخامت موقعیت جناح نئوکنسرواتیو برای کنترل آن را بیشتر کرد. شکست نئوکانهای هیات حاکمه آمریکا در انتخابات کنگره و ریاست جمهوری از دمکراتها و روی کار آمدن اوباما، وظیفه تلاش برای کنترل افت موقعیت جهانی آن کشور را به دست اوباما و جناح دمکرات هیات حاکمه آمریکا سپرد. اما سیر اوضاع در یکسال و نیم گذشته نشان داده که اوباما و دولتش هم راه دیگری جز ادامه استراتژی میلیتاریستی با برخی تغییرات جزئی، برای حفظ موقعیت آمریکا در جهان در برابر رقبایش در پیش نگرفته اند. دست بردن مجدد دولت آمریکا و دولت اسرائیل به تهدید حمله به ایران، نشانه ادامه همان استراتژی ناموفقشان در شرایط نامساعدتر امروز است. شتاب دولت آمریکا برای خارج کردن نیروهایش از عراق تدارک آمادگی برای رویاروئی نظامی با جمهوری اسلامی است. وخامت موقعیت دولت اسرائیل در معادلات جدید خاورمیانه هم فاکتور تشدید کننده بحران و رویاروئی جاری و بالا بردن احتمال جنگ است، جنگی که اگر هم دولت اسرائیل شروع کننده آن باشد تردیدی نیست که دولت آمریکا هم بلافاصله در آن درگیر خواهد شد.

از طرف دیگر دولت جمهوری اسلامی هم همچنان بر ادامه این رویاروئی بعنوان استراتژی بقای خود پا میفشارد، بقا چه در برابر آمریکا و غرب و چه در جبهه داخل در مقابل مبارزات و اعتراضات کارگران و مردمی که سراپای وجودشان سرشار از خشم و نفرت از جمهوری اسلامی است.              

 

کمونیست هفتگی: خارج از اینکه این تهدیدها به جنگی منجر شود یا نه٬ فضای جنگی جامعه ایران را گرفته است٬ جدا از دول غربی و تهدیدات آنها٬ خود جمهوری اسلامی هم به این فضا دامن میزند. آیا واقعا جمهوری اسلامی خواهان جنگ و حمله به ایران است؟ اگر نه فضای جنگی چه خاصیتی دارد؟   

فاتح شیخ: سرچشمه اصلی و اولیه این فضای جنگی و خود خطر جنگ بدون شک آمریکا، اسرائیل و غرب است. جمهوری اسلامی هم حتی با فرض اینکه خواهان جنگ نباشد، منافعی واقعی در دامن زدن به فضای جنگی دارد. خواه در این جهت که در منطقه خاورمیانه بعنوان سمبل مقاومت در برابر آمریکا و اسرائیل ظاهر شود و سمپاتی توده های منزجر از سیاستهای آمریکا و اسرائیل را به سوی خود و جریانات وابسته به خودش نظیر حزب الله لبنان و حماس و غیره کانالیزه کند. و خواه اینکه از این فضا در داخل جامعه ایران برای تشدید سرکوب و خفقان و عقب راندن اعتراض و مبارزه طبقه کارگر و مردم محروم بهره برداری کند. جمهوری اسلامی از هم اکنون این منافع را به درجاتی بدست آورده است و در صورت وقوع جنگ ابعاد آن را صدها برابر خواهد کرد. فرض اینکه جمهوری اسلامی خواهان این جنگ نیست، مانع نمیشود که هم امروز از فضای جنگی حداکثر استفاده را سازمان دهد و هم در ادامه برای حالت وقوع جنگ آمادگی گسترش آن و تلاش برای ریشه کن کردن هرگونه مخالفت و اعتراضی را تدارک دیده باشد. بعلاوه جمهوری اسلامی با استفاده از این فضا میتواند ناسیونالیسم ایران عظمت طلب را پشت سر خود بیاورد و از این راه هم مخالفان خود در داخل رژیم و در اپوزیسیون را خلع سلاح و منزوی کند. در سالهای گذشته هم جناح احمدی نژاد از این تاکتیک برای بیرون کشیدن پرچم ناسیونالیسم ایرانی از دست اپوزیسیون پروغرب استفاده کرد و به درجات زیادی هم موفق بود.      

 

کمونیست هفتگی: بخشی از جمهوری اسلامی که الان به جنبش سبز معروفند٬ دلیل تحریم ایران و فضای جنگی و جنگ احتمالی را سیاستهای غلط احمدی نژاد اعلام کرده اند. این چقدر واقعی است و این جریان کجای این واقعه قرار دارد؟

فاتح شیخ: تلاش سران جنبش سبز و بخشهائی از اپوزیسیون در اینکه تشدید تحریمها، بالاگرفتن فضای جنگی و احتمال جنگ را به غیرمسئولانه بودن سیاست و موضعگیری سران حکومت و مشخصا به ماجراجوئی احمدی نژاد نسبت میدهند، علاوه بر خاک پاشیدن به چشم مردم در ارتباط با روندهای واقعی پشت این رویاروئیها، مستقیما در جهت برگرداندن توجه افکار عمومی از نقش اصلی آمریکا و اسرائیل و غرب در این بحران و فضای جنگی و تبرئه کردن آنهاست. هدفشان اینست که از این رهگذر نفعی در مسیر کشمکش خود با رژیم کسب کنند و حاضرند خطری که فضای جنگی و جنگ برای زندگی مردم ایران و کل منطقه دارد را تماما پشت گوش بیندازند. در واقع موضع سران جنبش سبز و این بخش از اپوزیسیون در نادیده گرفتن نابودی جامعه در پی منافع خود، با موضع دو طرف این رویاروئی تفاوت پایه ای ندارد. جمهوری اسلامی از فضای جنگی نفع میبرد، اینها هم میخواهند از همین فضا برای پیشبرد اهداف خود که کاملا عکس اهداف و منافع مردم است بهره برداری کنند. پروغرب بودن یک جناح از بورژوازی ایران در جنبش سبز و در اپوزیسیون، سرچشمه این موضعگیری آنهاست.

 

کمونیست هفتگی: جنگ صورت بگیرد یا نه٬ جمهوری اسلامی عملا جنگی را علیه مردم اعلام کرده است. فضای جنگی برای رژیم ابزار تشدید خفقان و سرکوب علیه اعتراض طبقه کارگر و مردم، ابزار تنگ کردن فضای سیاسی ایران و کمک به جمهوری اسلامی است. راه مقابله مردم انقلابی با این اوضاع چیست؟

فاتح شیخ: مقابله با چنین اوضاعی اساسا مستلزم داشتن یک موضع کاملا مستقل و مخالف با دو طرف این رویاروئی، این فضای جنگی و جنگ احتمالی است. آگاهی به سرچشمه های واقعی رویاروئی، آگاهی به اینکه دعوای هسته ای با جمهوری اسلامی فقط بهانه و مستمسکی برای آمریکا و اسرائیل و غرب در جهت پیشبرد اهداف خود از راه نظامی و دیکته کردن سیاست خود به هر دولتی است که دوست آنها نباشد و منافع آنها را به هر شکل به خطر بیندازد، شرط اول ایستادن در یک موضع درست در برابر این وضعیت خطیر است. با چنین موضعی هر فعال کمونیست و هر فعال طبقه کارگر و هر انسان آزادیخواهی میتواند تماما در برابر جمهوری اسلامی و همه جناحهایش و همه بخشهای طبقه سرمایه دار اعم از آنها که در حکومت هستند و آنها که به اپوزیسیون پرتاب شده اند و میخواهند از این فضای جنگی و خود جنگ برای سرکوب مبارزه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و یا منحرف کردن آن استفاده کنند قاطع و روشن بایستند. انتظار و بلاتکلیفی در برابر این خطر، خود مهلکترین خطر است.

علاوه بر آگاهگری که وظیفه تعطیل ناپذیر هر کمونیستی در این دوره است، سازمان دادن و متحد کردن صفوف طبقه کارگر و مردم محروم برای اینکه از قدرت واقعی برای مقابله برخوردار شوند، برای اینکه به گوشت دم توپ جنگ سرمایه داران بدل نگردند و برای اینکه قربانی تشدید سرکوب و خفقانی که ارگانهای سرکوبگر رژیم در پیش گرفته اند نباشند، در شرایط امروز حیاتی تر از همیشه و از نان شب ضروری تر است. پیوستن به حزب حکمتیست که در تمام این سالها بطور خستگی ناپذیری در این عرصه و دیگر عرصه های نبرد طبقاتی تلاش کرده است، بدون شک یک راه اصولی و کارساز برای تقویت صف مستقل و حیاتی مبارزاتی در این دوره است. معنی عملی و بلاواسطه دعوت کمونیستها و فعالین و رهبران مبارزات کارگری به پیوستن به حزب حکمتیست، دعوت آنها به تلاش برای اجرای سیاستهای حزب حکمتیست و اشاعه آنها در صفوف طبقه کارگر و توده های محروم و آزادیخواه جامعه است.