-- Logo ---->

طبقه کارگرفرانسه٬ پیروزی ممکن است

رحمان حسین زاده

 

نگاهها به تحرک طبقه کارگر فرانسه و اعتراضات گسترده ومیلیتانت جاری در این کشورخیره شده است. بار دیگر امید به سد کردن تعرض بورژوازی علیه  زندگی و معیشت کارگران و شهروندان جامعه در مرکز اروپا زنده شده است. این پدیده پر شور و قدرتمند تا همین جا حق طلبی و سرزندگی طبقه کارگر در یکی از کانونهای قدرتمند خود در قلب اروپا را نشان میدهد.

پیروزی ممکن است

شواهد تاکنونی نشان میدهد پیروزی در این جدال طبقاتی ممکن است. اتحادی بزرگ و گسترده حول هدفی مشخص و خواست لغو لایحه افزایش سن بازنشستگی دولت راست سارکوزی بودجود آمده است. هماهنگی و اقدام مشترک اتحادیه های کارگری بیش از سه میلیون و نیم انسان کارگر و کارکن٬ دانشجویان و دانش آموزان را در ٢٧٧ راهپیمایی و مکان تجمع اعتراضی گرد آورد. در تاریخ مبارزاتی طبقه کارگر اروپا و فرانسه همین مبارزات جاری  برای اصلاحات و رفرم بارها پیروزی کسب کرده است. برای نمونه طبقه کارگر فرانسه تا این لحظه تنها  پرچمدار به کرسی نشاندن خواست ٣٥ ساعت کار در هفته در ده سال قبل بوده است. قدرتمندی و متشکل بودن مبارزه کنونی و حمایت ٧٠ درصدی افکار عمومی کل جامعه فرانسه از این اعتصابات و اتکا به سازمان و سازمانیافتگی در تحرک جاری فاکتورهای نوید دهنده پیروزی این مبارزه است. چنین پیروزی نه تنها تناسب قوای جاری بین بورژوازی و طبقه کارگر در فرانسه را تغییر میدهد، بلکه ابعادی فراکشوری خواهد داشت. جغرافیای این صف آرایی فرانسه است، اما ابعاد تاثیرات آن و نتایج عقب نشینی و یا پیشروی برای نیروی دو سوی این نبرد طبقاتی، بازتاب جهانی و به ویژه اروپایی خواهد داشت. پافشاری غیر منعطف تاکنونی تصمیم گیرندگان دو طرف این کشمکش بر سیاست اعلام شده خود، دقیقا حساسیت همین مسئله را نشان میدهد. هر کدام متوجه هستند، انعطاف و عقب نشینی در این نبرد، تنها انعطاف و سازشی بر سر یک موضوع معین یعنی لایحه بازنشستگی  و در کشوری هر چند با اهمیت فرانسه نیست. واضح است تحمیل عقب نشینی بر بورژوازی فرانسه وپس گرفتن این لایحه از جانب  دولت سارکوزی، علاوه بر نتیجه مستقیم آن در دفاع از سطح زندگی طبقه کارگر و اقشار تحت فشار در فرانسه، مضافا نقطه عطفی خواهد شد که طبقه کارگر نه تنها در فرانسه بلکه در کل اروپا با اعتماد بنفسی بالا در مقابل کل سیاست ریاضت کشی اقتصادی قد علم کنند، که اکنون ٢٧ کشور اتحادیه اروپا در حال تحمیل آن بر طبقه کارگر و شهروندان این قاره هستند. اعتصابات و اعتراضات میلیونی و میلیتانت چند روزه اخیر فرانسه تا این لحظه این پیام امید بخش را گسترانده و پیشروی بزرگی را برای طبقه کارگر در چشم انداز ترسیم میکند.

 

 علیرغم این امیدواری، باید متوجه بود، در صورت موفقیت دولت راست سارکوزی، شرایط برای گسترش تعرض همه جانبه و تاچر گونه بورژوازی به طبقه کارگر و مردم محروم نه تنها در عرصه بازنشستگی بلکه در وجوه مختلف شرایط کار و زندگی طبقه کارگر فراهم میشود. سناریوی خطرناکی که تداوم اتحاد و همبستگی مبارزاتی  طبقه کارگر فرانسه و حمایت طبقه کارگر دیگر کشورهای اروپا و در سطح جهان میتواند آن را خنثی کند.    

 

طبقه کارگر فرانسه به کمونیسم مدعی قدرت نیازمند است.

اولین بار نیست که طبقه کارگر فرانسه نقشی پیشتاز در جدال طبقاتی با بورژوازی ایفا میکند. مقاطعی کم نظیر و درخشان در تاریخ سیاسی جامعه فرانسه و طبقه کارگر این کشور صنعتی بزرگ ثبت شده است. به قول معروف اینجا جامعه انقلابات و دگرگونی و تحولات و اعتصابات و اعتراضات بزرگ است. اثرات دیر پای برخی از این تحولات بزرگ فرانسه بر سیمای جدال سیاسی طبقاتی نزدیک به دو قرن اخیر جهان مهر خود را کوبیده است. از آن جمله در تاریخ تحرک انسان دگرگون کننده،  فرانسه انقلابی را از سر گذراند که ندای "آزادی و برابری" را سرداد. کمون پاریس اولین "حکومت کارگری" را به جامعه جهانی تقدیم کرد و تا این مقطع تنها طبقه کارگر این کشور با اتکا به اتحاد و تشکل و قدرت طبقاتی خود ٣٥ ساعت کار در هفته را بر بورژوازی تحمیل  کرده است. به این موارد تعیین کننده در جدال طبقاتی سیاسی جامعه فرانسه موارد متعدد دیگری را میتوان افزود.

با یادآوری چنین سابقه و تجربه ای و با دیدن اعتصابات و اعتراضات کوبنده روزهای اخیر از زاویه یک کارگر کمونیست بار دیگر این سئوال مطرح میشود، طبقه کارگر فرانسه برای تامین پیشرویهای جدیتر و تعیین کننده تر در همین مبارزات جاری و به ویژه برای تعیین تکلیف قطعی با بورژوازی به چه چیز نیازدارد؟ این وقایع نشان میدهد خودآگاهی طبقاتی در میان کارگران بالا است. سازمانیافتگی و تشکل در ابعاد میلیونی و دراتحادیه ها و تشکلهای کارگری موجود است. تحزب و سازمان حزبی زیر پوشش "کمونیسم و سوسیالیسم" در میان آن نقش داشته و دارد. با این وجود از کمون پاریس به این طرف برد مبارزاتی این طبقه مقطعی و محدود  بوده و با وجود جانفشانیهای عظیم نتوانسته خود و جامعه را از شر مصائب نظم استثمارگر سرمایه و تعدیات روزانه آن رها کند. اینجا است به این پاسخ میرسیم که طبقه کارگر متشکل و سازمانیافته فرانسه به افق و تصویر کمونیستی مارکسی وبه پرچم و تحزب کمونیستی در مبارزه جاری و در جدال قدرت نیازمند است. به کمونیسمی نیازمند است که علاوه بر اینکه قدم به قدم در مبارزات جاری و برای تامین شرایط بهتر زندگی و کارراهنما و هدایت گر و متحد کننده طبقه کارگر است، فراتر از آن مستمر و پیگیر توجیهات جناح چپ بورژوازی برای دست نبردن به دگرگونی اساسی وساقط کردن بورژوازی را کنار بزند. نه تنها ممکن بودن پیروزی در مبارزات جاری بلکه ممکن بودن پایین کشیدن بورژوازی و دولت و دم و دستگاه آن از اریکه قدرت نشان دهد. نه تنها باردیگر این جوهر پایه ای کمون پاریس تصرف قدرت توسط کارگران و ایجاد حاکمیت کارگری بلکه با درس گرفتن از ناتوانیها و کمبودهای آن تجربه حفظ حاکمیت کارگری و گسترش دامنه اقتدار آن و مهمتر دست بردن به اعمال دیکتاتوری پرولتاریا را جبران کند. همین امروز به کمونیسم و حزب کمونیستی نیاز هست که در جدالهای کوبنده جاری نه تنها ممکن بودن پیروزی همین مبارزات، بلکه با اتکا به همین نیروی میلیونی، سازمانیافته و میلیتانت کارگری جسارت پایین کشیدن هیئت حاکمه بورژوازی را داشته باشد. انقلاب کارگری و حکومت کارگری را بار دیگر ممکن و عملی سازد.

چنین رسالتی را نه هر جریان به اصطلاح مدعی "کمونیسم" بلکه تحزب کمونیستی کارگری با افق روشن و مدعی قدرت، درهم تنیده با مبارزات جاری و سوخت و ساز دایمی طبقه کارگر سرزنده و فعال فرانسه میتواند ممکن کند. در دل جدالهای تعیین کننده همین روزها آیا کمونیستهای متعهد به طبقه کارگر در فرانسه چنین نیازی را تشخیص داده اند؟ تشخیص عاجل چنین نیازی یک شرط مهم بنیاد گذاشتن کمونیسم متمایز کارگری و حزب کمونیستی مدعی قدرت در جدالهای  طبقاتی و سیاسی تعیین کننده جامعه همیشه پر از تحول و کشمکش اجتماعی فرانسه است.