نقل از سازمانده کمونيست ٣٥

 

کميته هاي کمونيستي و کنترل محله

 

دو اشکال در درک فعلي

محمد فتاحي

 

در بحث کنترل محله عليرغم اشارات متعدد به وجوه فعاليت براي کنترل محله دو درک نادرست در اين بحث عيان است؛ اولا حضور واحدهاي گارد آزادي در يک نقطه و حتي کنترل نظامي تمام عيار يک منطقه و محله  هنوز به معني کنترل محله به معني مد نظر ما در فعاليت کمونيستي نيست. اين يک درک نظامي و نادرست از اين قضيه است. دوما اوج فعاليتهاي حزبي، اشباع يک محله از ادبيات حزبي، حضور مداوم فعالين کمونيست و درجه بالايي از سوخت و ساز سياسي و فرهنگي و حتي تسلط سياسي اتوريته هاي کمونيست بر يک محله هنوز از کنترل اجتماعي آن فاصله دارد. ممکن است رهبران سياسي با اتوريته در يک محله کمونيست ها باشند، ولي محله در ابعاد وسيع و اجتماعي زير کنترل سنتهاي سياسي فرهنگي ديگري زندگي اش را بچرخاند. کنترل محله مسئله اي سياسي- سازماني- نظامي نيست. اجتماعي است.

 

 معتمدين محله

نمونه تيپيکي ازمعتمدين با اتوريته يک محله را اگر در ذهن تان تصور کنيد؛ هزار و يک مسئله مردم در همسايگي و در محله است که اينها شبانه روز در آن دخالت ميکنند. در برطرف شدن رابطه کدر شده  دو خانواده بر سر دعواي بچه هاي شان دخالت افراد معتمد محله را مي بينيد.حضور اينها  در جمع خواستگاران هست، در مراسم ختم يکي، در جشن آن ديگري، در دعواي خانوادگي بين زن و مرد همسايه، در سوگواري مردم به خاطر رويداد ناگواري، در پيدا کردن راه براي کمک به ترک اعتياد همسايه اي، در تقلاي يافتن کار براي فرد بيکار شده اي، در مشکل پيش آمده براي پسر و دختر همسايه اي، در کمک به مردمان از پا افتاده... در تمام لحظه هايي که مردم محله و همسايگان مشغول حل مشکلي اند، مشغول شرکت در واقعه اي شاد يا غمگين اند، شما حضور فرد معتمد در محله را شاهديد، نه به عنوان کسي مثل بقيه که فقط حضور دارد، بلکه مانند کسي که در مرکز است، مرجع است، مداوما فرمان ميدهد، نصيحت ميکند، مشاورت ميدهد، سازمان ميدهد، رهبري ميکند، به مشکلات پاسخ ميدهد، راه حل و الگو نشان ميدهد، عده اي را به خاطر کار ناشايست شان سرزنش ميکند، کساني را به خاطر نقش مثبت شان در امري تشويق ميکند، جمع را به انجام کاري مثبت فراخوان ميدهد، کساني را از انجام کار ناشايستي دور ميکند، سنگ صبور ديگران است، زن معترض به شوهرش پيش او ميآيد، دختري که با مخالفت خانواده براي ازدواجش روبروست به او مراجعه ميکند، کسي که نان شب ندارد پيش او دردش را ميگويد... 

نقش معتمد در جايي مانند ايران به دلايل متعددي برجسته است؛ اولا نفرت عمومي مردم از رژيم فاصله اي عميق بين اين دو طرف ايجاد کرده است. اين فاصله مانع مراجعه مردم به مراجع رژيم براي حل مشکلات شان است. خيلي ها کشاندن پاي دشمن به ميدان حل مشکل با همسايه را براي خود کسر شان ميدانند. اين خلا در مناطقي از کشور مانند کردستان، که دشمني با رژيم عميق تر، سياسي تر، تاريخي تر و اجتماعي تر است، عمده تر و پر رنگ تر است. دوما مردم معمولا تجربه و خاطره خوبي از دخالت رژيم ندارند. ظلم و تبعيض و رشوه خواري و زورگوئي و حقارتي که فرد در مراجعه اش به مقامات مي بيند، خاطره اي است که ميليونها مردم دادشان عليه اش بلند است. سوما مردم مي بينند که رژيم نه تنها راه حلي براي خيلي از مشکلات مردم ندارد، بلکه اينها منشا مشکلات مردم اند. مردم مي بينند رژيم براي مشکل اعتياد، تن فروشي، فقر و ... راه حلي دارد. ميدانند سرچشمه اين بلايا اينها هستند. در مجموع ميتوان نمونه هاي زيادي از عدم مراجعه مردم به قانون و قضاوت و نيروي اجرائي رژيم به دلايل مختلف پرهيز ميکنند.

 

اين خلاء قانون و قضاوت و نيروي اجرائي، يک فضاي باز براي دخالت عنصر معتمد محل ايجاد کرده است. اين خلاء توسط اتوريته غير رسمي و اعلام نشده معتمد محل پر ميشود. دوري مردم از رژيم هر اندازه بيشتر باشد، عرصه دخالت معتمد وسيع تر است. نفرت مردم از حاکمين به حکومت اعلام نشده معتمدين محل مشروعيت ميدهد.  دخالت معتمد محل به نسبت تناسب وزن نيروهاي سياسي، سنن حاکم در ميان آن مردم و فاکتورهاي ديگر ميتواند دخالتي به نفع حفظ وضع موجود باشد. در مناطق عقب افتاده تر جامعه ريش سفيد، سران طايفه، ملا و عناصر ديگر سنتي نقش معتمد محل را بازي ميکنند. در مناطقي که فرهنگ مدرن تر و سنت سياسي عدالتخواه تر به هر اندازه سايه بر زندگي مردم گسترانده اند، به همان نسبت نقش معتمد محل را انسان هاي مدرن تر و عادل تر برعهده دارند. در حالت قبلي قدرت ريش سفيد محل "دولت" مدافع  سنن کهنه است. در حالت بعدي که معتمد انسان عادلتر و مدرنتري است، قدرت وي ابزار گسترش مدرنيسم و عدالتخواهي در عمق جامعه است. به دور قدرت قبلي حلقه هاي ملون ارتجاع محلي صف بسته اند. به دور دومي محافل و جمع هايي از انسان هاي مبارز و عدالتخواه و برابري طلب در مقابل دنياي کهنه سنگر گرفته اند. "دولت محلي" اينها هر اندازه قويتر است، دولت رسمي در مرکز و خيابانهاي شهر بي پايه تر، متزلزل تر و شکستني تر است.

 وقتي ما از کنترل محله توسط کميته هاي کمونيستي و واحدهاي گارد آزادي صحبت ميکنيم، اين نوع کنترل و قدرت در اعماق جامعه مد نظر است. عنصر چپ و کمونيست با در پيش گرفتن اين سبک کار و اين جهتگيري ميتواند شبانه روز کمونيسم و راه حل کمونيستي مسائل جامعه را و نقدش به جامعه موجود را در برخورد به هر پديده اي در محله به رگ زندگي مردمان پيرامونش تزريق کند و آنها را به هر لحاظ همرنگ خود کند. وسعت ميدان دخالت چنين فعاليني مرز نمي شناسد.

ناگفته پيداست که تمام اين فاکتورها براي نقش رهبر کارگري در مرکز کار و محل زندگي او هم صادق است.

 

 

کار اجتماعي و مشکل امنيت

پليس سياسي رژيم حتي اگر از جنس کاري که در محلات انجام ميشود کاملا مطلع باشد، قادر به دستگيري کسي به خاطر آن نيست. تمام اين فعاليت ها علني، بدون ذره اي مخفيکاري، بدون جلسه نهاني و بدون واهمه صورت ميگيرد. سنت تا به امروز فعالين چپ اساسا کار سياسي و به دور از دخالت در عمق جامعه بوده است. به همين دليل وقتي از کار علني کمونيستي بحث ميشود، يک چشم فعال چپ بطور اتوماتيک به انواع خطراتي است که اين نوع فعاليت براي او به ارمغان ميآورد. فعال کمونيست در کار اجتماعي شبانه روز مشغول کاري است که نکته اي براي مخفي کردن ندارد. سازمانده توانا در محله مردم را به دور حل مشکلات متعددشان در يک سازمان نامرِئي به هم مي تند که بر يک رابطه کاملا اجتماعي، طبيعي و غير امنيتي استوار است. اين سازمان حلقه به هم پيوسته مردماني است که در جنگ عليه مشکلات زندگي و در شاديهاي جمعي در کنار هم اند، بدون اينکه نقطه اي براي مخفي کردن داشته باشند. آژيتاتور و مبلغ کمونيست ميتواند روزانه هزاران مسئله را بهانه آژيتاسيون شورانگيز خود عليه تبعيض و نابرابري و فقر و زندگي جهنمي در وضع موجود کند و در رگ عشق به يک زندگي سراسر تقلا براي رهايي خون تازه اي جاري کند، بدون اينکه از امنيت واهمه اي به دل راه دهد. رژيم اسلامي که خود را رژيم مدافع عدالت و مردم مستضعف ميداند، قادر به جلب کسي به دليل دفاعش از عدالت اجتماعي نيست.

 

جايگاه کار در محله

 

 نکته اول

کار اجتماعي در محله در خود مهم است.

فعاليت اجتماعي در محله محملي براي کار مخفي نيست. ارزش کمونيستي کار اجتماعي در محله در جوهر خود همان فعاليت است. اين نکته را به اين دليل متذکر ميشوم چون سنت جا خوش کرده اي در اعماق ذهنيت فعالين چپ عمل ميکند که اهميت کارهاي اجتماعي را به عنوان پوششي براي کارهاي ديگر ميداند. چنين نگرشي متوجه اين نکته نيست که کمونيسم قبل از اينکه از مجراي نشريات مخفي راه باز کند، از مجراي پاسخ زنده به معضلات روزانه مردم  اثر خود را بر مسير حرکت جامعه ميکوبد. در متن نشان دادن راه حل اين معضلات است که ميشود کمونيسم را زنده زنده درس داد. توضيحات صميمانه سوسياليستي در توضيح علل تن فروشي و فقر و تباهي زندگي، نقد بي امان تبعيضاتي که روزانه هر کسي شاهد است، آژيتاسيون سوسياليستي عليه استثمار وحشيانه سرمايه داري، نقد نابرابري زن و مرد، نقد بيحقوقي کودک، نقد بي حرمتي انسان و برده بودنش در اين نظام، نقد سنن کهنه در فرهنگ روزانه همگي بطور علني در هر لحظه اي ممکن است. نقد جنگ، فقر، ستم، تبعيض، نابرابري هر لحظه و به هر بهانه اي ممکن است، بدون اينکه کسي از رژيم بتواند بهانه بگيرد که داريد توطئه اي ميريزيد. فعال کمونيست بايد بداند که اين کار عميقا سوسياليستي در متن تنفر عمومي نسبت به حاکمان، بدون اينکه اسمي از رژيم بياورد،  جوهر کمونيستي وارد شريان اعتراضي مردم ميکند. اين همان کار و تمام کاري است که از فعاليت اجتماعي توقع ميشود.

 

 اما فعاليت اجتماعي فقط تبليغات و آژيتاسيون سوسياليستي و نقد نظري نيست. تمام اين فعاليتها در متن پاسخ هاي ممکن و عملي به مشکلات ميتواند جا بيفتد. مثلا بايد در عمل کاري کرد که جايگاه و حرمت زن در يک دعواي خانوادگي بر سر چنين مسئله اي بالا برود. بايد تقلاي براي کمک به رفع اعتياد کساني در محل به پيدا کردن راه واقعي ترک آن بيانجامد. بايد امر کمک به انسانهاي مسن و از کار افتاده و بي پشت و پناه را سازمان داد و کاري کرد. بايد براي بيخانمان ها فکري عملي کرد. بايد براي راه اندازي مدرسه مورد نياز محل اقدامي سازمان داد. بايد در انجمن خانه و مدرسه به تصويب رساند که بي احترامي به دانش آموزان ممنوع است. بايد براي تامين تعاوني در محل فکري عملي کرد. بايد درمانگاه و کتابخانه و سالن نمايش و بقيه نيازمنديهاي عمومي محله را اگر حتي فقط با اتکا به کمک داوطلبان محل باشد راه انداخت. کار آتش نشاني را بايد منظم کرد. دخالت سرکوبگرانه نيروي انتظامي بايد با اعتراض و دخالت مردم محل جواب بگيرد. کسي که در کوچه به دختري توهين کرده است بايد رسما معذرت بخواهد. و کسي که رفتار خشني با همسرش دارد بايد با سرزنش، انتقاد صميمانه و فشار همه رفتارش را تغيير دهد. زني که طلاق ميخواهد بايد کاري کرد که به خواستش برسد. و در مقطع جدايي براي حل اختلافات مربوط به تقسيم ثروت و دارايي و حق حضانت و سرپرستي کودک و مسائل ديگر خانواده کمک عملي بگيرد، بايد در مقابل دستگيري کسي در محل، اعتراض و تجمع مردم در برابر ادارات مربوطه را سازمان داد و در غيبت نان آور خانواده اي با اتکا به کمک مردم محل هواي زندگي آنها را داشت، خانواده اي فرد بيماري که به دليل ناتواني مالي امکان مراجعه و مداوا ندارد بايد پاسخ عملي بگيرد و... در متن تمام اين پاسخ ها بايد سازمان اتکاي مردم به نيروي خود روز به روز قدرتمندتر شود. بايد کاري کرد که با اتکا به همين امکانات موجود در جامعه سراغ حل مشکلات رفت. بايد مردم را در پي بردن به قدرت متحد خود کمک کرد. مردم بايد در عمل ياد بگيرند که قدرت متحد آنها هر ناممکني را ممکن ميکند. اين کليد حل مشکلات متنوع مردم است. فعال کمونيستي که در هر قدم از کارش صدايش در آيد که پول براي فلان فعاليت اجتماعي موجود نيست، قبل از اينکه کمبودي براي انجام آن کار را نشان دهد، ناتواني خود در دست بردن به کمک مردم و اعضاي جامعه محل را عيان ميکند. جامعه سرشار از امکانات مختلف، توانائيهاي متفاوت و ظرفيت هاي متعدد انساني، اجتماعي و اقتصادي است. مسئله مهم توانايي تشخيص اين داده ها و دست بردن به آن به نفع رفع مشکلات مردم است. جايي ميرسد خود فرد سراغ ثروتمندي براي گرفتن کمک مالي به امري و کسي ميرود، گاهي ديگري را مامور اين کار ميکند، گاهي برايش سازمان درست ميکند، گاهي هم شخصا خانه به خانه در همسايه ها را ميزند تا از دارايي کم آنها براي کمک به امري فردي يا اجتماعي چيزي جمع کند. سازماندهي و شيوه استفاده از  امکانات موجود در محله به نفع مردم به توانايي هاي کمونيست ماهر در کار اجتماعي گره خورده است.

با اين بحث يک مسئله روشن شد؛ فعال کمونيستي که به جاي پيدا کردن پاسخ هاي ممکن و واقعي به اين معضلات روزانه فقط نسخه افشاگرانه و انتقادي در حرف بپيچد، مورد مراجعه و اتکاي مردم نخواهد بود.

 

نکته دوم

 سازماندهي حزبي و مشکل امنيت

فعالين اجتماعي رهبران مردم محله اند. نبايد کاري کنند که آتويي دست رژيم براي مزاحمت بيفتد. کادرها و اعضاي ديگر حزب که مثل شبکه اي در اين فعاليتها تنيده شده اند، امر پخش نشريه و کتب و نوار و سي دي و ادبيات حزبي و سازماندهي فعاليتهاي مخفي را به عهده دارند.

 نقش معتمدين يا رهبران محله يک نقش کاملا اجتماعي است. در تقسيم کار حزبي اين نقش به آنها محول شده است. در خانه هاي آنها اثري از هيچگونه ادبيات مخفي و غير قانوني نبايد يافت شود. مهمتر از همه اينها چگونگي پيشبرد بخش مخفي فعاليت حزبي در رابطه و مشورت با کميته بالاتر روشن ميشود. اين رابطه بايد دو مسئله را تضمين کند؛ اول اينکه سازمان مخفي حزبي  کارش بيوقفه انجام ميشود. ثانيا امنيت فعال اجتماعي که در قامت معتمد محل خود را نشان ميدهد بي مشکل است. محله جايي است که فعال کمونيست در موقعيت معتمد محل از بالاترين امنيت ممکن زير سلطه نظام استبدادي بهرمند است .

نکته سوم

اينجا محل کار مداوم است.

کارخانه را ميشود بست، دانشگاه را ميشود تعطيل کرد، ولي محل زندگي مردم تعطيل کردني نيست. رهبر کارگري و فعال و رهبر دانشجويي کمونيست را ميشود از کارخانه و دانشگاه اخراج کرد، ولي از محله اخراج کردني نيستند. به همين دليل کميته کمونيستي صرفنظر از هر نقشه اي که براي هر جايي ميکشد، ضرورت ايفاي نقش  در محله و منطقه مسکوني اتوماتيک، هميشگي و مداوم است. فعال دانشجو، رهبر کارگري، خير و فعالين مسائل متعدد اجتماعي، فعال حقوق زنان، مدافع حقوق کودکان، نهادهاي مدافع محيط زيست، همگي در جايي به نام محله مسکوني به هم ميرسند. فعاليت در محله جاي مهمي براي پيوند طبيعي و اجتماعي همه فعالين عرصه هاي زندگي سياسي اجتماعي هم هست. دست ياري و نقشه مند اينها با هم ميتواند انقلابي در محله راه اندازد که تاثير اين همکاري همه جانبه در مدتي کوتاه  بهره دهد. اگر گفته ميشود رنگ و قيافه محله تحت فعاليت کمونيست ها بايد فورا در رنگ کوچه و خيابان و رنگ و قيافه مردمانش هم خود را نشان دهد، دستان به هم گره خورده فعالين عرصه هاي مختلف ميتواند کار اين نقاشي اجتماعي را در کوتاهترين زمان ممکن به اتمام برساند.

 

 

دو ملاحظه؛

يکم-

در کردستان دوره جنگ عليه رژيم اسلامي، فعالين با اتوريته احزاب سياسي در محل نقش معتمد محل را با اتکا به اتوريته سياسي خود و سازمان سياسي مربوطه شان برعهده داشتند، که تقريبا بخش عمده امور مربوط به زندگي مردم با مراجعه به آنها حل و فصل ميشد. در آن دوره رژيم اسلامي يک نيروي تقريبا صرف نظامي بود، که به غيراز کنترل مراکز شهرها و خيابانها و جاده هاي اصلي، جامعه در عمق زندگي، خارج از سلطه آن به حيات خود ادامه ميداد.

از دوره دوم خرداد به بعد، زير چتر گشايش سياسي براي فعاليت وسيع نهادهاي مختلف دوم خردادي، فعالين اجتماعي با گرايش هاي متفاوت سياسي، زير پوشش آن نهادها به تکاپوي خود براي پاسخ به بخشي از مشکلات اجتماعي برآمده اند، که هنوز به نسبت تناسب قوا در جاهاي مختلف اين نهادها نقش دارند. انجمن هاي جوانان، نهادهاي مبارزه با اعتياد، نهادهاي مدافع حقوق زنان و کودکان و تعداد بسيار زياد ان جي او هايي که با عناوين مختلف مشغول فعاليتهاي متعدد اجتماعي بوده اند، هنوز کم و بيش فعاليت دارند و در زندگي اقشاري از جامعه نقش بازي ميکنند. فعال کمونيست بسته به اوضاع و احوال سياسي و تناسب قواي متفاوت ميتواند ابتکار به خرج دهد و از امکانات و داده هاي متعدد و پيچيده امروز جامعه به نفع دخالت وسيع تر و عميق تر و سازمان داده شده تر استفاده کند. جامعه به نسبت کنار زدن محدوديتهاي متعدد زندگي سياسي اجتماعي ميتواند اشکال بسيار پيچيده از سازماندهي امور زندگي خود را به نمايش بگذارد.

ضرورت توضيح اين نکته انگشت گذاشتن بر نقش فعال کمونيست در دوران هاي متفاوت سياسي براي ايجاد وسيع ترين سازمان ها و نهادهاي رسمي و غير رسمي دخالتگر در زندگي جامعه است.

 

دوم-

تعيين وظايف سنگين اجتماعي براي يک کميته کمونيستي متشکل از کادرهاي بسيار جوان حزبي ميتواند مورد انتقاد قرار بگيرد. طبعا يک کميته کمونيستي متشکل از کادرهاي جوان دانشجو قادر به ايفاي آن نقش مهم اجتماعي در محله نيست. چنين کميته اي ضمن پرهيز نکردن از مسائل محل زندگي اش، ولي حوزه کارش اساسا دانشگاه و محيط دانشجويي است، ضمن اينکه خود اين محيط نيز تعداد کثيري استاد دانشگاه و کارمندان و کارکنان دانشگاه را دارد که به اندازه کافي در سختيهاي زندگي استخوان خورد کرده و تجربه اندوخته اند. در بحث فعلي اشاره اصلي به محل زندگي است. کميته کمونيستي در محله اگر به دليل خيلي جوان بودنش در سن اعضا هنوز فرصت تبديل شدن به معتمدين مردم محله را پيدا نکرده است، بايد سعي کند با جذب معتمدين آزاديخواه به حيطه فعاليت خود براي برطرف کردن اين کمبودش گام بردارد. کميته جواني که هنوز توان تاثير بر محله را ندارد، بايد تقلا کند تا خود را به اين جايگاه برساند. در غير اينصورت، قرار دادن هر چند نفر فعال حزبي به عنوان کميته و تحويل ليستي کار سخت اجتماعي و سياسي به آن، قبل از اينکه آنها را در اندوختن تجربه کمک کند، موجبات سرخوردگي آنها را فراهم ميکند. کميته هاي بالاتر حزبي بطور طبيعي بايد مواظب پروسه پاگرفتن کميته هاي جوان خواهند بود.