نقل از کمونيست شماره ١١٣

درسهاي دو تجربه:

کارگران معدن انگلستان و کارگران نساجي ايران

ايرج فرزاد

iraj.farzad@gmail.com

وضعيت زندگي کارگران صنايع نساجي و قالي و فرش ماشيني روز به روز بدتر و وخيم تر ميشود. همين چند روز پيش ما شاهد حمله نيروهاي انتظامي به تجمع ۳۰۰ کارگر شرکت فرش البرز در بابلسر و خانواده هاي آنان بوديم. طي همين چند روز اخير ۷۰۰ کارگر پشم و ابريشم کاشان در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهاي ۴ ماه گذشته در برابر دفتر شرکت و فرمانداري تجمع کردند ، سيصد کارگر کارخانه ريسندگي رحيم زاده اصفهان ۹ ماه است که حقوق و دستمزدي دريافت نکرده اند، وضعيت کارگران کارخانه نساجي کردستان هم تعريفي ندارد. اعتراضات و تجمعات و راهپيمائي کارگران صنعت نساجي تاکنون به سد بي تفاوتي و بي رحمي مقامات رژيم و سرمايه داران برخورد کرده است.  

ميگويند صنعت نساجي و فرش ماشيني در ايران به دليل رقابت کالاهاي مشابه که از جمله در چين و هند انبوه تر و ارزانتر توليد ميشوند، در معرض انقراض اند، ميگويند "مديران نالايق" باعث و باني اين وضعيت اند، ميگويند براي راه اندازي و از سرگيري توليد در اين صنعت، پول و ارز کافي براي وارد کردن ماشين آلات و ابزار لازم و مواد اوليه نيست، حتي از سردار طلائي نقل کرده اند که او با "کارگران شريف مملکت اسلام" همدردي کرده است و به کارگران هشدار داده است که مواظب باشند "دستهاي پنهان" از خواست و مطالبه آنان سواستفاده نکنند، خود مقامات رژيم و سران نيروهاي سرکوبگر به اين ترتيب  به زبان بي زباني اعتراف ميکنند که از تحرک "دستهاي پنهان" در صنايع کليدي و در ميان کارگران شاغل هراس دارند. اين صف را بايد با توجه به مبارزات کارگران معدن انگليس به دفاع از کارگران نساجي آورد. سرمايه داري همين است، اگر سود نجومي را با کار ارزان به جيب نزند، کارگر را بيکار ميکند، توليد را در هر رشته اي ميخواباند  در اعتراض به فلاکت و بردگي مزدوران مسلح را به جان کارگر مي اندازد. کارگر مجبور نيست و نبايد در چرتکه انداختن سرمايه داران و رژيم شان سهيم باشد. 

نميدانم تجربه کارگران معدن ذغال سنگ انگلستان را در دهه ۸۰ ميلادي بخاطر مي آوريد يا نه؟ آنجا هم همين معضل کارگران نساجي و فرش ماشيني ايران، گريبان کارگران معدن انگليس را گرفته بود. آنجا هم ماهها کارگران با اعضاي خانواده خود پيکت کردند، با پليس درگير شدند، دستگيري دادند و خيلي هم ميليتانت و رزمنده در برابر پليس ضد شورش ايستادگي کردند، يک همبستگي عميقي را بين خود برقرار کردند، اما در نهايت به پيروزي دست نيافتند.  داير نگاهداشتن صنعت ذغال سنگ که با رقابت  توليد مواد سوختي جديد و منابع انرژي جديدي روبرو بود، با مبارزه هر چند ميليتانت و واقعا قابل ستايش براي جلوگيري از بستن صنعتي که رو به انقراض بود، آنهم در شرايطي که مرکز ثقل اين مبارزه عمدتا فقط بر نيروي کارگران معادن ذغال سنگ قرار داشت، کارگران را در نهايت در برابر تعرض سرمايه داران به زندگي و معيشتشان، تنها و منزوي ساخت. خواست و مطالبه بيمه بيکاري اگر با آن مبارزه و اعتصاب پيگير و شکوهمند جوش ميخورد، و اگر همراه با آن، صف اتحاد طبقه کارگر عليه بيکاري، رزمندگي و ايستادگي کارگران معدن را پشتوانه خود ميکرد، نه تنها کارگران معدن بلکه کل طبقه کارگر انگليس را در موقعيت به مراتب برتري در برابر سرمايه داران قرار ميداد. تاچر و تاچريسم نميتوانست کارگران معدن ذغال سنگ را در مبارزه خود به انزوا از کل طبقه کارگر و بويژه با سردي و بي تفاوتي کارگران بخشهاي کليدي و کارگران شاغل روبرو سازد.

در ايران هم شرايط نسبتا مشابهي حاکم است، رژيم اسلامي، نوع قرون وسطائي حکومت تاچريستها است، صنعت نساجي، چون صنعت ذغال سنگ، در سراشيبي افول و انقراض است، و طبقه حاکم، سرمايه داران و دولت اسلامي دارند در ميان بي تفاوتي بخشهاي ديگر صنايع و توليد، و عدم دخالتگري کارگران شاغل در بخشهاي ديگر توليد و اقتصاد، کارگر را گرسنگي ميدهند، او را کتک کاري ميکنند و درست در روزهائي که برخي اخبار دزديها و رشوه گيريها و غارت ثروت و اموال جامعه ايران توسط مشتي آخوند و طفيلي اسلامي و مجيز گوها و قره نوکرها، در ارقام نجومي،  به بيرون درز ميکند، با بي رحمي تماما اسلامي ميگويند پول نداريم که حتي حقوق معوقه کارگر را پرداخت کنيم!

اما طبقه کارگر، طبقه واحدي است، حق نيست و سزاوار نيست که اجازه بدهيم کارگران صنايع نساجي و فرش در بي تفاوتي کارگران صنايع بزرگ و کليدي و در ميان سکوت ما کارگران شاغل، گرسنگي بکشند و مورد ضرب و شتم و باتوم کاري  قرار بگيرند و بي رحمي و ترحم اهانت بار اسلامي مقامات رژيم و سرمايه داران و مزدوران آنها را هر روز تجربه کنند و  نمک برزخمهايشان پاشيده شود.

بايد بجنبيم! چاره ديگري جز اتحاد طبقاتي مان نداريم، ما نميتوانيم خودکشي کنيم و مجاز نيستيم شاهد ذوب شدن و تباهي تدريجي پاره تن خود در صنعت نساجي بمانيم. بايد خواست بيمه بيکاري را فورا به عنوان مطالبه کارگران بيکار به ميان آورد. با ثروت و امکاناتي که همين الان در جامعه ايران موجود است، بيمه بيکاري ميتواند شامل تمامي کارگران بيکار بشود. فقط اگربلعيدن ثروت و اموال جامعه توسط ارگانهاي سرکوب و دستگاه خرافه اسلامي را متوقف کنيم و بساط غارت و چپاول مشتي طفيلي و مفت خور و مرتجع اسلامي را برچينيم.

ضامن پيشبرد اين مطالبه و گرفتن اين حق، راه انداختن صف گسترده اتحاد عليه بيکاري متشکل از کارگران شاغل بويژه در صنايع کليدي و کارگران بيکار است.

طبقه ما اين قدرت و نيرو را دارد که در برابر محکوم کردن بخشي از ما در صنعت نساجي به گرسنگي وفلاکت، قد علم کند و از حرمت انساني و تلاش ما براي رفاه و خوشبختي خود و خانواده و فرزندانمان به دفاع برخيزد.

سپتامبر ۲۰۰۶