میتوان فضای جنگی را برگرداند

در ستایش مبارزه زنان محلات تهران علیه اختناق حجاب

 

ایرج فرزاد

iraj.farzad@gail.com

 

چند اتفاق ظاهرا جدگانه در این روزها، ورای تلاشهائی که رژیم اسلامی برای برقراری فضای جنگی انجام داه است، بر وجود ظرفیت و قدرت عظیمی برای برگشت دادن این فضا،  دلالت دارد.

چند روز پیش، دسته ای از "زنان" وابسته به خانواده "ایثارگران" و شهدا و... در مقابل مجلس اسلامی تجمع کردند و خواست مبارزه با بی حجابی و بد حجابی را با نمایندگان مجلس "اصول گرا" طرح کردند. سخنگوی قوه قضائیه هم بلافاصله اعلام کرد که در مبارزه با بد حجابی، "حکم قضائی" الزامی نیست. معلوم بود که در بستر بحران جنگی بین آمریکا و جمهوری اسلامی، مقامات امنیتی و قضائی رژیم اسلامی، به استقبال فضای جنگی رفته اند. معلوم بود که میخواهند با بهانه تهدید خارجی، قبل از اینکه هیچ جنگی درگرفته باشد، شمشیر اسلامی و حزب الله چرخانی را به جان جامعه بیاندازند.

اما مقابله مردم با این تلاش های ارتجاعی، خیلی زود به سران رژیم اسلامی نشان داد که قدرت برقراری یک موج خونین سرکوب دیگر، چنان هم ساده نیست. متوجه شدند که در جامعه ایران نسل جوانی وجود دارد که خود را بدهکار نسلهای پیشین نمیداند و از تاثیرات امواج سرکوبهای خونین و نسل کشیهای سالهای ۶۰ و ۶۷ به اندازه شکاف یک نسل در اکثریت، فاصله گرفته است. معلوم شد این نسل بدهکار محافظه کاری مکتب توده ایستی و کنار آمدن طیف ادبا و شعرای سنت ملی اسلامی با ارتجاع و اختناق نیست. معلوم شد که این نسل چشم اش را به جهان خودش دوخته است و حاضر نیست به سادگی به مقدرات روزگار تسلیم شود.

در گرماگرم فرمان علنی قوه قضائیه ورها کردن قلاده و افسار اراذل و اوباش موتور سوار و حزب اللهی به جان زنان "بد حجاب"، خبرها در محله های زندگی مردم، در آنسوی صفحات نشریات دگراندیشان اسلامی و خرده بقایای قلم زنان "روشنفکران دینی"، صحنه ها حاکی از تعرض زنان و عقب نشینی و فرار دستجات خواهر زینبی و پلیس های محجبه اسلامی بود. "سردار" طلائی دربحبوحه عزم رژیم اسلامی برای آغاز یک موج سرکوب دیگر علیه زنان در فضای جنگی، اقرار کرد که در این زمینه با مشکلات "جدی" روبرو شده اند. اقرار کرد که طرح مبارزه با بد حجابی "عملا به درگیریهای خیابانی مردم با پلیس و نیروهای انتظامی انجامیده است" و این، " نگرانی های جدی برای حاکمیت ایجاد کرده است". سردار طلائی به خود وقایع نگران کننده اشاره نکرده است، اما حقیقت این است که در یک مورد برجسته، در یکی از محلات منطقه  "گیشا" در تهران، مردم دسته ای از زنان "پلیس" جمهوری اسلامی را که برای اجرای طرح مبارزه با بد حجابی به آنجا رفته بودند، محاصره کرده و چادر و حجاب آنان را از سرشان کشیده و آنانرا فراری داده اند. به نظر میرسد این واقعه فقط یک مورد منفرد و منحصر به فرد نبوده است. چرا که سردار طلائی تلویحا  اخبار و گزارشات غیر دولتی مبنی بر اینکه چنین صحنه هائی در چند روز متوالی "در نقاط مختلف تهران" روی داده است را پذیرفته است. به همین دلیل بود که فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ در سه نوبت مصاحبه مطبوعاتی طی سه روز متوالی، لحن خود را از تهدید و زور، به تملق تغییر داد و تاکید کرد که مردم باید "حساب پلیس ارشاد را از قوه قضائیه جدا کنند."   در روز اول مصاحبه، اعلام کرد که نیروهای انتظامی"بشدت با بدحجابی برخورد خواهند کرد". اما با دیدن عکس العمل شدیدتر مردم در روزهای بعد، از در التماس در آمد و گفت: " از سوی شهروندان، در روزهای گذشته با ماموران پلیس بدرفتاری شده است، درحالیكه ما تاكنون كسی را بازداشت نكرده و به دادگاه نفرستاده ایم. تازه، اگر هم كسی به دادگاه فرستاده شود جریمه نقدی می شود و این ربطی به پلیس ندارد".

در ادامه عقب نشینی سردار طلائی، او اضافه کرد:

" ماموارن پلیس ارشاد بیشتر در تفریحگاهها و مراكز شلوغ شهر، از جمله در مراكز خرید گشت ‌زنی می‌كنند."

همپای این عقب نشینی، احمدی نژاد اعلام کرد که شرکت زنان به عنوان تماشاچی در مسابقات ورزشی بلامانع است. شاید احمدی نژاد خواسته باشد به این طریق نشان بدهد که زنان به عنوان "ضعیفه" باید چشم انتظار ترحم "ولی امر" باشند و یا در کشمکش بین "اصولگرایان" و "آبادگران" سمپاتی یا دستکم بی تفاوتی جنبش زنان را به نفع جناح و باند خود جلب کند. انگیزه و محرک لطف احمدی نژاد به زنان هرچه باشد، رژیم اسلامی تصمیم دارد در کنار تمرکز اولیه فشار فضای جنگی بر زنان "بدحجاب"، حتی المقدور از مصاف با زنان در سطح عمومی اجتناب کند. اما عکس العمل سریع "علمای اعلام" و پاسخ فاضل لنکرانی به "استفتاهای مقلدین ایشان" در رابطه با تصمیم احمدی نژاد، نشان داد که جنبش برابری طلبی زنان ، یک عقب نشینی را به رژیم اسلامی در عالی ترین سطح قدرت تحمیل کرده است و شکاف صفوف حاکمیت را عمیق تر کرده است. فتوای فاضل لنکرانی به زبان آخوندی میگوید تصمیم احمدی نژاد، صرفنظر از نیت رئیس جمهور "اصولگرا" و بشدت مخاص آیات عظام، برسمیت شناسی قدرت شکست ناپذیر جنبش برابری طلبی و آزادیخواهی زنان و مجوز رسمی برای پیشرویهای بعدی است.  لنکرانی، در فتوای خود مرقوم فرموده است:

 

"به دنبال سوالات و استفتائات فراواني که از طريق تلفن و يا به صورت کتبي و يا حضوري از اينجانب در رابطه با حضور بانوان محترم در ورزشگاهها شده است اشعار مي دارد که اولا از نظر فقهی روشن است که نظر زن به بدن مرد حتی بدون لذت و ريبه جايز نيست"

 

نتیجه عکس العمل مراجع روحانی و تهدید طلاب "حوزه ها" به راهپیمائی علیه تصمیم احمدی نژاد هر چه باشد و حتی اگر به تجدیدنظر و تعدیل این تصمیم منجر شود، یک واقعیت تثبیت شده است: بین مراکز مذهبی و اسلامی رژیم و نهادهای اجرائی و انتظامی و امنیتی در برخورد به مبارزه زنان یک شکاف و تفرقه ایجاد شده است. نفوذ قدرت جنبش زنان لایه های اجرائی و روحانی اسلامی رژیم را در مقابل هم گذاشته است. این نقطه قدرت خود را باید دریابیم. اینجا، قدرت ما در متن زندگی مردم و در محلات مسکونی است که دیگر از فیلترینگ و سانسور کاری ساخته نیست. اینجا دنیای واقعی زندگی و مبارزه و مرکز اتحاد و تشکل مردم است. مقاومتها با طرح بد حجابی در محلات زندگی مردم، و بازتاب قدرت جنبش برابری طلبانه زنان در ایجاد شکاف در بالاترین لایه های حاکمیت اسلامی، بار دیگر بر این حقیقت تاکید دارد که سیاست کنترل محلات و خارج کردن محل زندگی مردم از تعرض و دست درازی و حضور نیروهای جمهوری اسلامی یگانه راه دفاع از مدنیت و آزادی های مدنی و مبارزه مردم برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی و برگرداندن فضای جنگی است. محلات زندگی مردم نه سایت  و وبلاگ در اینترنت است که بتوان آنرا فیلتر کرد و نه میتوان فعل و انفعالاتش را به کسب مجوز از اداره ارشاد گره زده است. جمهوری اسلامی هر اندازه جنایتکار و بی رحم، قدرت اعدام و حذف فیزیکی زندگی و مبارزه و اتحاد و تشکل مردم در محلات را فاقد است.

اما در عین حال در این راستا باید بدانیم که خود ما، برخلاف دشمنانانمان، قدر این مرکز ثقل قدرت خود را به درستی نمیدانیم. در جریان مسابقه فوتبال سال گذشته، دختران را به داخل استادیوم راه ندادند، و ما متاسفانه شاهد یک مقاومت و مبارزه از جانب پسران نبودیم. این ضعف بزرگی است، نشانه ادامه رسوبات مردسالاری آریائی و اسلامی و وجود تعصب "مردانه" بر فضای جنبش جوانان و نسل جوان است. در همین مقاومت مردم محله گیشا علیه ماموران مبارزه با بد حجابی، هنوز نیروی فعاله را عمدتا زنان تشکیل میدادند، انگار مبارزه با تحمیل زندگی زیر اختناق حجاب اسلامی، فقط مساله زنان و دختران است. اگر در مسابقه فوتبال سال گذشته، پسران و مردان تماشاچی، عطای شوق به پیروزی تیم "ملی" را به لقایش می بخشیدند، عقب نشینی کنونی احمدی نژاد و دستپاچگی آیت الله های کپک زده و التماس فرماندهی نیروی انتظامی رژیم میتوانست به عنوان یک سنگر محکم قدرت ما مردم و تعرض نسل جوان علیه آپارتاید جنسی، علیه مردسالاری آریائی اسلامی مستحکمتر و نفوذ ناپذیر شود. جنبش خلاصی فرهنگی نسل جوان، هنوز با رسوبات مرد سالارانه مرز روشنی نکشیده است. گامهای بعدی در این حرکت مهم، اولا باید بتواند این نقطه ضعف را کاملا برطرف کند، ثانیا این مورد کنترل محات را به عنوان دستاورد غیر قابل بازپس گیری تثبیت کند و ثالثا در گسترش آن به دیگر محلات تهران و دیگر شهرها فعالانه تلاش کرد. این نقطه قدرت در عین حال به عنوان تکیه گاهی در اوضاع بحران جنگی مهمترین سنگر برگشت دادن فضای جنگی است که جمهوری اسلامی سعی میکند به بهانه و تحت پوشش "تهدید میهن" بر جامعه ایران تحمیل کند.

نسل جوان یک نقطه قدرت عظیم جامعه ما برای به گور سپردن جمهوری اسلامی وحرکت بسوی جامعه ای آزاد و برابر است. این قدرت را باید فشرده تر کرد، تا از تبدیل شدن جامعه و مدنیت ایران به سناریویی که هم اکنون بطور وحشتناکی در عراق می بینیم عملا جلوگیری کنیم. این نوع کنترل محلات و پس زدن نیروهای رژیم اسلامی و اراذل و اوباش حزب اللهی در عین حال نطفه های واقعی ایجاد شبکه های گارد آزادی را مقدور و ممکن میکند.

ما نمیتوانیم و نباید نظارگر و قربانیان معصوم طرحهای جنگی و سناریوهای خونین و سیاه مدعیان مقام ژاندارمی جهان باشیم. باید بتوانیم به نیروهائی که تصمیم گرفته اند صحنه های  خونین اشغالگری نظامی و تحرک دستجات عملیات انتحاری و پاکسازیهای قومی و مذهبی در یوگوسلاوی و عراق را در ایران نیز تکرار کنند به محکمی قدرت اتحاد و تشکل خود در محل زیستمان بگوئیم: دستها از تعرض و دست درازی به زندگی ما کوتاه!

 

۲۵ آوریل ۲۰۰۴