TLogo


تصاویری از اختلافات در حزب حکمستیت؟
محمد فتاحی


اولین تصویر در دسترس عموم
از اختلافات سیاسی درون حزب حکمتیست چند تصویر بدست داده شده است. خارج از ادعاهای رفقای خط بازنگری در حزب، دشمنان و مخالفین ما ازکیهان جمهوری اسلامی تا ناسیونالیست های کرد و تا احزاب و محافل و افراد منتسب به کمونیسم کارگری حرکت جمع رفقای خط بازنگری را یک مقاومت، یک جدایی و یک ایستادگی علیه خط و جهت تا به امروز حزب ارزیابی کرده اند. به لحاظ موضعگیری، مواضع و سنگرهای اخیر این رفقا، تقریبا بدون کم و کاست همانی است که تمام دشمنان و مخالفین ما از مقطع ایجاد این حزب علیه ما نوشته و برایش کمپین راه انداخته اند. به همین دلیل است که تمام این صف رنگین رسمی، مستقیم و یا غیر مستقیم از آن‌ها دفاع میکنند و همین دفاع دشمنان و مخالفین حزب کار ما در توضیح اختلافات را به نوعی ساده کرده است. اما کماکان سوال اینجاست که تصویر ما از این اختلاف و بحران چیست؟ از کجا شروع شد؟ بر سر چه بود؟ و چرا اینجا کشیده شد؟


تصویری از نزدیک
حزب حکمتیست از روز اول تشکیل خود اعلام کرد که در داخل کشور و روی زمین سفت باید نیرو جابجا کند. این جهتگیری در کنگره سوم حزب ما روشن تر شده و ایجاد تحزب در درون صفوف طبقه کارگر در مراکز صنعتی بیش از همیشه فوکوس و اولویت رهبری حزب شد. فاصله بین کنگره سوم از مارس ۲۰۰۹ تا کنگره چهارم در سپتامبر ۲۰۱۰ پروسه فرموله شدن هر چه بیشتر این جهتگیری و نقشه عمل و آرایش سازمانی برای پراتیک کردن آن بوده است. پلنوم سوم کمیته مرکزی حزب که در فاصله بین دو کنگره بود ضمن فوکوس دقیق بر ایجاد تحزب در درون طبقه کارگر به اهمیت آماده کردن کل حزب برای پاسخگوئی به نیازهایی که در مقابل سازمان یافتن طبقه کارگر و تبدیل حزب و طبقه به یکی از نیروهای اصلی در جامعه ایران پرداخت و بر ضرورت تغییرات بنیادی در سازمان و سبک کار حزب از رهبری تا پایه ای ترین رده سازمانی تاکید کرد. یکی از تغییرات تبعی این جهتگیری نقشه ایجاد کمیته کردستان در داخل کشور بود. رهبری کمیته کردستان حزب از روز بعد از تصویب اولویت های منتج از این نقشه به سنگر اعتراض به آن خزیده و امر ایجاد کمیته کردستان در داخل کشور را دال بر پائین آمدن ارج و قرب و احترام خود به عنوان رهبری کمیته کردستان مستقر در اروپا ارزیابی کردند. مقطع کنگره چهارم حزب به بعد مقاومت رهبری کمیته کردستان در مقابل ساختن حزب در داخل و ایجاد تحزب در مراکز صنعتی به دو دلیل وارد دور دیگری شد؛ از یکطرف کورش مدرسی به عنوان استراتژیست این جهتگیری و طراح نقشه سیاسی و سازمانی آن کاندید عضویت در کمیته مرکزی نشد. از طرف دیگر رحمان حسین زاده دبیر سابق کمیته کردستان به عنوان دبیر جدید کمیته مرکزی انتخاب شد. این جابجایی وزنه را به نفع بلوک رهبری کمیته کردستان در کمیته مرکزی سنگین کرده و کمپین این رفقا تحت عنوان بازگرداندن تمام اختیارات تشکیلاتی به کمیته کردستان را وارد فاز جدیدی کرد. از این تاریخ به بعد تمام پلنوم های کمیته مرکزی با عناوین مختلف محل کشتی گرفتن این بلوک با جهتگیری های حزب برای ایجاد تحزب در داخل کشور بوده است. این بلوک بحث سمینار کمیته های کمونیستی کورش مدرسی را که ایجاد کمیته های کمونیستی را به بهترین شکل فرموله کرده بود را یک تعرض دیگر به خود ارزیابی کرده و در مقابلش گاردی گرفت که حزب را تا آستانه انشعاب کشید.
پروسه مخالفت بلوک رهبری کمیته کردستان با این جهتگیری اما عاری از بحث سیاسی بوده است. در کل این پروسه، در غیاب بحث روشن سیاسی، کار این رفقا برای یارگیری از میان کادرها و اعضای کمیته مرکزی، بحث در محافل و دالان ها و روابط غیر رسمی را گسترش داده و به جای نقد جهتگیری رسمی حزب به یک کمپین غیر سیاسی و شخصی علیه شخص کورش مدرسی به عنوان مهندس این جهتگیری تمرکز کرده اند. تا این لحظه کسی بطور کامل از محتوای بحث های غیر رسمی این رفقا برای قانع کردن دیگران و جلب همسویی شان با خود خبر ندارد. در این پروسه به جز بحث سیاسی شفاف و صریح و علنی به هر مکانیسم غیر حزبی، مخفی و محفلی برای تحریف نظر مخالفین شان و شیطان سازی از آنها و ترور شخصیت دست برده و از این طریق در مناسبات تشکیلاتی فساد را رواج داده اند.


ادعای "سیاسی" این رفقا دور شدن حزب از خط منصور حکمت بوده است، اما تا همین لحظه هم، نه ما و نه جامعه، یک بحث، یک سمینار، و یک اظهار نظر رسمی در این باره را از این رفقا ندیده و نشنیده است. کسی نه داخل این حزب و نه بیرون این حزب مشخصات٬ خطی٬ که این رفقا خود را با آن توضیح میدهند ندیده است. در مقابل، زمانی که به عنوان جمع به هیات رهبری حزب در بین دو جلسه دفتر سیاسی قرار گرفتند، نقش کنگره حزب را برای حزب بازی کرده و تغییر ریل خود را به عنوان تغییر ریل حزب به جامعه اعلام کردند؛ اقدامی که چوب لای چرخ های این حزب گذاشت. این رفقا میتوانستند نظر سیاسی هرگز نداشته شان برای تغییر مسیر حزب را به کنگره بیاوردند و برای به کرسی نشاندن آن کار میکردند. در غیاب این کار "پر مشقت" برای آنها آسان ترین و راحت ترین کار حرکت خزنده و غیر سیاسی برای تسخیر تشکیلاتی قبل از اعلام نظر سیاسی شان بود. اسناد علنی شده پلنوم های ما نشان میدهد که تا زمانیکه کورش مدرسی در رهبری این حزب بود این بلوک هیچ وقت حتی سندی برای به کرسی نشاندن نظرات خود و مخالفت با سیاستهای پیشنهادی کورش مدرسی به نشست های رسمی ما نیاورده و تاریخ ادعایی مخالفت آنها با خط و مسیر حزب در سالهای گذشته، که امروز تحت عنوان مخالفت با ٬خط٬کورش مدرسی طرح میشود، بی پایه ترین پدیده در حیات سیاسی این حزب است. اینکه کسی جایی نق زده، به کار شده یا نشده ای انتقاد گرفته و یا در مقابل فعالیتی غرولندی زده در هیچ حزب سیاسی دال بر خط و جهت و سیاست و استراتژی نیست. در هر حزب سیاسی تا زمانی که یک نظر سیاسی به سندی برای بحث و تصمیم گیری تبدیل نشود، میتواند توسط هر کسی نشنیده گرفته شود و میشود. به هر حال، علت مخفی کردن نظر و خط هرگز نداشته شان و یا در اصل علت بی خطی شان در گذشته و علت دست گرفتن مواضع اخیرشان علیه ما که از هفت سال پیش صاحبانی بیرون از این حزب و در میان دشمنان و مخالفین ما داشته است را باید در فرصت دیگری طرح کرد.


تصویری از دور
تصویر داده شده توسط من البته اساسا یک تصویر از نزدیک و از دوربین کسی است که در درون این حزب وقایع را میبیند و هنوز توضیحی درون حزبی است. برای کارگر کمونیستی که قضایا را از دور می بیند یا می شنود، مسئله میتواند غیر قابل درک باشد. به همین دلیل ناچارا به تصویر دیگری از زاویه دورتر و در متن تحولات سیاسی اجتماعی در جامعه ایران می پردازم؛


سی و چند سال از عمر جمهوری اسلامی میگذرد. در این دوران احزاب و گروههای گوناگون چپ وارد عرصه سیاسی شده و به اسم کارگر کم یا زیاد نقش ایفا کرده اند. بعد از این سه دهه وقتی پشت سر را نگاه میکنید، کمونیسم این جریانات روز به روز به کارگر و زندگی و مبارزه اش بیربط تر شده و زندگی در تبعید و عرض اندام حزب کمونیستی در خارج مرزهای ایران به پدیده ای ظاهرا مقبول همه، بویژه فعالین چپ در تبعید، تبدیل شده است. دل این چپ خوش است که نشریه و وبسایت و برنامه تلویزیونی دارد، در خارج هم گاهگاهی نمایش چند نفره میدهد و از این طریق جامعه و کارگر و زحمتکش را رهبری میکند. وجود تعداد پر شمار گروههای چپی که منتظر ظهور مهدی سوسیالیستی اند تا انقلابی در داخل کشور سازمان دهد و در این مسیر دسته جمعی به نماز جمعه رفسنجانی و چهلم منتظری و تاسوعا و عاشورای حسینی هم امید می بندند، بخشا از همین درد نشات میگیرد.
در میان این تصویر عمومی چپ در تبعید یک استثنایی هست؛ حزب حکمتیست به یمن سیاست و خطی که بر آن غالب بوده است، این واقعیت تلخ را پذیرفته که طبقه کارگر ایران تحزب ندارد و پراکندگی صفوف آن از همین درد ریشه ای نشات میگیرد. حزب حکمتیست در ضمن دیدن این واقعیت تلخ بر بورژوایی بودن کل کمپ کمونیسم ایران تاکید کرده و سیاست متفاوتی را پیش برده است. نقشه ایجاد تحزب در درون صفوف طبقه کارگر ایران در ادامه همین جهتگیری است.


در غیبت تحولاتی مهم به نفع کارگر، و در غیبت طوفانی که بر زندگی در تبعید نقطه پایانی بگذارد، واقعیت تلخ دیگری که دردنیای کوچک سیاسیون چپ تبعید شکل گرفته، دل خوش کردن به صندلی های تشکیلاتی است؛ حالا که از رهبری بر پرولتاریا خبری نیست، لااقل به صندلی رهبری موجود در فضای سیاسیون در تبعید بچسبیم! ظاهرا حزب و جمع خودی و قدیمی تبعیدی و تعدادی عضو و کادر تشکیلات علنی در خارج کشور جای حزب طبقه کارگر در جامعه را گرفته است. ظاهرا رهبران همه این احزاب در صندلی راحتی و ابدی رهبری پرولتاریای ایران جای گرفته اند. و ظاهرا کل طبقه کارگر ایران همین تعداد انگشت شمار کارگرانی اند که به هر دلیلی هوادارشان اند. در چنین فضایی بحث ایجاد و استقرار حزب در درون طبقه کارگر در داخل ایران یعنی در جایی که باید انقلاب کارگری صورت بگیرد، یک مسئله غریب برای الیت رهبری سنتی این احزاب و گروههاست. بحث ضرورت حضور رهبر کارگری در رهبری حزبی برای این الیت یک مسئله غیرقابل درک است. مگر نه این است که طبقه کارگر فقط از طریق هواداری از این احزاب و همین رهبران به حزب و حزبیت میرسد! از نظر این الیت پرولتاریای متحد جمع همین تعداد انگشت شمار کارگران هوادار حزب همین الیت اند. نگرانی رفقای مخالف مسیر تا به امروز حزب از اینکه ایجاد تحزب کارگری خدای ناکرده به موقعیت آنها به عنوان رهبران مادام العمر و شخصیتهای سیاسی مهم جامعه لطمه ای بزند از همین زاویه است. ظاهرا ساختن حزب در داخل، به رسمیت شناختن فعالین کارگری بعنوان شخصیتهای مهم این جامعه، قبول وزنه سنگین حزب در داخل کشور محیط امن و ابدی این رهبران را منتشنج کرد. پرچم دفاع از حزب و قدرت سیاسی و حزب و شخصیتها در حقیقت پرچم دفاع از حزبی صرفا خارج کشوری است که رهبران آن سیاسیون قدیمی و صاحب آب و گل جنبش کمونیستی اند که فعالین و رهبران کارگری باید تحت رهبری آنها به صف شوند، پرچم دفاع از منافع صنفی این صف در مقابل طبقه کارگر تحزب یافته است. حفظ قپه هایی که سی سال قبل بر شانه ها دوخته شده به همین دلیل رفقا را به جایی کشانده است که علیه ایجاد تحزب در داخل کشور دست به هر اقدامی بزنند و حزبی که نقشه پاسخ به یک مشکل تاریخی دارد را یک شبه از ریل و مسیر خود خارج کنند.

انتهای بحران کجاست؟
به یمن اقدام بلوک خط بازنگری، عملا پروسه انشعاب به پایان خود نزدیک و آغاز پایان بحران شروع شده است. در این پروسه حزب ما لطمه جدی خورده است. جمعی از کادرهای قدیمی این حزب رفته اند و حزب از انرژی و توان و اتوریته آنها محروم شده است. با اینهمه، بخش قابل توجهی از کادر رهبری حزب، دفتر سیاسی و کمیته مرکزی و سه دبیر از چهار دبیر تشکیلات های اصلی حزب به اضافه الیت جوان، شاداب و پر انرژی حزب در تشکیلات علنی و طیفی از کادرهای روشن بین و با کیفیت و مجرب در داخل کشور که بخش اصلی بدنه این حزب را تشکیل میدهند، ضربدر خط روشنی که حزب ما از روز اول داشته است، ترکیبی بدست میدهد که برای پیشبرد نقشه و جهت ما تماما و بطور قطع امیدبخش است. کارگران کمونیست را مطمئن کنم که علیرغم لطمه وارده به حزب ما، جهت و نقشه ما بدور از درگیری های داخلی که از بیش از یکسال قبل به ما تحمیل شده است، از روز بعداز کنگره پنجم به سرعت به پیش میرود و حزب حکمتیست راه ایجاد تشکیلات قدرتمند در داخل و ایجاد تحزب در مهمترین مراکز صنعتی کشور را با شادابی و شتاب طی میکند. طبقه کارگر ایران به تحزب در درون صفوف خود مثل نان شب نیاز دارد. حزب حکمتیست تامین این نیاز را اولویت درجه یک خود میداند و برای پیشبرد این پروژه همه رهبران کمونیست کارگری، آژیتاتورها و سازماندهان و محافل کارگران کمونیست را در سرتاسر کشور به پیوستن این پروژه حیاتی فرامیخواند. رفقای کمونیست ما در درون جنبش کارگری باید متوجه این مهم باشند که نقش آنها در پیشبرد پروژه ای که در پیش داریم برای پایان دادن به نبود تحزب کمونیستی در صفوف این طبقه را برای همیشه حل کرده و به پراکندگی در جنگ هر روزه اش پایان دهد. نه فقط سازماندهی یک سنگر قدرتمند در مقابل تعرضات همین امروز به زندگی که سازماندهی انقلاب کارگری، نه فقط سرنگونی جمهوری اسلامی، در گرو عملی کردن همین پروژه ایجاد تحزب است.
زنده باد حزب حکمتیست
٢١ ژانویه ٢٠١٢