TLogo


نامه به یک رفیق
خالد حاج محمدی

 


رفیق عزیز! نامه ات را دیدم٬ خارج از هر تاسفی که امثال من از جدا کردن راه از جانب شما داشته باشد٬ نامه شما حقایقی را در بردارد و زبان حال تعدادی از رفقای کمونیست این صف است که امروز احساس میکنند دیواری که به آن تکیه کرده بود٬ دیگر وجود ندارد. احساس میکنند تعدادی غیر مسئولانه حزب را به این روز انداختند و کل تلاش چندین ساله همه کمونیستهای این خط را از تهران و شیراز و مشهد و مازندران و سنندج تا کانادا و انگلستان و سوئد و آلمان... را به هدر دادند. برای من این احساس خارج از عدم توافق من با آن قابل درک است. اما اجازه بدهید من هم چند نکته را به عنوان یک رفیق با شما در میان بگذارم.

منصور حکمت متاسفانه در قید حیات نیست٬ و امروز انواع جریانات و محافل به اسم خط حکمت کم و بیش در فعالیت هستند. و هر جمع و فرد و گروهی خود را تنها و تنها مدافع این خط میداند و بقیه را خارج از این دایره. من شخصا به نگاهی که بخش اعظم این صف به حکمت مکند خود را شریک نمیدانم و فکر میکنم جدا از نیت خیر این صف و این احزاب و محافل٬ در دنیای واقعی هر جمع و گروه و کسی خط خود را پیش میبرد. امروز برداشتهای متفاوتی از خط حکمت و از خط مارکسیستی در دنیای ما و در میان مدافعان خط حکمت موجود است که حزب حکمتیست یکی از این خط ها یا جریانات است. در دنیای ما روزانه هزار اتفاق می افتد و هر کمونیستی لازم است جواب سوالات دوره خود را بدهد که شاید در دوره مارکس٬ لنین و حکمت حتی روی میز نبودند٬ مطرح نبودند و جای سوال برای کسی نبود. فکر میکنم یکی از امراض آشنا در این صف نگاه غیر مارکسیستی و غیر دیالکتیکی و مذهبی و فرقه ای به حکمت است. و امروز و در دل جدالهای درون ما هم این نگاه بسیار برجسته است که اینجا جای پرداختن به آن نیست و قصد من حداقل جواب به این مشکل در این نامه نیست.

اما در دنیای واقعی و در میان این جریانات، حزبی که جامعه از دوست و دشمن به عنوان کمونیسم مارکس و حکمت و به عنوان خطر دوباره عروج آن برای سرمایه پذیرفت٬ حزب حکمتیست بود. این ادعای من نیست. کیهان جمهوری اسلامی٬ حزب دمکرات٬ جمهوری خواه و سلطنت طلب و همزمان کارگر و کمونیست آن جامعه و نسل جوان کمونیست ایران این را میگوید. پرونده سازی برای رهبران این حزب٬ تلاش برای ترور شخصیت فعالین و رهبران این حزب و در راس همه٬ کسی که در آن جامعه این نوع کمونیسم را خط او مینامند، و درست یا غلط از آن به عنوان خط کورش مدرسی اسم میبرند، و سرانجام اینترپل و باز هم کیهان جمهوری اسلامی این را میگوید. به همین اعتبار و با نقشی که حزب حکمتیست در تاریخ ٧ ٬ ٨ ساله گذشته داشت٬ من همین را کمونیسم مارکس٬ لنین و حکمت و کمونیسم کارگری میدانم٬ چیزی که شما هم به آن اذعان دارید. اما حزب حکمتیست جمع عددی آدمهای مهم این صف نیست. زیرا که بسیاری از آدمهای مهم دیگری که در دورانی به کمونیسم خدمت کردند، امروز در بیرون جمع ما یکی سبز و یکی نارنجی٬ یکی ناسیونالیسم و یکی لیبرال شده است. همچنانکه انقلابیون و لنینیستهای انقلاب اکتبر، بعد از دوره ای و بنا به جوابهائی که به مسائل دوره خود دادند٬ بخش اعظم آنها از ناسیونالیسم روسی سر در آوردند. لذا حزب حکمتسیت قبل از هرچیز یک خط و پراتیک کمونیستی منتج از آن است. ما دور یک خط جمع شدیم و امروز این خط از جانب بخشی از ما به چالش کشیده شده است که خود بخود ایرادی ندارد. و این به چالش کشیدن گناه نیست و کفری نیست که از جانب کسی صورت گرفته باشد. حزب حکمتیست در میان احزاب تاریخ ایران، از نظر من بازترین حزب سیاسی است که به چالش کشاندن هر خط و سیاستی در آن تا انتها، آزاد است. چیزی که من و شما و رفیق بغل دستیمان را به کمونیستهای تهران و اصفهان و مازندران و... وصل کرده است٬ چیزی که ما را به عنوان کمونیسم این دوره برای "بیت رهبری" و وزارت اطلاعات و هر مرتجع و ضد کمونیستی خطری کرده است٬ این خط است که در شکل مصوباتی به تائید کنگره های این حزب رسیده است. و در جامعه ما را با آن میشناسند. و ما را از انواع جریانات دیگر که خود را کمونیست و حتی حکمتیست میدانند٬ جدا کرده است.

.... عزیز! مشکل من هم این است که نمیخواهم، و تا جائی که توان داشته باشم اجازه "ملاخور کردن" این خط را نمیدهم! جمعی که به این خط خود را متعهد اعلام کردند، به نام مدافع این خط کاندید رهبری شدند و "رای مردم" را گرفتند٬ نمیتوانند و اجازه ندارند بعد از قرار گرفتن در ارگانی مثل هیئت دائم٬ فوری پرچم این خط را زمین بگذارند و "در تاریکی شب" پرچم خط دیگری را بلند کنند. کاری که جمع ٦ نفره هیئت دائم با اعلام پلاتفرم خود به نام تغییر ریل در حزب حکمتیست و بازگشت به "مباحثات حزب و جامعه و حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت و عروج دوباره آن" کرد. به این کار چیز کمتری جز "هایجک" کردن حزب و "سرقت سیاسی" آن نمی توان نام گذاشت٬ این کلاه برادری علیه کل این حزب است. کلاه گذاشتن بر سر هزاران کمونیستی است که حول این خط و پراتیک ٨ ساله این حزب بدون اینکه من و شما و فاتح و رحمان و.. را حتی یک بار هم دیده باشند، جمع شده اند. برای من کوتاه آمدن جرم نیست٬ گذشت جرم نیست٬ عقب نشینی جرم نیست٬ حتی سازش کردن جرم نیست، و هر آدم سیاسی در طول حیات خود و در مراحل مختلف فعالیت خود حتما در شرایطی سازشها و عقب نشینی هایی کرده است. اما جایگزینی خط به جای یک خط دیگر و آنهم "شبانه"، دیگر جای "گذشت" نباید باشد٬ جای سازش نباید باشد٬. چوب حراج زدن به حزب را نباید اجازه داد. باید قدرت مرتکبین چننی اقداماتی را سلب کرد، و بررسی کار آنها را به مرجع حزبیی که میتواند در مورد این تخلفات و این کلاه برداری آگاهانه٬ تصمیم بگیرد، سپرد. از این نباید گذشت کرد و با این نباید سازش کرد. این خط فقط به من و شما و فعالین بخش علنی این حزب مربوط و متعلق نیست٬. صاحبان چه بسا کمونیست تر٬ صاحب صلاحیتتر و حکمتیست و مارکسیست تری را دارد، که شرایط امنیتی اجازه دفاع مستقیم از حزبشان را از آنها سلب کرده است. اینکه به حکم شرایطی که به ما تحمیل شده است و به حکم تاریخی که ما به عنوان بخشی از چپ ایران از آن آمده ایم و کل رهبری این حزب در خارج مستقر است٬ نباید بر سینه خود مدال زد. این نقطه ضعف بزرگ و عظیم ماست. اما ظاهرا این امر به قانونی تبدیل شده است که طبق آن من و رحمان و آذر و امان و فاتح و اسد و عبدالله٬ ثریا و.. رهبری همیشگی این جریان هستیم! و خارج از بخش اصلی تر٬ بخش بزرگتر حزب در ایران٬ میتوانیم هر تصمیمی بگیریم و هر مذاکره و سازشی حتی در مورد خط حزب بکنیم. این "قانون" پوچ است! و حکم مرگ این جریان و هر حزب جدی دخالتگری است. و بعلاوه طبق این حکم نوشته نشده، وکالت حزب و ابدی کردن آن تازه نه در موقعیت رهبری یک حزب سیاسی کمونیستی٬ بله به عنوان وکیل تام الاختیار٬ به عنوان "کدخدا" و "رئیس قبیله" که خودمختار است و میتواند جهت حزب را هر جور بخواهد تعییر دهد، و دور از چشم حزب آن را "شبانه" به جامعه اعلام کند٬ را که به ما داده است؟ این "از خود متشکری" عقب مانده و پیشا سرمایه داری که رهبری دست من است و حق دارم خط عوض کنم٬ از مناسبات شهری امروز جامعه شرقی هم عقب تر است.

امروز اگر دوره کدخدائی هم مانده بود٬ به کدخدای هیچ روستائی اجازه تعیین تکلیف سرنوشت مردم روستا را نمیدادند. و امروز جمعی شش نفره در هیئت دائم ما، این نقش و موقعیت را برای خود قائل است! جای تاسف است٬ اما این ادعای من نیست٬ این فاکت است. این حزب فقط سرمایه بخش علنی آن نیست٬ این حزب سرمایه آن بخش حزب در ایران هم هست و اتفاقا بیش از ما بر دوش آنها ساخته شده و پیش رفته است٬ وبر سر این حزب که سرمایه صدها کمونیست دیگر در ایران است، نمیتوان سازش و مذاکره کرد. این پشت کردن به خط همه ما و آنها است. این سازش در صلاحیت امثال من نیست. اجازه ندارم به حکم تعهدی که به همه فعالین این صف داده ام، به همه کسانی که متاسفانه در صف بخشی از ما وجودشان حتی برسمیت شناخته نمیشوند، به جرم اینکه فضای امنیتی و پلیسی اجازه دفاع علنی و مستقیم از حزبشان و از خط کمونیستی که انتخاب کردند را از آنها گرفته است٬ نمیتوانم در قامت کداخدای آنها ظاهر شوم.

.... عزیز!
پلاتفرم هیئت دائم مصوبه حزب نیست٬ مصوبه جمعی است که مخفیانه به نام حزب رو به جامعه اعلام کردند. به جای اینکه به عنوان نظرات خود آنرا منتشر کنند و خط حزب را به چالش بکشند، و به بقیه امکان بدهند تا در مورد خط آنها قضاوت کنند٬ با سواستفاده از موقعیت خود، امضای رسمی ارگانی حزبی را زیر آن گذاشتند. مسئولانه بود که اعلام فراکسیون میکردند. و تلاش میکردند خط حزب را در کنگره آن عوض کنند٬. تلاش میکردند این حزب را روی ریل خود بیندازند. اما این راه را نرفتنتد و به نام همه ما و بدون اطلاع همه حزب٬ خط خود را به نام خط رسمی اعلام کردند. نه جنگی لازم بود و نه جدالی و یک شبه پرچم حزب حکمتیست را با پرچم دیگری جابجا کردند. و چه کاری از این ساده تر و کم دردسر تر. این را بیرون ما فهمید و صف مخالفان همیشگی حزب فوری با کف زدن برای هیئت دائم و با اعلام "شکست حزب حکمتیست و به نام شکست خط کورش مدرسی" پایکوبی راه انداخت. و بعد وقتی در نیمه راه مچش را گرفته اید و میگوئید این کلاهبرادری ممنوع است و تعیین تکلیف جمع ٦ نفره را به کنگره واگذار میکنید٬ یادش میاد که "موازین حزبی" را گوشزد کند. گردن گذاشتن به تصمیمات این جمع به عنوان رهبری حزب٬ رسمیت دادن به قانونی بودن این تغییر ریل و این تخلف است٬ این را بدرست اجازه ندادم، و حق نداشتیم و اجازه نداشتیم که به آن تمکین کنیم. به تعهدات خود پایبند ماندیم و از آن دفاع کردیم و انتظار کاری غیر از این، اصولی نیست.

اینکه حزب و جامعه و بخش وسیعی از اعضا و کادرها و هزاران کمونیست حتی در بیرون ما که به این حزب و این خط احترامی داشتند٬ از این ماجرا شوکه شدند٬ دلیلش به روشنی کار شبانه هیئت دائم و این کلاهبرداری سیاسی بزرگ است. من در نوشته ام در مورد اختلافات در حزب حکمتیست و جایگاه پلاتفرم نوشتم که هیچ کدام از این رفقا و مطلقا هیچکدام تا کنون هیچ سیاست رسمی و تصویب شده ای را نقد نکرده اند٬ نه در حزب و نه بیرون حزب. اگر این کار را میکردند و بحث خود را روشن بیان میکردند٬ دلیلی نداشت که شما و بقیه هم شوکه شوید. ما ٧- ٨ سال است همگی در دل جنگ و جدالی جدی این حزب و خط و سیاست آن را آورده ایم٬ جنگ و جدالهای بسیاری علیه انواع خطوط فکری و سیاسی دیگر که به نام کمونیست فعالیت میکنند و حتی به نام کمونیست کارگری و خط حکمت فعالیت میکنند را پیش برده ایم. این حزب مجموعه ای مباحث جدی مارکسیستی داشته است٬ از انقلاب ایران و وظایف کمونیستها٬ تا منشور سرنگونی٬ حقوق جهانشمول انسان٬ گارد آزادی٬ آنچه باید آموخت و مباحثات علیه جنبش سبز٬ کمونیسم در دادگاه لیبرالیسم چب و... را داشته است که حتی یک مورد آنها از جانب هیچ کدام از این رفقا نه درونی و نه بیرونی نقد نشده است. و یک شبه اعلام میشود که حزب باید تغییر ریل بدهد و با پلاتفرمی بی سر و ته خط جدیدی را بالای سرش آویزان میکنند٬ و از همه میخواهند بر مبنای این خط کار کنند٬. و اعلام میکنند که نقشه های مصوب کمیته های اصلی باید خود را با خط جدید "حزب" منطبق کنند. در این پروسه هر کس با خط جدید محفل هیئت دائم مخالفت کرده است٬ از کمیته سازمانده٬ کمیته تبلیغات٬ دبیر تشکیلات خارج٬ دبیرخانه حزب و خزانه داری٬ همگی بلااستثنا در فاصله دو هفته ای عملا از کار برکناشده اند. جز هیئت اجرائی کمیته کردستان بقیه باقیچی هیئت دائم٬ مخالفان پلاتفرم و مدافعان خط تا کنونی حزب حذف شده اند. و با این وصف و بعد از همه این اقدامات، جمع ٦ نفره با پرچم ریاکاری موازین حزبی که چیزی جز برسمیت شناختن حزب جدید آنها که در درون حزب ساخته اند٬ به میدان آمده است. معلوم است و با این اقدامات که گفتم حتی کدخدای روستا و رئیس قبیله هم٬ امروز چنین خودمختار نیست، و اجازه چنین کارهائی را ندارد٬. معلوم است در حزبی مارکسیستی با تاریخی پر افتخار به سد مقاومت برمیخورد. این حزب و این خط یک شبه سرهمبندی نشده است که با حزب سرهم بندی شده هیئت دائم٬ شبانه و با حرفهای نزده و سیاستهای اعلام نشده آن٬ یکشبه جایگزین شود. محاسبات کودکانه این جمع و آوایزان کردن "مدارج" خود به عنوان رهبری و حق دارم و رهبرم٬ دیگر نمیتواند کسی را به این شبیخون زدن و ملاخورد کردن حزب حکمتیست مجاب کند.

... عزیز!
هیئت دائم حزبی دیگری را اعلام کرده است٬ حزب جدید رفقا که با تغییر ریل حزب حکمتیست و به نام "عروج دوباره کمونیسم منصور حکمت" رنگ آمیزی شده است و بر روی احساسات و تعلق مشترک و اعتماد همگی ما به خط حکمت سرمایه گذاری کرده است، هر چه باشد٬ حزب ٧ – ٨ ساله حکمتیستی که موجود بود نیست. حزب جدید رفقا در تقابل با همین تاریخ و به نام بازگشت به حکمت متولد شده است. این حزب جدید هنوز جنین متولد نشده، هواداران و دوستان خود را در بیرون ما و در میان مخالفان همیشگی ما یافته است. حزب کمونیست کارگری و حزب اتحاد و محافل پراکنده دیگر به استقبالش رفته اند و زیر بغل آنها را گرفته اند. این نزدیکی جدید واقعی است٬ سیاسی است و مبنایش توافق بر سر "شکست خط حزب حکمتسیت" است که هر کدام به شیوه ای و همه و حتی رفقای هیئت دائم هم خجولانه به عنوان شکست خط کورش مدرسی از آن اسم میبرند. من و شما هر چه بگوئیم و هیئت دائم هر توجیهی داشته باشد٬ در بیرون ما این اتفاق افتاده است.

این پروسه به صورت غیر شفاف و غیر سیاسی به ما تحمیل شده است٬ به همه ما و حتی به بخشی از رفقائی که بودن با حزب هیئت دائم را انتخاب کرده اند. گناه این تحمیل کردن به گردن هیئت دائم است٬ به گردن رفقائی است که در سالهای گذشته به قول رفیق حمه سور معلوم نیست به چه رای داده اند!! و امروز فرجه و فرصتی را پیدا کرده اند که حزب خود را اعلام کنند. "اکثریت" بودن عددی در دفتر سیاسی، این فرجه را برای این رفقا فراهم کرد. میگویم در دفتر سیاسی، چون در هیچ جای دیگری نه کمیته مرکزی و نه کل حزب این رفقا و خط و پلاتفرمشان در اکثریت نیست، جز در یک کمیته و آنهم کمیته کردستان است. بعلاوه اکثریت بودن و یا اقلیت بودن هیچ جریانی، مبنای حقانیت نه ما است و نه این رفقا. اینکه با این تردستی و شعبده بازی و کلاهبرداری، حزب اعلام کردنشان در قرن ٢١ بسیار کودکانه از آب درآمده است، دیگر مشکل خود این جمع است. من و شما بخواهیم یا نخواهیم این پروسه تحمیل شده است. من کماکان از تاریخ تا کنونی و سیاستهای این حزب دفاع میکنم و فکر میکنم حزب حکمتیست با تاریخ ٨ ساله و خط مارکسیستی آن، امید کمونیسم در جامعه ایران و تنها امید است. این حزب را باید مثل مردمک چشم حفاظت کرد. اراده رفقای هیئت دائم و هر رفیقی که در این انتخاب تحمیلی جانب آنها را میگیرد٬ در دست من نیست. بلاخره آدمها تصمیم خود را میگیرند٬ اما رفقائی که بر عکس هیئت دائم تاریخ ٨ ساله حزب حکمتیست را بخشی از افتخارات خود میدانند٬ کسانی که مدافع این خط٬ این حزب و سیاستهای رسمی و مصوب آن هستند٬ دلیلی ندارد و نباید پراکنده شوند. این هزینه ای سنگین برای این خط و کمونیسم ایران است. من به سهم خود و همه ما که امروز در مقابل یک تعرض از راست به این خط ایستاده ایم٬ تمام تلاش خود را خواهیم کرد که هیچ رفیقی از حزب بیرون نرود٬ استعفا ندهد و امر مشترک و سیاستهای تا کنونی و حزب حکمتیست را به عنوان ظرف پیشبرد مبارزه کمونیستی خود نگهدارند. ما در این پروسه بطور قطع متحمل لطمه شده ایم و این بر کسی پوشیده نیست٬ اما باید سایه دود و گردوغبار این تعرض به حزب حکمتیست را کنار گذاشت و بیش از همیشه از این خط٬ از این رگه فکری و از این دستاورد کمونیسم معاصر دفاع کرد. و این کاری است که ما برای خود گذاشته ایم و فکر میکنیم این کار وظیفه ما است.

من کماکان فکر میکنم کار ما در مقابل این تعرض و اعلام اینکه هیئت دائم با کار خود و اعلام پلاتفرم حزبش به نام حزب حکمتیست٬ خود را بر مبنای موازین ما از صلاحیت و مشروعیت در رهبری حزب انداخته است٬ اصولی و تنها راه بود که قبلا توضیح دادم. اما فکر میکنم در کل این پروسه و مشخصا بعد از کنگره حزب ما و رهبری این حزب دچار اشتباهاتی جدی شدیم که در بوجود آمدن این وضع و شرایط بی تاثیر نبود. شخصا فکر میکنم از کنگره به بعد و حتی شاید قبل از کنگره هم، ما به نام حفظ وحدت حزب٬ جایگاه سیاست را کمرنگ کردیم. تلاش کردیم با هر اختلافی که داریم حزب حفظ شود. به زبانی در این پروسه سیاست حاشیه ای شد و حفظ تشکیلات بدون سیاست و با حاشیه ای کردن سیاست برجسته شد. من و شما به عنوان کسانی که در کمیته مرکزی حزب بوده ایم٬ اگر به پلنوم های کمیته مرکزی و مشخصا پلنوم ٢٠٬ ٢١ و ٢٢ که آخرین پلنوم کمیته مرکزی بود٬ نگاه کنیم بخش اعظم اسناد مورد اختلاف از جمله قطعنامه های اوضاع سیاسی و قرارها و... کنار گذاشته میشود٬ و تلاشی با نیت خیر و به نام حفظ حزب صورت میگیرد که در حقیقت منفی و به زیان وحدت حزب بود. این کار و تلاش برای توافق به این شکل، به جای برجسته کردن سیاست، در این پروسه عملا میدان را به محفلیسم و پچ پچ کردن در محافل داد و فضای حزب را بشدت غیر سیاسی کرد. اگر من نقدی به خود و رفقای همنظرم و راستش به کل کمیته مرکزی دارم، در این راستا و در این جهت است. اگر این اتفاق نمی افتاد٬ اگر روشن و شفاف در هر پلنومی هر سیاستی را به رای میگذاشتیم٬ به نظرم حتی اگر هیئت دائم همین اقدامات خلاف خود را هم انجام میداد٬ حزب و بیرون ما کمتر گیج میشد و شاید پروسه به این شکل پیش نمیرفت. خلاصه اینکه فکر نمیکنم این دوره را و مشخصا بعد از کنگره حزب را٬ ما بدون اشکال طی کردیم.

... عزیز!
در خاتمه باز هم میگویم این اتفاق افتاده است٬ و این بدون تردید برای بخش اعظم حزب ناگوار و سنگین بود. من هم فکر میکنم این حزب با همه اختلافاتی که داشت میتوانست به عنوان یک حزب بماند و این به نفع بود. تلاش ما برای قانع کردن هیئت دائم برای پس گرفتن پلاتفرم خود به جائی نرسید و راستش حتی تلاش حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان برای راکد گذاشتن پلاتفرم و منتظر شدن تا کنگره، هم باز جواب مثبت نگرفت. لابد رفقا تصمیم خود را گرفته بودند و پروسه این را نشان میدهد. اما در مقابل کاری که به حزب تحمیل شده است٬ ترک حزب راهش نیست! بخشی از این حزب و به نظرم بخش اصلی آن در ایران بر اساس سیاستهای این حزب و خطی که داشته است به این جریان پیوسته است. در این دوره شخصا فکر میکنم باید بیش از هر دوره ای تلاش کرد حزب حکمتیست را به عنوان جریانی کمونیستی و کارگری، به قول شما بعنوان خاری در چشم همه دشمنان طبقاتی مان، حفظ کرد. من با احترام عمیقی که برای شما و همه رفقایی از حزب قائلم که در این دوره، با هر اعتراضی که نسبت به اقدامات ما داشتند اما نسبت به سرنوشت حزب با حساسیت برخورد کردند، اطمینان میدهم که راه دامه مبارزه کمونیستی تان از مجرای فاصله گرفتن از ما و حزب نمی گذرد. طبیعتا اراده شما و رفقائی که مثل شما تصمیم گرفتند در دست من نیست. اما شخصا هر کمونیستی را که فکر میکند این حزب و سیاست تا کنونی آن مارکسیستی بوده است٬ کماکان در کنار خود میدانم. و هنوز همه این رفقا را بخشی از این حزب به شمار می آورم. حزب حکمتیست اگر افتخاری در زندگی سیاسی ما است٬ این افتخار به همه فعالین این حزب خارج از اینکه امروز در کجای این اتفاق قرار میگیرند مربوط است. این حزب با تلاش همه ما تا اینجا آمده است. و امیدوارم همه معتقدین به این حزب و سیاستهایش، کماکان در این حزب بمانند. جامعه ایران٬ طبقه کارگر و محرومان این جامعه به این حزب نیاز دارند. متاسفم در این پروسه، بخشی از رفقای ما به هر دلیلی و با هر بازبینی که دارند از این حزب و این تاریخ فاصله میگیرند. این تصمیم آنها است. اما رفتن و فاصله گرفتن این بخش، نباید فعالین این جنبش و کسانی که به این تاریخ و فعالیتهای آن هنوز افتخار میکنند را از حزب و کمونیسم ما بگیرد.
برایت آرزوی موفقیت دارم


رفیق شما
خالد حاج محمدی
١١ فوریه ٢٠١٢