TLogo



اختلافات در حزب حکمتیست
مضمون اختلاف و جایگاه پلاتفرم هیئت دائم

خالد حاج محمدی

٢٦ ژانویه ٢٠١٢
khaled.hajim@gmail.com
 


مقدمه:
اخیرا و بدنبال اعلام سندی علنی از جانب جمع ٦ نفره در هیئت دائم دفتر سیاسی حزب حکمتیست٬ و اعلام تغییر ریل در حزب زیر پرچم "بازگشت به بحثهای حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت"٬ شاهد عروج اختلافات و دوشقه شدن حزب و کل تشکیلاتهای آن هستیم. با هر تبیین و ارزیابی که هر جمع و هر کسی از مضمون اختلافات و دلایل آن دارد٬ بر کسی پوشیده نیست که این اختلاف و انشقاق به انتهای خود رسیده است و حزب اکنون یک مجموعه واحد نیست. در این خصوص تا کنون بحثهای زیادی از جوانب مختلف شده است. اینجا من نیز تلاش میکنم در این نوشته به جنبه های مختلف و سوالات واقعی که هر ناظری میتواند داشته باشد٬ بپردازم. تلاش میکنم به تاریخ اختلافات و دلایل آن و به جایگاه پلاتفرم هیئت دائم اشاره کنم. همزمان به جنبه های مختلف دیگری که در این دوره کوتاه در میان ما مورد اشاره قرار گرفته است٬ به جایگاه سیاست٬ به رهبری و درکهای متفاوت در مورد آن٬ به موازین سازمانی و مسائلی از این قبیل حزب بپردازم. با این مقدمه کوتاه وارد اصل بحث میشوم.

اختلاف بر سر چیست
بدون تردید در میان ما اختلاف سیاسی هست و این نه جدید و نه مایه تعجب است. حزب حکمتیست قرار بود فرقه ایدئولوژیک و مذهبی نباشد و به رسمیت بشناسد که این حزب گرایشات مختلفی را در خود دارد و در این حزب از کسی امتحان ایدئولوژیک گرفته نمیشود. ما از همان اولین روز تشکیل این حزب به روشنی اعلام کردیم ما حزبی سیاسی میسازیم٬ که اختلاف نظر در آن برسمیت شناخته میشود٬ که اتحاد در حزب نه بر مبنای تحلیل و تبیین٬ بلکه بر مبنای مصوبات رسمی است. گفتیم ما تبیین و تحلیل و تئوری را به رای نمیگذاریم. گفتیم استنتاجات عملی باید به صورت سند جهت تصویب در ارگانهای ذیصلاح به رای گذاشته شود و حزب بر مبنایش کار کند. گفتیم حزب حکمتیست حزب تعدد نظر و وحدت اراده است٬ و وحدت اراده چیزی جز وحدت حول مصوبات و سیاستهای رسمی نیست. و همزمان گفتیم ما مبارزه سیاسی مخفی نداریم٬ هر بحث سیاسی٬ تئوری و هر تحلیل و نقد سیاسی٬ باید روشن و شفاف بیان شود. مبارزه شفاف ٬ علنی و روشن را شرط سلامت حزب و مکانیزم سیاسی و سالم در مبارزه سیاسی تعریف کردیم. متاسفانه بروز اختلافات در حزب نشان داد که هنوز سنتهای قدیمی تر٬ سنت بحث شفاف نکردن٬ سنت سکوت کردن و اعلام ظاهری توافق و منتظر فرصت و توازن مناسب برای ابراز وجود سیاسی کردن٬ سنت رهبری به شیوه سنتی٬ سنت بحث در دالانها و محافل به جای بیان شفاف و روشن سیاست و نقد خود و دفاع صریح از آن رو به جامعه٬ قوی است. یا به هر حال هنوز سنت چپ فرقه ای در مبارزه سیاسی با همه دستاوردهای با ارزش این دوره ما٬ جاخوش کرده و در هر تند پیچی نمایان میشود. چیزی که در این دوره و یکباره در حزب سرباز کرد، بیان این حقیقت بود که به آن میپردازم.

ظاهر قضیه امروز چنین به نظر میرسد که شروع اختلافات در حزب حکمتیست از انتشار پلاتفرم هیئت دائم است. این تصویر درست نیست٬ من به جایگاه پلاتفرم هیئت دائم به عنوان پرچم رفقای ناراضی و اعلام آن به نام حزب بعدا میپردازم. اما در دنیای واقعی شروع اختلافات به پلنوم ١٥ کمیته مرکزی این حزب که در تاریخ ١٤ و ١٥ شهریور ماه ١٣٨٨ برابر با ٥ و ٦ سپتامبر ٢٠٠٩ برگزار شد٬ بر میگردد. مصوبات پلنوم ١٥ که ظاهرا همه روی آن توافق داشتند و برای دومین بار در پلنوم ١٧ کمیته مرکزی مورد تاکید قرار گرفت٬ و باز در پلنوم ٢١ کمیته مرکزی یکبار دیگر به اتفاق آرای همه شرکت کنندگان٬ جز یک رفیق که رای ممتنع داد٬ بر درستی کل سیاستهای حزب تاکید شد٬ در حقیقت مقطع شروع بروز اختلافات است.

جایگاه پلنوم پانزده حزب
محور اصلی اولویتهای پلنوم ١٥ بر دو پایه استوار است. یکی ساختن حزب در ایران و دیگری تاکید به کار در میان طبقه کارگر و خصوصا پرولتاریای صنعتی ایران. سند اولویتهای حزب ما در پلنوم ١٥ یک روزه ظهور نکرد٬ بلکه نتیجه بحثهای مهمی در این حزب قبل از پلنوم در اجلاس دفتر سیاسی و ارگانهای رهبریش بود که سرانجام در پلنوم چکیده فرموله آن به صورت اولویتهای حزب تصویب شد. سند در حقیقت پافشاری جدی بر جهتی بود که حزب حکمتیست از روز اول تشکیل خود بر اهمیت آن به عنوان بخشی هویتی از سیاست خود انگشت گذاشته بود. مهمترین مولفه های سازمانی آن از این قرار بود:
اینکه کمیته کردستان در خارج کشور عمر کوتاهی دارد، و باید مثل هر کمیته محلی و منطقه ای در پروسه ای به خود ایران منتقل شود٬
اینکه نمیتوان کمیته کردستان و تهران و تبریز و اصفهان را در اروپا ساخت، و پایه های تشکیلات ما باید به خود جامعه ایران منتقل شود٬
تاکید بر کار در میان طبقه کارگر و خصوصا پرولتاریای صنعتی ایران،
تلاش برای تبدیل شدن سوالات و مشغله های این بخش به مشغله رهبری این حزب٬
اعلام اینکه پراتیک روزانه حزب بر خلاف جهت ها و سیاست ها و مصوبات آن به زندگی این بخش کم مربوط است٬ و تلاش آگاهانه و با برنامه برای رفع آن
تغییر در آرایش سازمان رهبری حزب و تطبیق سازمان حزب در خدمت جوابگوئی به این نیازهای اصلی در چهارچوب موازین حزب

این جهت گیریها و ضرورتهایی که پلنوم پانزده بر سر آن توافق کرده بود، اعتراض تعدادی از رهبری حزب و تعدادی از اعضا هیئت اجرائی کمیته کردستان را برانگیخت. اعلام اینکه چنین کمیته هائی نمیتوانند تا ابدیت زندگی در خارج را برای خود تعریف کنند و باید طی پروسه ای و با نقشه ای آگاهانه و با استفاده از همه امکانات حزب٬ با استفاده از اتوریته همه رهبران و فعالین خوشنام و علنی این حزب٬ حزب و کمیته هایش را در ایران ساخت٬ تعدادی را ناخوشنود کرد. عده ای احساس کردند مقام و موقعیت فردی آنها لطمه میخورد. اینکه حزب چگونه به حزبی واقعا کارگری و دخیل در مبارزه روزمره این طبقه تبدیل میشود٬ اینکه این حزب چگونه به ظرف اتحاد رهبران کمونیست طبقه کارگر تبدیل میشود و اینکه این حزب چگونه به ابزار انقلاب و و ظرف سازمان انقلاب پرولتری مورد ادعا تبدیل میشود٬ از دستور بخشی از رهبری عملا خارج شد. و جای آن را جایگاه "من"٬ "تاریخ من"٬ "گذشته من" و "اعتبار و موقعیت رهبری من" در ذهن و عملکرد تشکیلاتی این بخش از رهبری حزب گرفت. ما در تمام طول زندگی حزب پس از پلنوم پانزده با این پدیده روبرو بوده ایم که خود را به انحا مختلف در مقابل پیشروی حزب در این عرصه قرار داد.

"دلخوری" شخصی، معضل بخشی از رهبری شد. و از آن پس تلاشی عمیقا منفی برای "مهندسی یک خط" متفاوت با تاریخی ساختگی، تحت عنوان "خط حکمت"، که مطلقا کمترین ربطی به خط حکمت ندارد، در جوار و در میان بخشی از رفقا، تلویحا و در خفا و در محافل، به رهبری حزب تحمیل شد. و طی مدتی تبدیل به غرولند تعدادی از رفقا و تقریبا کل رفقائی که در این دوره در هیئت دائم دفتر سیاسی حزب بودند، شد.

علاوه بر مسئله انتقال سازمان حزب و کمیته هایش، و از جمله کمتیه کردستان، به داخل، مسئله تاکید بر کار در میان طبقه کارگر و خصوصا پرولتاریای صنعتی ایران و ... باز اعتراض بخشی از رهبری حزب را بر انگیخت. اینجا هم همان بخشی که اساسا از تجربه فعالیت در کردستان آمده بود٬ و در تجربه سیاسی خود صرفا نوعی از مبارزه در شرایط ویژه کردستان را می شناخت یا برسمیت میشناخت٬ در دالانهای تشکیلات، اعتراض میکرد! به جای برخورد نقادانه به پراتیک حزب، و برخورد نقادانه به فعالیت مشترک همه ما٬ مجددا به سنگری ساختگی، و در خارج از سوخت ساز سازمانی، خزید. به جای تلاش آگاهانه و نقشه مند و برسمیت شناختن نقاط ضعف و قدرت آن تجربه در کردستان، و به جای برخود به کاستیهای تجربه مشترک فعالیت ما در کردستان٬ و تلاش برای رفع آنها٬ باز "گارد" گرفت و با غرولند به آن برخورد کرد. شروع اختلافات در این ابعاد اساسا به این تاریخ بر میگردد.

مشکلی که در کل این پروسه و تا هم اکنون موجود است٬ این است که این بخش از رفقا هیچوقت بحث خود را مطرح نکردند. و از مقطع پلنوم پانزده تا پیش از سرباز کردن اختلافات در رهبری حزب، یک صفحه نوشته از این رفقا در نقد جهت گیریهای تا کنونی حزب٬ و حتی در نقد اولویتهای پلنوم ١٥، به تشکیلات حزب و به جامعه نشان داده نشده است. تمرکز کار تشکیلاتی ما در ایران و در جایگاه کمیته سازمانده، که از پلنوم پانزده بطور ویژه شروع شد. نارضایتی و اعتراض این بخش از رفقا را حول خواست "بازگرداندن اختیارات تشکیلات شهرها به کمیته کردستان" متشکل کرد و از آن تاریخ به بعد این یکی از مسائل مورد مناقشه در حزب شد.

از آن تاریخ به بعد ما شاهد رشد و خودنمائی سنتی دیگر در تقابل با موازین و سنت سیاسی حزب حکمتیست در مبارزه سیاسی شدیم. و آنهم عدم بحث شفاف سیاسی٬ عدم بحث علنی و رو به جامعه٬ طرح نکردن بحث و اختلاف سیاسی خود به شیوه علنی٬ و در عوض پناه بردن به دالانهای حزبی و محافل. پچ پچ کردن و غرولند جای مبارزه شفاف و علنی که اصول و مبانی تحزب ما بود را میگیرد. از این تاریخ به بعد و طی پروسه ای و خصوصا بعد از کنگره چهارم حزب٬ احکامی در کنار و حتی در اجلاس حزبی از جمله اینکه "باید به حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت برگشت"٬ اینکه "حزب دو سال و سرانجام و در ادامه اعلام شد که ٤ سال است پاسیو است"٬ اینکه "گرایش کارگر کارگری" در حزب است٬ و اینکه یک "گرایش راست و پاسیفیستی" در حزب است٬ از جانب رفقائی در سطح دفتر سیاسی حزب طرح شد٬ بدون اینکه حتی یک نفر چند کلمه در وصف این احکام و در نقد سیاست معینی طرح کند و مصوبه ای را جهت مقابله با چنین گرایشات و انحرافاتی به ارگانی حزبی بیاورد.

تنها امری که ما شاهد آن بودیم٬ آوردن قراری به پلنوم های حزب به نام "بازگرداندن اختیارات به کمیته کردستان" بود. و یا قرارهائی چون "دفاع از مبحث حزب و قدرت سیاسی"٬ بدون اینکه صاحب یا صاحبین قرار از این "بازگشت" به حزب و قدرت سیاسی٬ سیاستی از مصوبات را به چالش بکشند و یا پراتیک متفاوتی را جایش بگذارند. باز هیچ کدام و مطلقا هیچ کدام از این رفقا، نه پنج دقیقه بحث شفاهی، و نه یک سطر نوشته در نقد یا بیان شفاف بحث خود و روشن کردن مفهوم "این قرار ها" را ندارند. بارها و در مقابل تقاضای ما در مورد پاسخ به ضرورت چنین قرارهایی، اعلام شد که این قرار ها صرفا یک میعاد مجدد با بحث های مهم منصور حکمت، و جهت تقویت آن است.

پرسیدیم اگر ادعا دارید که حزب حکمتیست از چیزی دور شده است و یا به چیزی نزدیک شده است، بحثتان را بکنید. نمیتوان احکام سنگینی در محافل نسبت به جهت گیریها و پراتیک حزب پرت کرد و بحثی هم نکرد. گفتیم که این شروع یک پروسه بازبینی و تردید در حزب است و گفتیم این نه جرم است و نه کفر. هر کسی حق دارد به پروسه راهی که آمده ایم نگاهی دوباره کند٬ حق دارد سیاستهای تاکنونی را نقد کند٬ اما باید اینها شفاف و روشن بیان شود و امکان قضاوت به حزب و جامعه داده شود. هشدار دادیم که راه مبارزه سالم سیاسی٬ بحث روشن و شفاف است که متاسفانه تا کنون هم شاهدش نیستیم. با این وجود بحث در محافل و پچ پچ کردن، بیشترین فعالیت سیاسی این جمع بود و یک لحظه متوقف نشد!

پیش از کنگره چهارم حزب، از جانب رفیق رحمان حسین زاده مطرح شد که او بحثی تحت عنوان "استراتژی سیاسی سازمانی حزب" دارد٬. و قرار بود این بحث را مطرح کند. اما تا اکنون رفیق ما نه بحثی کرده، نه کلامی نوشته و نه کسی متوجه شده است که مضمون "استراتژی سیاسی سازمانی" رفیق رحمان چیست. ادعای این که "بحث دارم" و "حرف دارم" و "مینویسم" و "نقد دارم"، همیشه چون شبحی بسیار غیر مسئولانه از جانب تعدادی از اعضا دفتر سیاسی، و از جمله رفقا حسین مرادبیگی (حمه سور) و فاتح شیخ و رحمان حسین زاده٬ بالای سر حزب در گشت و گذار بود. اما تا کنون هم کسی چیزی رسما نخوانده و نشنیده است. بی تردید بسیاری در محافل آن را شنیده اند! و بالاخره نتیجه این بحثهای نشده٬ "غرولندها در محافل"، به عنوان سندی که امروز پلاتفرم هیئت دائم است، در آمده است.

گفتم احکامی از جانب تعدادی از رفقای دفتر سیاسی٬ بدون کلمه ای بحث و جدل و نقد و تلاش برای اقناع٬ چون شبحی بالای سر حزب بود که فضا را ناامن و نگرانی ایجاد کرد. رفیق فاتح شیخ قبل از پلنوم ٢١ برای اولین بار اعلام کرد که گرایشی راست در حزب هست و "اگر رگ گردنش را هم بزنند" در مقابلش خواهد ایستاد! به رفیق فاتح گفتیم اعلام این برچسبهای سنگین از جانب کسی که در مقام رئیس دفتر سیاسی است٬ بدون یک کلمه بحث٬ تنها فضای حزب را ناسالم میکند. گفتیم این تلاشی برای " تصحیح"، اگر کسی معتقد است چیزی باید تصحیح شود، نیست. و در مبارزه سالم سیاسی و در میان کسانی که امر مشترکی برای مبارزه دارند، مردم پیش از "مارک راست و چپ" زدن به کسی٬ بحث مضمونی خواهند کرد. و تلاش خواهند کرد که دیگران را اقناع کنند و اگر لازم میدانند " تصحیح " کنند! و مارک زدن نه مسئولانه است و نه کاری جدی. گفتیم این حکم را بدون کلمه ای بحث پرت کردن جایز نیست. از او خواستیم اگر چنین فکر میکند٬ بعنوان رئیس دفتر سیاسی این حزب، وظیفه دارد روشن کند که مختصات این گرایش چیست٬ بروزات آن کدامند و نقد رفیق فاتح به کدام سیاستها که این راست را نمایندگی میکند است.

رفیق فاتح در تاریخ این حزب و تا هم اکنون یک سطر نوشته و یک دقیقه اعلام مخالفت در هیچ اجلاس رسمی و به نسبت هیچکدام از سیاستهای مدون این حزب و حتی نسبت به مباحثات سیاسی و تئوریکی رهبری این حزب، که اساساً از جانب رفیق کورش مدرسی طرح شده اند، نداشته است. از او شنیده ایم که مخالف بحثهای تحزب کمونیستی رفیق کورش مدرسی است، و اعلام کرده است که بحثش را نوشته است٬! کسی تا کنون یک سطر، نه در درون و نه در بیرون، ندیده است. بعلاوه کل اسنادی که تا کنون به تصویب رسیده است، و حتی تا پلنوم ٢١ این حزب که تنها دو قرار در تائید سیاستهای تا کنونی و دردفاع از کورش مدرسی را داشت، همگی بلااستثنا رای موافق رفیق فاتح را همراه داشته است.

یا رفیق حمه سور و اعلام اینکه ٧ سال است نمیداند به چه رای داده است! معلوم نیست کسی که هفت سال است نمیداند به چه رای میدهد اولا در رهبری این حزب چه میکند!؟ و ثانیا چرا اساسا برای این پست کاندید میشود!؟ و ثالثأ چرا باید به خاطر این سکوت ٧ ساله و اعلام توافق غیر واقعی، دیگران را مقصر اعلام کرد؟ این چه افتخاری، و چه نقدی به حزب و رهبری آن است که شما ٧ سال بدون اعتقاد به سیاستهای این حزب، و بدون تلاش برای تغییر و یا تصحیح آن، به آنها رای داده اید. و سرانجام به خاطر سکوت، سازش و اپورتونیسم سیاسی خود، به خود جایزه میدهید و دیگران را سرزنش میکنید!

همینطور در مورد ادعاهای امروز رفیق رحمان حسین زاده و تعداد دیگری از اعضا دفتر سیاسی که گویا حزب حکمتیست، "دو سال و یا چهار سال است پاسیو است"! یا اینکه باید به حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت برگشت! صاحبان این برچسبها هنوز هم و تا به امروز، نه مصوبه ای را نقد کرده اند٬ نه بحثی شفاف و روشن و مستقل و مستدلی ارائه داده اند.

پلاتفرم هیئت دائم، بخشی از همین فضا را به عنوان "لزوم تغییر ریل" و لزوم "برگشت به بحثهای حزب و قدرت سیاسی" پنهان کرده است. در ادامه این مطلب جایگاه این پرچم را توضیح میدهم.

پلاتفرم هیئت دائم پرچم چوب حراج به حزب حکمتیست
رفقای ٦ نفره در هیئت دائم دفتر سیاسی حزب در تاریخ ٢٢ نوامبر ٢٠١١ جهت گیریهای خود را در سندی تحت عنوان " پلاتفرم سیاسی، عملی هیئت دایم دفتر سیاسی حزب حکمتیست" رو به جامعه منتشر کردند. برای این کار و با علم به مخالفت اعضائی از دفتر سیاسی و سردبیر کمونیست نشریه رسمی حزب٬ حتی منتظر نشست رسمی دفتر سیاسی نشدند. نامه های رد و بدل شده میان من رفیق رحمان حسین زاده قبل از انتشار سند در سایت حزب قابل دسترسی است. این سند پیشتر به پلنوم ٢٢ حزب به عنوان پلاتفرم رفیق رحمان حسین زاده آورده شد و همراه چند سند دیگر از جانب پلنوم کمیته مرکزی کنار گذاشته شد.

تجزیه تحلیل این پلاتفرم برای تعدادی، شاید بسیار تخصصی بنظر برسد. چرا که از همه چیز، از انقلاب پرولتری تا سرنگونی و کمیته های کمونیستی و ... گفته است. ممکن است کسی با خواندن آن بگوید که این سند ایرادی ندارد! مخالف مصوبات رسمی نیست! چرا که ظاهرا در مورد همه چیز گفته است.

اما برای کسانی که میدانند پشت ترم های معینی، چه سیاست هایی خوابیده است، کلی گویی های علی العموم نسبت به انقلاب پرولتری و ...، حاشیه است و اصل آن ترم ها و عبارات و فرامینی است که ظاهرا جزئی بنظر میرسد. همانطور که برای جنبش کارگری در اروپا، لیبرالیزه کردن، اصلاحات، عقلایی کردن و ... همه و همه معنای چرخش به یک سیاست راست روانه جدید دولت را دارد، همانطور که برای جنبش کارگری عبارات "بهبود" و "رشد" و .. نه به خاطر معانی زیبای این کلمات در فرهنگ لغات، بلکه به اعتبار تاریخی از سیاست های راست روانه دول بورژایی برای قطع مزایای اجتماعی و بیکاری و ... مستقیما به معنی چرخش جدید و دست راستی تری در سیاست دولت است! برای ما هم که پشت عبارات "تغییر ریل" و "توازن قوا برای ایجاد کمیته های کمونیستی"، میدانیم چه بحث ها و انتظارات و سیاست هایی خوابیده است، پلاتفرم بیانگر یک سیاست کاملا متفاوت و جدید است.

اینجا تلاش میکنم پرچمی که این پلاتفرم به عنوان اعلام نارضایتی از خط و سیاست تا کنونی حزب نمایندگی میکند٬ و هیئت دائم به شکل محفلی عهده دار این نمایندگی است را روشن کنم و همزمان چند پیام دیگر پلاتفرم این رفقا را که گوشه ای از نظرات آنها را در بر دارد نقد کنم.

اجازه بدهید به پلاتفرم این رفقا بپردازم. در پلاتفرم آمده است:" زیر تاثیر بحران اقتصادی جهان سرمایه، تحولات مهم خاورمیانه و شمال آفریقا و معضلات اقتصادی و سیاسی بورژوازی ایران و هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، تحولات مهمی در چشم انداز است. جنبش ها و جریانات مختلف برای کوبیدن مهر خود بر این تحولات در تکاپویند. جنبش طبقه کارگر و صف متمایز کمونیستی کارگری هم میتواند و باید مهر خود را براین وضعیت بکوبد." در ادامه میخوانیم که:" وضع موجود حزب جوابگوی این رسالت نیست و بسرعت باید تغییر کند. حزب ما به تغییر ریل و دگرگونیهای اساسی احتیاج دارد تا به عنوان حزب کمونیستی دخیل در مبارزات طبقه کارگر و هدایتگر کل جنبش آزادی و برابری و رهایی انسان عروج کند. در دل این تحولات پرچم انقلاب کارگری و سرنگونی فوری جمهوری اسلامی و بنیاد گذاشتن جمهوری سوسیالیستی به جای آن را برافرازد. با استنتاجات روشن و امروزی از مباحث اساسی "حزب و قدرت سیاسی" و "حزب و جامعه" تکان جدی به حیات سیاسی و دامنه تاثیر گذاری اجتماعی خود بدهد. پلاتفرم زیر گام تعیین کننده ای در این راستا است."( همه تاکیدها از من است)
در بندهای پلاتفرم که به عنوان اقدامات در دستور اشاره شده است میخوانیم که:
"- ایفای نقش رهبری به عنوان سخنگو و پرچمدار عروج مجدد مارکسیسم و کمونیسم حکمت"
" - تبلیغ و توده گیر کردن شعار جمهوری سوسیالیستی به عنوان حکومتی که باید با سرنگونی جمهوری اسلامی برقرار شود."
"- مقابله سرراست با سناریوی سیاه دخالت آمریکا و غرب برای ایران و سیاست ضد انسانی همگامی اپوزیسیون راست و چپ بورژوایی با آن" (همه تاکیدها از من است)

پلاتفرم هیئت دائم در حقیقت پرچم تغییر ریل حزب حکمتیست و اعلام مخالفت با خط تا کنونی حزب٬ زیر نام "ضرورت بازگشت" به بحثهای "حزب و قدرت سیاسی" منصور حکمت است. این پلاتفرم پرچم سفید طیفی از رفقای حزبی ما به مخالفان تا کنونی این حزب و این خط سیاسی زیر نام "باز گشت" به منصور حکمت است. پیام دیگر پلاتفرم در جریان بودن یک انقلاب در ایران است که به آنهم خواهم پرداخت.

مسئله قابل توجه دیگر این پلاتفرم٬ اعلام غیر صریح مخالفت با کمیته های کمونیستی مصوب کنگره دوم حزب زیر نام توازن قوا است که به آنهم شاره ای خواهم کرد. اشاره این سند به بحث شورا و مجامع عمومی که سیاست رسمی ما است٬ در حقیقت بیان اعتراض به دفاع ما از فعالین کارگری و تشکلهای موجود در این دوره و در مقابل تعرضی راست و ضد کارگری از جانب حزب کمونیست کارگری ایران و انواع محافل حاشیه ای دیگر٬ به نام دفاع از مجامع عمومی و شورا و مقابله با "سندیکالیست"٬ است. بقیه سند تکه های پراکنده از انواع اولویتهائی است که در دوره های مختلف در اسناد ما یا نوشته های منصور حکمت٬ قیچی شده و خارج از زمان و مکان به هم دوخته شده است.

خاصیت جمع آوری تکه های پراکنده از بحثهای منصور حکمت٬ اعلام وفاداری سطحی هیئت دائم به مباحث مارکسیستی منصور حکمت، خارج از زمان و مکان است. در حقیقت و خارج از هر نیت خیری ٬ اعلام وفاداری به حکمت و مباحثات مارکسیستی او٬ سرمایه گذاری بر اعتماد عمیق کمونیستهای این حزب به منصور حکمت٬ برای پیشبرد یک جهت غیر مارکسیستی و حاشیه ای است که این رفقا به آن بازگشته اند.

خط باز نگری و پرچم تغییر ریل
خاصیت پلاتفرم هیئت دائم بلند کردن پرچمی در مخالفت با سیاستهای تا کنون حزب است، پرچمی از درون حزب و زیر نام رسمی حزب رو به جامعه. کاری که در دنیای واقعی کلاهبرداری اسم دارد و بر مبنای موازین حزبی ما ممنوع است و هر مرجع حزبی چنین اقدامی کند عملا از مشروعیت افتاده است و صلاحیت خود در عضویت ارگانش را از خود گرفته است. محور مسئله همچنانکه در پلاتفرم اشاره شده است٬ این است که این حزب روی خط منصور حکمت نیست٬ باید تغییر ریل بدهد٬ به مباحث حزب و قدرت سیاسی باز گردد و متکی شود. و خلاصه با اقداماتی که گذاشته است نوید عروج مجدد مارکسیسم و کمونیسم حکمت را میدهد. صاحبان پلاتفرم در حقیقت اعلام کرده اند که آنها مخالف سیاستهای تاکنونی حزبند٬ که آنها نماینده "بازگرداندن و عروج مجدد کمونیسم" منصور حکمت اند٬ که از این حزب رخت بر بسته است. این پیام سرراست و در حقیقت خاصیت این پلاتفرم است. اینکه جمعی در حزب حکمتیست به این نتیجه رسیده اند که سیاستهای تا کنونی این حزب مارکسیستی نیست٬ و راهی که آمده ایم نادرست است و باید به ریل مورد نظر رفقا تغییر مکان دهیم٬ جای ایرادی نیست. هر انسان سیاسی میتواند برگردد و به مواضع گذشته خود نگاه کند٬ میتواند در آنها بازنگری کند و میتواند آنها را به نقد بکشد. این نه تنها اشکال نیست بلکه میتواند مثبت و پیشبرنده هم باشد. اما بدوا باید گفت و نوشت و استدلال کرد. راهی که ما آمده ایم٬ اسنادی که منتشر کرده ایم٬ و آنچه امروز در جامعه خوب یا بد به اسم حکمتیست شناخته میشود٬ نتیجه تلاشی همه جانبه و صدها بحث نظری٬ سیاسی و .. است. کتابها نوشته شده است٬ جنگها و جدلهای جدی نه تنها در درون حزب٬ بلکه رو به جامعه و در نقد گرایشات دیگر٬ با جنبشهای دیگر و با خطوط فکری دیگر داشته ایم. ما انواع جریانات و محافل دیگر را که با پرچم و به نام منصور حکمت در مقابلمان ایستاده اند٬ به عنوان کمونیسم بورژوائی نقد کردیم٬. آنها را به عنوان جناح چپ ناسیونالیسم پرو غرب نقد کردیم. اینکه جمعی یک شبه و بدون یک نقد٬ بدون یک بحث مستدل٬ بدون داشتن یک بحث یک صفحه ای در نقد مواضع تا کنونی حزب٬ و بدون اطلاع نمایندگان کنگره و کمیته مرکزی این حزب٬ سندی را با این مضمون و با این پرچم اعلام کنند٬ علاوه بر فرصت طلبی، و تحمیل سیاست نگفته خود و کلاه سر حزب گذاشتن٬ بیش از هر چیز چهره غیر سیاسی و غیر جدی از خود میدهند. بیش از هر چیز بی خطی و بی سیاستی این رفقا را به نمایش میگذارد.

مخالفت با این حزب و اعلام اینکه این حزب روی خط حکمت نیست٬ جدا از برداشت عمیقا فرقه ای و مذهبی رفقا از خط حکمت٬ بلند کردن پرچم سفید و اعلام پیوستن به همان جریاناتی است که ٨ سال است همینها را میگویند و همه ما و از جمله خود این رفقا جوابشان را داده ایم. متوجه نیستند که نمیتوان شبانه و دور از چشم مردم و به نام اینکه من "رهبرم " ٬به این شیوه، حزب را به مخالفان آن تسلیم کرد. این حزب و خط آن، قابل چوب حراج زدن نیست! قابل فروش و تسلیم نیست! و عبور از این خط قرمز را کسی نمیپذیرد. نگهبان قلعه در دل یک جدال بدون اطلاع صاحبان قلعه، اجازه ندارد قلعه را تسلیم کند و پرچم حکمتیست را پائین بکشد، و برای لشگر مخالفین در بیرون قلعه پرچم سفید علم کند. اگر میخواستید چنین کنید٬ چرا پذیرفتید که نگهبان قلعه باشید؟ چرا تصمیم خود را قبل از پذیرفتن تان از جانب اعضا قلعه به عنوان پاسدار قلعه، قبل از انتخاب شدن به اعضا قلعه اعلام نکردید؟ و مگر در چنین شرایطی تنها کار اصولی نمی بایست منع شما از نگهبانی و کشاندنتان به مجع اعضا قلعه باشد؟ یعنی کاری که ما، در دفتر سیاسی، کردیم. و هیئت دائم آنرا "زیر پا نهادن موازین" می نامد که به آن در جای خود میپردازم. همچنانکه اشاره کردم مشکل نفس اختلاف نظر و مخالفت رفقا با سیاستهای حزب حکمتیست نیست٬ مشکل تلاش برای یک کلاهبرداری بزرگ به نام حزب و با امضای رسمی حزب و تحمیل آن به حزب است. نمیتوان در اجلاس رسمی با پرچم دفاع از سیاستهای حزب رای اعتماد مردم را گرفت و با نشستن بر کرسی رهبری علیه تعهد خود و علیه همان سیاستها پرچمی دیگر رو به جامعه اعلام کرد.این جرم است٬ این تقلب به نام اینکه "رهبرم" به کت کسی نمیرود.

رفقای منتقد٬ رفقائی که اعلام مخالفت خود را با انتشار پلاتفرم مورد اشاره به جامعه اعلام کردند٬ پیام خود را نیز هم از ما و هم از جامعه گرفتند. نیت این رفقا هر چه باشد٬ امروز در بیرون جمع آنها٬ امروز در بیرون قلعه٬ صفی از مخالفان و حتی دشمنان ما کف میزنند و هر کدام به زبانی اعلام میکنند که عده ای در این حزب منتقد خط و سیاست این حزبند. عده ای میخواهند قلعه را تسلیم کنند و تعدادی مانع اند و همه صف مخالفین حزب حکمتیست٬ علیه این موانع٬ و برای تسلیم قلعه٬ بسیج شده اند. آنها که بسیج شده اند صف آشنای مخالفین راست و چپ ٨ ساله ما هستند. کیهان جمهوری اسلامی همین پیام را گرفته است، و به روال ٨ سال گذشته پایان کمونیسم و این خط را اعلام میکند. سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی خواست "محاکمه" مدافعان خط تا کنونی را از هیئت دائم طلب میکند. حزب کمونیست کارگری و حزب اتحاد و همه محافل حاشیه ای دیگر به شما چراغ سبز میدهند. به شما خوشامدگوئی میگویند و خواهان فاصله گرفتن بیشتر و قبول حقانیت آنها در فحاشی ٨ ساله شان علیه این خط و شخص کورش مدرسی شده اند. و البته و با تاسف در میان جمع هیئت دائم نیز٬ تلاش برای ساختن تاریخ و سرهم بندی کردن مخالفتهای نگفته و نشنیده و نداشته با این خط و با مباحثات کورش مدرسی، شروع شده است. تلاش برای ساختن تاریخ رشادت علیه کورش مدرسی٬ با هر نیتی باشد و با هر قسم خوردنی به منصور حکمت٬ امروز و در این شرایط صف مخالف و دشمنان حزب در بیرون، را خطاب قرار میدهد. تلاشی برای جلب اعتماد صفی است که علیه کورش مدرسی هر پرونده ای ساخته است، و کتابها از توهین و اهانت و فحاشی و.. زیر بغل دارد.

رفیق رحمان حسین زاده یادآوری میکند که ایشان از همان زمان بحث دولت موقت در ٧- ٨ سال قبل مخالف بوده است. معلوم نیست که این "مخالفتها" و این "بحثها" و این پرونده "مخالفتها" و رشادتهای رفیق رحمان علیه کورش مدرسی کجا است و خاصیتش امروز چیست. چرا امروز یادش افتاده است که در فلا سال با کورش "مخالف" بوده است٬ چرا امروز و چرا درست در دل این انشقاق و چشم طمع به حزب در صف مخالفان قدیمی ما. و چرا همیشه او و رفقا فاتح شیخ و حمه سور کاندید اول قرار گرفتن در تیم رهبری رفیق کورش و در کنار او بودند. چرا حتی یک بار در زندگیشان در مقابل او کاندید نشدند٬ چرا تا آخرین روز به کورش مدرسی برای رهبری حزب رای اعتماد دادند؟ تاریخ درست کردن در مخالفت با کورش مدرسی جواب به کدام نیاز سیاسی امروزی است؟ چه احتیاجی به این است؟ حتی به فرض اینکه رفقا امروز به این نتیجه رسیده باشند٬ که ٨ سال گذشته را اشتباه کرده اند٬ چرا به جای بیان این از کورش مدرسی شیطان سازی میکنند؟ چرا باید امروز اعتباری برای نظرات دیروز ایشان و رفقای هیئت دائم و تاریخی از مجادلات نکرده و نداشته، قائل شد!! جای تاسف است اما این هم سنتی در سیاست است. معلوم نیست کلی بحث ما و از جمله منشور سرنگونی که نتیجه همان مباحثات و در ادامه آنها بود، چگونه با اتفاق ارای همه کمیته مرکزی وکنگره های حزب برای چندین باز تصویب شده است. این واقعیات تلاش غیر صمیمانه کسانی است که تصمیم به مخالفت گرفته اند و دنبال تئوری و ساختن تاریخ مخالفت برای تصمیم خود میگردند. متاسفانه بخشی از ادبیاتی که در این مدت از جانب اعضائی از هیئت دائم منتشر شده است٬ در سطحی نیست که حتی به آن پرداخت٬ در شان خود این رفقا نیست٬ سیاسی نیست٬ گواه سقوطی است که باید بر آن گریست.

اعلام مخالفت و تغییر ریل این جمع تصمیم آنها است و همچنانکه گفتم بازتابش هم معلوم است. اما این هنوز اول کار است٬ باید دید این بازبینی و فاصله گرفتن تا کجا خواهد بود. منسجم کردن خط کاریست که در مقابل رفقا است، و حزب سازی و حزب داری کاری بیشتر از اعلام مخالفت است. باید دید آینده کجا قرار میگیرند. هنوز تغییر ریل رفقا تنها اعلام مخالفت با تاریخ ٨ ساله مشترک ما است. در این صف انواع جریانات مختلف صف بسته اند٬ در این صف به کدامین جریانات نزدیک میشوند، امروز معلوم نیست. جهت و پراتیک تا کنونی و پرچم آنها فعلا اعلام دوری و خارج شدن و وداع با سیاستهای مورد دفاع مشترک ما و با گذشته قابل افتخار خود این رفقا است٬ و متاسفانه این فاصله گرفتن ظاهرا به سرعت در جریان است.

تز "انقلاب" و "تعجیل" رفقای خط بازنگری
تز دیگر پلاتفرم رفقا٬ این است که تحولات مهمی در ایران در جریان است و باید مهر خود را به آن کوبید. فاکتورهای اصلی این تحولات مهم نیز از نظر رفقا بحران جهانی سرمایه٬ تحولات خاورمیانه و معضلات اقتصادی و سیاسی بورژوازی ایران و هیئت حاکمه جمهوری اسلامی است. و حزب باید در دل این تحولات پرچم انقلاب کارگری و سرنگونی فوری جمهوری اسلامی و بنیاد گذاشتن جمهوری سوسیالیستی به جای آن را برافرازد. در این راستا حزب باید شعار جمهوری سوسیالیستی را به عنوان حکومتی که باید جانشین جمهوری اسلامی شود٬ توده گیر کند.

هیئت دائم٬ مژده انقلابی قریب الوقوع در ایران را میدهد که رفقا فاکتورهای آنر برشمرده اند. و قرار است حزب با "تغییر ریل به مباحثات حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت" و بقیه اقداماتی که در دستور گذاشته اند آماده مهر زدن بر آن و جایگزینی جمهوری اسلامی با جمهوری سوسیالیستی شوند. این تز رفقا هیچ مبنای واقعی ندارد٬ بر هیچ استدلال پایه ای استوار نیست و آرزوهای شیرینی است که متاسفانه در بهترین حالت خیالپردازی است. جالب اینکه انقلاب سوسیالیستی مورد نظر رفقا از دل بحران اقتصادی و تحولات خاورمیانه و معضلات سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی بیرون می آید. با این سه فاکتور مژده انقلاب داده میشود و ظاهرا هیئت دائم کفش و کلاه کرده است تا خود را به این "انقلاب" برساند. معلوم است تز پاسیفیسم نامیدن خط تاکنونی بدلیل٬ برسمیت نشناختن اینگونه انقلابات از جانب ما است که دیگران چنیدن سال است نوید داده و امروز دنیا به ریش مبارکشان میخندند. برای من جای تاسف است که جمعی از رفقای با تجربه ما٬ رفقائی که انقلاب ٥٧ را دیده اند٬ تحولات سه دهه گذشته دنیا و انواع انقلابات مختلف را از اروپای شرقی تا افریقا و خاورمیانه را مشاهده کرده اند و با این سه فاکتور به عنوان کمونیست مژده انقلاب کارگری میدهند. اگر قرار باشد با بحران سرمایه و معضلات اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی و تحولات در مصر و تونس در ایران انقلاب شود٬ اکنون می بایست در دنیا کشوری سرمایه داری پابرجا نبود. جای تاسف است که در کل این داستان یک کلمه از نیروی متحقق کننده این انقلاب و موقعیت آن حتی به عنوان یک فاکتور در کنار بقیه٬ که برای هر کمونیستی طبقه کارگر است٬ در این استدلالات خبری نیست. کلا طبقه کارگر از فاکتور انقلاب و تحولات مد نظر رفقا غایب است. خوب با این وصف و با احترام به همه اعضا هیئت دائم٬ فرق این انقلاب با انقلاب دیگران در دوره سبز چیست؟ اینکه این را جمعی کمونیست میگویند و آن یکی را جمعی چپ غیرکارگری خودبخود دلیلی بر تفاوت شما نیست. اگر قرار باشد چنین تحولی با این فوریت که ترسیم کرده اند در جریان باشد٬ قاعدتا توازن قوای میان کارگر و بورژوازی باید تغییرات جدی به نفع این طبقه کرده باشد. قاعدتا میزان آمادگی ذهنی طبقه کارگر٬ میزان اتحاد این طبقه٬ میزان تحزب کمونیستی این طبقه باید خیلی تغییرات جدی کرده باشد. قاعدتا برای کمونیستها قبل از هر بحران و اختلاف در جمهوری اسلامی٬ موقعیت این طبقه به عنوان مبنای واقعی هر تحول انقلابی باید مورد اشاره باشد و این تعیین کننده ترین فاکتور در هر تحول انقلابی است. قاعدتا از دل بررسی وضع این طبقه و میزان آمادگی آن از هر نظر٬ تازه میتوان فهمید که در انقلاب فرضی رفقا طبقه کارگر چقدر شانس دارد. و اگر دارد به چه دلایلی و چه باید کرد تا این تحول متحقق شود. اگر بحث شرایط عینی انقلاب کارگری و تحولات انقلابی باشد٬ چندین دهه است که نه تنها در ایران بلکه در کل دنیای امروز این شرایط مهیا است. اما مشکل شرایط ذهنی چنین انقلابی است٬ مشکل درجه آمادگی طبقه انقلابی است که چنین انقلابی را باید شروع کند و به سرانجام برساند. وارد مشکلات چنین انقلابی شدن در جواب رفقای هیئت دائم٬ غیر لازم است٬ زیرا اینها اصلا مورد سؤال این رفقا نیست. بحران جهانی هست٬ جمهوری اسلامی معضلات اقتصادی و سیاسی دارد و تحولات خاورمیانه هم که در جریان است٬ پس تحولات سرنوشت سازی در ایران در جریان است و باید چنین و چنان کرد. این کل داستان است و حقیقتا جای تاسف است که این تحلیل و تبین از تحلیلهای ژورنالیستی رایج هم عقبتر است. میزان آمادگی طبقه کارگر و موانعی که بر سر عروج این طبقه هست٬ حتی در صورت مسئله انقلاب آنها وجود ندارد.اصلا مورد پرسش نیست٬ وجود ندارد و لابد احتیاجی ندارند. لذا و متاسفانه این انقلاب و این تحول که رفقا ترسیم میکنند٬ به فرض درستی فاکتورهائی که گفته اند٬ و به فرض واقعی بودن آرزوی آنها٬ هر چه باشد تحول انقلابی نیست و در بهترین حالت خوشخیالی است که بخش زیادی از چپ حاشیه ای چند سال است روزانه نویدش را میدهند. چنین انقلاب و تحولی میتواند انقلاب سبز٬ نارنجی و مخملی و ... باشد٬ تازه با فرض درستی موئلفه های مورد اشاره و مژده انقلاب آنها٬ کارگر در این گونه انقلابات تنها و تنها سرباز سایر جنبشها است. دیدگاه رفقا در این سند٬ نه تنها مارکسیستی نیست بلکه در تاریخ این حزب٬ در تاریخ کمونیسم ما مطلقا و مطلقا به جهت و سیاست ما و به درک ما از تحول انقلابی و انقلاب کارگری نزدیکی صوری هم ندارد. تهییج رفقا در مورد این تحول و این انقلاب سطحی، پوچ و بی پایه است.

قبلا اشاره کردم که اختلافات از پلنوم ١٥ کمیته مرکزی شروع شد. زمانی که تاکیدی جدی بر ساختن حزب در ایران و کار در میان پرولتاریای صنعتی شد. برای ما به عنوان کمونیست های انقلابی و بر اساس همه مباحثات مارکسیستی این حزب و از جمله بحث حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت٬ حزب باید حداقل اقلیتی از پیشروان طبقه کارگر را با خود داشته باشد٬ باید برروی زمین سفت پایه های حزب خود را بسازد٬ باید امکان قدرتگیری را در دل تحولات احتمالی درست کرده باشد. این درست کردن چیزی جز ساختن حزب در جامعه ایران نیست. چیزی که از پلاتفرم هیئت دائم رخت بر بسته است. در این پلاتفرم به ظاهر خیلی جامع که در حقیقت نشانه بی سیاستی و بی جهتی این جمع است٬ نه تنها طبقه کارگر به عنوان یک فاکتور در انقلاب آنها مورد اشاره نیست٬ بلکه ساختن حزب در ایران و ساختن ستون و پایه های قدرت شدن هم فراموش شده است. انقلاب رفقا و تحولات انقلابی که دنبالش هستند ظاهرا نه تنها به طبقه کارگر بلکه به حزب داخل کشوری و ساختن پایه های قدرت بر زمین واقعی و در میان طبقه کارگر هم محتاج نیست. کار را خیلی ساده کرده اند٬ بحران سرمایه و معضلات جمهوری اسلامی و تحولات خاورمیانه و نتیجه انقلاب در ایران. واقعا این است بازگشت به حزب منشا قدرت٬ حزبی که نیرو جابجا میکند٬ حزبی که در پیشاپیش طبقه کارگر صوت قیام را به صدا در می آورد؟ دوستان عزیزم با این سطحی نگری نمیتوان با پرچم منصور حکمت به جنگ این حزب رفت٬ این پرچم زرد است و صاحبان خود را دارد و ٨ سال است در جنبش سبز و هخا و همه جنبشهای ارتجاعی تمرین رهبر انقلاب شدن را میکنند و با همین پرچم و با کاریکاتور کردن بحث حزب و قدر سیاسی منصور حکمت. حقیقت این است که این نوع انقلابات نه به کارگر محتاج است و نه به چنین حزبی که نیاز انقلاب کارگری است

در ادامه در یکی از بند وظایف که از متن پلاتفرم آورده ام٬ اشاره به لزوم مقابله با دخالت نظامی آمریکا و خطر سناریوی سیاه دارد. معلوم نیست این چه انقلابی است که در شرایط کنونی و با خطر حمله نظامی و سناریوی سیاه٬ با فضای جنگی و تحریم اقتصادی که در پلاتفرم آمده است٬ هنوز یک احتمال قوی است. که قرار است حزب با تغییر ریل و گذار از حزب حکمتیست و زیر پرچم "دفاع" از بحثهای منصور حکمت، مهرش را به این تحولات مهم بکوبد و پرچم انقلاب کارگری و جمهوری سوسیالیستی را در دل آن به اهتزاز درآورد!!؟؟ از همین نظر باید به نقد کل پروسه برخورد ما به سناریوی سیاه در عراق و خطر حمله در دوره جنگ خلیج پرداخت. رفقا فراموش کرده اند که شلیک یک گلوله به ایران نه تنها امکان تحول انقلابی بله امکان زندگی جهنمی کنونی را نیز از مردم میگیرد. نه تنها این بلکه مدنیت در ایران را از بین میبرد٬ که استیصال و نا امیدی را دامن میزند. همچنانکه گفتم این به هر تحولی میتواند نزدیک باشد اما این تحول نه با انقلاب بلکه به هیچ تحول انقلابی که کارگر بهبودی در زندگی خود هم پیدا کند٬ قرابتی ندارد. این دیگر بر عهده خود رفقا است که بحث کامل خود را در این زمینه بکنند تا بدانیم انقلاب مورد اشاره آنها در انواع انقلابات موسوم و رایج بورژوائی به کدام نزدیک است.

کمیته های کمونیستی و توازن قوا
پلاتفرم هیئت دائم به جای بحث شفاف و مخالفت سرراست با کمیته های کمونیستی که از جمله مصوب کنگره دوم حزب حکمتیست است٬ با توجیه توازن قوا به میدان آمده است. در پلاتفرم نوشته اند که:" با درنظر گرفتن شرایط امنیتی اعضای حزب را در حوزه های حزبی متشکل میکنیم". و در ادامه در بندی دیگر در مورد کمیته های کمونیستی نوشته اند که: " با گسترش نفوذ ما و به ویژه با درنظر گرفتن تناسب قوا و بهبود اوضاع امنیتی، با اتکا به رهبران کارگری، آژیتاتورها و فعالین کمونیست درون طبقه کارگر، کمیته های کمونیستی و حزبی را ایجاد میکنیم.(تاکیدات از من است)

سند کمیه های کمونیستی همچنانکه گفتم از جمله مصوبه کنگره دوم حزب است. در مورد آن سمینارها و بحثهای زیادی شده است٬ کلی بحث از جانب کورش مدرسی به عنوان صاحب این مبحث در اجلاس رسمی ما شده است و مقدار زیادی نوشته در این زمینه داریم که سرانجام سند کمیته های کمونیستی به عنوان سیاست ما به تصویب عالیترین ارگان حزبی که کنگره باشد رسیده است. اینجا فعلا از کار خلاف رفقا در زیر پاگذاشتن تصمیم بالاترین مرجع حزبی و کنار گذاشتن سیاست مصوب کنگره آنهم به نام رهبری حزب و عدم احتیاج هیئت دائم در مراجعه به موازین حزبی میگذرم. ظاهرا موازین حزبی شامل این رفقا نیست و برای آنها نوشته نشده است. اما سوال این است که کجای سند کمیته کمونیستی به عنوان سیاست رسمی که خود شما به آن رای دادید٬ بحثی از توازن قوا هست. کجا ما تشکیل کمیته کمونیستی به عنوان ظرف تحزب فعالین کمونیست و رهبران و آژیتاتورهای کمونیست را به توازن قوا موکول کرده ایم؟ در ثانی اگر این همه تحولات مهم در ایران در جریان است٬ اگر انقلابی در جریان است و باید فوری شعار جمهوری سوسیالیستی را توده ای کرد و حزب باید مهر خود را به آن بزند و پرچم انقلاب کارگری را به اهتزار در آورد!!!٬ چگونه توازن قوا برای کمیته های کمونیستی مهیا نیست!!؟؟ بالاخره خواننده پلاتفرم شما٬ اعضا و کادرهای این حزب به انقلاب باور کنند یا به عدم آمادگی توازن قوا در ساختن کمیته کمونیستی؟؟ اگر شرایط برای کمیته کمونیستی که پایه و اساس تحزب کمونیستی ما و پایه سازمان حزبی ما است آماده نیست٬ آنوقت چگونه انقلاب کارگری فوری هیئت دائم سازمان می یابد و پرچم کمونیسم و حکومت کارگری را به اهتزاز در می آوریم؟ بر دوش کدام نیرو؟ با اتکا به کدام سازمان و حزب و کمونیست متشکل؟؟

در ثانی رفقا در سندتان چهار سطر پائین تر نوشته اند مبنی بر اینکه: "- گارد آزادی اهرم قدرتمند دفاع از خود مردم و ابزار موثردخالت در اوضاع سیاسی به نفع جبهه کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی است. سازماندهی و فعالیت هدفمند گارد آزادی باید گسترش یابد. فرماندهی گارد آزادی در سطح سراسری و در کردستان طبق نقشه روشن پیشروی این عرصه مهم را باید تضمین کنند". .(تاکیدات از من است)

اگر شرایط برای سازماندهی واحدهای گارد آزادی نه تنها در کردستان بلکه در کل ایران آماده است و باید گسترش یابد و فرماندهی گارد باید طبق نقشه، پیشروی این عرصه را تضمین کند٬ پس چرا کمیته کمونیستی که تازه گارد آزادی هم نیست٬ بدلیل امنیتی و توازن قوا!! امکان سازماندادنش نیست؟ این یک بام و دو هوایی در توازن قوا از کجا ناشی میشود؟ آیا به این خاطر نیست که ساختن کمتیه های کمونیستی در پلاتفرم تان مشروط به توازن قوا، و گسترش گارد آزادی بدون قید و شرط، ناشی از تمایل و سیاست تان است تا شرایط دنیای واقعی؟
رفقای عزیز به جای این همه عدم صراحت و٬ مخالفت غیر صریح و غیر روشن٬ راحت بحثتان را میکردید. باور کنید اینگونه استدلالات، ابتدائی تر از آن است که بتوانید مدافعین پلاتفرم را هم قانع کنید. سطح شعور مردم را دست کم نگیرید و به خودتان هم احترام بگذارید. اگر کمیته کمونیستی را قبول ندارید مستدل همین را بگوئید٬ باور کنید احترامتان بیشتر میشود. با این همه عدم صراحت نمی توان چشم کسی را از دیدن واقعیات کور کرد. این سیاست گذاری جدید به شیوه "زیرکانه"، فقط به اعتبار شما لطمه زده است. به جای اعلام این سند که مغایر همه مصوبات ما است٬ به جای اعلام آن بر مسند هیئت دائم، و بنام همه حزب٬ به اسم خودتان حرف بزنید. آخر این چه سیاستی است که باید شبانه و دور از چشم این حزب و منتخبین شما به آنها تحمیل کنید؟

قسم خوردن به "حزب و قدرت سیاسی" توجیه زندگی در حاشیه
جمع هیئت دائم در سند خود و در کل این دوره و خصوصا بعد از اعلام پلاتفرم و انشقاقی که متعاقبا به حزب تحمیل کردند٬ مرتب به منصور حکمت قسم میخورند و اعلام وفاداری میکنند. در پلاتفرم و با اقداماتی که در دستور گذاشته اند و مواردی را من اشاره کردم٬ قول "عروج دوباره" کمونیسم حکمت را داده اند. اینجا به خاصیت بحث "حزب و قدرت سیاسی" این رفقا اشاره ای کوتاه میکنم.


منصور حکمت مهمترین رهبر و شخصیت کمونیست معاصر ایران بوده است. بدون تردید همه جنبشهای سیاسی رهبران خود را ارج میگذارند و به دستاوردهای سیاسی و تئوریک و... آنها رجوع میکنند. بورژوا یا کارگر و کمونیست همه به تجارب و تاریخ خود از زاویه بهترین رهبران خود مراجعه و از دستاوردهای آنها استفاده میکنند. متاسفانه نه منصور حکمت زنده است که جواب انواع برداشتها و تئوریهائی را بدهد که به اسم او٬ جریانات و گروهای دیگر بیان میکنند و نه در دنیای واقعی قسم خوردن به منصور حکمت، دلیلی بر اتکای کسی به مباحث او است. امروز و در جامعه ایران و عراق، احزاب و جریاناتی که منصور حکمت را رهبر برجسته کمونیستی میدانند و خود را طرفدار او می نامند کم نیستند. صفی از جریانات و محافل مختلف به نام مدافع خط او وجود دارند. همچنانکه طرفداران مارکس و لنین در ابعاد جهانی از راست ترین جریانات٬ بی ربط ترین و حاشیه ای ترین جریانات، تا کمونیست ترین احزاب و محافل و آدمها را در بر میگیرد. لذا قسم خوردن رفقای ما و مرتب اشاره به منصورحکمت، همچنانکه قسم خوردن به مارکس و لنین٬ دال نه بر زیاد حکمتیست بودن این رفقا و نه مارکسیست بودن بقیه است. این طرز تفکر به غایت فرقه ای٬ حاشیه ای و مذهبی است. آدمها در دنیای واقعی حرف خود را میزنند و رفقای ما هم به همین صورت. خاصیت این سوگند خوردنها، مستقل از موقعیت عزیز و گرامی منصور حکمت در میان صفوف ما، سرمایه گذاری رفقا بر اعتبار منصور حکمت برای پیشبرد امر سیاسی خود تحت نام حکمت است. و این در دنیای واقعی و خارج از نیت خیر رفقای ما٬ بدترین رفتار در قبال منصور حکمت است.

بعلاوه رفقای ما کاریکاتوری از بحث حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت ساخته اند که دیگر سرسوزنی به بحث او مربوط نیست. حزب و قدرت سیاسی وسیله ای شده است تا به نام این بحث زندگی حاشیه ای توجیه شود. این ابداع قبل از این رفقا، توسط احزاب دیگر چه حزب کمونیست کارگری ایران و چه حزب اتحاد کمونیست کارگری و چه محافل پراکنده دیگر، صورت گرفته است. ماجرا این است که از راه دور با نوشتن و سخنرانی و داشتن تلویزیون در ایران معروف خواهید شد و رهبری انقلاب آتی خواهید شد. نمونه کامل این کاریکاتور کردن بحث حزب و قدرت سیاسی را در این چند سال از جانب حزب کمونیست کارگری دیده ایم. رفقای ما هم بعد از پلنوم ١٥ و در حقیقت در تقابل با حزب ساختن در داخل ایران و تاکید بر کار همیشگی و مستمر در میان پرولتاریای صنعتی٬ با ساختن کاریکاتوری از بحث حکمت و با اتکا به تئوریهای دیگران و برداشتهای سطحی٬ به مقابله با جهت حزب حکمتیست برخواسته اند. اعلام وفاداری به شکل شعار گونه به بحث حزب و قدرت سیاسی٬ و باز اعلام اینکه این حزب روی آن سیاستها نیست بدون زحمت کشیدن و نقد کردن سیاستی معین و اعلام و جواب به معضلات سر راه٬ همان درک و همان بینش است. سناریو شان این است که: ما در خارج هستیم٬ تبلیغات میکنیم و حزب فردا با هر انقلابی در ایران قدرت میشود!. جایگاه تبلیغات و تلویزیون برای حزبی مثل ما حیاتی است، اما مهمتر از هر چیز این حزب باید پایه های خود را در داخل ایران و در میان طبقه کارگر بسازد. کل مباحث منصور حکمت و کل مباحث حزب و جامعه و حزب و قدرت سیاسی بدواً بر این پایه استوار است که این حزب در میان طبقه کارگر اقلیتی از پیشروترین آنها٬ از با نفوذترین آنها را باید با خود داشته باشد. حزب و قدرت سیاسی منصور حکمت امتداد دنیائی بحث مارکسیستی او و از جمله مباحثات کمونیسم کارگری است. رفتن به این سنگر و قایم شدن در پشت منصور حکمت٬ و با این سطحی نگری که متاسفانه رفقای هیئت دائم هم دچارش شده اند٬ هر چیز میتواند از آن در بیاید اما حزب و قدرت سیاسی تنها یک بهانه است و انصافا منصور حکمت کاملا بی گناه است.

هیئت دائم و جایگاه موازین حزبی!
رهبری در هر حزب امروزی چه کمونیستی و چه بورژوائی٬ یک رهبری سیاسی است. این موضوع جزو بدیهیات تاریخ ما است. ما در این حزب بر اساس سیاست و توافق بر سیاستهای معینی که امروز در جامعه ایران حزب و جریان ما را با آن میشناسند٬ جمع شده ایم.این سیاستها است که ما را از دیگران تمیز میدارد٬ بر مبنای همین سیاستها و پراتیک منتج از آنها جایگاه واقعی ما در جامعه معلوم میشود٬ تعدادی دوست و تعدادی به دشمن ما تبدیل شده اند. چسب درونی این حزب سیاست است. سیاست هم در شکل مصوبه در ارگانهای حزبی به تصویب میرسد. ما نه جمع نزدیکان و دوستان شخصی هستیم٬ نه جمع آدمهائی که دور مرید و مرشدی جمع شده باشیم٬ نه عاشق اخلاق و رفتار همدیگریم که اسم جمعمان را گذاشته ایم حزب حکمتیست. مبنای نزدیکی جمع ما٬ سیاست است٬ چهارچوب هائی داریم و در این چهارچوب توافق کرده و حول سیاستهای مدونی با هم متحد شده ایم. لذا رهبری در میان ما چون هر حزب سیاسی بر مبنای توافق با سیاستهائی است که این رهبری نمایندگی میکند. رهبری حزب قائد نیست٬ رهب فرقه و دیگران مرید او نیستند. رهبری کسی یا جمعی است که این سیاتها را بدوا قبول دارد و متعهد به پایده کردن و پراتیک آنها است. لذا قرار گرفتن در رهبری حزب ضمن امکاناتی که میدهد٬ محدویتهای جدی نیز تحمیل میکند. خط قرمزهائی را دارد که اگر عضو حزب از آن عبور کند کسی انتقادی نمیکند و اگر رهبری حزب این کار را بکند٬ ممکن است از صلاحیت رهبری حزب بیفتد. لذا رابطه بر عکس نیست٬ اینجور نیست که هرچه رهبری حزب گفت حرف حزب است و بقیه ملزم به اجرای آن. این قانون تا زمانی درست است که بدوا رهبری حزب مدافع سیاتهای مشترک باشد که دورش جمع شده ایم و هویت مشترک ما را نشان میدهد. و رهبری را بر مبنای آنها و برای نمایندگی کردن آنها انتخاب کرده ایم. اما هیئت دائم ما فکر میکند چون در دفتر سیاسی اکثریت است٬ با اینکه بخش اعظم حزب٬ اکثریت اعضا کمیته مرکزی٬ کل کمیته های سازمانده و تبلیغات و آموزش٬ دبیرخانه و خزانه داری و بیش از نصف تشکیلات خارج و اقلیتی از کمیته کردستان با آن مخالفند٬ با اینکه دبیر کمیته مرکزی با آن مخالف است و با اینکه این اقدام بر مبنای موازین حزبی ما تخلف بزرگ است و از این جمع سلب صلاحیت میکند٬ هنوز میگوید٬ من "اکثریت" حق دارم. چرا؟ چون در دفتر سیاسی اکثریت هستم.

هیئت دائم با اعلام پلاتفرم خود که در حقیقت پرچم فاصله گرفتن و مخالفت با سیاستهای مورد توافق است٬ عملا توافق خود را لغو و باطل کرده است. این رفقا در همه اجلاس حزبی و از جمله کنگره ها و پلنومهای کمیته مرکزی متعهد شده اند که مدافع خط این حزب و سیاستهای آن هستند. بر این اساس رای اعتماد از نمایندگان کنگره و سرانجام کمیته مرکزی برای عضویت در ارگانهای کمیته مرکزی و دفتر سیاسی گرفته اند. هیئت دائم تنها بعد از چند هفته در رهبری حزب عملا خلاف توافقات و تعهد خود٬ خطی دیگر را به نام این حزب اعلام کرده است. پرچم سفید در مقابل مخالفان خط سیاسی تا کنونی بلند کرد و با این کار و با عدم پایبندی به توافقات در بالاترین مرجع حزبی و با سواستفاده از موقعیت تشکیلاتی٬ عملا خود را از صلاحیت انداخت. این رهبری دیگر رهبر سیاسی حزب حکمتیستی که توافقات سیاسی و مصوبات سیاسی داشت و هویت مشترک ما را تشکیل میداد نیست. کسی قرار داد و سیاست مشترک را که دور آن جمع شده بودیم٬ بدون توافق مدافعان آن به شیوه محفلی٬ پنهانی و اپورتونیستی، لغو کرده است. معلوم است با این عمل نامشروع٬ فرصت طلبانه و غیر اخلاقی٬ اولین اتفاقی که می افتد این است که مدافعان آن قرار داد و سیاستها، دیگر تحت رهبری حزب جدید شما نخواهند آمد. جمعی که در موقع انتخابات ارگانهای رهبری٬ سوگند یاد میکند که مدافع خط حزب حکمتیست هستند٬ و زمانی که اعتماد و رای مدافعان آن سیاست و خط را گرفته است٬ فوری علیه همان توافقات٬ همان خط و سیاست اعلام جنگ میکند و کل مخالفین سیاسی ما را در این کارزار٬ درکنار خود به تحرک درمیآورند٬ دیگر بحث از موازین پوچ و تنها ابزار به تمکین کشاندن مدافعان حزب حکمتیست به هیئت دائم و حزب جدید این جمع است. امروز موازین برای این رفقا تنها و تنها کسب مشروعیت و فراخوان غیر مشروع با استفاده از موازین حزب حکمتسیت از رهبری هیئت دائم است که در دنیای واقعی در راس حزبی دیگر قرار گرفته است. ما را فراخوان میدهدند که از حزب جدید آنها و سیاستهای جدید و رهبری آن حزب که هیئت دائم باشد دفاع کنیم. همچنانکه گفتم، نگهبان قلعه به بیرون خود علامت داده است که در تاریکی قلعه را تحویل میدهد. مشروعترین کار از جانب اعضا قلعه کنار گذاشتن چنین نگهبانانی و جمع کردن اعضا قلعه جهت تصمیم در مورد آنها است. دیگر بحث موازین از جانب جمعی که خود سمبل زیر پا گذاشتن موازین حزبی اند پوچ است.هیئت دائم ما نه تنها موازین و قواعد بازی، که سیاستهائی که دورش جمع شدیم و برای کار مشترک و پیشبرد آن موازین تعریف کردیم، را زیر پا گذاشت.

رهبری در یک حزب سیاسی بر اساس سیاست است٬ مردم به سیاست رای داده اند٬، به من و شما برای اجرای این سیاستها رأی داده اند. و زمانی که شما اساس سیاست را عوض میکنید٬ از گذشته پشیمان میشوید٬ بدوا باید سیاست جدید را اعلام کنید و بار دیگر برایش رای بگیرید. این ابتدائی ترین تفاوت میان نمایندگی در این دوره با دوران ماقبل سرمایه داری است. یک حزب سیاسی بر مبنای "ریش سفیدی" و "کدخدا منشی" اداره نخواهد شد. رهبری یک حزب سیاسی٬ رهبری قبیله نیست و اعضا آن حزب افراد قبیله نیستند، که مجبور به تابعیت تحت هر شرایطی از رئیس طایفه و یا اوامر رئیس قبیله باشند.

هیئت دائم ما از حزب حکمتیست و سیاستهایش فاصله گرفته است و این فاصله و تغییر خط را به جامعه اعلام کرده است. بخش مهمی از حزب از دبیر کمیته مرکزی٬ بخشی از اعضا دفتر سیاسی٬ کمیته تبلیغات و آموزش٬ کمیته سازمانده٬ دبیرخانه٬ خزانه داری و دبیر تشکیلات خارج اعلام کرده اند که حاضر به پذیرش و پراتیک پلاتفرم این جمع نیستند٬ سیاست جدیدی که در هیچ مرجعی تصویب نشده است٬ به آن رای نداده اند٬ به رای گذاشته نشده است و خلاف همه موازین ما است. هیئت دائم همه اینها را دور زده است٬ ارگانهای دیگری را به جای آنها گذاشته است٬ بر خلاف همه موازین، کل این ارگانها را منهای کمیته کردستان که اکثریتش با هیئت دائم است، بقیه را به دلیل مخالفت سیاسی عوض کرده و عملا از کار برکنار کرده است. در تمام این اعمال خود٬ نه احتیاجی به موازین دیده و نه به آنها رجوع میکند. دلیلش این است که رهبری هیئت دائم تا وقتی که نیاز دارد، خود را بالاتر از سیاست مورد توافق و موازین میداند. حال و بعد از این اقدامات خلاف موازین٬ به همه اعلام میکند کمیته های کاغذی شان ارگانهای حزبی هستند٬ رهبری آنها و دستورات آنها را باید برسمیت شناخت. امروز و بعد از این "قیچی کردن ها" و "تصفیه ها"، از همه میخواهد حول رهبری هیئت دائم با پرچم سفید پلاتفرمش جمع شوند و منتظر بمانند. این کاریکاتور کردن موازین است٬ این دیگر حزبی دیگر است که با ریاکاری به نام موازین حزبی میخواهد به مردم تحمیل کند. این حزب حکمتیست نیست و همان حزبی است که هیئت دائم با کنار گذاشتن همه طرفداران حزب٬ همه را به تبعیت از حزبش دعوت میکند. و اخطار میدهد و اعلام میکند تعدادی خلافکار پیدا شده اند که موازین رسمی را برسمیت نمیشناسند. پرچم موازین برای این رفقا عمیقا ریاکاری است.

به عنوان خاتمه
همچنانکه اشاره کردم اختلافات رفقای منتقد خط تا کنونی ما٬ از پلنوم ١٥ کمیته مرکزی و در تقابل با ساختن حزب در ایران و تمرکز کار در میان پرولتاریای صنعتی شروع شد. رفقا در کل این دوران بحثی روشن طرح نکردند٬ به جای مبارزه سالم و سیاسی و شفاف٬ با پرتاب "خجولانه" کلمات راست و پاسیو... و بحث در محافل و دالانهای حزبی٬ فضای بی اعتمادی را دامن زدند. در کل این دوران هیچوقت در اجلاس رسمی با سیاستهای حزب مقابله نکردند٬ به این سیاستها رای دادند٬ در تمام انتخاباتها به شخص کورش مدرسی رای اعتماد دادند٬ هیچوقت در مقابلش کاندید پستی نشدند. تلاش کردند با پرچم دفاع از سیاستهای رسمی حزب، رای اعتماد بگیرند، فرصت طلبانه و در کمال بی پرنسیپی کرسی های تشکیلاتی را اشغال کنند. و زمانی که در دفتر سیاسی حزب اکثریت شدند٬ زمانی که جمع هیئت دائم به هر دلیل در دوره اخیر در دست این جمع بود٬ سیاستهای نگفته و به رای نگذاشته خود را در تقابل با خط رسمی حزب به نام حزب اعلام کردند.

پلاتفرم هیئت دائم در حقیقت پرچمی رو به جامعه علیه تاریخ ٨ ساله حزب ما است. بیان این مخالفت به نام "بازگشت به منصور حکمت" نه تنها مذهبی و عمیقا فرقه ای است٬ در عین حال پوچ است. توضیحات و توجیهات هیئت دائم در روشن کردن منظورشان از تغییر ریل در محافل٬ پوچ است. در بیرون حزب پلاتفرم و خط جدید هئت دائم امیدهائی در میان مخالفین همیشگی ما ایجاد کرده است. تلاش هیئت دائم و اعضا این جمع در ترور شخصی کورش مدرسی در حقیقت پیام این جمع و اعلام فاصله گرفتن از خطی است که در جامعه به نام حکمتیست شناخته میشود. فرهنگ و سنتی که متاسفانه در مباحثات این دوره اعضا هیئت دائم، امروز دیگر علنی بیان میشود. علاوه بر اینکه عمیقا غیر سیاسی و عقب مانده است٬ در عین حال تلاشی برای ساختن حزب نفرت علیه ما و تاریخ گذشته خود است. تحریک تعصبات کور و تحریک احساسات که قبلا از کانال محافل و در آشپزخانه مردم از جانب این سنت به جای بحث سیاسی بیان میشد٬ امروز به قلم اعضا هیئت دائم روزانه پخش میشود و پرده از توجیهات و قسم خوردنهای علنی و پچ پچ کردن در محافل برداشته است. این اتفاق جای تاسف است و مسئولیتش با این جمع و صاحبان این سنت است.

این اتفاق میتوانست در این حزب نیفتد٬ این انشقاق میتوانست به این زودیها و به این صورت پیش نیاید. لازم نبود٬ هنوز کسی و حتی اعضا هیئت دائم نیز چهارچوب مباحثات خود را نمیدانند و فردا با کلی مشکلات دست به گریبان خواهند بود. با کینه از ما و کورش مدرسی و زنده کردن تعصبات کور نمیتوان سیاست کرد. این چسب پیوستگی چهار روز دوام نمی آورد. راهی که انتخاب کردند تحمیل یک انشقاق زودرس با محاسبات غلط و با این فرض بسیار ساده که رهبری را در دست میگیرند و خط نگفته خود را اعلام میکنند٬ به حزب بود. رفقای هیئت دائم در دنیای واقعی هزاران سوال را در مقابل خود دارند که حتی برای یکی از آنها جواب ندارند. تحمیل تقابلی زودرس به ما و به حزب حکمتست عمیقا فرقه ای و عقب مانده بود. میتوانستند متمدن و سیاسی با طرح مباحثات خود٬ اجازه بدهند این پروسه سیاسی و سالم پیش برود. اجازه میدادند جامعه و همه کمونیستها و اعضا حزب در مورد سیاستهای آنها که هنوز برای خودشان هم معلوم نیست چیست٬ قضاوت کنند. این راه سیاسی و متمدنانه بود که رفقا انتخاب نکردند. حساب نکرده بودند که نمیتوان در یک حزب کمونیستی شب هنگام پرچمش را پائین کشید و پرچمی دیگر آویزان کرد.

در مورد آینده این جمع و این جریان باید دید کجا خواهند ایستاد. راه باز گشت به حزب بر روی همه این رفقا باز است٬ که ظاهرا تمایلی به چنین انتخابی ندارند. قدرت جنبشهای دیگر و فشار آنها٬ فشار سنتهای سیاسی دیگر، متاسفانه امروز برروی آنها بیش از قدرت حزب و جریان ما، کار میکند. ظاهرا استقبال دشمنان و مخالفین سنتی حزب حکمتیست از هئیت دائم، از جانب هیئت دائم هم به عنوان فرجه ای برای فشار برای شکاندن خط حزب حکمتیست و تحویل آن به جریانات حاشیه ای، یا تبدیل آن به جریانی بی ربط به جامعه نگاه میشود. معلوم است در این پروسه جریانی که در ٨ سال گذشته به نام حزب حکمتیست شناخته شده بود٬ لطمه بزرگی متحمل شد. همزمان معلوم شد رفقای منتقد خط حکمتیست در هیئت دائم نیز محاسباتی غلط کرده بودند. با "مخفی کاری" و کار "زیر زمینی" و در لوای آن کسب کرسیها به نام حزب، و سپس بدست گرفتن چاقو جراحی برروی حزب، نمیتوان به نام منصور حکمت، اعضا و کادرهای این حزب را از حزب دور کرد. نمیتوان حزب را مصادره و به آن چوب حراج زد. طیف وسیعی از اعضا و کادرهای حزب در مقابل این تعرض ایستاده‌اند و از حزبشان دفاع کردند. همچنانکه گفتم آینده این رفقا را باید انتظار کشید! متاسفانه سرعت دوری از ما و گذشته سیاسی خودشان به طرز باور نکردنی سریع است. این جای تاسف عمیق است.