باز هم شركت واحدى ها!

 

اين هفته باز هم هفته شركت واحدى ها بود. روز ۲۴ تير ماه تعداد زيادى از كارگران اخراجى اين شركت جلوى محل اداره امور اجتماعى شهر تهران تجمع اعتراضى بر پا داشتند. اين اجتماع مورد حمله سركوبگران امنيتى جمهورى اسلامى قرار گرفت. تعداد ۹ نفر از نمايندگان كارگران و شركت كنندگان سه روز را در زندان سپرى كردند تا دوباره به جمع خانواده و همكارانشان بازگشتند. اعتراض از طرف سنديكاى رانندگان شركت واحد سازمان يافته بود. خواست كارگران را بازگشت بكار حدود دويست نفر كارگر اخراجى اين شركت بعد از اعتصاب بزرگ ششماه قبلتر تشكيل ميداد. اين كارگران بدون هيچ حقوق و دريافتى از كار اخراج شده اند.  كماكان از بازگشت بكار آنها و پرداخت حقوق معوقه آنها سرباز زده ميشود.  

ديگر حساب تعداد اجتماعات مشابه از طرف شركت واحدى ها از دست همگان بدر رفته است. اعتراض، اجتماع، بازگشت بكار اخراجى ها، آزادى اسانلو، ضرب و شتم، دستگيرى، تهديد و شكنجه، بازداشت و اوين، همگى ملاط خبرهايى بوده كه با سماجت در رسانه هاى جمعى تكرار شده اند. اعتصاب شركت واحد، اعتصابى است كه سر تسليم نداشته است. تمامى دولت و دستگاههاى رنگارنگ آن، از خانه كارگر تا وزارت كار و مديريت شركت واحد و دستگاه سركوب و زندان رژيم در هماهنگى كامل جنگ تمام عيارى را عليه اين كارگران و اعتصاب و سنديكاى آنها به پيش برده اند. اين رژيم تا بحال دست كم ۱۸۰۰ برابر مخارج معادل دستمزد عقب افتاده ۱۸۰ كارگر اخراجى شركت واحد را صرف زندان و زندانبان و قاضى و بازجو و پليس و مامور و جاسوس و توطئه و تبليغات دشمنانه عليه كارگران كرده است. اما كماكان اين كارگران دست بردار نيستند.  و با هر اجتماع و خبر تازه تر دوباره سرها به آن سمت ميچرخد.

كارگران قهرمان؟ بدون هيچ ترديدى شجاعت، از خودگذشتگى و استقامت در ميان اين كارگران و نمايندگانشان ستودنى است. شركت واحدى ها چاره اى ندارند بجز اينكه خواستهاى خود را بپيش ببرند. بايد پيروز شوند. سر و ته مخارج زندگى را بايد بهم آورد. سالهاى سال از سابقه كار و بردگى را نميتوان بدور انداخت. نميتوان غرور و حق طلبى و همبستگى را بيكباره  بكنارى نهاد و بگور سپرد. هرچه هست، رمز اصلى اعتصاب و ادامه آن در تشكل و سنديكاى شركت واحد نهفته است. اعتصاب كارگران شركت واحد در يك بيان فشرده جوهره نبرد طبقاتى كارگرى را جلوى صحنه رانده است.  قدرت و توان بسيج كارگرى را به نمايش گذاشته است. بساط گدايى و مستضعف پناهى و رياكارى و تسليم را بطرز بارزى به صورت مسببين فرودستى كارگر تف كرده است. اين داستان يك اعتصاب هست. داستان كارگران و پيگيرى سمج و قهرمانانه آنها هست. در عين حال داستان انبوهى از ابتكارات و پافشارى بر سر متشكل ماندن و دفاع از تشكل خود آنها نيز هست. اين الگويى است كه طبقه كارگر  در مصاف بسيار گسترده خود با رژيم اسلامى و سرمايه داران در ايران بدان بشدت نياز دارد. تسرى اين الگو ميتواند سرنوشت متفاوتى را براى بيشمار اعتصابات كارگرى در ايران بهمراه داشته باشد. اعتصاباتى كه در همان ساعات و قدمهاى اول خود عقيم و ناتوان ميمانند. اعتصاب شركت واحد به سنگرى مهم در نبرد طبقاتى كل كارگران ايران تبديل شده است. شكست و پيروزى آن معنايى بمراتب فراتر از خود كارگران شركت واحد را بهمراه خواهد داشت. افسوس كه اين اعتصاب كماكان تنهاست.

نبايد فراموش كرد، كه كارگران اعتصابى و  سنديكاى شركت واحد با هر گام تازه خود، موتور كشمكشهاى مهمى را در جامعه كماكان گرم نگه ميدارند. هر بار كه اين كارگران جمع ميشوند دعوتنامه اى براى كل شهروندانى است كه مايلند بر سر از جمله  دستمزدهاى معوقه، ممنوعيت اخراج، آزادى اعتصاب، آزادى زندانيان سياسى ، آزادى تشكل و امثال آن سنگ روى سنگ بچينند. به يمن سرسختى شركت واحدى ها پيدا كردن اين "فرصتها" و نبردها ابدا دشوار نيست. در تهران دست كم دشوار نيست. كافى است  جلوى مجلس، جلوى وزارت كار، جلوى زندان اوين، جلوى اداره شركت واحد شرق تهران و يا مثلا  جلوى سنديكاى شركت واحد سرى بزنيد. قول ميدهم كه حتما رد پايى از اجتماع براى حق طلبى راديكال و كارگرى را پيدا خواهيد كرد.

 به آنها ملحق شويد. خواست كارگران شركت واحد و پيروزى آنها را تقويت كنيد.

 

مصطفى اسدپور

۲۹ تيرماه ۱۳۸۵