حزب حکمتيست، تحولات ايران و خطر جنگ آمريکا

مصاحبه با رحمان حسين زاده در مورد مباحثات پلنوم چهارم حزب 

کمونيست: چرا احتمال حمله آمريکا در اين پلنوم جاي ويژه اي داشت؟ حزب حکمتيست در اين مورد به تفصيل گفته و نوشته است؟ به چه دليل لازم بود که در پلنوم بطور ويژه به آن بپردازيد؟      

رحمان حسين زاده :

چون تهديدات جنگي و احتمال جنگ آمريکا عليه ايران در سطح دنيا جايگاه ويژه اي دارد. يک فاکتور مهم و برجسته دنياي امروز احتمال راه اندازي يک جنگ ديگر توسط آمريکا اين بار در جغرافياي ايران است. دستور کار  اول جرج بوش و هيئت حاکمه فوق راست آمريکا و دولتهاي غربي همين است بود  . دارند خاورميانه را به کام يک جنگ بزرگ ديگر سوق ميدهند.حتي بعضي از مفسران مواجب بگير خودشان  با ترديد ميپرسند " آيا جنگ جهان سومي در راه است؟"  در طرف مقابل جمهوري اسلامي از اين تهديدات و فضاي جنگي و جنگ احتمالي دارد به نفع خود و عليه مردم و صف آزاديخواهي بيشترين استفاده را ميبرد. به اين دلايل لازم بود در بالاترين سطح تجمع رهبري حزب بار ديگر به اين موضوع مهم بپردازيم. روندها و راه حلها را موشکافي کنيم. قبل از پلنوم هم  حزب ما سياست روشن و متمايزي داشت . سلسله مقالات " بحران هسته اي يا بحران به بهانه هسته اي " ليدر حزب کورش مدرسي  سياست روشني را ترسيم کرده است. در پلنوم بر اين اساس بيشترين همفکري وتبادل نظرها شد. متاخرترين فاکتها و روندهاي اين اوضاع تحليل و نتيجه گيري شد و مهمتر در ابعاد متنوعي که حزب ميتواند  تاثير گذار باشد چه  در داخل و چه در خارج کشور و در کردستان سياست دخالتگرانه حزب ترسيم شد. مبناي پراتيک حزب و سازمانهاي حزبي تعيين  شد. سلسله مقالات "بحران هسته اي يا بحران به بهانه هسته اي" و قرارهاي  لازم ديگر به تصويب رسيد. در يک کلام پلنوم چهارم چگونگي آمادگي حزب را  براي مواجهه با اين تحولات مهم و پيچيده ترسيم کرد.       

کمونيست: با توجه به اين اوضاع آيا   پلنوم در پلاتفرم سياسي حزب  تغييري داد؟ منظور اين است که آيا دستورکارها و ... ديگري به کار رهبري حزب اضافه شد؟

رحمان حسين زاده :

پلنوم دستور کار بسيار جدي و سرنوشت سازي را در مقابل رهبري حزب قرار داده است. اما پلنوم به "ميل خود" اين کار را نکرده است. دنياي بيرون و تحولات مهم در حال جريان اين دستور کار را در مقابل ما قرار داده است. اين دستور کار در عين حال به معناي تغييري در پلاتفرم و خط مشي سياسي ما نيست . حزب حکمتيست براي سرنگوني فوري جمهوري اسلامي و برقراري جمهوري سوسياليستي مبارزه ميکند. خط مشي ما همان است. اما پيگيري اين خط مشي در زمان و مکان مشخص و در دل تحولات پيچيده پيگيري ميشود. در نتيجه آنچه اين پلنوم به آن توجه داشت اين نکته بود که با تهديد جنگ و جنگ احتمالي آمريکا در ايران شرايط مبارزه و کار  ما  براي تحقق خط مشي مان تغيير ميکند. همانطور که شرايط کار و زندگي توده کارگر و مردم و صف بنديهاي سياسي ايران تغيير ميکند. فاکتورها و موانع پيچيده اي جلو ما قد علم ميکند. ما سعي کرديم اين اوضاع جديد جامعه و تحولات و شرايط کار خودمان را بشناسيم.   جامعه و مردم و حزب را براي  چلنج هايي که با آن روبرو هستيم آماده کنيم . مهمتر راه حلهاي موثر و کار ساز پيشروي تحرک انقلابي،  جنبش  سرنگوني و قدرت گيري کارگر و کمونيسم و حزب را در دل اين اوضاع تدوين کنيم . خط مشي ما تغيير نکرده است اما شرايط کار و مبارزه ما به شدت تغيير کرده است . پيگيري همان خط مشي در دل اين شرايط جديد تم اصلي پلنوم چهارم حزب ما بود. 

کمونيست: چرا فکر ميکنيد مباحث اين پلنوم نه فقط توجه اعضا حزب، بلکه کل جامعه را به خود جلب کند؟

رحمان حسين زاده:

ببينيد جامعه و مردم دنبال "عناوين و کلمات" نيستند. پلنوم ما و پلنوم و نشست هيچ جريان ديگري بطور در خود مورد توجه مردم قرار نميگيرد. آنچه بايد مورد توجه مردم قرار گيرد سياستها و پراتيک ما در اين دوره حساس است . لازمه اينکار دروهله اول اينست که ما اين سياستها را قابل دسترس و قابل توجه کنيم. در هر سطح و در هر محدوده اي که ما اين سياستها را در ميان مردم قابل دسترس و قابل انتخاب کرديم، آنوقت مصرانه و حق به جانب از مردم ميخواهيم اين سياستها را انتخاب و اتخاذ کنند. بگذاريد کمي بيشتر درمورد رئوس سياستهايمان توضيح دهم.

ما اعلام کرده ايم خطر بزرگي آينده  جامعه ايران و مردم و مبارزات آنها را  براي سرنگوني جمهوري اسلامي تهديد ميکند. آمريکا در پي منافع جهاني خود ، در پي تحکيم قلدرمنشي خود بر جهان ، در پي برتري طلبي و به بيان خودشان "رهبري" بر جهان ميخواهد بر کشور ايران تحريم اقتصادي و احتمالا جنگي را تحميل کند. مصائب اين قلدر منشي مستقيما گريبان مردم ايران را ميگيرد. تباهي جامعه ، تحميل فقر ونداري، کشتار وسيع، نابودي اقتصادي و از هم پاشاندن مدنيت جامعه و سر بر آوردن گانگسترهاي اسلامي و قومي و نا امني و جنگ روزمره تهديد بالاي سر مردم ايران است . عراق امروز قرار است صحنه ساده تر و محدودتري از ايران فرداي بعد از جنگ آمريکا باشد. هيچ درجه از تنفر بر حق ما و سرنگوني طلبي واقعي ما عليه جمهوري اسلامي نبايد اقدام جنگي آمريکا و اين آينده ترسناک را توجيه کند. اين سناريو ونابودي جامعه را ما و مردم با روشني بايد مردود اعلام کنيم .

 

جالب اينجاست که آمريکا و متحدان محلي اش با پررويي ميخواهند اين اقدام را همسويي با مردم ايران براي خلاصي از دست جمهوري اسلامي قالب کنند. اين پروپاگاند دروغين است و بايد رسوا شود.  عواقب "آزاد سازي" عراق توسط آمريکا تجربه گويايي است. ما احتياجي به اين نوع "آزاد سازي" نداريم،  لطفا اين بساط را جمع کنند.  نکته اينجاست بر عکس مورد عراق خودشان با بيان صريح ميگويند در پي چنين جنگي که قرار است سلاح هسته اي هم بکار گرفته شود، خبري از سرنگوني جمهوري اسلامي نيست ، بلکه ميخواهند ساختن سلاح هسته اي توسط  جمهوري اسلامي را چند سالي به تعويق بيندازند. اذعان دارند که جمهوري اسلامي به اين بهانه موقعيت خود را محکمتر ميکند

 اينجا بر اين نکته تاکيد ميکنم که اتفاقا تحريم اقتصادي و جنگ و دخالت آمريکا مستقيما عليه جنبش سرنگوني براي جمهوري اسلامي است. فضاي جنگي و جنگ احتمالي درست مثل جنگ ايران و عراق "برکات" زيادي براي جمهوري اسلامي خواهد داشت. از هم اکنون علائم آن پيداست. به اين بهانه بيش از پيش شمشير را از رو عليه مردم مي بندد. فضا را ميليتاريزه و فشار و محدوديت را افزايش ميدهد. هر تحرکي را به بهانه همسويي با بيگانه ميکوبد. خرافه اسلامي و ناسيوناليستي دفاع از "ميهن اسلامي" و "استقلال" را باد ميزند. بسياري از نيروهاي نيم بند ناراضي فعلي را به دنبال خود ميکشد. شکافهاي دروني خود را پر ميکند. و به علاوه ناسيوناليسم ايراني و "مام ميهني و تماميت ارضي طلب" را چون سياهي لشکر پشت سر خود خواهد داشت. اين اوضاع تحرک ما و مردم را براي سرنگوني جمهوري اسلامي زير فشار جدي ميگيرد. جنبش سرنگوني انقلابي و اراده مردم را به حاشيه ميراند. راه را براي سناريوي سياه و شرايط سخت عليه مردم تسهيل ميکند. در مقابل اين طرح و اين خطر بايد ايستاد و ما اين را اعلام کرده ايم.  

ما اعلام کرده ايم،  ما و مردم نزديک به سه دهه است با حاکميت سياه اسلامي و آزارهاي اين رژيم ضد انساني دست و پنجه نرم ميکنيم. در همه اين دوران از پا ننشستيم مبارزه و اعتراض را سازمان داديم. فراز و نشيب و تحولات مهمي را پشت سرگذاشتيم و دست آخر در سالهاي اخير آگاهتر، با اراده تر ومتحد و متشکلتر از گذشته جمهوري اسلامي را زير ضرب گرفتيم. زماني که همين کشورهاي غربي و بسياري از نيروهاي اپوزيسيون به بهانه دوم خرداد زير بغل جمهوري اسلامي را گرفتند و عمر برايش خريدند ، مبارزه مردم و ما  ادامه پيدا کرد و هشدار داديم که هر گشايشي در زندگي مردم در گرو سرنگوني جمهوري اسلامي است . پديده دوم خرداد شکست خورد و جنبش سرنگوني جلو آمد. اکنون نوبت ما ست و به دست خود جمهوري اسلامي را سرنگون ميکنيم. دخالت آمريکا و تهديدات جنگي اش  را مستقيما عليه پروژه سرنگوني جمهوري اسلامي و به دست گرفتن سرنوشت جامعه به دست مردم ميدانيم. براي خلاصي از دست جمهوري اسلامي و همين کابوس جنگ آمريکا در ايران ما و مردم  راهي جز تشديد مبارزه براي سرنگوني سريعتر جمهوري اسلامي نداريم .

بايد متوجه بود،  بسياري از نيروهاي اپوزيسيون از راست و چپ صورت مسئله دست ساز آمريکا "بحران اتمي " را از آمريکا پذيرفته اند و به درجات مختلف حقانيتي براي قلدريهاي آمريکا قائلند. به دخالت آمريکا اميد بسته اند. ما اعلام کرده ايم  هر نوع اميد بستني نسبت به  دخالت آمريکا که کل اپوزيسيون راست ايران از آن جانبداري ميکند، ضد انساني است و هر نوع سياست انتظار و پاسيفيستي که بعضي نيروهاي به اصطلاح چپ هم زير پوشش "تشديد بحران اتمي توسط جمهوري اسلامي"  و  کشمکش "دو قطب تروريستي" موعظه ميکنند ، مانع سر راست مبارزه ما براي سرنگوني جمهوري اسلامي وعليه قلدري آمريکا است.

سياست ما روشن است در مقابل خطر بزرگي که مستقيما ايران و همزمان کل جبهه انسانيت را در دنيا تهديد ميکند، بايد فعالانه به ميدان آمد. وظيفه کارگران و مردم و احزاب کمونيستي و انقلابي مثل مال در ايران سرنگوني کامل و سريع جمهوري اسلامي است و "نه " گفتن محکم به دخالت و جنگ آمريکا است. در سطح بين المللي هم فعالانه  عليه قلدري و جنگ طلبي کاپيتاليستي و  نظم نويني لازمست به ميدان آمد. وقت آن است طبقه کارگر و مردم  براي سرنگوني دولتها و  قدرتهاي کاپيتاليستي باني اين وضعيت به ميدان بيايند. همانطور که انتظار اينست طبقه کارگر و مردم و کمونيستها در ايران جمهوري اسلامي را سرنگون کنند، انتظار فوري اينست طبقه کارگر و مردم و احزاب انقلابي در کشورهاي اروپايي و آمريکا هم فقط به تظاهرات ضد جنگ بسنده نکنند. بلکه براي به زير کشيدن دولتهاي سرمايه داري حاکم به ميدان بيايند. اگر در جنگ اول و دوم خليج و مقطع حمله به عراق طبقه کارگر صنعتي قدرتمند  امريکا و انگليس کار را ميخواباندند و چرخ اقتصاد را از گردش مينداختند. اگر سربازان به جاي رفتن به جبهه جنگ لوله تفنگهايشان را عليه "بورژوازي خودي" بر ميگرداندند. ورق بر ميگشت و بوش و بلر نميتوانستند " ژاندارم بازي" خود را بر دنيا تحميل کنند.

جواب مقداري مفصل شد ، اينها رئوسي از اتخاذ سياستهاي ما در پلنوم اخير است.  سياستهايي که مستقيما به سرنوشت و آينده جامعه ايران و صف انسانيت در بعد جهاني هم مربوط است. سياستهاي  انساني و حافظ منافع کارگران و مردم در دل تند پيچ مهمي که با آن روبرو هستيم. اينجا به مردم و مخاطبين بر ميگردم و ميگويم به اين سياستها و از اين سر به اين پلنوم ما به طور جدي توجه کنيد. قضاوت کنيد و انتخاب کنيد. در اين مبارزه در کنار ما باشيد.