مردم عراق قرباني امپرياليسم و فدراليسم 

  سعيد کرامت

      رويدادهاي عراق در سه سال اخير در زير اشغال آمريکا يکي از تلخ ترين و شرم آورترين  تجربه جامعه بشري است. مشقات آن جامعه نه يکي دو تا است و نه حتي قابل وصف. مشکل مردم به اشغال، کشتار و تحقير توسط آمريکا محدود نمي شود. وضعيت بحدي ناهنجار است که حتي آب آشاميدني تبديل به يک کالاي لوکس شده است.  دارو و خدمات درماني اگر هم موجود باشد، کسي احساس امنيت نمي کند که براي دسترسي به آن تلاش جدي اي بکند. اين وضعيت غير انساني نتيجه اشغال نظامي آمريکا از يک طرف، و جنبش رنگارنگ فدراليست طلب درعراق- ازسوي ديگر- است.

در آن جامعه جنگ زده، بمب افکن، تانک و تجهيزات مدرن جنگي آمريکا تنها ابرازهاي آدم کشي نيستند که امنيت را از شهروندان  آن کشور سلب کرده است. مردم عراق تنها در زندان ابوغريب يا در وقايعي نظير آنچه در حديثه و اسحاقيه گذشت، تنها توسط ارتش آمريکا قتل عام نميشوند.         

در مسابقه کشتار کنوني در عراق، نيروهاي فدراليست چي دست کمي از ارتش امپرياليستي ندارند. اختلافات قومي و مذهبي و تلاش براي اثبات  برتري ملي و يا مذهبي عده اي فدراليستچي بر ديگر شهروندان سلاح  کشنده ديگري است که مثل سرطان از درون آن جامعه را بسوي تباهي سوق ميدهد. امروز جهاد گران راه هويت ملي و مذهبي،  انسانها را در مسير محل کار و يا در مسير مدرسه از ماشين پياده و بعد از يک سئوال ساده نظير ”شيعه هستيد يا سني؟“ يا ”کرد هستيد يا عرب يا ترکمن؟“ شهروندان را بعلت تعلقشان به مذهب يا قوميت غير ”خودي“ به رگبار ميبندند. در خيلي موارد اسمي که پدر و مادر برحسب سليقه بر فرزنداشان گذاشته اند ميتواند سر آدمي را به باد بدهد. از نظر عده اي، کساني که علي، حسن، حسين و يا جواد ناميده ميشوند مستحق مرگ هستند. از جانب قرفه هاي ديگرکساني که عمر، ابوبکر و عثمان نام دارند بايستي قصابي شوند. به گزارش سايت بي بي سي تنها در سال جاري جنازه 6000 نفر که بعلت  تفاوتهاي ملي و مذهبي جانشان را از دست داده اند در بغداد به سرد خانه تحويل داده شده اند. اين تنها آمار دولتي است.  اين 6000 قرباني قومي به اضافه تعداد فراواني که توسط نيروهاي آمريکايي کشته ميشوند، هنوز تنها نوک کوه يخ کشتارها را در جامعه عراق نشان ميدهد.                           

در زمان ديکتاتوري صدام حسين، فعال سياسي مخالف رژيم بعث احساس امنيت نميکرد.  اما در عراق فدرال امروز نه کودک در راه مدرسه و بازي احساس امينت ميکنند، نه زن در هنگام رفتن سر کار، و نه پيره مرد در مسير قهوه خانه محل. هزاران خانواده تنها بعلت تفاوت قومي و يا مذهبي با ديگران خانه و زندگي خود را از دست داده و آواره مناطق ديگر شده اند. درکشور فدرال عراق ظاهر سرباز و جنگ افزار نيروهاي اشغاگر قابل تشخيص است. ممکن است انسان بتواند در مقابل آنها در مواقعي عقب نشيني کرده و يا با کج کردن راهش، زندگيش را نجات دهد. اما در مقابل جهادگران قومي و يا مذهبي اين کار ممکن نيست.   

                     در مدرسه، در محل کار، در مسير راه، در رستوران و در صف نان ممکن است يک فعال قومي حضور داشته باشد و جان نفر کناردستيش را بگيرد. بيشتر مفسرين سياسي ميگويند که اين کشتارهاي قومي نتيجه کندي پروسه سياسي است. اما برعکس، کشتارهاي قومي نتيجه مستقيم، قانون اساسي و ساختار سياسي دولت حاکم است. در سيستمي که حقوق انساني به حقوق قومي و مذهبي تنزل داده شده باشد، طبعا چنين پيامدهايي خواهد داشت.  قسمت عمده کشتارها که انجام ميشود توسط احزابي سازمان داده ميشوند که در قدرت شرکت دارند. احزاب کردي شهروندان غير کرد را از مناطق تحت کنترل خود آواره ميکنند، احزاب شيعه، سني ها را قتل عام و آواره، و احزاب سني،  شيعه و کرد ستيزي ميکنند. به اين وسيله هرکدام تلاش ميکنند قلمرو نفوذ خود را گسترش دهند و درنتيجه امکان ادعاي سهم بيشتري در سفره اي که به قيمت ويراني جامعه عراق برايشان پهن شده است داشته باشند.                                     

رسانه هاي گروهي آمريکا ميخواهند وانمود بکنند که کشتارهاي  قومي و مذهبي در عراق ريشه در تاريخ دارد. اين ادعا، اما، تنها يک تلاش براي توجيه جنايات در حال وقوع امروزي است.  قرنها است که مردم منتسب به اقوام و مذاهب  گوناگون  در آن سرزمين در صلح و آرامش در کنار هم زندگي کرده اند.                          

 در عصر عباسيان (750-1258 ) شهر بغداد يک شهر Cosmopolitan در بر گيرنده شهروندان ترک، کرد عرب، فارس، يوناني و هندي بود. در زمان حکمروايي امپراتوري عثماني هم اختلافات قومي و مذهبي منشاه هيچ درگيري اي نبوده اند. برخلاف آنچه که ادعا ميشود، اختلافات قومي ريشه در نظم نوين جهاني آمريکا دارد. همانطور که اسلامي سياسي يک ابزار آمريکا بر عليه آزادي خواهي در دهه هفتاد و هشتاد ميلادي بود، تراشيدن و باد زدن هويت قومي هم يک وسيله اي است که قرار است با گروه بندي انسانها به اقوام متخاصم راه عروج آزاديخواهي را سد، و حضور آمريکا را بعنوان يک ميانجيگر ضرروي کنند. گسترش جنبشي که براي حقوق زن، رفاهيات شهروندان، بهداشت، آموزش مناسب و دخالتگر مستقيم مردم در سياست تلاش ميکند، در تناقض با منافع آمريکا است.                                      

در نتيجه بهترين و عملي ترين راه  را اين دانسته اند که با دميدن در بوق ”آي سني حق شيعه را خورد!“  جنگ فرقه اي راه انداخته وآن جامعه را چندين دهه به عقب برگردانند. خاصيت يک دولت قومي و يک سيستم فدرال براي آمريکا اين است که رقابت گروهاي شريک در قدرت را ابدي خواهد کرد. در چنين ساختار سياسي اي بجاي انديشدن به مسائل جامعه و انجام اصلاحاتي براي مردم، هر گروه سعي خواهد کرد بر رقابت با گروه ديگر متمرکز شود. در هر دوره اي دشمن اصلي مردم افراد و يا احزاب متعلق به گروههاي ديگر قومي معرفي ميشوند.                       

 اين رقابت حضور نظامي و سياسي امريکا براي برقراري بالانس بين نيروهاي حاکم را، از نظر دولت ضروري و درخواست دولت براي ماندن آمريکا و دخالت در امور کشور را مشروع و محکمه پسند جلوه خواهد داد.                                        

همين چند روز پيش بود که يکي از مقامات آمريکا گفت ”دولت عراق مستقل است و ميتواند همين اکنون از نيروهاي آمريکائي بخواهد که کشورشان را ترک کنند.“ اين را ميگفت چون ميدانست دولت کنوني عراق بدون حضور آمريکا يک روز هم دوام نخواهد آورد. در نتيجه خواهان خروج نيروهاي آمريکا نخواهند شد. سيستم فدرالي عراق و کشتارهاي حاصله از آن قرار است تنها به اهداف و استراتژي قلدر منشانه آمريکا خدمت کند. براي برون رفت از کشتار نيروهاي آمريکا و طيف هاي مختلف فدراليست چي ملي و مذهبي بايستي حول برنامه و افق ”کنگره آزادي“ و حزب کمونيست کارگري عراق جمع و با افشا کردن نيروهاي سناريو سياهي اشغالگر و داخلي، با  دفاع از حقوق برابر براي زن و مرد، مطالبه رفاهيات اجتماعي، جداي دين و قوميت از دولت و آزادي بيقيد وشرط بيان يک جنبش عظيم براي خاتمه دادن به اشغال و رسوکردن فرقه هاي آدم کش رنگارنگ و برقراري يک دنياي بهتر سازمان داد.                              

ناگفته نماند که آمريکا با وجود قدرت نظامي اش، با وجود صيقل دادن شمشير فدراليسم بر عليه مردم عراق تاکنون ناکام مانده است. براي جبران اين ناکامي، رهبران واشنگتن در ادامه قلدرمنشي هايشان تلاش دارند که نسخه عراق را در ايران هم پياده کنند. حمايت مادي و معنوي از جريانات سياه قومي، ترک و کرد و در ماههاي اخير تلاشي در اين راستا است.                                                

براي کوتاه کردن دست آمريکا، بايستي جريانات قوم پرست را افشا و يک نيروي آزاديخواه قدرتمند را وارد صحنه سياست ايران کرد. بايستي محصول فدراليسم در عراق را به حساب فدراليستچي هاي ايران هم گذاشت.